نوار غزه با بیش از دو میلیون جمعیت در پی بمباران‌های مهیب و بی‌وقفه ارتش اسرائیل در آستانه فروپاشی کامل قرار گرفته است. این باریکه تحت محاصره اکنون در تاریکی و وضعیت نابه‌سامانی به‌سر می‌برد. اسرائیل راه دسترسی مردم را به آب آشامیدنی، برق، سوخت، خدمات پزشکی و کمک‌های بشردوستانه بسته‌ است.

خانه‌های مسکونی و ساختمان‌های ویران‌شده، اجساد کشته‌شدگان، گورهای دسته‌جمعی یا فرار اجباری غیرنظامیان برای یافتن سرپناهی امن، همگی‌ نمایی از جهنم بحرانِ انسانی را به تصویر می‌کِشد. غزه که سال‌هاست تحت محاصره اسرائیل به «بزرگترین زندان روباز جهان» شهره است، در این لحظه با فاجعه انسانی مواجه است.

عفو بین‌الملل اعلام کرده که «مجازات دسته‌جمعی مردم غیرنظامی غزه، ظالمانه، غیرانسانی و یک جنایت جنگی است» و «غیرنظامیان فلسطینی مسئول جنایت‌های حماس و دیگر گروه‌های مسلح فلسطینی نیستند و اسرائیل نباید آن‌ها را به‌ دلیل اعمالی که در آن نقشی ندارند و نمی‌توانند کنترلی بر آن‌ها داشته باشند، متحمل رنج کند.»

پس از حمله غافل‌گیرکننده شبه‌نظامیان حماس به اسرائیل در صبح روز شنبه ۱۵ مهرماه/ هفتم اکتبر و حملات گسترده‌تر و مرگبار اسرائیل به غزه که به یک فاجعه هولناک انجامید، مباحث بسیاری را درباره جنگ حماس و اسرائیل به شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌ها کشانده است.

فاجعه هولناک غزه که در بنگاه‌های تبلیغاتی و روایت‌های رسانه‌های دست‌راستی رنگ باخته است، هر لحظه اما ابعاد گسترده‌‌ و تازه‌تری می‌یابد.

یکی از موضوعاتی که در همان آغاز جنگ بسیار برجسته بوده، موجی از انتشار دیدگاه‌های عرب‌ستیزانه، فلسطین‌ستیزی و هم‌چنین انسان‌زدایی از عرب‌ها میان کاربران ایرانی در شبکه‌های اجتماعی بود.

«زمانه»، در همین خصوص و نیز موضوع مبارزات مردم فلسطین و پیوند آن با مبارزه و مقاومت سیاسی در کُردستان و ایران، با ابراهیم علیزاده، دبیر اول کومله، سازمان کُردستان حزب کمونیست ایران گفت‌وگو کرده است.

Ad placeholder

فلسطین-عرب‌ستیزی

چطور ممکن است جغرافیایی که یک زمان نیروهای سیاسی‌اش نزدیکترین ارتباط با جنبش فلسطین را داشتند اکنون این حجم از فلسطین/ عرب ستیزی در آن برجسته شده است؟

ابراهیم علیزاده، در پاسخ به این پرسش می‌گوید، اگر چه نباید نفوذ افکار و رفتار جناح راست اپوزسیون جمهوری اسلامی را در زمینه فلسطین‌ستیزی به کل جامعه ایران تعمیم داد، اما به هر حال به عنوان یک واقعیت نمی‌توان وجود چنین گرایشی را در جامعه ایران نادیده گرفت.

