یکشنبه ۱۲ نوامبر برای اولین بار نمایش تازهای از رضا علامهزاده در بورگرهاوس کالک در شهر کلن آلمان روی صحنه میرود. به گفته رضا علامهزاده، احتمالاً این نمایش به سبب کمبود امکانات کافی و پراکندگی جغرافیایی مخاطبان خارج از کشور فقط همین یک بار روی صحنه تئاتر اجرا میشود. نمایش «داستان دو مرد» نام دارد. دو مرد سالخورده فرهنگی که در همه ایام آشنایی و دوستی به هم تمایل جنسی یا به قول امروزیها روی هم «کراش» داشتهاند، یکدیگر را ملاقات میکنند. نمایشی درباره گرایش به همجنس در سنین سالمندی و مسأله فقدان.
در ایران آمار قابل اتکایی از شما سالمندان با گرایش به همجنس وجود ندارد. این احتمال وجود دارد که با سالخورده شدن جمعیت، شمار همجنسگرایان سالمند در جهان در مجموع فزونی یافته باشد. در ایالات متحده آمریکا از ۳۷ میلیون جمعیت سالمند این کشور، ۲ تا ۸ درصد همجنسگرا هستند. (ن ک به +) شمار همجنسگرایان در شهرهای بزرگ آمریکا به نسبت جمعیت اما در بین زنان ۲,۶ درصد و در بین مردان ۴,۶ تا ۹,۲ درصد است. (همان)
باید توجه داشت که اصولاً گرایش جنسی یک مفهوم پیچیده است که در مردان با زنان تفاوت دارد، اما این تفاوتها معمولاً درباره گرایش جنسی زنان لحاظ نمیشود ( ن. ک به Lippa 2005). یکی از متداولترین کژتابیها این تصور است که فرد سالمند اصولاً زندگی جنسی فعالی ندارد و دوماً گرایش جنسی او از قبل تعیین شده و به یک معنا یک پدیده تصلبیست. در حالیکه بعید نیست افرادی با سن بالا مشغول کشف امیال و دلخواستههایی باشند که به هر دلیل تا پیش از این سرکوب شده است.
برای درک زندگی سالمندان همجنسگرا باید ابتدا شرایط خانوادگی و اجتماعی آنها و نیز فرهنگ و عرف مسلط اجتماعی در سالهای سپریشده را درک کرد. در سالهای دهه ۱۹۶۰ در ایالات متحده نخستین خیزشهای رهاییبخش اجتماعی و فرهنگی در جامعه الجیبیتیکیوآیاِی پلاس [لزبین، گِی، دوجنسگرا، ترنس، کوییر (یا سیال)، بیناجنسگرا، بیجنسگرا، و دیگر هویتهای غیرهمسوجنسی] قابل شناساییست. در ایران اما در آن سالها، درکی که از همجنسگرایی وجود داشت مبتنی بود بر «شاهدبازی» و «نظربازی» که از طریق شعر فارسی از دوران غزنویان تا دوران پهلوی به ما منتقل شده بود. (ن. ک به شاهدبازی در ادبیات فارسی، سیروس شمیسا) در وابستگان به احزاب و گروههای چپ و سایر نیروهای آزادیخواه هم که در سالهای قبل از انقلاب سهم مهمی در حرکتهای فرهنگی رهاییبخش ایفا میکردند، بیش و کم این درک حاکم بود که مرد همجنسگرا یک «مفعول» است. گرایش زنان به همجنس هم کلاً مطرح نبود. رضا علامهزاده درباره این موضوع میگوید:
تا آنجا که من میدانم ھیچگاہ و در میان ھیچ گروہ اجتماعی و فکری در ایران، درک درستی از همجنسگرایی وجود نداشته است. اسلامزدگانی که اکثریت مردم باشند آن را «بچهبازی» مینامند که اتفاقاً خود پدیده کثیفی است که ممنوعیت مذاھب در ارتباط آزادانه دخترو پسر موجب بروز و رشد آن بودہ است و بیشترین نمونهھای آن در حوزہھای علمیه و مساجد و کلیساھا اتفاق افتادہ و میافتد.
در دوران پهلوی دوم در برخی از کلابها و کافههای «بالاشهر» همجنسگرایی تحمل میشد و در میان هنرمندان نزدیک به فرح پهلوی هم بودند هنرمندانی مانند بیژن صفاری و کیوان خسروانی که تزئین کاخ را به عهده داشتند و همجنسگرا بودند. صفاری طراح «بوستان دانشجو» بود که از همان زمان ساخت در دوره پهلوی، به عنوان پاتوقی برای همجنسگرایان در پایتخت شناخته میشد. و با اینحال این گرایشها که با عرفان و یک جور مدرنیسم صوری و درک نشده درآمیخته بود، به یک لایه متجدد مرتبط با دربار محدود شده بود و با آنچه که در لایههای زیرین جامعه اتفاق میافتد، کمترین ارتباطی نداشت. علامهزاده میگوید:
روشنفکران جامعه، چه چپ چه راست ھم در بهترین حالت از کنار موضوع گرایش به همجنس به آرامی گذشتهاند و چشم بر ستمی که جامعه بر آنان روامیدارد بستهاند.
