همچنانکه آموزش و پرورش در سیستان و بلوچستان با چالشهای جدی مواجه است، معلمهای دبستان و دبیرستان یکی از تلخترین دوران خدمت خود را در این استان را سپری میکنند؛ دورانی که شاید به قیمت جان آنها تمام شود.
مراد مسعودنیا، معلم روستای زهک از توابع شهرستان نیکشهر، پنجشنبه بیستم مهرماه بعد از برگشت از یک مهمانی در نیکشهر، توسط افراد ناشناس به رگبار بسته شده و به قتل رسید.
این حادثه بهانهای شد که به ابعاد بیشتری از مشکلات و موانع خدماتی معلمان در این استان پرداخته شود. البته این نخستین قتل صنف معلمان و فرهنگیان در این استان نیست. در همین سال جاری حسین مهدیپور، دبیر جامعهشناسی اهل شهرستان دشتیاری از توابع چابهار هنگام برگشت از شهر چابهار به دست افراد ناشناس مسلح که سوار بر موتور سیکلت بودند مورد حمله قرار گرفت. چند روز بعد از این حادثه حسین مهدیپور به علت جراحتهای وارده جان باخت.
انگیزه این قتلها هیچگاه برای مردم روشن و شفاف توضیح داده نشد. در همه این فاجعهها جز واژه «افراد ناشناس» و «سوار بر موتورسیکلت» مشخصات بیشتری از طرف ارگانهای امنیتی و پلیس منعکس نشده است. برای همین شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان در جدیدترین اظهار نظر خود به این قتلها واکنش نشان داده و در طی بیانیهای خواستار شفافسازی شده و بر پیگیری قاتلان تاکید کرده است.
قتل حسین مهدیپور با توجه به فعالیتهای فرهنگی و مدنی او نظرها را به سمتهای دیگری هدایت میکند. مهدیپور مدیر کانال «مطالبات فرهنگیان» مرتبط با فعالیتهای صنفی معلمان و فرهنگیان بود که در آن به مشکلات و رنجهای فرهنگیان میپرداخت. قبل از به قتل رسیدن آقای حسینپور، خبرهای مبنی بر احضار او به نهادهای امنیتی منتشر شده بود. او ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۱ توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد و بعد از آزادی مشخص شد که نهادهای امنیتی حسینپور را به دلیل فعالیتهای صنفی بازداشت کرده بودند. این معلم همچنین تهدید شده بود که دست از این نوع فعالیتها بردارد.
شهرام بامری، سرباز معلم و اهل شهرستان خاش شامگاه سهشنبه ۲۳ فروردین ۱۴۰۱ با دوستانش در حال تردد در محور ایرانشهر و خاش بودند که توسط نیروهای نظامی گشت مرصاد در دشت آبخوان مورد حمله قرار میگیرند. خانواده او میگویند که آنها بدون ایست و هشدار توقف توسط ماموران امنیتی مورد حمله قرار گرفتند که در این بین شهرام بامری و یکی از همراهانش کشته شدند و بقیه سرنشینان خودرو مجرح و آنها را به بیمارستان منتقل میکنند.
در تاریخ ۲۴ آذرماه ۱۴۰۱ عادل آسکانی، سرباز معلم و اهل شهرستان سرباز روستای پشامگ که برای تعویض پلاک ماشین خود به شهر ایرانشهر رفته بود، مورد حمله مسلحانه قرار گرفت. رسانهها ضاربین را سارقین مسلح عنوان کردند که آنها قصد سرقت خودروی این معلم را داشتهاند. عادل آسکانی مقاومت میکند و در نتیجه این مقاومت و درگیری فیزیکی سارقین اقدام به تیراندازی و شلیک به سر او کردند.
معلمان در سیستان و بلوچستان از ضعیفترین اقشار هستند که هیچ فرصت شغلی و درآمدی ندارند. حتی بسیاری از آنها مجبور میشوند که برای درآمد و معیشت خود به سوختبری مشغول شوند.
اخترعلی تقوی ۴۵ ساله که معلم آموزش و پرورش و اهل روستای کوهمیتگ از توابع سرباز بود، ۲۱ فروردین ۱۴۰۲ بر اثر سوختکشی و آتش گرفتن خودرو حامل سوخت در منطقه مرزی ریمدان آسیب شدید دید. این آموزگار بعد از انتقال به بیمارستان از شدت جراحت و سوختگی جانش را از دست داد.
