یادداشت مترجم:

تونس به عنوان یکی از کشورهای پیشروی منطقه منا (خاورمیانه و شمال آفریقا) در زمینه عدالت جنسیتی دارای سابقه‌ی طولانی در زمینه‌ی جنبشهای فمینیستی است. موج اول فمینیسم در تونس تحت تاثیر جنبش فمینیستی در غرب ظهور کرد و بر مسائلی از جمله حق آموزش و مشارکت سیاسی متمرکز بود. با این حال موج دوم فمنیسم در این کشور با خواسته‌های رادیکال‌تر در دهه‌های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ توانست ساختارسنتی جامعه تونس و نقش‌های جنسیتی در آن را به چالش کشد.
انقلاب سال ۲۰۱۱ را می‌توان به عنوان سومین موج قدرتمند فمنیسم در تونس ارزیابی کرد؛ انقلابی که شاید بتوان گفت بدون حضور تعیین کننده زنان و جنبش فمینیستی میسر نمی‌شد. پس از پیروزی انقلاب و سرنگون‌سازی حکومت زین‌العابدین‌بن‌علی، زنان با ایفای نقشی پررنگ در تدوین قانون اساسی جدید، برای قوانینی عادلانه‌تر که برابری جنسیتی و حقوق اولیه زنان را تضمین کند مبارزه کردند و علی‌رغم ساختار سنتی و مذهبی جامعه تونس و فشار گروه‌های اسلام‌گرا به پیروزی نسبی دست یافتند. با این حال، به‌رغم پیروزی‌های چشمگیر جنبش فمینیستی در تونس در زمینه آموزش، بهداشت و مبارزه با خشونت خانگی، از یک سو شانه خالی کردن دولت‌های پس از انقلاب از تعهداتی که قانون اساسی بر عهده آن‌ها نهاده است و از سوی دیگر ساختار نقش‌های جنسیتی سنتی در تونس، چالش‌های عمیقی پیش روی جنبش فمنیستی دراین کشور قرار داده است.
در متن زیر نسرین جلالیه به ارائه‌ی تجربه‌های جنبش‌های فمنیستی در تونس پرداخته است؛ تجربه‌هایی که همانگونه که خود اذعان می‌کند، همه زنان در کشورهای دیکتاتوری می‌توانند با آن‌ احساس نزدیکی و اشتراک داشته باشند.
نسرین جلالیه، کنشگر فمینیست اهل تونس در بیست سال گذشته در زمینه‌های گوناگونی از جمله بهداشت جنسی و باروری در تونس و کشورهای حوزه خاورمیانه و شمال آفریقا به فعالیت پرداخته و با سازمان‌ها و نهادهای بین‌المللی فعال در زمنیه حقوق زنان همکاری داشته است. پروژه خلاقانه البوصله (قطب‌نما) یکی از فعالیت‌هایی است که او در آن ایفای نقش کرده است؛ پروژه‌ای که هدف آن فراهم کردن امکان رصد مستقیم فعالیت‌های مجلس قانون‌گذاری و روند‌های تعیین بودجه و فعالیت‌های دولت است. یکی از پروژه‌های وبسایت البوصله تحت عنوان لارجوع (دوباره هرگز) است که هدف آن تلاش برای عدم تکرار دیکتاتوری‌های گذشته و حفاظت از شهروندان در مقابل نقض حقوق بشر است.
مترجم: رها احمد

مداخله‌ها

در هفتاد سال گذشته بسیاری از تونس به عنوان یکی از پیشروترین کشورهای مسلمان و عرب در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا ستایش کرده‌اند. زنان در تونس از اواخر دهه پنجاه و اوایل دهه شصت دارای حق رای و طلاق بوده‌اند و نیز به راه‌های پیش‌گیری از بارداری، سقط جنین و همچنین آموزش دسترسی داشته‌اند؛ این موارد ساختار خانواده و جامعه تونس را بشدت متاثر کرده‌اند و از شکاف جنسیتی میان مردان و زنان در زمینه‌ی دسترسی به آموزش و بهداشت کاسته‌اند. با این حال، در طول تمام این مدت تونس یک کشور دیکتاتوری بوده -مطمئنم متوجه منظورم می‌شوید-این‌ها همان فرمول‌های مشترک دیکتاتوری‌های زمانه ما (فمنیسم دولتی) ‌هستند:

در تونس از زمان استقلال[۱]  تا زمان انقلاب[۲] هردو دیکتاتوری نگاه مردسالارانه نسبت به بدن و حقوق زنان را حفظ کردند – و بحث درباره‌ی تغییرات ساختاری و قدرت ساختارها را نیز مسکوت کردند- این حقوق یا به دلایلی عمل‌گرایانه (پراگماتیستی) مانند: دلایل اقتصادی، جمعیتی و… به زنان داده شده بودند و یا پیشرو بودن در زمینه‌ی حقوق زنان، ابزاری (بویژه در مقابل جامعه جهانی) برای پنهان‌کردن نقض گسترده حقوق بشر در نظام‌های حاکم بود؛ از جمله خشونت نهادی علیه زنان مخالف با ابزار تجاوز، زندان و نقض حقوق اساسی.

