خبری تکاندهنده
جسد داریوش مهرجویی و همسرش وحیده محمدیفر در ویلایشان واقع در شهرکی در حوالی کرج یافت شد. آنها با ضربههای چاقو به طرز فجیعی به قتل رسیده بودند. خبرگزاری صدا و سیما با انتشار جزئیات بیشتر این حادثه نوشت: «این قتلها در حوالی ساعت ۲۰: ۳۰ تا ۲۲ شامگاه شنبه ۲۲ مهر در ویلای شخصی این کارگردان واقع در شهرک زیبادشت منطقه فرخآباد اتفاق افتاده است.»
در ادامه محمدمهدی عسگرپور، رئیس هیاترئیسه خانه سینما هم در مصاحبه با خبرگزاری ایسنا خبر قتل داریوش مهرجویی و همسرش وحیده محمدیفر را تأیید کرد.
طبق گزارش رسانه «جنایی» ابتدا داریوش مهرجویی به قتل رسیده و سپس عاملان قتل با همسر او درگیر شده و او را به قتل رساندهاند.
داریوش مهرجویی متولد سال ۱۳۱۸ و از کارگردانهای موج نوی سینمای ایران است که فیلمهای مطرحی همچون هامون، دایره مینا، گاو، اجارهنشینها، سارا، پری، لیلا، مهمان مامان و سنتوری را ساخته است و آخرین فیلم خود «لامینور» را نیز در سال ۹۸ ساخته بود.
وحیده محمدیفر، نویسنده، فیلمنامهنویس و دانشآموخته رشته روانشناسی از دانشگاه تهران بود. فعالیت سینمایی خود را از سال ۱۳۷۵ با بازی در فیلم لیلا اثر داریوش مهرجویی آغاز کرد.
محمدیفر، با نگارش اپیزود اول فیلمنامه «داستانهای جزیره» نویسندگی را به شکلی جدی دنبال کرد و پس از آن با نگارش فیلمنامه «مهمان مامان» به همراه داریوش مهرجویی و هوشنگ مرادی کرمانی، در عرصه فیلمنامهنویسی به شهرت رسید و تمامی آثار متأخر مهرجویی بهعنوان نویسنده حضور داشته است.
بر اساس یک نظرسنجی در سال ۱۳۸۳ «هامون» (۱۳۶۸) ساخته داریوش مهرجویی و با بازی بهیادماندنی خسرو شکیبایی ماندگارترین شخصیت در تاریخ سینمای ایران است. و با این حال مهرجویی اگر حتی فقط فیلم گاو (۱۳۴۸) را بر اساس داستان عزاداران بیل غلامحسین ساعدی ساخته بود، به نامی ماندگار در تاریخ سینمای ایران بدل میشد. او با این فیلم در جشنواره فیلم ونیز در سال ۱۹۷۱ جایزه فیپرشی را به دست آورد و به صدای سینمای مستقل ایران بدل شد.
بنا به ادعای احسان نراقی محمد رضا پهلوی، پادشاه فقید این فیلم را دیده بود و گفته بود پیام آنرا که همانا شکست اصلاحات ارضیست درک کرده و سید روحالله خمینی هم این فیلم را یک فیلم آموزنده دانسته بود و همان سبب شد که سینمای ایران در سالهای نخست بعد از انقلاب به سرنوشت موسیقی دچار نشود و به رغم مخالفت متشرعان با سینما مجالی برای تداوم هر چند زیر سقف سانسور بیابد. به یک معنا این فیلم نه تنها از زمینهسازان شنیده شدن صدای سینماگران ایران در جهان بود، بلکه شیشه عمر سینمای ایران در سالهای بعد از انقلاب هم به شمار میآید.
همین جا باید یادآوری کرد که مهرجویی در سالهای دهه ۱۳۶۰ که سرکوبها شدت گرفته بود برای مدتی از ایران خارج شد و در پاریس به غلامحسین ساعدی پیوست که با انتشار نشریه الفبا کمکم به جریان نیرومند «ادبیات تبعید» شکل میبخشید. این امید وجود داشت که او در کنار ساعدی آغازگر سینمای تبعید باشد اما مهرجویی به زودی دریافت اگر میخواهد ادامه دهد میبایست به ایران بازگردد. «سراب سینمای اسلامی ایران» مفهومی بود که پس از بازگشت او به ایران پدید آمد. مهرجویی خود در سفرنامه پاریس نوشته است:
حامدی [نامی که مهرجویی در این کتاب برای غلامحسین ساعدی انتخاب کرده] با این حال افسرده و دلشکسته بود. شکست کارهای سینماییمان که دکتر روی آنها زیاد حساب میکرد، روحیهاش را ضعیف و شکننده کرده بود. همیشه هوای ایران در سر داشت و دیگر دل و دماغی برایش باقی نمانده بود که بتواند مثل سابق به نوشتن داستان و نمایشنامه بپردازد.
