تاریخ در هر نقطه خود را به رخ می‌کشد؛ گاه از میان کوه‌های سر به فلک کشیده قد برمی‌افراشد و گاه نقشی در دل سنگ از آن پدیدار میشود. این‌بار در بیابانی خشک و بی‌آب و علف رد پای مردمانی را به نظاره می‌نشینیم که آب نایاب این سرزمین خشک را رام خود کرده و در پهنه‌ای از پهناوری آن کویر به زندگی نشسته‌ بوده‌اند. در کویر «ریگ عمرونی»، در ۲۵ کیلومتری شمال شهر گناباد در جنوب استان خراسان رضوی، برج و باروی قلعه عمرانی از دل این کویر سر برمی‌کشد. این روستا که چندان عمری از تخلیه‌اش نمی‌‌گذرد، عمری کهن دارد و قرن‌ها از پس قرن توانسته است در منطقه‌ای خشک و کم‌آب به حیات خود ادامه دهد و بنا به گفته برخی منابع ۳۰ و برخی دیگر فقط ۶۰ سال است که خالی از سکنه شده است که خالی از سکنه شدن آن نشانه‌ای است بر عدم مدیریت منابع آب از یک‌سو و خشکسالی دائمی از طرف دیگر.

قدمت و بافت قلعه

در مسیر جاده گناباد به تربت‌حیدریه، بر کناره پاسگاه انتظامی «شهید سالاری»، پس از حدود یک کیلومتر پیش رفتن در جاده خاکی به قلعه عمرانی می‌رسیم. طاق‌نمای ورودی آن از مرمتی سردستی نشان دارد و تابلوی رنگ و رو رفته میراث فرهنگی در ابتدای آن جلب توجه می‌کند که اطلاعات مختصری درباره بافت قلعه و قدمت آن داده است و ثبت ملی قلعه را یادآور شده است.

قلعه عمرانی، در گذشته، نخستین استراحتگاه در مسیر کاروان‌های جنوب خراسان به مشهد بوده است. ردپای زیست انسان در این قلعه تا حداقل سال‌‌های دهه ۱۳۵۰ پیداست. آنچه از مصالح به کار رفته در بناهای قلعه باقی‌مانده است، از مرمت بناها در دوره‌های مختلف نشان دارد که از خشت و گل شروع می‌شود و تا گچ و آجر هم می‌رسد. مشخص نیست که بخش سیمانی دیواره‌ی آب انبار قلعه در اثر مرمت است یا باقی‌مانده‌ای از دوران سکونتگاه قلعه است. بنا به نوشته سایت گناباد نیوز، این روستا در فروردین ۸۸ مرمت شد و آماده بازدید عموم گردید اما آنچه که اکنون از این روستا که بر کرانه رود کال‌شور قرار گرفته است به چشم می‌آید چیزی جز ویرانی مطلق نیست. به نظر می‌رسد بعد از مرمت مختصر آب انبار و طاقی سر در ورودی، قلعه مجدداً به حال خود رها شده است، چون اثر دست طبیعت در همه جای آن پیداست.

به نوشتۀ فرهنگ جغرافیایی ایران، این روستا در سال ۱۲۴۹ خورشیدی توسط «حاجی حسنعلی طبسی» ساخته شده اما محققان معتقدند که «شواهد متعددی، همچون آب‌انبار آجری بزرگ حاشیه جنوبی روستا که با بناهای دوران سلجوقی قابل مقایسه است و مسجد جامع عمرانی در کنار یک خانۀ اشرافی با ساختار زیبایش- که شباهت به بناهای دوران تیموری دارد- و بناهای عام‌المنفعۀ دیگر هم به استناد کتیبه‌های آن‌ها، نشان می‌دهد این بنا متعلق به دوران صفوی است.»

