تاریک‌ترین شب نسیم، شبی‌ست که در میدان ۱۶ نارمک، هنگام برگشتن به خانه دو مرد جلویش را گرفتند و از او درباره‌ پسری که چند دقیقه پیش‌تر با او خداحافظی کرده بود، توضیح خواستند. یکی از آن‌ها مردی جا افتاده بود با عینک ذره‌بینی و یک بی‌سیم توی دستش. به نظر می‌آمد ۶۰ تا ۶۵ سال داشته باشد. دیگری مردی حدودا ۳۰ ساله بود. 

دست و پایم یخ زده بود و مغزم داشت می‌جوشید. زبانم بند آمده بود. آنها خیلی حق‌به جانب سوال‌پیچم کردند. اول اسم و فامیلی‌ام را پرسیدند و بعد اسم نادر را. مرد مسن‌تر گفت که باید همراه آن‌ها بروم. ایستادم. گفتند اگر می‌خواهم بلایی سر نادر نیاید همکاری کنم. مرا به پارکینگ یک ساختمان در چهارراه تلفن‌خانه بردند. فکر نمی‌کردم مردی که هم‌سن پدرم بود این‌قدر پلید باشد. مدام از من درباره‌ عشق‌بازی‌ام با نادر در میدان شانزدهم می‌پرسید. می‌خواست با جزییات همه‌چیز را تعریف کنم. مرد جوان‌تر از پارکینگ بیرون رفت احتمالا برای نگهبانی. اما مرد مسن می‌گفت دنبال دوست‌پسرم رفته است. داشتم می‌لرزیدم و مرد مسن داشت مرا لمس می‌کرد. وقتی دست از سرم برداشت فهمیدم ارضا شده‌است. با حالی پریشان از در پارکینگ زدم بیرون.

نسیم جزو بسیار دخترانی‌ست که مورد آزار آمران به معروف قرار گرفته‌اند. او به زمانه می‌گوید:

از موقعیت ضعیف آدم‌ها به این شکل سوءاستفاده می‌کنند تا خودشان را ارضا کنند. من فکر می‌کردم کار اشتباهی کرده‌ام و آن‌ها به من القا کردند گناه‌کارم و می‌بایست مجازات شوم. تا چند روز فکر می‌کردم آن مرد مرا تعقیب می‌کند. هنوز چهره‌اش را به خاطر دارم و هنوز هم سرشار از تنفرم.

این چشم‌انداز جامعه‌ای‌ست که اختیارِ تنبیهِ آزادی‌خواهان را به آتش به اختیار‌ها می‌سپارد. جامعه‌ای که  رییس ستاد امر به معروفش، «مصداق اتم و اکمل رواج بی‌عفتی و هرزگی» را «بدحجابی، بی‌حجابی و سگ‌گردانی و دوری از فرزندآوری» می‌داند.

Ad placeholder

شکار و شکارچی

پس از روشن شدن جزییات لایحه‌ موسوم به حجاب و عفاف، اکنون به نظر می‌رسد دست افرادی که خود را از بدنه‌ نظام و مکلف به دفاع از آن می‌دانند، برای زیر فشار گذاشتن زنان و سوءاستفاده از آنان بازتر شده است. 

لادن هم یکی از زنانی‌ست که مورد آزار قرار گرفته اما از نوعی دیگر:

من با دوستم رفته بودم مرکز خرید کوروش در غرب تهران آن‌جا یک خانم و آقا به ما گیر دادند که شالت را بنداز روی سرت. مرد ریشو بود و پیراهنش را انداخته بود روی شلوارش. زن هم چادری بود. من به حرف‌شان اهمیتی ندادم. زن دستم را گرفت و مرا به نرده‌های راهروی مرکز خرید فشار داد. مرد هم با موبایلش از من عکس گرفت و با خنده به زن گفت: ولش کن عکس چاک سینه‌اش را گرفتم. بعد ولم کردند. اما آن‌قدر حالم بد شد که تا دو روز حالت تهوع داشتم. به نظرم بعضی از این آدم‌ها آزارگر جنسی هستند و به چشم شکار به ما نگاه می‌کنند. خدا می‌داند چند نفر دیگر را به همین شکل خفت کرده‌اند.