او در ادامه به وضع نابسامان خانوادگی خودش اشاره میکند:
وضعیت خود من و خانواده هم آنچنان چنگی به دل نمیزد. در کمال خریت، پیشنهاد فیلمهای کوتاه را، که بالاخره از نظر مالی وضعمان را تثبیت میکرد، رد کرده بودم و کلاً ساخت هیچ فیلمی هم به سرانجام نرسیده بود و ایجنت یا کارگزارم را مأیوس کرده بودم. در واقع آن روزها ما همه به نوعی گیجی و ندانم کاری دچار شده بودیم.
مهرجویی به دو جریان عمده فکری در بین روشنفکران مخالف حکومت شاه اشاره میکند که به گزینش سوژه و فیلمنامه و فیلمهای آنها جهت و شکل میداد: اگزیستانسیالیسم و جریان چپ. مینویسد:
اما اینجا چطور؟ هنر متعهد میان این فرانسویها که خودشان مدام در حال اعتراض و اعتصاب و حقطلبی بودند، آن هم از ناحیهی یک جهان سومی متواری چه معنایی میتوانست داشته باشد؟ این بود که برای فرار از این شرایط در نهایت تصمیم ما بر این شد تا ابتدا من به تنهایی سری به تهران بزنم و اگر دیدم شرایط مساعد بود، مهی و مینا هم برگردند.
او در تهران چنانکه میدانیم ماندگار شد و زیر تأثیر «اگزیستانسیالیسم» که متأثر از فضای مذهبزده با عرفان پهلو میزد، آثاری ساخت و به تاریخ سینما در سالهای بعد از انقلاب جهت داد.
هامون و مسأله سرگشتگی
اما سالها پیش از آن، در سال ۱۹۵۶هنگامی که مهرجویی در دانشگاه یوسیالای تحصیلات خود را به پایان میبرد در یک کتابفروشی به رمان «هرتزوگ» سال بلو برخورد که تازه از چاپ درآمده بود. این کتاب و همچنین «فرنی و زویی» نوشته جی. دی. سالینجر ذهن او را زیر تأثیر او قرار دادند. «هامون» با برخورداری از مایههای رمانتیک شرقی با «هرتزوگ» سال بلو خویشاوند است. او خود گفته است که با دیدن نشان هواپیمایی هما در فرودگاه نام هامون در ذهن او شکل گرفته.
رمان هرتزوگ مهمترین اثر سائول بلو، نویسنده آمریکایی و برنده نوبل ادبی است. مهمترین درونمایه این اثر «بحران هویتی» یک نویسنده یهودی مقیم شیکاگو به نام موسی هرتزوگ است که سرگردان و سرگشته بین زنان و ایدئولوژیهای مختلف به پریشانذهنی دچار شده و حالا در «قالب نامه» برای نویسندگان زنده و مرده و سرانجام برای نیچه و خدا اندیشههایش درباره فقر و توزیع زمین، جنگ سرد، مارکسیسم و لیبرالیسم را بیان میکند و عاقبت او، این ولتر کامجو در پناه طبیعت به آرامش میرسد. همان اندیشه «عشق به بدویت» که در بین روشنفکران ایرانی هم پیروانی داشت و در دوران پهلوی دوم، زیر تأثیر آموزههای آلاحمد در «غربزدگی» زندگی در روستا را به زندگی در شهر ترجیح میداد. (آشفتهحالان بیداربخت غلامحسین ساعدی)
در فیلم مهرجویی، زندگی زناشویی حمید هامون با زنی به نام مهشید پس از هفت سال در حال فروپاشی است. هامون در حال نوشتن رسالهای با عنوان گویای «عشق در ادیان ابراهیمی» است اما نتوانسته رسالهاش را به جایی برساند و در همان در تلاش است بحران عاطفیاش را هم حل کند و چنین است که در این کشش و کوشش درونی داستان میان واقعیت و خیال، گذشته و حال، و رؤیا و کابوس میگذرد.