معلمان در استان سیستان و بلوچستان متحمل زحمتهای زیادی برای آموزش و پرورش دانشآموزان میشوند، بسیاری از دانشآموزان که از قدرت تحصیل برخوردار نیستند توسط معلم خود حمایت شده و ادامه تحصیل میدهند. با توجه به این مشکلات و سختیها مشخص میشود که معلمان در این استان از خدمت خالصانه و دلسوزانه بهرهمند هستند.
در ابتدای فروردین سال ۱۴۰۱ که هشت کودک در هوتگ آب در دشتیاری غرق شدند، یک معلم به نام یاسمین هوت نیز برای نجات دو دانشآموز خود به هوتگ رفت و او نیز همراه دانشآموزان غرق شد و جانش را از دست داد.
مشکلات معلمان خدماتی به این خلاصه نمیشود، آنها در مسیر خدمات آموزشی با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم میکنند.
عبید ملکرئیسی که در روستاهای نقطه صفر مرزی مشغول به تدریس بوده، در مصاحبهای با روزنامه همشهری به مشکلات این صنف پرداخته و میگوید:
معلمان روستاهای مرزی در راسک و دیگر شهرهای جنوبی استان تا محدودهای با هزینه شخصی میروند و بعد از آن بهدلیل بد بودن جادهها و نبود وسایل حملونقل، همراه سوختبران میشوند: هر بار یک سوختبر سر راهمان است. حتی معلمان خانم هم مجبورند با سوختبرها خود را به نقاط صفر مرزی برسانند. البته چون معلم هستیم سوختبرها از ما کرایهای نمیگیرند. در مسیری که رفتو آمد میکنم، سه بار نزدیک بود جانم را از دست بدهم. یکبار با ماشین سوختبر با پانزده بشکه گازوئیل در حال حرکت بودیم که یکباره لاستیک ماشین ترکید و خدا رحم کرد که چپ و منفجر نشد. چند سال قبل یکی از همکاران ما در همین مسیرها جان خود را از دست داد.
مشکلات صنفی معلمان و فرهنگیان در سیستان و بلوچستان پرسش امروز و دیروز نیست که بیپاسخ مانده، بلکه آنها سالهاست درگیر شدیدترین مشکلات هستند. مسئولان به درخواستهای مکرر آنها پاسخ نمیدهند، پرداخت حقوق آنها هیچگاه به موقع نیست، حتی گاهی یکسال طول میکشد. نیروهای که دو شیفت بر میدارند، بازه زمانی زیادی باید منتظر پرداخت حقوقشان باشند، به دنبال همین نابرابریها امسال خیلی از کلاسها آموزگار ندارند، دبیران تخصصی در دبیرستانها وجود ندارد.
کمبود امکانات آموزشی و لوازم تدریس، کمبود نیروی انسانی، فضای ناکافی، ازدحام جمعیت کلاسی از چالشهای معلمان در این استان است، برخی نیروهای بومی تحت عنوان خرید خدماتی جذب سازمان شدهاند با مشکل بزرگی دست و پنجه نرم میکنند، بیهویتی است که سازمان هیچگونه مسئولیتی در قبال آنها ندارد، آنها حقوق، حق بیمه و قرارداد کار معین ندارند.
در کنار حقوق کم معلمان در استان سیستان و بلوچستان آنها امنیت شغلی ندارند. نیروهای غیررسمی را که به این مناطق میفرستند با مشکلات زیادی مواجه هستند، آنها باید از جیب خودشان هزینه کنند، به هوای اینکه آنها یک روزی رسمی میشوند تن به این سختیهای تحمیلی میدهند. این نبود امنیت شغلی از طرفی به فضای امنیتی و نظامی استان سیستان و بلوچستان ربط دارد، بسیاری از معلمها میگویند با برچسبهای سیاسی با پرونده قضایی روبهرو شده و اخراج شدند. سازمان آموزش و پرورش استان سیستان و بلوچستان نسبت به بقیه استانها با باند و پارتیباز مواجه است، هیچگونه نظارتی در آن وجود ندارد.