از دید لادن:

یکی موبایل شما را می‌دزدد، یکی از شما کلاه‌برداری می‌کند، یکی به شما دروغ می‌گوید و این آدم‌ها هم به حقوق شما تجاوز می‌کنند. مسلما این‌ها عقده‌ روانی دارند.

خبرگزاری‌های ایران «مرگ مغزی» آرمیتا گراوند را تایید کردند

پس از سه هفته بی‌خبری و اطلاع‌رسانی قطره‌چکانی ظهر یکشنبه ۳۰ مهر «تسنیم»، خبرگزاری وابسته به سپاه پاسداران و «برنا»، خبرگزاری وابسته به وزارت ورزش و جوانان از «مرگ مغزی» آرمیتا گراوند، دختر دانش‌آموزی که ۹ مهر در ایستگاه مترو شوش «بیهوش» شد و به زمین افتاد خبر دادند. برنا که پیش از این یک بار خبر مرگ مغزی گراوند را تایید و پس از مدتی آن را حذف کرده بود، نوشت: «وضعیت سلامتی او روند امیدوارکننده‌ای ندارد و با وجود تلاش‌های کادر پزشکی معالج، مرگ مغزی آرمیتا گراوند قطعی به نظر می‌رسد». تسنیم هم در خبری مشابه همین جملات را تکرار کرد. رسانه‌های حکومتی در ایران از همان نخستین روز هرگونه «درگیری» گراوند با ماموران امر به معروف و نهی از منکر را تکذیب کردند و مدعی شدند که او دچار افت فشار شده است. انتشار ویدئوهای ایستگاه مترو، بدون اینکه ویدئو داخل واگن منتشر شود، ادعای حکومت را درباره عدم مداخله حجاب‌بان‌ها در حادثه رخ‌داده برای گراوند خدشه دار کرد. همزمان با طرح این ادعا از سوی حکومت برخی شاهدان عینی گفته بودند که او با ماموران حجاب درگیر شده است. حکومت گراوند را به بیمارستان نظامی فجر منتقل کرد و خبرگزاری رسمی دولت جمهوری اسلامی در مصاحبه‌هایی با والدین و همکلاسی‌های او کوشید واقعیت را پنهان کند. گراوند ۱۶ ساله، دانش‌آموز هنرستان فنی و حرفه‌ای عروه الوثقی بود. صبح روز ۳۰ مهر منابع آگاه در ایران به زمانه گفته بودند که کاری از پزشکان برای نجات این دختر دانش‌آموز برنمی‌آید و همه چیز به مقاومت بدن او بستگی دارد. گراوند در فاصله یک سال بعد از قتل ژینا (مهسا) امینی که در جریان بازداشت به دست پلیس گشت ارشاد صدمه دید و چند روز بعد در بیمارستان جان باخت، دومین زن جوانی است که با مداخله مستقیم ماموران حکومتی جانش را از دست می‌دهد.

یاخته‌های سفید

کاظم صدیقی رییس ستاد امر به معروف و نهی از منکر ۲۳ اسفند ۱۴۰۱ در یک مراسم گفت:

امر به‌ معروف کار ظریف و خطرناکی‌ست. در خیلی‌ موارد امر به‌ معروف نیست، عقده‌گشایی‌ست. فرد می‌خواهد گردن‌کلفتی، بی‌اشکالی و منم بودن خودش را نشان بدهد. این کار امر به‌ معروف نیست و از ابتدا می‌لنگد. امربه‌ معروف مانند یاخته‌های سفید بدن است، بُعد دفاعی دارد تا بدن سالم بماند.

