هاشمی رفسنجانی در خاطراتش نوشته است:

سال ۶۰ احمدآقا خمینی‌ تلفن‌ کرد که‌ امروز بناست‌ دستوری‌ از امام‌، در اخبار ظهر پخش‌ شود که‌ هرگونه‌ آهنگ‌ موسیقی‌ را گرچه‌ همراه‌ سرود، ممنوع‌ می‌کند.

از آن زمان تاکنون، مردم و هنرمندان در حال دست و پنجه نرم کردن با حکومتی‌اند که هنر را مگر در خدمت توجیه اعمال سیاسی خود برنمی‌تابد. ولی از آنجا که صدا حتی از بین قطورترین دیوارها نیز عبور می‌کند، موسیقی با ایستادگی تام و تمام در مقابل محدودیت‌های دم به دم، صدای خود را به مردم رساند و تبدیل به بخشی جدایی‌ناپذیر از زندگی جمعی مردم ایران شد. از سال گذشته و با شروع جنبش مهسا، حاکمیت عملا در مقابل مقاومت هنرمندان زمین‌گیر شد و هنرمندان صدای خود را نه تنها به عرصه اجتماعی داخل کشور که به جهانیان رسانیدند و بر محدودیت‌های ارشاد اسلامی خط بطلان کشیدند.

Ad placeholder

از دست به دست شدن مخفی نوارهای کاست‌ تا ترانه «برای»

به محض پیروزی انقلاب اسلامی،  موسیقی تولید شده در قبل از انقلاب ممنوع اعلام شد ولی پس از مدتی موسیقی سنتی با حذف صدای زن، امکان پخش و خرید و فروش در حدی محدود یافت. بدنه‌ی اصلی جامعه خواهان موسیقی پاپ و طرفدار خواننده‌هایی بودند که با وقوع انقلاب مهاجرت کرده بودند. کاست‌های تازه‌ی آنها دست به دست و به شکلی قطره‌چکانی از طریق مسافرانی که در رفت و آمد بودند و البته با محددیت‌های زیاد رفت و آمد در زمان جنگ، به ایران می‌رسید. مردم درگوشی درباره تازه‌ترین کاست فلان خواننده پاپ حرف می‌زدند و کاست به سرعت تکثیر می‌شد و دست به دست می‌چرخید.

در تحلیلِ بیرونی آثار هنری، پیر بورديو، (جامعه‌شناس و مردم‌شناس فرانسوی که به بررسی ساز و کارهای قدرت و شیوه‌های انتقال قدرت در جامعه در بین نسل‌های مختلف می‌پرداخت)، جهان اجتماعی را فضایی از روابط عینی میان موقعیت‌ها می‌داند که فرآیند آن منجر به خلق آثار هنری می‌گردد. او در مورد چگونگی عملکرد افراد و گروه‌ها در ساختارهای اجتماعی در مدلی که ارائه می‌دهد «به شرایط عینی زندگی و موقعیت فرد در ساختار اجتماعی که به تولید منش خاص منجر می‌شود» می‌پردازد. از نظر بوردیو این منش مولد دو دسته نظام است: نظامی برای طبقه‌بندی اعمال و نظامی برای ادراکات و شناخت. سبک زندگی نتیجه نهایی تعامل این دو نظام است. سبک زندگی همان اعمال و کارهایی است که به شیوه‌ای خاص طبقه‌بندی شده و حاصل ادراکات خاصی هستند.» (نقل به مضمون از کتاب تمایز Distinction)