جسم سالخورده
نمایش «داستان دو مرد» به کارگردانی رضا علامهزاده با بازی هومن آذرکلاه، حمید رضا جاودان و سپیده شکری و به تهیهکنندگی بیژن شاهمرادی قرار است ما را با یک سرگذشت از بیشمار سرگذشتهای محتمل جامعه الجیبیتیکیوآیاِی پلاس سالخورده ایران که در چنین حال و هواهایی دوران جوانی خود را سپری کرده آشنا کند. در اطلاعیهای که گروه نمایش «داستان دو مرد» منتشر کرده، آمده است:
هادی (۷۷ ساله) تا وقتی نوهاش در آلمان به دنیا آمد موفق شده بود برای پنجاه سال جلوی وسوسهاش را بگیرد و هیچ تلاشی برای دیدار با فیروز، صمیمیترین دوست دوران نوجوانیاش نکند حتی در دورهای که همسرش سکرتر فیروز در ادارهشان بود و یا وقتی که میدانست او به آلمان مهاجرت کرده، جائی که دختر هادی بعدتر ساکن شده بود.
جسم سالخورده انباشته از تاریخ است. در نمایش «داستان دو مرد» هم دیدار دو مرد سالخورده سبب میشود که بخشی از تاریخ انباشته شده در حافظه این دو امکان بیان پیدا کند: خاطرات «شبنم» همسر هادی، خاطرات «اختر» خواهر کوچکتر فیروز، که یکی در پنجه سرطان و دیگری در چنگال «اختاپوس رژیم اسلامی» گرفتار آمدهاند.
سنگینترین و تلخترین و در همان حال شیرینترین خاطرات اما به رابطه استثنائی و عاشقانه فیروز و هادی برمیگردد که پرداختن به آن برای هیچکدام آسان نیست گرچه هر دو میدانند که این فرصت تنها همین یکبار به آنها داده شده است: فرصتِ ابراز عشق بیترس از بروز علنی گرایش جنسیشان به یکدیگر که طبعاً در زادگاه آنان و با توجه به شرایط زیست اجتماعی آنها مجال بروز نیافته بود.
بیچشماندازی از وصال
بر اساس آموزههای لاکان تلاش مداوم انسان برای جبران «فقدان» رو به نیکی دارد و به سمت آگاهی میرود و فقط با مرگ به پایان میرسد. چالش بزرگ و آن لحظه دراماتیک در نمایش «داستان دو مرد» اعتراف این دو مرد سالخورده به عشق به یکدیگر است، اعتراف به فقدان آن دیگری که در همسایگی و در جوار مرگ اتفاق میافتد.
برای درک شرایط زندگی سالخوردگان، مشکلات و درگیریهای خانوادگی و اجتماعی آنها، مطالعه شرح حالها اهمیت بسیار دارد. در نبود شرححالهای مستند، ادبیات داستانی و ادبیات نمایشی میتوانند در ارتقای این درک به ما کمک کنند. در مجموعه آثار علامهزاده رگههایی از این تلاش را میتوان سراغ گرفت. در رمان «تابستان تلخ» علامهزاده درونمایه همجنسگرایی تکرار میشود اما نه به شکل گره اصلی داستان. هادی و فیروز در نمایش «داستان دو مرد» در «تابستان تلخ» به یک معنا دوران نوجوانی خود را سپری میکنند. علامهزاده درباره وظیفه و سهمی که ادبیات، سینما و ادبیات نمایشی در ایجاد تفاهم برای گروههای در تبعیض ایفا میکند میگوید:
گمان ندارم ھیچ پدیدہ اجتماعی بیش از ھنر (در ھر شکلش، ادبیات و سینما و…) بتواند در عریان کردن زشتی تبعیضهای جاافتادہ در یک جامعه، و دعوت مردم به بازاندیشی افکار عقب ماندہشان مؤثر باشد. یک نمونه آشکار، تأثیر تعیینکنندہای است که فیلم سینمائی «توت فرنگی و شکلات» در پاک کردن ذھن جامعهی سنتزدہی کوبا نسبت به دگرباشان جنسی داشته است؛ جامعهای که نه تنھا اکثریت به شدت مذھبیاش، که چپگرایان حاکمش نیز مخالفتی بیمارگونه با آن داشتهاند.