«مجموعه بناهای عام‌المنفعه شامل یک حمام، یک مسجد و یک حوض در جنوب ارگ و مجاور یکدیگر گویا در یک زمان توسط یک شخص خیر به نام شاه محمد ساخته شده است و اقدام خیر او بر لوحۀ سنگی بالای سر در حوض [با شعری] نقش بسته بود.» که نشانگر تاریخ «اتمام بنا در ۱۰۳۰ ه. ق یعنی دوران شاه عباس اول است» که متأسفانه آن لوحه ارزشمند در سال ۱۳۷۴ به سرقت رفته است. (همان)

قلعه عمرانی نمادی از ایران است. خاک خُشک و پوک که یکی یکی برج و باروی به خواب رفته را به زیر تل ماسه می‌برد. همین حالا هم میراث فرهنگی می‌تواند با حفاظت از این بنا، به رشد گردشگری در آن منطقه فقیر و خشک کمک کند تا لااقل اهالی خودشان به حال منطقه خود دل بسوزانند و سعی در حفظ اندک آب‌های باقی‌مانده داشته باشند.

پژوهشگر خراسانی، لباف خانیکی در گفت وگو با ایسنا اعلام کرده است که ارگ در میانه روستا قرار دارد و دارای برج و باروی خاص و دروازه‌ای است که از میانه‌ی دو برج به درون یک هشتی باز می‌شود و کاروانسرای عمرانی که از نوع کاروانسرای عصر صفوی دارای صحن و بازوهای ورودی پیش‌ آمده، و دو کتیبه هم در دو سمت ورودی داشته است. کتیبه سمت چپ به سرقت رفته و کتیبه سمت راست با مضمون «عمل استاد شرف‌الدین» باقی‌مانده است. این پژوهشگر یادآور شده است:

کاروانسرا از نوع چهار ایوانی همراه با غرفه‌ها و حجره‌هایی در اطراف صحن و مالبندهایی در پشت حجره‌ها بوده که فضاهای سه طرف آن منهدم شده و فقط بخشی از جبهه ورودی در سمت شرق بنا برجای مانده است.

و باز بنا به گفته این کارشناس، خاک‌برداری از معابر منجر به مشخص شدن هویت و کارکرد فضاهای معماری می‌شود و پس از تثبیت وضعیت موجود و بازسازی مسجد، دروازه، حوضخانه و برخی بادگیرهای به مقصد جذاب گردشگری تبدیل خواهد شد؛ اتفاقی که تاکنون رخ نداده است و تنها در حد طرح خواسته از سوی این پژوهشگر و دیگر دلسوزان محلی باقی مانده است.

Ad placeholder

رها شدگی و بی‌آبی: سند پایدار ویرانی

کسی در آن حوالی نیست تا از او پرس و جو کنیم اما با تحقیق‌های بعدی معلوم می‌شود زمین‌های اطراف این قلعه محل مناسبی برای کشت گندم بوده است و دورتادور قلعه، دشت سرسبزی از مزارع گندم خودنمایی می‌کرده است. با کم شدن آب، جمعیت ذره ذره کوچ می‌کند تا این روستا خالی از سکنه می‌شود و حالا فقط نشانه‌های زندگی گذشته در آن پیداست. نکته حائز اهمیت این است که قلعه عمرانی حالا دیگر ارزش میراث فرهنگی و تاریخی دارد.

قلعه عمرانی، قرن دهم. عکس: زمانه
قلعه عمرانی، قرن دهم. عکس: زمانه

یک کارشناس میراث فرهنگی می‌گوید:

عمرانی به دلیل دست نخوردگی و بقای بافت اولیه و برخورداری از تاسیسات برودتی از جمله الگوهای کم‌ نظیر و یا بی‌نظیر یک زیستگاه کویری است که به بهترین شیوه سازگاری انسان و طبیعت را بیان می‌کند.