از این منظر، با اتمام جنگ، و به عرصه رسیدن نسل جوانی که برای محدودیت‌های پیش آمده در بعد از انقلاب تره خرد نمی‌کردند،  شرایط عینی زندگی و تغییر موقعیت اجتماعی افراد،  ذره ذره حکومت را وادار به عقب‌نشینی کرد و به برخی ترانه‌های پاپ تولید داخل مجوز پخش داد ولی همچنان فقط با صدای مردان و بدون نمایش ساز و اجرای موسیقی در تلویزیون. بنابراین موسیقی پاپ که از زمان انقلاب به مدت ۱۵ سال به حاشیه رفته بود، در اوایل سال‌های دهه ۱۳۷۰ دوباره احیا شد. پیش از آن خوانندگان پیشکسوتی چون فرهاد، مازیار، محمد نوری و کوروش یغمایی آلبوم‌هایی از کارهای قدیمی خود را منتشر کرده بودند. در سال ۷۶ اولین آلبوم محمد اصفهانی منتشر شد. این انتشار که به دنبالش مجوز انتشار برای خوانندگان دیگری مثل شادمهر عقیلی، حسین زمان، ناصر عبدالهی و دیگران را فراهم کرد گرچه از یک نظر گشایش در عرصه موسیقی و عقب‌نشینی ساختار حاکمیت در مقابله با موسیقی بود ولی به هیچ وجه به معنای این نبود که تحمیل فشار و سانسور بر محتوا و نحوه اجرا وجود نداشته باشد. به گزارش هنرآنلاین با عنوان «نسلی که سپر بلای موسیقی شد»، «طی سال‌های ۸۱ تا حدوداً ۸۵، قطعات موسیقی پاپ متعددی با ترانه‌هایی با محتوای ضد عشق و نفرین تولید شد که به شدت مورد استقبال نسل جدید هواداران موسیقی در دهه ۸۰ قرار گرفت.[۱]» با این وجود محتوای تولیدشده اندازه سطح انتظار جامعه نبود و  تحمیل محتوا از سوی ارشاد، خوانندگان را به تجربه‌های تازه‌تری کشاند مثلاً خوانندگانی همچون محسن چاووشی و محسن یگانه به سمت ادبیات کلاسیک و اشعار مولانا رفتند شاید به این دلیل که جلوی حذف و سانسور محتوای ترانه‌هایشان را بگیرند.

ساختار متکثر جامعه ایران به علاوه افزایش جمعیت جوان کشور به‌خصوص در دهه‌های پس از جنگ، منجر به خلق روابط تازه‌ی اجتماعی شد که در تعریف حکومت که می‌خواست هنر را نیز مانند دیگر عرصه‌های حیات اجتماعی به زیر سیطره‌ی سیاست بکشد نمی‌گنجید.  بنابراین با اعمال محدودیت و ممنوعیت‌های بسیار مانع بروز تجلی منش هنری جامعه شد. دیگر دوران ترانه‌های خواننده‌ای مثل گلریز گذشته بود که به کار خودش موسیقی انقلابی نام داده بود و موسیقی را با ترانه‌هایی همچون «الله اکبر، خمینی رهبر» یا «این پیروزی خجسته باد» در خدمت سیاست درآورده بود. هر چه محدودیت‌ها افزایش می‌یافت مقاومت در مقابل این محدودیت‌ها نیز اشکال تازه‌ای به خود می‌گرفت چه در محتوای آثار و چه در سبک و نحوه اجرا.

دوران ریاست جمهوری محمود احمدی‌نژاد، خط تمایز و تفاوت هنرمندان با دولت و حاکمیت مشخص‌تر شد. در موسیقی، اولین مخالفت از سوی چهره‌ی مشهور آواز، محمدرضا شجریان بود. او در نامه‌ای که به صدا و سیما نوشت، با اشاره به صحبت‌های احمدی‌نژاد که جنبش اعتراضی مردم را خس و خاشاک نامیده بود اعلام کرد:

صدای من صدای خس و خاشاک است و همیشه هم برای خس و خاشاک خواهد بود.

و از آن پس هم پخش صدایش را در تلویزیون ممنوع کرد. محسن نامجو از کسانی بود که به دلیل حمایت از جنبش سبز در این دوره مجبور به ترک کشور شد، آریا آرام‌نژاد به زندان افتاد و حامد نیک‌پی با ترانه «مالک این خاک منم» رودرروی حاکمیت ایستاد. درست در همین دوره یعنی در اوایل سال‌های دهه ۱۳۸۰، شاهد فعالیت گسترده‌ی خرده فرهنگ هیپ‌هاپ و به تبع آن موسیقی رپ در سطح زیرزمینی هستیم.