علیزاده معتقد است این پدیده تا حدودی ابعاد جهانی نیز دارد:

تا آنجا که به مردم ایران مربوط می‌شود، خشم و نفرت اکثریت مردم این جامعه از حکومت اسلامی به حدی است که به‌طور طبیعی سهمی از آن به هم‌پیمانان و متحدین و دوستان رژیم در بیرون از مرزها نیز می‌رسد. حماس و جهاد اسلامی نه فقط به دلیل سیاست‌ها و روش‌هایشان بلکه در عین حال به دلیل نزدیکی آن‌ها به جمهوری اسلامی هیچ‌گونه مقبولیتی در جامعه ایران ندارند. همین‌که به عنوان مثال در منطقه غزه حماس از الگوی رژیم جمهوری اسلامی در اعمال حاکمیت خود بر مردم پیروی می‌کند، و از کمک‌های جمهوری اسلامی بهره‌مند می‌شود کافی است از چشم مردم ایران بیافتد. جناح سازمان آزادیبخش فلسطین هم به دلیل هم‌پیمانی با صدام حسین و رژیم بعث عراق در دوران جنگ هشت ساله ایران و عراق نفوذ خود را در جامعه ایران از دست داد.

علیزاده، اما با اشاره به‌ این‌که سیر نزولی پشتیبانی از آرمان مردم فلسطین یک مسأله جهانی است و تنها به جنبش فلسطین هم مربوط نمی‌شود، می‌گوید این مسأله ریشه در روند فروپاشی اتحاد شوروی دارد:

تقریبا همه جنبش‌های ملی و آزادیبخش در دنیا به پشتیبانی و کمک اتحاد جماهیر شوروی متکی بودند. آن‌گونه که فروپاشی اتحاد شوروی اضمحلال یکی بعد از دیگری احزاب کمونیست طرفدار شوروی را به دنبال داشت، جنبش‌های آزادیبخش در جهان نیز که از حمایت یکی از حامیان اصلی خود محروم شدند، به سرعت تضعیف شدند و کم وبیش موقعیت احزاب کمونیست طرفدار شوروی را پیدا کردند و البته هر کدام به جست‌وجوی پشتیبان جدید بر آمدند. جنبش آزادیبخش فلسطین از آن‌ جمله بود.

به گفته دبیر اول کومله، سازمان کُردستان حزب کمونیست ایران، رهبری این جنبش کوشید به نوعی حمایت ایالات متحده آمریکا را جلب کند، اما این ممکن نبود مگر این‌که خود را در عین حال با سیاست‌های آمریکا در خاورمیانه عربی و نیز با اسرائیل هماهنگ سازد.

علیزاده می‌گوید در این پروسه سازمان آزادیبخش فلسطین با تکیه یک جانبه به دیپلماسی، تلاش برای جلب افکار عمومی جهان را کنار گذاشت:

ظهور حماس و جهاد اسلامی عامل دیگری در تسریع این روند بود. با پیشرفت فعالیت‌های دیپلماتیک به تدریج مبارزات مسلحانه حاشیه‌ای و مذاکرات صلح اسلو آغاز می‌شود. اسرائیل که پیشرفت این پروسه را به زیان خود می‌بیند، در جستجوی راهی برای تضعیف سازمان آزدیبخش فلسطین بر می‌آید. راه را برای تشکیل سازمان بنیادگرای اسلامی حماس باز می‌گذارد و حماس نیز در جمهوری اسلامی اصلی‌ترین حامی خود را پیدا می‌کند و مبارزه مسلحانه در فلسطین از نو شعله‌ور می‌شود و این همان اتفاقی است که اسرائیل منتظر آن بود‌.

به گفته علیزاده، اسرائیل که برتری نظامی خود را بر حماس و حامیانش مطلق و بدون چون و چرا می‌پندارد، به هدف خود یعنی حاشیه‌ای کردن جنبش آزادیبخش فلسطین می‌رسد:

این چنین است که جنبش فلسطین گام به گام پشتیبانی بین‌المللی خود را از دست می‌دهد. دیگر از تظاهرات صدها هزار نفری دهه ۷۰ در دفاع از آرمان مردم فلسطین در کشورهای اروپایی خبری نیست. همان‌طور که گروه‌های مجاهدین افغان و طالبان توسط آمریکا شکل گرفتند، تجهیز و تقویت شدند و بعدها البته موی دماغ خودشان شدند، روشن است، تضعیف گروه‌ها و جریانات مترقی و چپ در میان فلسطینیان و غلبه‌ی گروه‌های بنیادگرای اسلامی، باعث تضعیف مبارزات مدنی مردم فلسطین و کاهش حمایت گروه‌ها و جریانات مترقی اسرائیل از مبارزه مردم فلسطین شده است.