برخی منتقدان که به سینمای خطی منظم و منزه با پیامهای صریح اجتماعی و تبلیغی در سالهای دهه ۱۳۶۰ خو گرفته بودند، آشفتگی فکری هامون را به آشفتگی در ساختار فیلم تعبیر کرده بودند. منتقدانی هم که زیر تأثیر همین جریانها در پی «رستگاری» بودند، شخصیت هامون را نپسندیده بودند. در فیلم مهرجویی رستگاری در کار نیست. او در پی آن است که سنگ خود را با کهنالگوهای روشنفکری در سالهای دهه ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۰ باز کند. هامون در این معنا بیانگر سردرگمی فکری روشنفکرانی است که دستاوردهای انقلاب را از چنگ آنان درآورده بودند.
اقتباس از ادبیات داستانی ایران و جهان
اصولاً داریوش مهرجویی که دانشآموخته فلسفه بود، اقتباسهای بسیاری از ادبیات داستانی دارد: فیلم «گاو» برگرفته از مجموعه داستان «عزاداران بیل»، «دایره مینا» از داستان «آشغالدونی» و «مولوس کورپوس» هر سه از آثار غلامحسین ساعدی و فیلم «قنات» برگرفته از داستان «معصوم سوم» نوشته هوشنگ گلشیری است. «تسخیرشدگان» رمانی به همین نام نوشته فئودور داستایوفسکی، فیلم «بانو» برگرفته از داستان «ویریدیانا» نوشته لوئیس بونوئل، «سارا» برگرفته از «خانه عروسکی» هنریک ایبسن، «پری» برگرفته از کتاب «فرانی و زویی» نوشتهی جروم دیوید سالینجر، و «درخت گلابی» برگرفته از داستانی به همین نام از گلی ترقیست.
گلشیری روایت کرده بود که هنگام بازبینی فیلم «سایه های بلند باد» ساخته بهمن فرمانآرا ممیزان وزارت ارشاد اسلامی خرده گرفته بودند که مترسکها که در نمای پایانی فیلم آتش میگیرند چهارده مترسک به نشانه چهارده معصوماند. فیلم را روی پرده به نمایش میگذارند و مترسکها را میشمرند. یک بار دوازده مترسک و بار دیگر سیزده مترسک. فیلم پروانه نمایش میگیرد. اقتباسهای سینمایی با چنین مشکلاتی هم مواجه بود.
رویکرد به مضامین اجتماعی و خانوادگی
مهرجویی اما با «اجارهنشینها» (۱۳۶۶) و «مهمان مامان» (۱۳۸۳) از فضاهای روشنفکری و تقابل با مدرنیسم فاصله گرفت و فیلمهایی با مضامین اجتماعی و خانوادگی ساخت. در هر دو این فیلمها لایهها و قشرهای مختلفی از مردم توسط شخصیتها نمایندگی میشوند. در این میان «مهمان مامان» یک نقطه عطف در کارنامه داریوش مهرجویی به شمار میآید.
«مهمان مامان» در مقایسه با فیلم قبلی داریوش مهرجویی «بمانی» که فیلم تیرهوتاری بود، غیرمنتظره جلوه میکرد. مهرجویی که تا آن زمان به سرنوشت انسانهای پریشانحال علاقه داشت، این بار در «مهمان مامان» سراغ مردمی رفت که آه در بساط ندارند اما قدردان زندگیاند و میدانند از زندگی چه میخواهند.
فضای سرخوشانه و سرشار از امید «مهمان مامان»، ربطی به تلخی ذاتی آثار قبلی مهرجویی ندارد. از این لحاظ «مهمان مامان» را میتوان آغاز دوره تازهای در کارنامه داریوش مهرجویی دانست که با «سنتوری»، «طهران: روزهای آشنایی»، «آسمان محبوب» و «نارنجیپوش» ادامه پیدا کرد.
