موج مخالفت با مهاجرت افغانستانیها به ایران در ماههای اخیر جریان تازهای را علیه مهاجران افغانستانی رقم زده است. اگرچه میتوان گفت مهاجرت شهروندان افغان به ایران پدیده جدیدی نیست و چهل و اندی سال است که میلیونها افغانستانی به ایران مهاجرت کرده، در ایران بهسختی کار و امرار معاش میکنند و در بسیاری مواقع در تعاملی بشردوستانه و مسالمتآمیز با شهروندان ایرانی زندگی خود را داشته اند. اما پس از بهروی کار آمدن طالبان، عواملی چون مخالفت با رژیم حاکم، سوءمدیریت آنها در اداره کشور، ناامنی و عوامل طبیعی چون زلزله و خشکسالی و همچنین وضعیت بد اقتصادی سبب شد تا مهاجرت مردم افغانستان به کشورهای همسایه از جمله ایران افزایش پیدا کند.
همزمان اوج این مهاجرت به ایران مصادف شد با افزایش نارضایتی و نافرمانیهای مدنی مردم ایران علیه حکومت جمهوری اسلامی و بحران سیاسی و اقتصادی در ایران و جنبش انقلابی زن، زندگی، آزادی. در این شرایط مسئولان حکومت جمهوری اسلامی بهدلیل ناکارآمدی در پذیرش انبوهی از پناهجویان افغانستانی به ایران، نگرانی از بحران بیشتر اقتصادی، تبانی با طالبان برای بازگرداندن نخبگان و افراد نظامی پناهنده به ایران، سیاست دوگانه یک بام و دوهوا را در برابر مهاجران در پیش گرفتند. گزارشهایی از اقدام به ضرب و شتم بسیاری از افغانها برای اخراج آنها از مرزها وجود دارد. از سوی دیگر برخی شهروندان و کاربران رسانههای اجتماعی در ایران هم با بهکار بردن هشتگهای «افغانستان ستیزی، افغان ستیزی و مطالبه ملی اخراج افغانها» خواستار اخراج مهاجران افغانستانی از ایران شده اند.
اگرچه در کشورهای دیگر، حتی کشورهای توسعهیافته نیز گروههایی از میزبانها از مهمانهای مهاجر خوششان نمیآید و بنابه دلایلی همچون بیکاری، بحران اقتصادی، یا در مواقعی افزایش جرم و جنایت با مهاجران به ناسازگاری میپردازند، اما در ایران این موضوع پررنگتر از کشورهای دیگر بوده است. حضور مهاجران افغانستانی هنوز هم با گذشت سالیان طولانی برای برخی از شهروندان ایرانی ناخوشایند بوده، اما این به تنهایی معنای آن موج «ستیز» نیست که به یکباره در رسانههای اجتماعی ترند شد.
علی بهادری جهرمی، سخنگوی دولت سیزدهم ابراهیم رئیسی، دهم مهرماه گفت «فضاسازی برخی رسانهها و معاندین و همچنین انتشار فیلمی که گفته شده مربوط به ۵ سال پیش است، موجب شد تا اخیرا مسائلی درباره مهاجران افغانستانی مطرح شود.» و سه روز پس از آن، ۱۳ مهر، ویدیوهایی در رسانههای اجتماعی منتشر شد که نشان میداد، دهها نفر از شهروندان شهر اقبالیه استان قزوین به مهاجران افغانستانی و خانههایشان با سنگ و چوب حمله کرده و شعار «توپ، تانک، فشفشه، افغانی باید گم بشه» سر دادند.