Ad placeholder

«فلسطینی ها به تکرار شیوه‌های مبارزاتی نیاز دارند»

پرسشی که سال‌ها مطرح بوده و اکنون پس از آغاز جنگ حماس و اسرائیل مجدداً درباره آن صحبت به میان آمده، این است که چپ تحت تاثیر گفتار راست از مبارزه چریکی فاصله گرفته، جدای از این‌که حماس چه هست این جنگ نشان داد دژ امنیتی نظامی دولت‌ها قابل خدشه و نفوذ است.

ابراهیم علیزاده، در پاسخ به این سوأل که آیا مبارزه چریکی بازهم در دستور کار قرار می‌گیرد، می‌گوید:

در خاورمیانه‌ای که اکثریت مردم در خانه‌هایشان اسلحه دارند، در موارد زیادی صلح عشایری جای احکام امروزی دادگاه‌ها و مراجع قضائی، را می‌گیرد. قدرت‌های حاکم ابتدایی‌ترین حقوق آزادی‌های فردی به زور اسلحه، ترور، زندان و شکنجه و اعدام پایمال می‌کنند، نمی‌توان انتظار داشت که در چنین کشورهایی، احزاب سیاسی مترقی و مبارز به طور استراتژیک خود را از ایجاد ظرفیت دست بردن به اسلحه محروم سازند.

این سیاستمدار کُرد در خصوص فلسطین معتقد است که بکارگیری سلاح به دست نیروهایی چون حماس و جهاد اسلامی راه نجات مردم ستمدیده فلسطین نیست:

من نمی‌گویم که فلسطینی‌ها باید به دشمن‌شان اطمینان بدهند که اسلحه را کنار گذاشته‌اند و مسیح‌وار اجازه می‌دهند دست‌بسته به مسلخ‌شان ببرند، اما در شرایط سیاسی کنونیِ منطقه‌ای و جهانی و شرایط جغرافیاییِ ویژه‌ای که مردم فلسطین در آن قرار دارند، و با توجه به توانایی نظامی اسرائیل، فلسطینی‌ها به تکرار شیوه‌های مبارزاتی نیاز دارند که توده‌های وسیع مردم را در فلسطین به میدان بیاورد. پشتیبانی مردمی در سطح جهانی را تأمین کند. وجدان‌های بیدار در خود اسرائیل را تحت تاثیر قرار دهد. به‌علاوه هم‌اکنون بیش از ۴۰ درصد ساکنین اسرائیل را مردم عرب تشکیل می‌دهند.

علیزاده، در ادامه پاسخ به همین پرسش و با اشاره به این‌که فلسطینی‌ها در جریان انتفاضه اول در سال ۱۹۸۸ تاکتیک‌های بسیج توده‌ای را تجربه کردند، می‌گوید همین حرکت بود که اسرائیل را به پای میز مذاکره کشاند:

مردم فلسطین و اسرائیل نفعی در این دشمنی و خشونت‌ها ندارند. دولت نژادپرست اسرائیل اساساً این نفرت را به‌وجود آورده است و مدام آن‌ را بازتولید می‌کند. این دولت اسرائیل است که زمینه را برای رشد جریانات اسلامی و افراطی در مناطق اشغالی هموار می‌کند و زمینه‌ساز دخالت‌های ارتجاعی و مخرب جمهوری اسلامی در قضیه عادلانه مردم فلسطین شده است.

به باور این سیاستمدار کُرد، برای رهایی از این کُشتار و ناامنی راهی جز این وجود ندارد که مردم ستمدیده فلسطین و مردم شریف و عدالتخواه در اسرائیل متحدانه و دست در دست هم علیه این رژیم که بقای خود را در پایمال کردن حقوق فلسطینی‌ها و کشتار روزمره آن‌ها می‌داند، برخیزند.

مردم فلسطین و اسرائیل نفعی در این دشمنی و خشونت‌ها ندارند. دولت نژادپرست اسرائیل اساساً این نفرت را به‌وجود آورده است و مدام آن‌ را بازتولید می‌کند. این دولت اسرائیل است که زمینه را برای رشد جریانات اسلامی و افراطی در مناطق اشغالی هموار می‌کند و زمینه‌ساز دخالت‌های ارتجاعی و مخرب جمهوری اسلامی در قضیه عادلانه مردم فلسطین شده است.