یک آرمانشهر خیالی
«مهمان مامان» با وجود آنکه داستان سادهای دارد یک آرمانشهر خیالی را تصویر میکند: در اتوپیای کوچک مهرجویی همه به غم همدیگر گریه میکنند و با شادیهای کوچک هم میخندند. برخی منتقدان بر آن بودند که برپاشدن سفره یک ضیافت شاهانه با دست خالی و در اوج نداری و تنگدستی، فیلم را به یک قصه پریان تبدیل کرده است. فقرنگاریهای اخیر در سینمای ایران، فیلمهایی مانند «برادران لیلا» نشان میدهد که تا چه حد آنچه که در جامعه ایران میگذرد با دنیای خیالی مهرجویی در «مهمان مامان» تفاوت دارد. به یک معنا میتوان گفت مهرجویی تحت تأثیر دوران اصلاحات، یکسر از تضادهای طبقاتی در جامعه ایران غافل مانده و با رمانتیک جلوه دادن فقر یک فضای امید ایجاد میکند که همانطور که بعدها دیدیم پایه و مبنایی ندارد. اما همین فضاسازی از امید به آیندهای بهتر هم نشان دارد و هرچند که آن آرزوها تحقق نیافت، اما مهرجویی نشان داد که سلیقه مخاطب را به خوبی میشناسد. این فیلم از پرفروشترین فیلمهای سال ۱۳۸۳ بود و جوایز بسیاری را هم به دست آورد.
در جستوجویی زیبایی در میان زشتیها
در «سنتوری» مهرجویی مجددا سراغی از هنرمندان و روشنفکران گرفت. این بار علی (با بازی بهرام رادان) که از یک خانواده مذهبیست به موسیقی علاقه دارد اما هنر او را برنمیتابند و او را سرکوب میکنند. این فیلم که برداشتی آزاد از «عقاید یک دلقک» هاینریش بل است، شکوایه مهرجویی از دستگاه سانسور در ایران است و از تضاد بین مذهب با موسیقی نیرو میگیرد. وزارت ارشاد اسلامی به این فیلم مجوز اکران نداد و توقیف شد.
«طهران: روزهای آشنایی» در ادامه «مهمان مامان» تلاش دارد زشتیها را بیپردهپوشی عیان کند اما از تذکر این نکته هم غافل نماند که در پس آنها یک زیبایی هم نهان است. داستان فیلم در مورد خانوادهای است که بعد از خرابی در خانه قدیمیشان تصمیم میگیرند در خانه نمانند و به گشت و گذار در شهر بپردازند که به طور اتفاقی با گروهی از سالمندان که آنها هم قصد گردش در شهر را دارند برمیخورند و با آنها همسفر میشوند. این فیلم مستندگونه با مجموعهی بازیگران و روایتهای مربوط به آنها در خدمت معرفی بخشی از بناها و آثار فرهنگی پایتخت به مثابه قسمتی از هویت ملی و تاریخی ایران است. یک فیلم مرکزگرا با مایههایی از ناسیونالیسم برای تسکین آلام عمومی.
«آسمان محبوب» (به نویسندگی وحیده محمدیفر، همسر مهرجویی که همراه او به قتل رسید) تکرار همان مضمون عشق به زندگی روستاییست. پزشکی به نام شایان درمییابد به تومور مغزی مبتلا شده. ابتدا قصد خودکشی دارد اما به روستا پناه میبرد و به آرامش میرسد. «نارنجیپوش» بیش و کم همین مضامین را پی میگیرد: یک عکاس خبری تلاش میکند با پاکیزه نگه داشتن فضای شهری، به پاکیزگی درونی برسد.
«لامینور»، آخرین فیلمی که مهرجویی ساخته است. در فروردین سال جاری در پی جلوگیری سازمان سینمایی از اکران نوروزی «لامینور» مهرجویی با انتشار ویدیویی، ضمن انتقاد از سانسور گسترده در سینما، از تحصن خود مقابل ساختمان وزارت ارشاد خبر داده بود. مهرجویی در یک پیام ویدیویی گفته بود:
وزارت ارشاد! وزیر محترم! به حرف من گوش بده. من دیگر نمیتوانم. میخواهم بجنگم. بیایید بزنید من را بکشید. این سینه من. من را بکشید ولی من حق را میگیرم.
نمیدانم نام فیلم «قنات» از کجا آمده است. فیلمی که در آخر آن مردم مترسکها را آتش میزنند، «سایههای بلند باد» بود که بهمن فرمانآرا بر اساس معصوم اول گلشیری ساخت.
—
زمانه: سپاس از شما. اصلاح شد.
مهرک کمالی / 16 October 2023