این برخوردها در گذشته نیز در برخی شهرستانها ثبت شده و تنشهایی را بین ميان جمهوری اسلامی ايران و افغانستان ايجاد کرده بود. بهطورمثال در سالهای گذشته دیده شده که حتی برخی شهروندان مانع ثبتنام کودکان افغان در مدارس میشدند. بهطور نمونه در شهريور ۱۳۹۲ برخی از ساکنان منطقه «فیروزآباد» از توابع شهر «صدوق» در استان یزد، با تجمع و در دست داشتن پلاکارد خواستار توقف ثبتنام اتباع خارجی (افغانها) در یکی از مدارس این منطقه شده بودند.
و یا در تابستان سال ۱۳۹۱ نيز در پی انتشار خبری مبنی بر تجاوز به يک دختر ۱۸ ساله در يزد که رسانههای ايران متهمان آن را دو مهاجر افغانستانی عنوان کردند، گروهی به خانههای آنها در اين شهر حمله کرده، آنها را مورد ضربوشتم قرار داده و چند خانه را به آتش کشيدند.
میرجلالالدین هشام، استاد دانشگاه از کابل در واکنش به اینگونه اخبار اما نظر متفاوتی دارد، او میگوید: «متاسفانه گاها دیده میشود تعدادی از شهروندان اینگونه برخوردهای خشونتآمیز و غیرانسانی را در ارتباط با مهاجران مرتکب میشوند.» هشام اما معتقد است که برخی از این افراد از وابستگان حکومت جمهوری اسلامیاند. او به رادیو زمانه میگوید بهنظر من بسیاری از شهروندان ایرانی در سالهای اخیر با مهاجران افغان رفتار خوبی داشته اند.
هشام در مورد سیاست حکومت جمهوری اسلامی در مواجه با مهاجران افغان میگوید:
برخوردی که حکومت با مهاجران بهویژه در مرزها داشته برخلاف ارزشهای حقوق بشری و انسانی، و برخلاف کنوانسیونهای بینالمللی مربوط به حمایت از پناهندگان است.
او میگوید پس از روی کار آمدن طالبان و بهخصوص در ماههای اخیر بسیاری از تحصیلکردههای افغانستانی به دلیل مسائل امنیتی به ایران آمدند اما برخورد دولت جمهوری اسلامی با همه مهاجران غیرانسانی و ضد حقوق بشری بود.
این استاد دانشگاه در مورد واکنش طالبان در این زمینه میگوید:
ما شاهد بودیم که بعد از سال ۲۰۲۱ و پایان دوره نظام جمهوری، بسیاری از نخبگان و تحصیلکردهها، افغانهایی که در ارگانهای امنیتی و یا اطلاعاتی و نهادهای دولتی بودند به دلیل فشار طالبان و سرکوب آنها مجبور به ترک وطن شدند و برخی از آنها به ایران پناه آوردند، به عقیده من در این مهاجرت حکومت جمهوری اسلامی با طالبان برای بیرون راندن آنها تبانی کرد که ما شاهد بودیم، بسیاری از آنها پس از بازگشت اجباری به افغانستان، دستگیر و یا کشته شدند.
پیشتر حشمتالله فلاحتپیشه، رئیس سابق کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس دهم تعداد شهروندان افغانستانی با سابقه نظامی را بیش از یک میلیون و نیم اعلام کرده و «آنها را تهدیدی برای ایران دانسته» و گفته بود که «ممکن است شماری از این پناهجویان تهدیدی برای کشور میزبان باشند».
علی رضایی، نماینده کنگاور، صحنه و هرسین در مجلس شورای اسلامی هم «مهاجران افغانستانی را مسبب بحران وضعیت اقتصادی و اشتغال جوانان» میداند. بحرانی که سالهای متمادی است جامعه جوان ایران با آن روبهروست. او همچنین مقصر «همه جرم و جنایاتی که در ایران اتفاق میافتد را اتباع افغانستانی» میداند. این ادعا در حالی است که در سوی دیگر هم ادعا شده است که حکومت با پرداخت پول و وعدههایی جوانان مهاجر افغانستانی بدون مجوزهای هویتی را برای اعمال خارج از قانون و یا در راستای منافع حکومتی سازماندهی میکند.