بهداشت جنسی و خدمات مربوط به باروری (غالبا برای زنان متاهل، دگرجنس‌گرا،‌ شهری و به معنایی آموزش‌دیده) بیش از آن‌که به‌منظور عاملیت‌یافتن زنان و خودفرمانی بدن‌هایشان باشد، به هدف بهره‌وری بیشتر از خدماتی بود که این زنان ارائه می‌دادند.

درنتیجه هنگامی که در ژانویه ۲۰۱۱ انقلاب بوقوع پیوست و دیکتاتوری بن‌علی سقوط کرد اولین هدف بازپس‌گیری فمنیسم از دولت بود؛ تا امنیت جمعیت‌ها وآزادی‌های فردی تامین شود و قاعده‌بازی تغییر کند. یعنی این‌که تصمیم‌گیری برای زنان، بدن‌هایشان، دارایی‌هایشان وهستی‌شان چگونه و توسط چه کسانی انجام ‌شود.

Ad placeholder

سه تاکتیک‌ سازماندهی -که از یکدیگر مجزا نیستند- اغلب بصورت ترکیبی برای رسیدن به هدف به کار گرفته می‌شدند:

۱- نفوذ و پیوستن چهره‌های فمینیستی (یا متحدین) در کمیسیون‌ها، احزاب و نهادها و مناصب رسمی:

این  تاکتیک ما را در جدال بر سر قانون اساسی در سال ۲۰۱۴ به پیروزی رساند و موجب حذف انگاره‌ی «زن و مرد مکمل یکدیگرند» شد و فضایی مستقل برای امکان بیرون‌زدن از ساختار خانواده برای زنان (و مردان اما بصورت خاص برای زنان) ایجاد کرد. این امر به لطف حضور تنها پنج‌تن در مجلس مؤسسان (که اکثریت آن در دست اسلامگرایان بود) به‌وقوع پیوست. این افراد در هماهنگی با سازمان‌های حامی حقوق زنان[۳] و جنبش‌های (مردمی) در بیرون از پارلمان مردم را در برابر تهدیدهایی که درون پارلمان وجود داشت بسیج می‌کردند.

با این حال، این تاکتیک موجب شد تا بعضی از چهره‌های فمینیست درعملی مناقشه‌برانگیز به احزاب سیاسی (لیبرال و تاحدودی مردسالار) بپیوندند. جایی که ناچار بودند بخشی از ارزش‌های فمینیستی خود را به خاطر دست‌یابی به حقوقی حیاتی برای زنان به خطر بیاندازند.

اگرچه داشتن افرادی در درون سیستم پردردسر و مناقشه برانگیز است اما ثمراتی نیز دارد: تلاش‌ آن‌ها در هماهنگی با فمینیست‌هایی که به بسیج و سازماندهی مردم می‌پرداختند، معترضانی چشم‌گیر و بی‌سابقه را که خواستار برابری‌ اند هرسال در ۱۳ آگوست (روز ملی زنان) به صحنه می‌آورد.

در نهایت این امر موجب شد که قانون مبارزه علیه خشونت علیه زنان در کشوری که بیش از نیمی از زنان در آن تحت انواع خشونت‌های مردسالارانه قرار دارند، به تصویب برسد و یکی از دیرینه‌ترین بی‌عدالتی‌ها در زمینه قانون ارث را زیر سوال برد. از سوی دیگر، این جنبش از بسیاری از تعرض‌ها به حقوق اولیه زنان که در قانون اساسی ۲۰۱۴ گنجانده شده بودند، کاست.

۲- سازماندهی خودجوش، خلاقانه و تقاطعی توسط فمینیست‌ها و نیز کسانی که لزوما خود را فمنیست خطاب نمی‌کنند:

این حرکت‌های خودجوش هنگامی به وقوع می‌پیوندند که چارچوب‌های فمینیسم سنتی قادر به دگرگون ساختن دینامیک قدرت نیستند.

فلقطنا[۴] – جنبش فمینیستی جسورانه ضدسیستم- جنبشی ضد خشونت، ضد طرد، علیه نئولیبرالیسم و استعمار نو (نئوکلونیالیسم) است. این جنبش در اعتراضات برای دست‌یابی به عدالت اجتماعی مشارکت کرد و یا آن‌ها را رهبری کرد و خشونت پلیس، سیاست‌های ریاضتی و نظامی‌سازی عرصه عمومی را محکوم کرد. می‌توان گفت که این جنبش در پی حرکتی افقی و مبتنی بر مشارکت مردمی بود.

۳- استفاده از رویدادهای خاص برای خلق یک حرکت فمینیستی:

أنا زاده[۵] / #MeToo صفحه‌ی فیسبوکی بود که پس از افشای آزار جنسی یک دختر دبیرستانی ۱۷ ساله‌ توسط یکی از اعضای پارلمان در سال ۲۰۱۹، شاهد رشد انفجاری مخاطبانش بود. پس از این واقعه، هزاران مورد دیگر از تجاوز، تجاوز توسط محارم، و بسیاری صورت‌های دیگر خشونت جنسی افشا و مستند شدند. اعتراض‎‌های زنان جوان در مقابل پارلمان – که منجر به زندانی‌شدن فرد آزارگر شده بود- باعث شد تا موارد آزار بسیاری از اساتید معروف دانشگاه و نیز بازیگران معروفی که در واقع شکارچیان جنسی بودند نیز آشکار شود.