ابراهیم علیزاده هم‌چنین می‌گوید، مردم ستمدیده فلسطین تنها با اتحاد و همبستگی با کارگران و توده‌های مردم زحمتکش و جنبش‌های پیشرو اجتماعی در این کشور، تداوم مبارزه متحد خود و برخورداری از حمایت مردم شریف در سرتاسر جهان می‌توانند راهی برای برون‌رفت از این وضعیت نابسامان بیابند و بازگشت آوارگان را به سرزمین‌هایی که از آن رانده شده‌اند ممکن کنند و به کسب حق تعیین سرنوشت خود نائل آیند:

به‌ویژه اگر بپذیریم راه حل دو دولت در همسایگی هم برای حل مسأله فلسطین عملاً بن بست رسیده است، در واقع جغرافیای قابل قبولی هم باقی نمانده است که در آن دولت فلسطین تشکیل شود. در این صورت است، برای خاتمه دادن به جنگ‌ها و خونریزی‌های هفتاد ساله و آوارگی یک ملت، باید برای الگویی مبارزه کرد که در آن مردم اسرائیل و فلسطین به عنوان شهروندانی با حقوق برابر در یک کشور زندگی کنند. ساختار این کشور بی توجه به مذهب و ملیت برگزیده شود. الگوی یک کشور دو ملت، در شرایط کنونی برای مردم فلسطین غیرممکن‌تر از استراتژی دو ملت دو کشور نیست. تحقق  این استراتژی به روش‌های و سیاست‌های غیرخشونت‌آمیز و عقب راندن سیاسی و اخلاقی نیروهای افراط‌گرای نژادپرست و مذهبی از هر دو سو امکان‌پذیر است.

Ad placeholder

پیوند مبارزه در فلسطین با مقاومت و مبارزه در کُردستان  و ایران

بخش بزرگی از تاریخ مقاومت و مبارزه کُردها و مردم فلسطین با آزادی، عدالت و تحقق حق تعیین سرنوشت، درهم تنیده است و مسأله کُرد و مسأله فلسطین هر دو  هم‌چنان به‌صورت یک استخوان لای زخم در منطقه خاورمیانه باقی مانده‌اند.

به باور ابراهیم علیزاده، تا زمانی‌که این دو حل نشوند خاورمیانه روی آرامش به خود نخواهد دید و هر تغییر رادیکال و مترقی در این منطقه الزماً از مسیر حل دموکراتیک و عادلانه این دو مسأله می‌گذرد:

فجایعی را به یاد بیاوریم که در یک صد سال گذشته در بخش‌های کُردستان حداقل از قرارداد لوزان به این‌سو بر سر مردم کُرد آورده‌اند، چند برابر دهشناک‌تر از رنج‌ها و آزار مردم فلسطین است. نسل‌کشی درسیم و… در ترکیه، انفال و بمباران شیمیایی در عراق و غیره، هیچ کمتر از رنج‌ها و آزار مردم فلسطین نبوده‌اند. مردم کُرد و مردم فلسطین به معنی واقعی کلمه هم‌سرنوشت هستند. تاریخ مبارزات مردم کُردستان برای رفع ستم ملی سراسر آتش و خون است. در فلسطین هم ملتی را از حق تعیین سرنوشت خود محروم کرد‌ه‌اند، ملیون‌ها نفر از آن‌ها را از سرزمین خود آواره کرد‌ه‌اند، به دور آن‌ها که باقی مانده‌اند حصار کشیده‌اند و مقاومت عادلانه آن‌ها را با خشن‌ترین روش‌های ممکن سرکوب می‌کنند.

علیزاده، در جواب به این پرسش، این‌که می‌گویند فلسطین و کُردستان انتفاضه سرهلدان، ما به ازای مادی‌اش چییست، می‌گوید:

معنی‌اش این است که وجدان‌ها در کُردستان بیدارند. ناسیونالیست‌های تنگ‌نظر و گرایش‌های ضد فلسطینی در درون جامعه کُردستان مقبولیت اجتماعی ندارند.

