دیدگاه

اسراییل آماده حمله زمینی به غزه شده و عزم خود را برای کشتن ده ها هزار غیرنظامی جزم کرده است. از دیشب (۲۷ اکتبر) بمباران های گسترده به غزه از زمین و هوا و دریا با قطع اینترنت و تلفن آغاز شده. تهاجم زمینی به غزه، چنانکه بسیاری درموردش هشداد داده اند، ممکن است چندین ماه به درازا کشد و به فاجعه‌ای تمام عیار در فلسطین و کل منطقه ختم شود.

فرد وستون در مقاله «کابوس حمله‌ی زمینی به غزه و پی‌آمدهای آن» وضعیت غزه را با موصل ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷ مقایسه می‌کند، یعنی زمانی که ۱۰۰ هزار نیروی عراق به فرماندهی ایالت متحده به مدت ۹ ماه درگیر جنگ با ۸۰۰۰ نیروی داعش در این شهر شدند. «آزادسازی» موصل ازطریق بمباران‌های گسترده هوایی و پیشروی آرام و خانه به خانه محقق شد، آن هم به بهای کشته شدن ۴۰ هزار غیرنظامی. وضعیت غزه، با وجود ۳۰ تا ۴۰ هزار نیروی حماس و تونل‌هایی که می گویند وسعت آن به ۵۰۰ کیلومتر مربع می رسد به غایت بغرنج تر از موصل است. علاوه بر اینها، با حمله زمینی اسراییل و درگیر شدن بیشتر نیروهای منطقه ای و جهانی، ازجمله حزب الله لبنان و جمهوری اسلامی، ابعاد جنگ به شکل بالقوه می‌تواند گسترده‌تر و به لحاظ کیفی عمیق‌تر می‌شود.

افق پیش رو حاکی از آشوب و بحرانی عمیق‌تر و گسترده‌تر در خاورمیانه ست که دامن همه، از جمله دولت‌های اروپایی را خواهد گرفت و به سرکوب و خفه شدن جنبش‌های اجتماعی، از جمله زن زندگی آزادی، منجر خواهد شد. تحت چنین شرایطی همبستگی نمادین و عملی با فلسطین در سطح جهانی و به طور خاص ازسوی نیروهای مترقی مخالف جمهوری اسلامی برای توقف جنگ و از آن مهم‌تر تلاش جمعی برای راه‌حل ریشه ای، یعنی استعمار زدایی از فلسطین، از اهمیتی مضاعف برخوردار است. 

وانگهی حرف زدن از همبستگی بین المللی و جنبش سیاسی ضدجنگ در فضای فکری-سیاسی ایران نه فقط به غایت دشوار بلکه عملاً ناممکن شده است. دلایل بی واسطه این وضعیت بر همگان آشکار است: مصادره و قبضه تام و تمام گفتار واقعی آنتی امپریالیسم از سوی جمهوری اسلامی و محور مقاومتی‌ها به عنوان یکی از ستونهای اصلی بازتولید نظام از ۵۷ بدین سو.

فایل صوتی عاطفه رنگریز از زندان شاهرود (منتشر شده در زمانه)، که همزمان استعمار فلسطین و سرکوب خونین مردمان ساکن جغرافیای سیاسی ایران از سوی جمهوری اسلامی را نقد می‌کرد، و همینطور یادداشت کلکتیو فمینیستی و مستقل بلوچ، دسگوهاران، در ضرورت حمایت زن زندگی آزادی از خلق فلسطین از معدود تلاش‌های مهم و ارزشمندی اند برای شکستن فضایی که در آن سخن گفتن از «حقیقت» و محکوم کردن حتی کشتار کودکان دشوار شده است. همانطور که دسگوهاران تأکید می‌کند، هر نوع حمایت از فلسطین و ضدیت با اسراییل با آری‌گویی به نیروی ارتجاعی حماس و دفاع از جمهوری اسلامی نعل به نعل یکی انگاشته می‌شود:

شاهدیم که در ایران‌، دیگرستیزی و مبارزه با دیکتاتوری مذهبی در اشکال دشمنی با فلسطین تبلور یافته و حمایت از فلسطین در ردیف حمایت از حکومت قرار گرفته است. این دیگرستیزی بیرحمانه‌ی فاشیستی/ناسیونالیستی که هرنوع شفقتی را حتی نسبت به کودکان بی پناه غزه روا نمی داند، دیر یا زود دامان گروه های تحت ستم دیگر را نیز خواهد گرفت. همچنین شاهدیم گروه هایی از مخالفان در امتداد حمایت از جنگ افروزی اسراییل بر تهاجم به ایران به عنوان راه حلی بر پایان این جنگ پای می فشارند.

گفته‌هایی از این دست تلاشی ست هرچند اندک در جهت درهم شکستن انحصار و مونوپولی جمهوری اسلامی در قبال فلسطین و بازپس گرفتن کلمات، مفاهیم و پراتیک های سیاسی و اجتماعی‌ای که زمانی نه چند دور، همچون جنگ ویتنام، مختص نیروهای چپ و مترقی بود.

