جنگ ایران و عراق ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ آغاز شد. این جنگ طولانیترین جنگ متعارف قرن بیستم و دومین جنگ طولانی این قرن پس از جنگ ویتنام بود؛ حدود هشت سال به طول انجامید. سال ۱۳۶۶ هر دو طرف مخاصمه ادعای پیروزی کردند و با پذیرش قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت جنگ خاتمه یافت. بر اساس اعلام دولت ایران تعداد کشتههای جنگ بالغ بر ۱۶۰ هزار نفر و مجروحین ۵۰۰ هزار نفر بودند.
مهدی منعم، متولد ۱۳۳۹ در شهر رشت، از جمله عکاسان جنگی بود که به موضوع ایران و عراق پرداخت. او از سال ۱۳۵۶ به شکل خود آموخته عکاسی را شروع کرد. در سال ۱۳۶۱ به عنوان عکاس در خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران مشغول به کار شد. طی پنج سال در ایرنا، از چندین عملیات نظامی جنگ ایران و عراق عکاسی کرد. بعد از جنگ، به مدت ۲۵ سال، تمامی موضوعات عکاسی او با محتوای تاثیرات جنگ بر مردم بوده است. مجموعهی عکسهای او در دو کتاب «معجزه امید»، دربرگیرنده عکسها و روایتگر زندگی رزمندگان مجروح جبهههای جنگ، و «قربانیان جنگ»، بازگو کننده آثار جنگ بر غیرنظامیان که با حمایت سازمان صلیب سرخ به چاپ رسید، انتشار یافتهاند.
در اولین تصویر، سوژه زنیست که دست راستش را از دست داده. او دیگر نمیتواند از زیورآلاتش استفاده کند. جنگ زیبایی دستش را گرفته و به جای آن زخمی ابدی برجای گذاشته است.
عکسی دیگر دختری را به ما نشان میدهد که در یک دستش کتاب تاریخ ایران و جهان و در دست دیگرش پایی مصنوعی قرار دارد. نگاه دختر خالی از معنا و احساس است. رابطهی دختر با کتاب تاریخ و پای مصنوعی رابطهای تنگاتنگ است. تاریخ ایران مملو از جنگهای داخلی و خارجیست و پای مصنوعی محصول جنگ برای قربانی خود، دختر دانشآموز، است.
زنی که دست چپش را از دست داده متبسمانه به ما نگاه میکند. شادی او بخاطر داشتن کودکی سالم است که در آغوشش گرفته. عکاس با نشان دادن دو دست سالم کودک در مقابل دست معلول مادر، دلیل تبسم مادر را بر ما آشکار کرده است.
منعم در این تصویر مردی را ثبت کرده که با عصای زیر بغل و پایی از دست داده قدم بر میدارد. در پسزمینه، نقاشی جوانکی شاد را میبنیم که عازم جبهه است. تضاد میان جوان سالم شاد و مرد معلول بیان کننده واقعیت پنهان جنگ است، این که چطور مردم تحت تاثیر سخرانیهای حکمرانانشان شادمانه به جنگ میروند و پس از تحمل رنج و از دست دادن اعضای بدنشان با چهرهای عبوس به کشورشان باز میگردند.
در تصویری از تخت جمشید، او دو لطمه دیده از جنگ را مقابل یکدیگر ثبت کرده است. بنایی که در جنگ میان ایران و یونان توسط اسکندر مقدونی به آتش کشیده شد و مجسمههایی بیسر و دیوارهایی فروریخته از آن برجای ماند، افرادی که در جنگ ایران و عراق پاهای خود را از دست دادند و بدنی معلول از آنها برجای ماند. استمرار و نتیجهی جنگهای فلات ایران به خوبی در تصویر نمایان است؛ نابودی مردم و سرزمین.
در تصویری دیگر، منعم، ما را با مردی به نام «صلاح سعیدپور» آشنا میکند. او دربارهی سوژهی عکساش میگوید:«صلاح متولد ۱۳۶۵ است و در سال ۱۳۸۰ به همراه خانوادهاش برای پیک نیک به خارج از شهر مریوان رفته بود، به ناگاه دستش روی مین میرود و با انفجار مین که یادگار جنگ است، هر دو دست و دو چشم خود را از دست میدهد. صلاح بعد از آنکه جانباز شد، از پا ننشست و حالا قهرمان دومیدانی است و چندین مدال از مسابقات مختلف به ارمغان دارد. زندگی صلاح و افراد نظیر او زیباست و من این زیبایی را در کنار دردهایشان به تصویر میکشم».
از عناصر اصلی عکسهای منعم نمایش تضاد میان تن سالم و تن معلول است، تضادی که محصول جنگ است.