ابراهیم علیزاده هم‌چنین با بیان این‌که در گذشته مناسبات خوبی بین جنبش کُردها و جنبش فلسطین وجود داشته است، می‌گوید هر سیاستی که این مناسبات را تخریب کرده باشد یا بخواهد تخریب کند عملاً در خدمت سرکوبگران هر دو ملت قرار دارد.

با به قدرت رسیدن جریان اسلامی در ایران در بهمن‌ماه ۵۷ همه جریانات اسلامی در خاورمیانه به مرور زمان جان تازه‌ای گرفتند. کُل ترقی‌خواهی در منطقه یک گام به عقب برگشت و در موضع دفاعی قرار گرفت.

علیزاده معتقد است که جنبش عادلانه مردم فلسطین بیشترین ضربه سیاسی اخلاقی و معنوی را از سوی جریان‌هایی متحمل شد که از جمهوری اسلامی الهام می‌گرفتند، و افکار عمومی جهانی به نحو چشمگیری از پشتیبانی از جنبش فلسطین عقب نشست:

انقلاب زن، زندگی، آزادی در عین این‌که رهایی مردم ایران از دست رژیم اسلامی را در پی دارد، می تواند این روند را در خاورمیانه معکوس کند و به یک تجدید آرایش اپوزسیون در این منطقه به نفع آزادیخواهی، عدالتخواهی و برابری طلبی  منجر شود.

Ad placeholder

واکنش جامعه مدنی ایران مقابله با جنگ

حکومت ایران همواره حقوق انسانی شهروندان خود به‌ویژه اقلیت‌های اتنیکی و مذهبی را نقض و آن‌ها را با اشکال گونانون طی بیش از چهار دهه اخیر مورد سرکوب و تجاوز قرار داده است.

برخی‌ها بر این باورند، حکومت اسلامی که مردم ایران را مرعوب و سرکوب کرده و به قتل می‌رساند، نمی‌تواند حامی مردم فلسطین و آرمان‌های به حق آن‌ها باشد.

همان‌طور که گروه‌های مجاهدین افغان و طالبان توسط آمریکا شکل گرفتند، تجهیز و تقویت شدند و بعدها البته موی دماغ خودشان شدند، روشن است، تضعیف گروه‌ها و جریانات مترقی و چپ در میان فلسطینیان و غلبه‌ی گروه‌های بنیادگرای اسلامی، باعث تضعیف مبارزات مدنی مردم فلسطین و کاهش حمایت گروه‌ها و جریانات مترقی اسرائیل از مبارزه مردم فلسطین شده است.

یا آن‌طور که پیش‌تر در نامه (اعلام همبستگی فعالان سیاسی و فرهنگیِ مستقل فلسطینی با جنبش ژن، ژیان، ئازادی،) می‌آید که «حکومت اسلامی ایران همواره از اهداف به حق مردم فلسطین در قبال اسرائیل و پاکسازی قومی به نفع خود سوء استفاده کرده، و از این راه برای خود مشروعیت اعطا می‌کند. این حکومت که امکانات خود را برای سرکوب، آزار و اذیت و ارعاب مردم ایران که خواستار آزادی هستند استفاده می‌کند، نمی‌تواند حامی آزادی و آرمان‌های به حق ملت فلسطین باشد.»

از این رو، نقش جامعه مدنی ایران و واکنش آن در قبال وضعیت کنونی مردم فلسطین باید چگونه باشد؟

ابراهیم علیزاده، در پاسخ به این پرسش می‌گوید، جامعه مدنی ایران به‌طور طبیعی آن‌چه را که برای خود می‌خواهد باید برای دیگران هم به‌رسمیت بشناسد. نباید اجازه داد که بین جنبش‌های عادلانه پیش‌رو در این منطقه با مبارزات آزادی‌خواهانه و برابری‌طلبانه مردم ایران شکاف ایجاد شود:

هم‌سویی سلطنت‌طلبان، مجاهدین و طیف‌های رنگارنگ از اپوزسیون حاشیه‌ای ایران با دولت اسرائیل و چشم بستن بر جنایات رژیم آپارتاید و بنیادگرای عبری و تروریست خواندن یک ملت، عملاً به خوراک زهرآگین تبلیغات رژیم جمهوری اسلامی بر علیه انقلاب مردم ایران تبدیل می‌شود.