لادن می‌گوید:

خودشان هم می‌دانند یک سری آزارگر را در جامعه رها کرده‌اند تا به مردم آسیب بزنند. خیلی از این آدم‌ها لمپن و جزو اراذل و اوباش‌اند. به کارشان بیشتر به عنوان یک تفریح یا لذت جنسی آنی نگاه می‌کنند. این تجربه‌ خیلی از دوستان من است که متاسفانه از سوی این آدم‌ها به اصطلاح دست‌مالی شده‌اند. این‌ها چون در جامعه‌ سالم نمی‌توانند علاقه‌شان را به کسی نشان بدهند یا زمینه‌ گفت‌وگوی سالم با جنس مخالف را ندارند، از راه به قول خودشان امر به معروف و نهی از منکر وارد می‌شوند. بنابراین من اعتقاد دارم این‌ها بیش‌تر شبیه ویروس باشند تا گلبول سفید.

در بخشی از لایحه‌ موسوم به حجاب وعفاف آمده‌است:

ماده ۳۰ سازمان بسیج مستضعفین علاوه بر وظایف و اختیارات مقرر در قانون حمایت قضایی از بسیج مصوب ۱٫ ۱۰٫ ۱۳۷۱ با اصلاحات و الحاقات بعدی و سایرقوانین به منظور تحقق اهداف این قانون، مکلف به وظایف زیر است:

آموزش عمومی امر به معروف و نهی از منکر زبانی به بسیجیان و داوطلبان و سازمان‌های مردم نهاد با همکاری ستاد امر به معروف و نهی از منکر برای گسترش فرهنگ امر به معروف و نهی از منکر به گونه ای که فریضه امر به معرف و نهی از منکر، بدون افزایش تنش میان مردم، در جامعه احیا شده و گسترش بیاید و آموزش‌های تخصصی بسیجیان ضابط قضایی برای سایر مأموریت‌ها؛

دکتر مریم هشیار دانا، جامعه‌شناس به زمانه می‌گوید:

فضای مشترک مفهومی مرتبط با منکرات اجتماعی و دینی تا حدود زیادی ابهام آلود است. درصد بالایی از مردمی که در همین جامعه زندگی می‌کنند، نقش چندانی برای منکرات دینی و اجتماعی در تخریب جامعه قایل نیستند. حتی در مقایسه با معروف‌های اقتصادی و اداری نقش معروف‌های دینی و اجتماعی از جمله مساله‌ حجاب اجباری را نیز در اصلاح جامعه کم اثر ارزیابی می‌کنند. بنابراین نه تنها باعث رویه‌ی اجتماعی نمی‌شود، بلکه جامعه را در برابر اجبار دلیر و معترض می‌کند و از طرفی در سوی دیگر ماجرا که آمران به معروف و ناهیان از به اصطلاح منکر هستند، موجب مفسده خواهد شد. فرد با اختیاری که از حاکمیت گرفته می‌تواند انواع سوءاستفاده‌ها را ببرد.

 در ماده ۳۱ – ستاد امر به معروف و نهی از منکر  آمده: «علاوه بر وظایف و اختیارات قانون حمایت از آمران به معروف و ناهیان از منکر مصوب ٫١٣٩٤٫١٢ و سایرقوانین ، به منظور تحقق اهداف این قانون، مکلف به وظایف زیر است:

۱- فرهنگ سازی در خصوص نحوه امر به معروف و نهی از منکر در حوزه عفاف و حجاب در قالب آموزش‌های حضوری، مکتوب صوتی و تصویری برای ارائه در فضای مجازی و غیر مجازی و صدا و سیما و تدوین برنامه های آموزش عمومی و تخصصی برای مجریان فریضه امر به معروف و نهی از منکر با همکاری حوزه های علمیه سازمانها نهادهای فرهنگی و صاحب نظران؛

۲- حمایت از گروه های مردمی امر به معروف و نهی از منکر و صدور مجوز فعالیت آنها و آموزش و ارائه گواهینامه آموزش به آنها و نظارت بر کار ایشان مطابق قوانین و مقررات؛

