دیدگاه

نظام‌های سیاسی که درگیر بحران مشروعیت اند، تا زمانی که دسترسی کافی به منابع داشته باشند، بحران‌‌زی اند. بحران می‌آفرینند، تا نه فقط از آن تغذیه کنند و بلکه بحران مشروعیت خود را نیز با بحرانی دیگر جایگزین یا پنهان کنند. زمانی که ناکارآمدی هم به این عدم مشروعیت اضافه شود، بحران‌های پیشتر تولیدشده، گریبان حاکمیت را خواهد گرفت، پس به جای حل مسائل به حذف صورت مسئله روی می‌آورند و اگر صورت مسئله چنان بنیادین باشد که در رگ و پی و سیستم عصبی بدن یک ساختار سیاسی ریشه دوانده باشد، چاره در مُسکِن درمانی و به تعویق انداختن مواجهه با بحران است. اما اگر اوضاع از این هم وخیم‌تر باشد، درغیاب ساختارهای کارآمد، نیروی انسانی متخصص برای حل مسئله و کمبود منابع پشتیبان، تنها راه چاره‌ای که باقی می‌ماند، جلوگیری از متمرکز شدن آن در نقطه‌ یا در بزنگاهی مشخص است. این راهکار از طریق توزیع نارضایتی، تعویق و پراکنده‌سازی و تکه‌تکه کردن اعتراضات عمل می‌کند، تا بتواند جهت جلوگیری از انشقاق و شکاف برداشتن بدنه‌ حاکمیت، آسیب پذیری آن را در همه نقاط یکسان سازد و در گستره زمان پخش کند. یعنی تمام نقاط این بدنه خراش‌های ریز بردارد، اما نه در حدی که شکافته و پاره شود.

« یک ذره، از همه چیز، برای همه »

جمهوری اسلامی اگرچه نتوانسته ثروت، امکانات و فرصت‌ها را به گونه‌ای متوازن توزیع کند و نه هرگز میلی به آن داشته، اما این روزها بیش از هر زمان دیگری در تلاش است تا بحران‌های ساختاری خود را به شکلی متوازن میان ۸۵ میلیون جمعیت داخل ایران توزیع کند.

بحران‌هایی نظیر افزایش قیمت نان، کمبود بنزین، قطعی آب، محدودیت‌های اینترنت و فیلترینگ، خشک شدن دریاچه ارومیه، آتش‌سوزی جنگل‌ها، سقوط ارزش پول ملی، آبروریزی ناشی از فساد اخلاقی مسئولین رده میانی، اختلاس‌ها و فساد اداری، قضایی و اقتصادی، تحریم های اقتصادی، مخدوش شدن تمامیت ارضی در مرزهای شرقی با افغانستان و نادیده گرفته شدن حق مالکیت ایران بر جزایر سه‌گانه توسط چین و روسیه، اعتراض مداحان و عزاداران به ناکارآمدی حاکمیت در دسته‌ها و حسینیه‌ها.

روش کار این است: یک ذره، از همه چیز، برای همه. 

بر سر بحران هسته‌ای توافقی حداقلی می‌تواند اندکی فشار خارجی را کاهش دهد، چندرغاز از ثروت های بلوکه شده ایران را باز گرداند، تا فعلا ببینیم چه‌کار می‌توانیم بکنیم.

در مورد بحران‌های محیط زیستی، هر اشاره به خشک شدن دریاچه ارومیه، با تکرار هر چند روز یک بارش، آن را از اهمیت ساقط می‌کند. امروز جنگل‌ها مهم‌تر است، فردا جزیره آشوراده، پس فردا دریاچه ارومیه و در یک چرخه پایان‌ناپذیر: جنگل بلوط، آشوراده، ارومیه، جنگل، آشوراده، ارومیه … 

در مورد کمبود آب و برق، توزیع به گونه‌ای رقم می‌خورد که مناطق محروم، بیشتر کمبود آب و برق و گاز شامل حالشان خواهد شد، چون آستانه تحمل‌شان بالاتر است. اما در مرکز به دلیل رفاهی که مرکزنشینان پیشاپیش از آن برخوردارند و آقازاده‌ها و رانت‌خواران هم ساکن این مناطق اند، نباید موجبات نارضایتی فراهم شود. پس بهتر است امروز آب این حاشیه شهر قطع شود و برق آن یکی شهرستان و فردا بالعکس. یک روز در هفته هم چند ساعتی آب و برق برخی مناطق فقیرنشین مرکز استان را قطع می‌کنیم. این تابستان هم بگذرد پاییز اوضاع بهتر می‌شود.