گروههایی هستند که خود را به عنوان فمینیست معرفی نمی‌کنند با این حال، جنبش‌ها و مبارزات فمنیستی تقاطعی را رهبری کردند. به طورمثال زنان اهل قفصه[۶]   که تهدید کردند بطور دسته جمعی درخواست طلاق می‌دهند چرا که به بسیاری از آن‌ها گفته شده بود از آنجا که شوهرانشان شاغل هستند، به سبب کمبود شغل، دیگر برای آن‌ها شغلی وجود ندارد، در نتیجه آن‌ها به صورت جمعی از شوهرانشان طلاق گرفتند.

 زنان جوان شهر کوچکی در نزدیکی سیدی بوزید[۷] (جایی که انقلاب از آنجا آغاز شد) هنگامی که دیدند از جنبش عدالت اجتماعی که در قبضه مردان است بیرون گذاشته شده‌اند؛ اعتراضاتی منحصراً زنانه را برای استیفای کرامت خود سازماندهی کردند.

Ad placeholder

اتحاد مقدس

به منظور فراهم شدن زمینه‌ی اتحاد، فضاهای مادی و معنوی بسیاری ایجاد شدند. یکی از نمونه‌های این امر ساختن مدرسه‌های فمینیستی بوده است. مدرسه‌های به منظور اینکه زنان و اعضای جامعه ال‌جی‌بی‌تی‌کیو پلاس و اخیراً زنان مهاجر [۸] در فضایی امن آموزش ببینند و در جلسات کتابخوانی و کارگاه‌های نویسندگی و هنری شرکت کنند. این اقدام‌ها نه تنها فضای لازم برای حضور زنان و شنیده شدنشان فراهم کرد بلکه موجب به‌وجود آمدن خانه‌های امنی برای زنان و کودکانشان و نیز افراد کوییر طرد شده و تحت آزار از سوی خانواده‌هایشان شد. خانه‌های امنی که محیطی برای اتحادند. 

این موارد گاهی بصورت رسمی انجام پذیرفته‌اند اما اغلب مواقع به‌صورتی غیر رسمی و تحت حمله‌ی دائمی پلیس بوده‌اند. از این همه ما دو درس بزرگ آموختیم:

  •  زنان ناچارند در بستری به‌شدت مردسالارانه و با وجود خشونتی نهادی- و شرایطی شدیدا بی‌ثبات پیوسته  و همزمان در چندین جبهه مبارزه کنند. این امر انرژی بسیار زیادی می‌طلبد- و اجازه نمی‌دهد جنبشی متداوم شکل گیرد- و همچنین مانع از تمرکز بر روی مبارزه با هیولاهای بزرگ‌تر می‌شود. هیولاهای بزرگی مانند صندوق بین‌المللی پول، بانک جهانی و قدرت‌های استعماری که از بدن‌ها و وجود ما برای جدال بر سر منافع خود استفاده می‌کنند. و ما را از بهداشت مناسب و دسترسی به منابع محروم می‌سازند.
  • ساختن آیند‌ه‌ی فمینیستی بسیار متفاوت از مبارزه با دیکتاتوری است. در مسیراین مبارزه، سیاست رئال‌پولتیک و فرصت‌طلبانه بسیاری از آنانی را که متحد خود می‌دانستیم از ما جدا ساخت، به ما خیانت شد و فریب خوردیم، با این حال، رفقای جدید بسیاری یافتیم. کسانی که تحت حاکمیت دیکتاتوری ممکن نبود آن‌ها را بیابیم و با آن‌ها متحد شویم.

پانویس‌ها: 

[۱]  – اشاره به استقلال تونس که در سال ۱۹۵۶ به استعمار فرانسه پایان داد. استعمار فرانسویان در تونس از سال ۱۸۸۱ آغاز شده بود. 

[۲]  – اشاره به انقلاب تونس در سال۲۰۱۱ علیه زین‌العابدین‌بن‌علی، دیککتاتور تونس.

[۳] – Women’s rights Organizations

[۴]   فلقطنا: خسته شدیم.

[۵]  انا زاده معادل ME TOO / من هم در زبان عربی تونسی است. بنیان گذاران این جنبش، آنگونه که خود را معرفی می‌کنند، گروهی از زنان فمنیست مستقل‌ اند. 

[۶]  قفصه، نهمین شهر بزرگ تونس با ۱۱۱ هزار نفر جمعیت. این شعر نقش موثری در انقلاب تونس ایفا کرد. 

[۷] –  سیدی بوزید نام شهری است که در آن محمد بوعزیزی، دست فروش تونسی در اقدامی اعتراضی خودسوزی کرد. این خودسوزی آغاز انقلاب تونس بود.  

[۸]  – مهاجران زن سیاهپوست از کشورهایی جز شمال آفریقا