علامهزاده به ساخته پر سر و صدای توماس گوتییرز آلئا و خوان کارلوس تابیو اشاره میکند که در سال ۱۹۹۴ جایزه ویژه هیأت داوران جشنواره فیلم برلین را به دست آورد. موضوع این فیلم گرایش یک هنرمند همجنسگرا به نام دیهگو به یک دانشجوی کمونیست سرخورده است. در داستانها و درامهای عاشقانه مثل نمایش «داستان دو مرد» علامهزاده یا همین فیلم «توت فرنگی و شکلات» معمولاً یک درگیری اتفاق میافتد که مانع میشود از وصال. این منع گاهی اجتماعی است مثل لیلی و مجنون و یا گاهی در اثر دخالت یک عامل خارجی، یک رقیب عشقی شکل میگیرد مثل خسرو و شیرین. هرچه این مانع بر سر وصال بزرگتر باشد، هر چه اختلافات عمیقتر باشد به همان اندازه داستان هم ژرفتر است. نباید فراموش کرد که نمایش « داستان دو مرد» بیش از همه یک درام عاشقانه است بین دو مرد که یک منع اجتماعی سبب فقدان و ناکامی شده است. تلاش برای رفع این مانع، به درام جهت میدهد اما باز مانع دیگری برای وصال وجود دارد و آن هم مرگ است. آنچه که این رابطه را پیچیدهتر میکند، دوجنسگرایی یکی از طرفهای رابطه است. علامهزاده میگوید:
جامعه الجیبیتیکیو جامعهای رنگارنگ (رنگین کمانی) است. تمایلات جنسی دو کاراکتر نمایش من مشابه نیست؛ یکی ھمجنسگرا و دیگری دوجنسگراست و این، وضعیت تراژیک داستان این دو مرد را در جامعهای سرشار از تبعیضات و پیشداوریھای متعصبانه پیچیدہتر میکند۔
علامهزاده در ادامه یادآوری میکند که مشکلات دوجنسگرایان غالباً پیچیدهتر است:
شاید کمتر توجه شدہ باشد که مشکل دوجنسگرایان اغلب از مشکل ھمجنسگرایان پیچیدہتر است چرا که علاوہ بر دشمنی کور جامعهای متعصب، با یک مشکل درونی و ھویتی با خویشتن خویش در جنگند. و ھمین ویڑگی در شخصیت یکی از این دو مرد علاوہ بر مشکل اجتماعی عامل ناکامی شخصیتھای قصه من است.
آخرین فرصت
معمولاً وضع کلی سالمندان زیر چهار سرفصل ارزیابی میشود: سلامت جسمانی، سلامت روحی، وضعیت عاطفی و میزان مشارکت اجتماعی. بر اساس پژوهشهای انجام شده به ندرت میتوان سالمندانی را یافت که در هر چهار مورد یاد شده احساس خشنودی و سلامت داشته باشند. در بحث سالمندی و الجیبیتیکیوآیاِی پلاس فقدان کامیابی جنسی از مواردیست که معمولاً در پژوهشها به آن پرداخته نشده است. بنابراین میتوان گفت آنچه که نمایش «دو مرد» را از یک درام متعارف عاشقانه متمایز میکند فقدان فرصت کافی برای گذر از موانع و جبران ناکامیهاست. تم «مرگ» در این نمایش به این موضوع اشاره دارد و در همان حال یک هشدار هم هست: بنشین و دمی به شادمانی گذران.
این پند در ادبیات کهن ما بارها به زبان آمده است و همانطور که میدانیم شاعران ادبیات فارسی بارها به عشق به همجنس اعتراف کردهاند. بنابراین علامهزاده در نمایش «دو مرد» دست روی موضوعی گذاشته که در ایران قرنها پیشینه دارد.
رضا علامهزاده در کارنامه هنریاش معمولاً هموارکننده راهها با کمترین امکانات موجود و بدون وابستگی مالی بوده است. در «جنایت مقدس» او از نخستین هنرمندانی بود که برای قتل دگراندیشان در جمهوری اسلامی زبان و بیان هنری یافت. فیلم «مهمانان هتل آستوریا» به عنوان نخستین فیلم سینمای تبعید ایران به تاریخ سینمای ما راه یافته و «تابوی ایرانی» هم از مهمترین آثار درباره تبعیضهای اجتماعی نسبت به بهائیان به شمار میآید. انتظار میرود که نمایش «داستان دو مرد» هم به لحاظ اثرگذاری بیش و کم با «تابوی ایرانی» پهلو بزند. او میگوید:
دلم نمی خواست از فیلم مستند خودم «تابوی ایرانی» نامی ببرم که به شھادت ھموطنان بھائیمان تأثیری چشمگیر در خنثی کردن تبلیغات مسموم رژیم اسلامی در ایران علیه آنان داشته است.