بحران همیشه وجود دارد، فقط موضوع، مکان و زمانش تغییر می‌کند. جمهوری اسلامی تلاش می‌کند شدت آن ثابت بماند، با توزیع کردنش در روزهای مختلف هفته و در شهرها و استان‌های مختلف، از مرکز به حاشیه، از مرفه‌نشین به فقیرنشین، از اقلیت‌های جنسی به اقلیت‌های قومی، از داخل به بیرون مرزها و بالعکس.

 اما در مورد اینترنت، سرعت اینترنت در روزهای بحران باید به کلی کم باشد، ساعت مشخص یا نامشخصی برخی مناطق به کلی قطع، برخی مناطق آن قدر کند که عملا فقط بشود متن ارسال و دریافت کرد.

تنظیم نرخ ارز، امروز تقریبا به نقطه باثباتی رسیده، اما هرگاه لازم باشد، با بالابردن نرخ آن حجم عظیم نقدینگی به ریال را جمع‌آوری می‌کند و با پایین آوردنش دلار را.

بر سر افشای روابط جنسی مسئولین، اگرچه دیگر حاکمیت ادعایی ندارد، اما از آن برای پنهان کردن بحران‌های عظیم‌تر استفاده می‌کند، وقتی تشت فلزی از بام بیفتد، کمتر کسی به ترک های سقف و دیوار که هر لحظه در حال بیشتر باز شدن است توجه می‌کند.

افشای فساد اقتصادی و قضای هم کارکردی مشابه فساد اخلاقی دارد، امروز اصلاح طلبان فسادشان افشا می‌شود، فردا اصول‌گرایان، اگرچه در کوتاه مدت هردوی اینها می‌تواند توجه ها را از سمت شخص اول نظام به دو جناح جلب کند، اما در میان مدت و دراز مدت کمتر کسی است که باور کند هر دوی این جناح‌ها با نظارت شخص اول نظام و دستگاه‌های تحت امر او شکل گرفته و عزل و نصب شده‌اند.

امروز بار ناکارآمدی بر دوش تحریم ها سنگینی می‌کند، فردا بر خیانت هم‌پیمانان شرقی و پس فردا خیانت مسئولان دولت‌های قبلی. امروز معلمان تجمع می‌کنند و فردا بازنشستگان، امروز دو سه نفر از مداحان بازداشت می‌شوند و فردا سه چهار نفر از فعالان صنفی.

بحران همیشه وجود دارد، فقط موضوع، مکان و زمانش تغییر می‌کند. جمهوری اسلامی تلاش می‌کند شدت آن ثابت بماند، با توزیع کردنش در روزهای مختلف هفته و در شهرها و استان‌های مختلف، از مرکز به حاشیه، از مرفه‌نشین به فقیرنشین، از اقلیت‌های جنسی به اقلیت‌های قومی، از داخل به بیرون مرزها و بالعکس.

اوضاع کنونی ایران و شیوه مدیریت حاکمان شبیه بازی سیب‌زمینی داغ است، که در حلقه بازیکنان یک سیب‌زمینی داغ مدام دست به دست می‌شود، تا کسی زمان طولانی سیب‌زمینی را در دست نگیرد و نسوزد. اگرچه با به گردش درآوردن محل بحران توانسته تا امروز لحظه ی سوختن را به تاخیر بیاندازد، اما افزایش تعداد و دمای سیب‌زمینی‌ها و خروج روز افزون بازیکنان از حلقه بازی، لحظه‌ای را وعده می‌دهد که به جای سوختن یک جفت دست، زمانی فرا برسد که در هر دست، یک سیب‌زمینی داغ باشد و در آن لحظه یا همه بازیکنان با هم می‌سوزند یا همه سیب‌زمینی‌ها را به دستان نفرهای آخر می‌سپارند و از بازی خارج می‌شوند.