زیستشناسان از گذشته بر این باور بودهاند که تثبیت یک جهش ژنتیکی در سلسله توارث یک گونه زیستی، تابعی از «مطلوب»، «مضر»، یا «بیاثر» بودن آن جهش است، و تنها جهشهای «مطلوب» هستند که بقای خودشان را در بلندمدت حفظ میکنند و جهشهای «مضر» هم رفتهرفته از چرخه توارث حذف میشوند. اما تحقیقات اخیر پژوهشگران دانشگاههای نبراسکا-لینکُلن آمریکا، و آرهوس دانمارک، نشان میدهد که «مطلوب» یا «مضر» بودن یک جهش ژنتیکی، غالباً بستگی به سایر جهشهایی دارد که به آن مربوط میشدهاند. به عبارت دیگر، تغییر و تحولات ژنتیکی، یک فرآیند زمینهمحور به حساب میآید.
طبق این مطالعات، یک جهش ژنتیکی، وقتی «مطلوب» محسوب میشود که در نسبت با یک چیدمان معیّن از سایر جهشهای مرتبط رخ داده باشد، بهطوریکه اگر همان جهش در نسبت با چیدمان دیگری از این جهشها رخ میداد، میتوانست عملاً یک جهش «مضر» محسوب شود.
پژوهشگران، به جهت بررسی این موضوع، تحقیقاتشان را معطوف به جهشهایی کردند که در ساز و کار پروتئین هموگلوبین دخالت دارند؛ یعنی پروتئینی که عهدهدار جابجایی اکسیژن در خون است. آنها متوجه شدند که هموگلوبین موجود در خون بسیاری از جانورانی که در نواحی مرتفع زندگی میکنند، چنان تطور یافته که میتواند اکسیژن نسبتاً بیشتری را جذب کند. مثلاً تحقیقات این گروه روی گونههای مختلفی از موش کوهی نشان داده که هموگلوبین تقویتشده خون این حیوانات، از ۱۲ جهش ژنتیکی در اجزای مختلف این پروتئینْ حاصل آمده است.
دانشمندان، این پژوهشها را بر مبنای شیوهای تحت عنوان «مهندسی پروتئین» به ثمر رساندهاند؛ که در خلال آن، هر جهش ژنتیکی مربوط به هموگلوبین این موشها، در نسبت با چیدمان متفاوتی از سایر جهشهای مرتبط بررسی میشد. نتایج این بررسی هم در نهایتْ حکایت از این داشت که هر جهش، تنها در نسبت مشخصی با سایر جهشها میتواند به تولید هموگلوبین تقویتشده منجر بشود؛ حال آنکه همان جهش، در بافت یک چیدمان متفاوت از سایر جهشهای مرتبط، میتواند حتی سطح اکسیژنگیری هموگلوبین را کاهش بدهد.
با این حساب، اهمیت یک جهش ژنتیکی را نمیتوان مستقیماً به فرآیندی که در ظاهر امر از آن پدید آمدهْ مرتبط دانست و بر همین اساس هم نسبت به «مطلوب» یا «مضر» بودن آن قضاوت کرد؛ بلکه عملکرد یک جهش ژنتیکی، اصولاً در نسبت با بافتی ارزیابی میشود که زمینه فعالسازی فرآیند مدنظر را فراهم آورده است.