علی رضایی در گفتوگو با روزنامه شرق گفته است:
با وجودی که نیروی کار تحصیلکرده ما دربهدر دنبال کار میگردد و با بحران کار مواجه هستیم، اما کارفرما با دولت همراه نیست و به جای استفاده از نیروی کار داخلی حتی تحصیلکردهای که دنبال کارگری روزمزد است، از نیروی کار ارزانقیمت افغانستانی استفاده میکند.
او همچنین میگوید:
هر چند وقت یک بار، در جراید میخوانیم که یک تبعه یک نفر را به قتل رساند، یک مهاجر فلان حرکت شنیع را در قبال یک خانم انجام داد، یک تبعه از یک کشور به همدستی هموطن خود فلان سرقت را انجام داد و… بنابراین شاهد اتفاقات اینچنینی از سوی مهاجران در کشور هستیم؛ اتباعی که اغلب آنها به صورت غیرقانونی وارد کشور شده و حتی هویتشان برای ما قابل شناسایی نیست.
هر یک از این اظهارنظرها به تنهایی میتواند احساسات جامعه را به سمتی منفی سوق داده و علیه جامعه مهاجران تحریک کند.
حسن مرتضوی، معاون سفارت جمهوری اسلامی در کابل نیز نهم مهرماه در دیدار با محمدنبی عمری، معاون وزارت کشور طالبان، برای ترغیب بازگرداندن مهاجران افغانستانی به کشورشان، خواستار اتخاذ راهکارهایی از طرف طالبان شده بود.
روایتهای متفاوت از میهمانان افغانستانی و میزبانان ایرانی
مردم ایران و مردم افغان اما روایتهای متفاوتی از زندگی در کنار هم دارند. با چند نفر از اتباع افغانستانی و شهروندان ایرانی گفتوگو کردم؛ اغلب روایتها مملو از خوشبینی و تعامل با یکدیگر بود.
در کابل زندگی میکردیم، شوهرم تاجر فرش بود، و وضع مالی خوبی داشتیم، بعد از آمدن طالبان یک شب زنگ در خانه را زدند. وقتی شوهرم رفت در را باز کند جلوی چشمان دخترم، شوهرم را به گلوله بستند. و من و دخترم که ۱۹ سالش است مجبور شدیم به ایران پناه ببریم، ابتدا از طریق قاچاقبر به مشهد رفتیم و از آنجا به تهران آمدیم. از زمانی که به ایران آمدیم، در خانههای مردم به کار نظافت مشغول بودیم، ولی مدام دلهره داشتیم که دولت ایران ما را به افغانستان بفرستد ما نمیتوانستیم به افغانستان برگردیم، چون در آنجا مشکل امنیت داشتیم و جانمان تهدید میشد. تا اینکه دختر دیگرم که در آلمان سکونت داشت، به ایران آمد و به ما کمک کرد که به کشور آلمان برویم و در آنجا پناهنده شویم.
این روایت خاله حمیده بود. به قول خودش در ایران او را با این لقب صدا میکردند. او میگوید در ایران بیشتر مردم رفتارشان با ما بسیار مهربان بود، اما گاهی هم پیش میآمد کسانی ما را تحقیر یا مسخره کنند ولی ما چیزی نمیگفتیم و سکوت میکردیم. چون مجبور بودیم کارمان را حفظ کنیم.