این سیاستمدار کُرد، در پاسخ به این پرسش که چطور باید با خطر گسترش جنگ کنونی حماس و اسرائیل به کشورهای دیگر مقابله کرد، می‌گوید در این‌باره باید به سناریوهای مختلفی کرد:

سناریوی اول، حمله اسرائیل به میلیشیاهای تحت نفوذ جمهوری اسلامی از جمله، حزب‌الله در لبنان، میلیشیای جمهوری اسلامی در سوریه و حشد شعبی در عراق، است. این هنوز به معنی آغاز جنگ بین دولت‌ها نیست و در سال‌های اخیر این نیروها بارها مورد حمله هوایی ارتش اسرائیل قرار گرفته‌اند. سناریوی دوم حمله اسرائیل به تاسیساتی در ایران است، که عواقب آن غیرقابل پیش‌بینی است. به نظر من بدون همکاری و تائید دولت آمریکا، اسرائیل وارد جنگی از این نوع که غیرقابل کنترل باشد نخواهد شد. دولت آمریکا هم در موقعیتی نیست و به نفعش هم نیست که وارد چنین جنگی بشود. در هر صورت من راهی جز بسیج مردمی برای دفاع از صلح در سطح جهانی و از این طریق تحت فشار قرار دادن دولت‌های جنگ‌طلب سراغ ندارم.

وظیفه رسانه‌

موضوعی که در این مدت از آغاز زمان جنگ بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته، نقش و عملکرد رسانه‌های جریان اصلی در پوشش این رویداد بوده است. از نظر بسیاری، برای رسانه‌های جریان اصلی جان غیرنظامیان فلسطینی در غزه ارزشی برابر با جان قربانیان غیرنظامی در اسرائیل ندارد و با آن‌ها با روایت‌های غیرواقعی از وضعیت جنگ و نیز تمرکز یک‌جانبه بر این رویداد عملاً زمینه کُشتار سیستماتیک و نسل‌کُشی خاموش فلسطینیان را فراهم کرده‌اند.

اما وظیفه رسانه‌های مستقل و انتقادی در این میان چیست؟

ابراهیم علیزاده معتقد است، در رویدادهای اخیر جنگ تبلیغاتی و روانی از هر دو سوی جایگاه مهمی پیدا کرده است و در پشت هر دو سوی این جنگ تبلیغاتی دولت‌ها وجود دارند که به‌وسیله مگا مدیاهای مستقیم و یا «سایه»  آگاهانه هدایت می‌شود:

این واقعیت نشان می‌دهد که علی‌رغم قدرت مخرب و ویران‌کننده سلاح‌های کُشتار جمعی هنوز «افکار عمومی» هراس بزرگ صاحبان قدرت است. از این‌رو برای به انحراف کشیدن آن، برای مشروعیت بخشیدن به سیاست‌های جنگ طلبانه‌شان، با تمام قدرت آنرا به کار می گیرند. به همین جهت کار رسانه مستقل بسیار مهم است.

به گفته علیزاده، دیگر نکته مهم این است که مدیای مستقل باید مواظب باشد به‌وسیله صاحبان قدرت مورد سوء استفاده قرار نگیرد.

کار مدیای مستقل علاوه بر اطلاع‌رسانی دقیق در عین حال باید به شدت انسان‌دوستانه، شرافتمندانه و از این لحاظ آموزنده باشد.  مروری بر اخبار و گزارش‌هایی که این روزها منتشر می‌شوند نشان می‌دهد که متأسفانه صدای مدیای مستقل زیر هیاهوی دولت‌هایی نظیر جمهوری اسلامی و اسرائیل و طیفی که پشت سر و یا در کنار این دو هستند، هنوز ضعیف و ناکارا و محافظه‌کار است.