قلعه عمرانی از جمله زیستگاه‌های کهنی است که در یکی از خشک‌ترین و ناسازگارترین اقلیم‌های ایران ساخته شده است که با بهره‌گیری از امکان‌های محلی و ابتکارهای معماری، امکان زندگی پرنعمت و سازگار با طبیعت در آن فراهم شده است. «به استناد کتاب «فرهنگ جغرافیایی ایران» عمرانی در نیمه قرن ۱۳شمسی قناتی پرآب و تعداد زیادی تاکستان و توتستان‌های گسترده داشته که محصول سالیانه توتستان‌های آن تقریباً ۱۰خروار (معادل۳۰۰۰کیلو) ابریشم بوده و در سال ۱۳۲۸خورشیدی ۱۰۰ خانوار و به استناد نوشته «سلطان حسین تابنده» در کتاب «تاریخ و جغرافی گناباد» در حدود سال‌های ۱۳۱۳تا ۱۳۴۴، ۷۰۰ نفر جمعیت داشته است.» (قلعه عمرانی گناباد» مصداق سازگاری با طبیعت/ ایسنا)

اکنون این روستای متروک و رها شده اگر چه در حال انهدام و نابودی است اما می‌تواند به عنوان الگویی از یک زیستگاه کویری، گردشگران و پژوهشگران را با نحوۀ زندگی ایرانیان در شرایط سخت آشنا کند.

از بادگیرها، حمام و آب انبارهای روستا تقریباً چیزی باقی‌نمانده است و مثل تلی از خرابه در حال دفن شدن زیر خاک پوک ریگ عمرونی است. مردم منطقه می‌گویند در فصل بهار و بارش‌های ناگهانی دشت عمرونی بسیار سرسبز و انباشته از گل‌های شقایق می‌شود که محمل خوبی برای بازدیدکنندگان نوروزی از این قلعه فراهم می‌کند اما به دلیل کم‌کاری میراث فرهنگی و عدم توجه به منطقه با توجه به اینکه در نزدیکی جاده هم هست و امکان بازدید و حتی درآمدزایی دارد، باز هم قلعه در حال ویرانی است.

به گفته‌ی مردم محلی دیگر روستاهای منطقه، اهالی این روستا به علت کمبود آب قنات بر اثر عواملی طبیعی مثل خشکسالی‌های پی در پی، سیل، زلزله و از همه مهم‌تر، حفر چاه عمیق در حریم قنات (عامل انسانی)، مجبور به کوچ از این روستا شده‌اند و اغلب در روستای عزیزآباد سکنی گزیده‌اند. در ابتدا، هفت رشته یا نخ که از به هم پیوستن آنها قناتی پر آب حاصل می‌شده به دو رشته تقلیل یافته است و سپس همان دو رشته هم برای همیشه خشک شده است. حالا این روستا تبدیل به قلعه‌ای تاریخی شده است اما با کم‌توجهی میراث فرهنگی و در اثر فرسایش طبیعی عواملی همچون باد و باران و سیل این قلعه رو به خرابی رفته است. اثر کنکاش‌های دست انسان بیش از هر عاملی بر خرابه‌های این قلعه پیداست. سایت گناباد نیوز در فروردین ۸۸ نوشت که «مرمت و بازسازی بخش‌هایی از قلعه عمرانی گناباد از محل اعتبارهای سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری خراسان رضوی به پایان رسید.» اما در بازدید از قلعه مشخص می‌شود منظور از مرمت فقط طاقی ورودی روستاست که به نظر می‌رسد مرمت شده است و عکس‌هایی از داربست در اطراف این طاقی در سایت‌های خبری همان زمان پیداست. از بادگیرها، حمام و آب انبارهای روستا تقریباً چیزی باقی‌نمانده است و مثل تلی از خرابه در حال دفن شدن زیر خاک پوک ریگ عمرونی است. مردم منطقه می‌گویند در فصل بهار و بارش‌های ناگهانی دشت عمرونی بسیار سرسبز و انباشته از گل‌های شقایق می‌شود که محمل خوبی برای بازدیدکنندگان نوروزی از این قلعه فراهم می‌کند اما به دلیل کم‌کاری میراث فرهنگی و عدم توجه به منطقه با توجه به اینکه در نزدیکی جاده هم هست و امکان بازدید و حتی درآمدزایی دارد، باز هم قلعه در حال ویرانی است.