در این تصویر او مردی را نشان میدهد که هر دو دست خود را از دست داده و درحال انتخاب دستهایی مصنوعی برای تن خویش است. عکاس در موقعیتی پایینتر از سوژه قرار گرفته تا بتواند چهره و نگاه مرد را در زمان تصمیمگیری ثبت کند. دو دست مصنوعی به ازای دوست دست از دست رفته.
در این تصویر چهار دست مشاهده میشوند. یکی از دستهای نوعروس از مچ قطع شده و دیگری تنها دارای دو انگشت است. دست و انگشتان او بر اثر انفجار مین از بین رفتهاند. عکاس با نشان دادن تضاد میان زیبایی دست و لباسهای سنتی و نازیبایی دستهایی که محصول جهان مدرن هستند خواسته است به ما نشان دهد که جنگ افزارهای مدرن حتی پس از خاتمهی جنگ نیز قربانی میگیرند و زیباییهای پیش از خود را نابود میکنند.
در تصویر دیگری عکاس از ابهام به عنوان عنصر اصلی عکس استفاده میکند. چهرهی سوژه در میان چادر سیاهرنگ پنهان است. جز دستی که لبهی چادر را گرفته و پای مصنوعیای که از میان چادر خارج شده است، چیزی از سوژه بر ما آشکار نیست. عنصر پای مصنوعی در تصویر بر ما آشکار میکند که سوژه از قربانیان جنگ است. قربانیی نمیخواهد چهره و تن معلولش بر ما نمایان شود. انزواطلبی، اجباریست بدلیل عدم فرهنگسازی در برخورد با معلولان بر آنها تحمیل میشود.
منعم برای نمایش دشواریهای زندگی قربانیان جنگ، تصویر خانوادهای را به ما نشان میدهد که مردش بر اثر انفجار مین دستهای خود را از دست داده است. تصویر از سه سطح تشکیل شده، سطح اول دیوارهای زمخت سیمانیست، سطح دوم نگاه نافذ و مستقیم کودک خانواده است و سطح سوم زن خانواده است که درحال استحمام شوهرش است. هر سه سطح تصویر، از دیوار زمخت و خشن گرفته تا استحمام مرد معلول، تداعی کنندهی دشواریهای زندگی قربانیان جنگ هستند.
مهدی منعم در تصویر زیر، از تکنیک بازنمایی استفاده کرده است. همچنان خانوادهای را میبینیم که قربانی جنگ هستند. تصویر زن با چادری سیاه در آینهای سالم منعکس شده است، این آینه نماد تن سالم زن است. تصویر مرد بر روی ویلچر در آینهای شکسته منعکس شده که نماد تن معلول مرد است. در چهرهی مرد نه احساس غروری وجود دارد و نه خصمی، پشیمانی از جنگ در چهرهی او نمایان است.
در تصویری دیگر او پدری جانباز و پسرش را به ما نشان میدهد. پدر هر دو پای خود را در جنگ از دست داده. پسر با پیرهنی نظامی بر شانههای پدر سوار است. همانطور که از تصویر پیداست، پدر پشیمانی و ناراحتیای ندارد که پاهایش را در جنگ، برای حفاظت وطنش، از دست داده. پسر نیز ادامه دهندهی راه پدر است. عکاس در این تصویر وطن پرستی حاکم بر خانواده را به ما نشان میدهد.
در آخرین تصویر این مجموعه، جانبازی سوار بر ویلچر درحال گذشتن از خیابان است. عکاس با پایین آوردن سرعت شاتر دوربین توانسته است احساس خطر و تشویش را به مشاهدهگرانش منتقل کند. این تصویر نشان دهندهی خطراتی است که برای معلولان در سطح شهر وجود دارد. شهری که برای معلولان بهینهسازی نشده و هرآن احتمال وقوع حادثهای دلخراش وجود دارد. چه معلول مادر زاد باشی و چه معلول جنگی، کسی که قسمتی از تن خود را فدای کشورش کرده، شهر همواره برایت پرخطر است.
عکسهای مهدی منعم به ما نشان میدهد که جنگ جنسیت نمیشناسد. زنان نیز مانند مردان، قربانیان جنگ هستند. چه مدافع جنگ باشیم یا منتقد آن، عواقبش بر انسانها غیرقابل انکار است.
سلام.بنده جانباز ۵۵٪ شیمیایی عملیات خیبر.جزیزه مجنون ۸/ ۱۲/ ۶۲ جنگ تحمیلی هستم.چگونه میتوانم خاطرات خودرا مکتوب نمایم.+باتعدادی عکس دوره دفاع مقدس. اکنون بخاطرمشکلات ریوی ازمشهدمقدس به مازندران وشهرساری نقل ومکان نموده ام.
استیری . متولد ۱۲/ ۱۳۳۹ دیارسربداران سبزوار / 13 October 2023