امید زارع درباره تجربه خود در مورد آشناییاش با یک خانواده مهاجر افغان میگوید:
در یکی از تعطیلاتی که به خانه پدریمان در روستایی نزدیک همدان میرفتم، خانوادهای که به تازگی از افغانستان گریخته بودند نظرم را جلب کردند. آنها در خانهای که سالها متروکه بود پناه گرفته بودند و خیلی زود در روستا مشغول کار شده بودند. خانوادهای که ۴ تا بچه داشتند و در خانهای که هیچگونه امکانات اولیه از جمله آب، برق، وسایل گرمایی و حداقل وسایل زندگی نبود. خانواده محترمی بودند، با پدرشان که صحبت کردم در دوره قبل از روی کار آمدن طالبان معلم مدرسه در کابل بوده و به دلیل محدودیتها و تهدیدهای طالبان از آنجا گریخته بودند و با فرزندانش در باغهای مردم به کار گوجه چینی مشغول شده بودند. مردم به آنها کمک میکردند تا بتوانند از برق و آب روستا استفاده کنند ولی بعدها خبردار شدم که چون غیرقانونی وارد ایران شده بودند به اجبار به افغانستان بازگشتند.
مهرداد هاشمزاده که در بازار تهران حجره دارد هم تجربه خود را اینطور روایت میکند:
من با افغانستانیهای زیادی برخورد داشتم، و با آنها کار کردم آنها مردمان سختکوشیاند که کارهای سخت و طاقتفرسایی که کارگران ایرانی معمولا انجام نمیدهند، آنها تقبل میکنند و خم به ابرو نمیآورند. و به نظر من خیلی هم با هم متحداند.
یار محمد کارگر افغانستانی است که سالهاست در یکی از برجهای تهران به کار نظافت و تعمیرات مشغول است. او میگوید:
من هیچ مشکلی با ساکنان این ساختمان نداشتهام، در بسیاری مواقع، حتی به من کمک میکنند. گاهی غذای گرم و هدیه به من میدهند و مرا خوشحال میکنند. کارم را انجام میدهم و حقوقم را دریافت میکنم ولی تنها مشکلی که دارم نداشتن کارت شناسایی و نگرانی از وضعیت خانوادهام است، در حال حاضر همسرم با ۶ تا فرزندم به دلیل اینکه زلزله خانهمان را خراب کرده در چادر میخوابند و بسیار نگران آنها هستم.
مونا رحمتی که شغلش منشی یک مطب دندانپزشکی است، اما روایتی دیگر دارد. او با عینکی بدبینانه به موضوع مهاجرت افغانها نگاه کرده و میگوید:
مردم متوجه این موضوع شدهاند که زاد و ولد افغانها به شکل ناباورانهای زیاد شده و این یعنی اینکه به شکل خاموش در کشور ما در حال افزایش جمعیتاند و به عبارتی تصاحب خاموشی در حال وقوع است.
مونا معتقد است مردم نگرانند که برخی از مهاجران افغان میتوانند به راحتی با قبول پول عامل عدم امنیت برای زندگی ایرانیها شوند. او فکر میکند افغانهای بدون شناسنامه به دلیل نداشتن مدرک شناسایی اگر هم مرتکب خلافی شوند در زندان نمیمانند. مونا میگوید حکومت هم از این موضوع سوءاستفاده میکند. به نظر او حتی کشتهشدن اسطوره سینمای ایران، مهرجویی هم میتواند توسط این عوامل حکومت انجام گرفته باشد، چرا که «حکومت به راحتی میتواند برخی افغانها را اجیر به اینگونه جنایات کند، بدون اینکه هیچ اسمی از آنها برملا شود.»
در برخی مواقع بهنظر میرسد شایعاتی که از حضور شبه نظامیان شیعه افغانستانی در سرکوب اعتراضهای مردمی در رسانهها منتشر شده و البته هیچگاه توسط نهادی مستقل تایید نشده است، خود یکی از دلایل جو به وجود آمده علیه مهاجران افغانستانی است.
میرجلالالدین هشام در توضیح این موضوع میگوید «متاسفانه در کشوری که بر مبنای آزادی بنا نشده باشد و جوانان آن تحت تاثیر بحران اقتصادی و تنگدستی و عدم امنیت باشند، پس از مهاجرت نیز مورد سوءاستفاده کشور میزبان قرار میگیرند، حکومت جمهوری اسلامی نیز طی این سالها از بسیاری از جوانان افغانستانی استفاده ابزاری کرده و آنها را ترغیب به پیوستن به این گروههای شبهنظامی میکند.»