اهمیت تاریخی برای حفظ آب

در بازدید از این قلعه، در نگاه اول اصلاً مشخص نیست که این قلعه‌ای‌ست با قدمت تاریخی که‌ در گذشته مسکونی بوده است، بلکه به نظر می‌رسد به خرابه‌ای با برج و باروی کهن زیبا پا گذاشته باشی که میراث فرهنگی از وجود چنین مکانی خبر ندارد؛ اما با گشت و گذار در این قلعه بزرگ به دلیل وجود بقایای طاقی‌های کارونسرایی کهن، معلوم است که در گذشته پذیرای کاراوان‌های مسافر بوده و جمعیت زیادی هم داشته. به تابلوی زنگ زده میراث فرهنگی و سر در ورودی قلعه برمی‌خوریم که انگار خود تابلو هم از یاد رفته باشد، زنگ زده است. مثل این است که میراث با نصب تابلو و اعلام شماره ثبت ملی به این قلعه آنجا را رها کرده است.

قلعه عمرانی، تابلوی میراث فرهتگی. عکس: زمانه
قلعه عمرانی، تابلوی میراث فرهتگی. عکس: زمانه

آن چیز که این روستا را دارای اهمیت می‌کند واقع شدن آن در کویر است و هوش و درایت ساکنان این منطقه در گذشته که چگونه با مدیریت منابع آب، درک اهمیت موضوع خشکسالی و فاصله گرفتن از حرص و طمع تواستند از یک سرزمین کم‌آب، سرزمینی آباد بسازند. اتفاقی که در برهه کنونی و در این سال‌های اخیر کاملا واژگون شده است.

گرمایش زمین و پدیده‌ی معمول خشکسالی نه تنها باعث نشده است که مدیریت آب‌های کشور به سمت و سوی درست هدایت شود بلکه با چشم بستن بر چنین معضلی اساسی تمام زحمات ایرانیان گذشته بر باد رفته است. با حفر چاه‌های عمیق، قنات‌ها یکی پس از دیگری خشک شده است و گویا هر کس باغ خودش آب داشته باشد دیگر چشم به روی دیگر جاها می‌بندد، در خشک‌ترین مناطق ایران باغ‌های میوه احداث می‌شود و با حفر چاه عمیق که آب کل قنات یک منطقه را خشک می‌کند و در مقابل باغی را آباد می‌کند که عملاً هیچ فایده‌ای برای مردم ندارد. از آن بدتر پدیده استخرسازی است که باز با جیب عده‌ای معدود و دادن حق حساب به دولت میسر می‌شود. دولتی که گویا بهره‌ای از هوش برای مدیریت آب‌های کشور که ندارد هیچ بلکه در عمل خشکسالی گویا معضل او نیست و این موضوع برایش هیچ اهمیتی ندارد.

قلعه عمرانی نمادی از ایران است. خاک خُشک و پوک که یکی یکی برج و باروی به خواب رفته را به زیر تل ماسه می‌برد. همین حالا هم میراث فرهنگی می‌تواند با حفاظت از این بنا، به رشد گردشگری در آن منطقه فقیر و خشک کمک کند تا لااقل اهالی خودشان به حال منطقه خود دل بسوزانند و سعی در حفظ اندک آب‌های باقی‌مانده داشته باشند. معماری این روستا، خود بیانگر نحوه استفاده از زمین‌ها با کمترین امکان‌های منابع آبی بوده است. مصالح به کار رفته در خانه‌ها با خشت و گل بوده است که مناسب معماری کویر است و رسیدگی به حفظ اندک دیوارهای باقی‌مانده از بناهای آن، یادآوری برای مردمان این روزهاست که هویت خود را گم کرده‌اند و نحوه زیست خود را در عدم انطباق با اقلیم انتخاب می‌کنند و بادگیرها، همچون پرچمی بر فراز کویر، پذیرای اقلیم بادخیز منطقه است. خرابه‌ای که میراث فرهنگی آن را از یاد برده است می‌تواند نمادی از زیست نوین ایرانیان باشد در سازگاری با اقلیم، اهمیت به گذشته و هویت اهالی یک منطقه و از همه مهم‌تر رواج گردشگری در آن اقلیم، مرهمی بر زخم فقر در آن منطقه‌ی کم حاصل.

Ad placeholder