Ad placeholder

دو دستگی نابودکننده

منصوره ادیب در واکنش به بند دوم ماده‌ ۳۱ می‌گوید:

تا دیروز وظیفه شرعی و عرفی‌شان بود حالا گواهی‌نامه هم می‌گیرند. آیا تمام آدم‌هایی که گواهی‌نامه‌ی رانندگی می‌گیرند از تصادف یا تخلف مبرا هستند؟ جمهوری اسلامی می‌داند که آمران به معروفش فرشته نیستند، می‌خواهد جامعه را به دو قسمت فاسد و سالم تقسیم کند تا افرادِ به نظر خودشان سالم، افرادِ فاسد را از چرخه‌ جامعه بیرون کنند. این دو دستگی خطرناک و نابودکننده است.

ادیب هم مورد آزار جنسی یکی از این آمران قرار گرفته اما مورد عجیب این‌که فرد مورد نظر زن بوده‌است نه مرد:

یک روز صبح توی اتوبوس به آن خانم برخوردم. اول تذکر داد که روسریم را درست کنم بعد صورتم را لمس کرد و گفت: خانم به این خوشگلی حیف نیست؟ بعد سینه‌ام را لمس کرد. نگاهش هرزه بود. عرق کرده بود و  دست‌هایش می‌لرزید. دستش را پس زدم و از اتوبوس پیاده شدم.

اکنون مجلس در تدارک تصویب و پی‌گیری قانون‌هایی‌ست که این افراد را دربرابر جامعه مصون کند: زمینه سازی حضور علاقه‌مندان در عرصه‌ امر به معروف و نهی از منکر زبانی و رفع موانع.

«ماده ۵۸ هرکس در مقابل امر به معروف و نهی از منکر شرعی و قانونی در خصوص عفاف و حجاب حرکات غیر متعارف انجام داده یا توهین یا پرخاش کند به جزای نقدی درجه پنج محکوم می گردد.»

این چشم‌انداز، عرصه را برای احساس امنیت اجتماعی تنگ و تنگ‌تر می‌کند تا افراد در پوشش قانونی به بدنه‌ی اجتماع ضربه‌ی روحی و روانی وارد کنند. 

دکتر سیمین الف، روان‌شناس بالینی که خود نیز بارها مورد آزار کلامی قرار گفته است به زمانه می‌گوید:

متاسفانه من بیمارانی داشته‌ام که از سوی همین آدم‌های مقدس‌نما مورد تجاوز واقع شده‌اند. در عین‌حال مراجعانی هم داشته‌ام که جزو آمران به معروف و درصد بسیاری از آنان دارای عقده‌های جنسی و روانی بوده‌اند و خیلی‌هایشان متاسفانه مورد آزار قرار گرفته‌اند. برای همین دارند از جامعه انتقام می‌گیرند. یک مراجع خانم داشتم که افسر نیروی انتظامی و گشت ارشاد بود که از سوی همکارش مورد تجاوز واقع شده بود. آن خانم شکایت داشت که همکارش در ماشین گشت حتی جلوی خانم‌هایی که به خاطر بدحجابی دستگیر شده بودند او را مورد تعرض قرار داده بود. این آسیب‌ها جامعه را بیمار می‌کند خیلی‌ها بعد از این آزارها دچار استرس پس از سانحه می‌شوند که ممکن است سه ماه آن‌ها را دچار حمله‌های عصبی و فروپاشی روانی کند. اکثرشان متاسفانه پس از این آزارها دچار افسردگی مزمن می‌شوند و معمولا ما آن‌ها را به روان‌پزشک ارجاع می‌دهیم.

نسیم هنوز هم کابوس آن شب تاریک را می‌بیند و نگاه مرد متجاوز او را در این کابوس‌ها تعقیب می‌کند برای همین است که مدام به خودش می‌گوید:

کاش در یک کشور دیگر به دنیا می‌آمدم.