دعوای زرگری بین مقامهای حکومتی برای پاک کردن صورت مساله
اگرچه حتی در کشورهای غربی نیز که از قوانین بینالمللی حقوق پناهجویان و از کنوانسیونهای بینالمللی در حمایت از حقوق پناهجویان تبعیت میکنند هم برخوردهای نژادپرستانه و تبعیضآمیز به چشم میخورد، در ایران اما در بسیاری مواقع حضور غیرقانونی و نداشتن مدارک قانونی سفر و عدم مدیریت دولت ایران برای ساماندهی به امور مهاجران، شرایطی را فراهم آورده تاکه مهاجران افغانستانی از حداقل حقوق انسانی و امکانهای رفاهی برای زندگی در کشور میزبان بیبهره بمانند.
همچنین اختلافهای فرهنگی و بحرانهای اقتصادی و نداشتن امنیت مهاجران در کشورشان در برخی مواقع زمینه را برای عدم رعایت قوانین و برخی مسائل فرهنگی و ارتکاب جرائمی در کشور میزبان فراهم میکند. این امر هم میتواند سبب ایجاد اختلاف و موضعگیری علیه مهاجران در بین مردم میزبان شود.
احمد وحیدی، وزیر کشور جمهوری اسلامی در حالیکه افغانستانستیزی را محکوم کرده و آن را کاری غلط قلمداد میکند، گفت که «مهاجران غیرقانونی باید از کشور خارج شوند.» وحیدی همچنین تاکید کرد که «ما باید برخی از شرایط حقوقی و قضائی خود را تقویت کنیم تا با کسانی که به کشور خودشان بازگردانده میشوند، اما مجددا به صورت غیرقانونی به ایران وارد میشوند، برخورد شود.» بهگفته او در چند ماه اخیر بیش از ۲۰۰ هزار نفر از مهاجرین به کشور خود بازگشتهاند، که برخی از آنها مجدد به ایران بازمیگردند.
وحیدی پیشتر نیز طرح اخراج اتباع خارجی را از محدوده اماکن مطرح کرده و گفته بود «بر اساس طرح ساماندهی اتباع خارجی، این اتباع نباید در محدوده برخی اماکن سکونت داشته باشند. بر همین اساس طرح خروج آنها از اطراف برخی اماکن در حال اجراست.»
وحیدی در گفتوگو با روزنامه شرق «آمار۸ تا ۹ میلیون مهاجر افغانستانی در کشور را آمارسازی برخی به منظور بهرهبرداری و ایجاد تنش دانسته و بر آمار پنج میلیون تبعه افغانستانی در ایران تاکید کرده است». این در حالی است که محسن نجفیخواه، معاون سازمان برنامه و بودجه در صحن علنی مجلس شورای اسلامی با انتقاد از مراجع مختلفی که به مهاجران افغان کارتهای متعدد میدهند، گفته است هشتمیلیونو ۴۰۰ هزار نفر مهاجر در ایران ساکناند.
و در نهایت شاهد آن هستیم که در مورد آمار دقیق مهاجران افغانستانی و تشکیل «سازمان ملی مهاجرت» و موضوع مهاجرت افغانستانیها به ایران سالهاست بین مقامهای حکومتی از جمله وزارت کشور، شورای عالی امنیت ملی و مجلس همچنان اختلاف نظر وجود دارد و هر کدام توپ را به زمین دیگری پرتاب میکنند.
از سوی دیگر سالهاست که ادبیات ضدافغانستانی همچنان در رسانههای اجتماعی به وفور به چشم میخورد و متاسفانه برخی مردم همچنان به موضعگیری شدید انتقادی خود نسبت به مهاجرت افغانها ادامه میدهند.