همبستگی نمادین و عملی با فلسطین صرفاً وظیفه‌ای «بشردوستانه» و از منظر «انسان‌دوستی» نیست. رهایی فلسطین به شکل مادی و عینی با سرنوشت جنبش زن زندگی آزادی به شکل متقابلی به یکدیگر گره خورده است. درگیری جمهوری اسلامی در فلسطین از طریق حمایت نظامی و لوجستیک و سیاسی حماس (و همچنین حزب الله) یا از آن سو تهدید و حمله نظامی اسراییل و متحدانش جامعه ایران را بیش از پیش میلیتاریزه ساخته و شرایط بهتری را برای جولان‌های نظامی و هسته‌ای جمهوری اسلامی فراهم می‌کند. چنانکه تجربه تاریخی جنگ ایران و عراق نشان داده، در کنار چهل و اندی سال برجسته ساختن «دشمن» به شکل هرروزه، جنگ می‌تواند حکم «نعمت» را داشته باشد، امری به ظاهر «بیرونی» که به «درون» انسجام و وحدت می‌بخشد. میلیتاریزه ساختن جامعه همچنین نه فقط برای طبقات فرودست فقیر بیشتری را به ارمغان می‌آورد بلکه مردسالاری را تقویت می‌کند و حاشیه‌های غیرفارس یعنی کوردستان و بلوچستان و … را بیش از پیش امنیتی می‌سازد. این دو، یعنی وطن و ناموس، تاریخاً همبسته یکدیگر بوده اند و بی‌جهت نیست راست افراطی ناسیونالیست ایرانی تا این حد تلاش می‌کند تا مرد میهن آبادی را جایگزین ژن ژیان ئازادی کند.

از سوی دیگر، مبارزات مردم فلسطین نه فقط معطوف به استعمار و نسل کشی هفتاد سالۀ اسراییل بلکه همچنین معطوف به حماس و دیگر نیروهای ارتجاعی‌ای ست که در غیاب و قلع‌وقمع تاریخی نیروهای چپ و مترقی فلسطینی رشد کرده اند. اگر تظاهرا‌ت‌های اخیر جوانان فلسطینی، بالاخص«راهپیمایی بزرگ بازگشت» در مرز غزه و اسرائیل در ۲۰۱۸-۲۰۱۹ را به یاد داشته باشیم، می‌بینیم که جدا از حماس و فتح نیروی سومی وجود دارد و آن هم زنان و جوانان فلسطینی اند که به شکل مستقل و خودآیین از احزاب فاسد و ارتجاعی دست به سازماندهی زده اند و می‌زنند. اگر تقویت این نیروی سوم در فلسطین منجر به تضعیف حماس و اسلام گرایی در منطقه می‌شود، مخالفان جمهوری اسلامی دلایل خیلی روشنی دارند تا از مبارزات برحق مردم فلسطین حمایت کنند.

جمهوری اسلامی درست زمانی سنگ فلسطین را به سینه می‌زند که به شکل هرروزه و همچنین در خیزش‌های اخیر به کشتار سیستماتیک شهروندان و استعمار درونی مردمان خود دست می‌زند،

این حرف که تضعیف حماس و اسلام گرایی درنهایت به تضعیف ژئوپلتیک جمهوری اسلامی می‌انجامد به معنای نفی و انکار استقلال حماس از جمهوری اسلامی نیست، گروهی که خیلی‌ها آن را به عروسک خیمه شب بازی جمهوری اسلامی تقلیل داده اند. مسئله بر سر هم‌سرنوشتی فرودستان و ستمدیدگان در دو جغرافیای فلسطین و ایران که در کل ای به نام خاورمیانه گرد هم آمده اند. پیش‌شرط همبستگی مخالفان جمهوری اسلامی با فلسطین پرورش گفتاری ست انتقادی و آنتی امپریالیستی که همزمان به حماس و جمهوری اسلامی و نیروهای جهانی و منطقه ای نه می‌گوید و به نیروی سوم آری.

غیاب گفتار آنتی‌امپریالیستی انتقادی با میراث استعمار پهلوی میانجی شده است. میراث استعمار صرفاً در ادغام در سرمایه جهانی، تقسیم کار اعمال‌شده از دوران پهلوی و استخراج نفت خلاصه نمی‌شود. این میراث همچنین به شکل سیاسی در قالب آنتی امپریالیسم کاذب و توخالی جمهوری اسلامی به حیات خود ادامه می‌دهد. جمهوری اسلامی درست زمانی سنگ فلسطین را به سینه می‌زند که به شکل هرروزه و همچنین در خیزش‌های اخیر به کشتار سیستماتیک شهروندان و استعمار درونی مردمان خود دست می‌زند، بالاخص مردمان حاشیه و فاقد شناسنامه که از شرایط پایه‌ای حیات محروم شده اند و فقط باید با آپاراتوس‌های سرکوب به عنوان جمعیت های مازاد کنترل شوند. مخالفان واقعی جمهوری، که بناست در آینده جامعه‌ای مبتنی بر استقلال، آزادی و برابری بسازند، با احیا و تقویت همبستگی بین المللی این فرصت را دارند تا همزمان علیه سلطنت طلب ها و گفتارهای ارتجاعی بایستند.