اصطلاح «زیرزمینی» در فرهنگ موسیقیایی ایران با آنچه در غرب رایج است تفاوتی عمده دارد. اگر در آنجا ترانه‌های زیرزمینی برای مقابله با فرهنگ سرمایه‌محور موسیقی به شکل اعتراضی شکل گرفته است، در ایران، پیش از هر چیز، موسیقی به طورخاص و به‌طور کلی هنر زیرزمینی به معنای هنری است که به دنبال کسب مجوز از ارشاد اسلامی و قوانین محدودکننده آن نیست.  در همین دوره است که موسیقی رپ ناگهان طرفداران زیادی در بین جوانان به‌خصوص شهرهای بزرگ یافت. هر چه تعداد طرفداران بیشتر می‌شد انگ‌های حکومت به این موسیقی که در مکان‌هایی غیررسمی و برای تعداد معدودی تماشاگر به شکل مخفیانه اجرا می‌شد بیشتر می‌شد به طوری که با هر بار یورش به باغ‌ها و خانه‌های محل اجرا، آنها را به گروه‌های شیطان‌پرستی منسوب می‌کردند که تا هنوز هم ادامه دارد و نمونه آن کنسرت زیرزمینی «چرسی» در فروردین سال جاری بود که پس از اجرای شش قطعه توسط نیروهای انتظامی تعطیل شد و تماشاگران را از سالن بیرون کردند[۲]. به دلیل زبان انتقادی و صریح رپ، «بخش بزرگی از جوانان و نوجوانان طرفدار موسیقی رپ شدند. در آن دهه برگزاری کنسرت عمومیت نداشت و خوانندگان رپ با تقلید از رپرهای آمریکایی به اجرای برنامه‌های زیرزمینی در مکان‌های غیررسمی می‌پرداختند. مبارزه با رپرها در چارچوب طرح امنیت اجتماعی آغاز شد و در این میان برخی از رپرها پس از شناسایی، دستگیر و بازداشت ‌شدند و هزینه‌های سنگینی نیز پرداختند.[۳] اما مقاومت ادامه داشت. حالا راه دیگری برای مقابله با سانسور پیدا شده بود و آن پشت کردن تام و تمام به سانسور بود نه تن دادن به محدودیت‌هایی که ایجاد می‌کرد به این امید که روزنه‌ای باز بماند.  

با نمایش «داستان‌هایی از بارش مهر و مرگ»- در سال ۱۳۹۴ اثر عباس نعلبندیان با کارگردانی رضا رضایی راد، وضعیت از نمایش محفلی به نمایش زیرزمینی تغییر یافت. این نمایش با درونمایه‌ای جنسی که با بازی باران کوثری در زیرزمین خانه‌ای شخصی در تهران اجرا شده بود تمام ساز و کار سانسور را به هم ریخت و نمونه‌ای از مقاومت اهالی تئاتر در مقابل دستگاه ممیزی و سانسور به دست داد.

تا اواسط دهه ۸۰ در آثار تولید شده‌ی رپ به مسایل قابل لمس و روزانه‌ی زندگی اجتماعی مانند بيكاری، فقر، اعتیاد، مواد مخدر، زن‌ستیزی، اشاره به حقوق زنان، كنكور، تبعیض، دانشگاه، ازدواج، خـانواده، هويـت، میهن‌دوستی، حقوق انسانی و… بیشتر پرداخته شده است. اما پس از آن است که موسیقی رپ به طور کلی آزاد از ترس‌های تحمیل شده سراغ اعتراض سیاسی هم می‌رود. پافشاری گروه‌های زیرزمینی در اجرای این موسیقی آنقدر زیاد بوده است که گاه وزارت ارشاد را مجبور کرده است به برخی از تک آهنگ‌ها مجوز دهد چون با دادن مجوز و شکل رسمی بخشیدن به آن می‌تواند کنترل بیشتری بر کل وضعیت داشته باشد. اولین آلبوم رپ ایران با عنوان «فراموشی» با صدای کاوه عابدین در سال ۹۴ مجوز انتشار گرفت که بنا به گفته خواننده، ۱۰ سال در انتشار مجوز بوده است.

افشین داورپناه، عضو هیئت علمی جهاددانشگاهی، در گفت‌وگو با سایت فرهنگستان، تعداد گروه‌های زیرزمینی موسیقی را از طریق گروه‌های فعال در فضای مجازی تا سال ۸۹، در مجموع  ۸۷ گروه و ۱۳۴ خواننده می‌داند که از خرداد ۱۳۸۸ تا خرداد ۱۳۸۹، ۳۷۶ قطعه موسیقی با عنوان زیرزمینی در این عرصه تولید کرده‌اند. این آمار خود نشانه‌ای‌ست از اینکه حاکمیت ارشاد اسلامی سال به سال به عقب‌نشینی بیشتری در مقابل هنر وادار شده است. با افزایش همه‌گیری اینترنت، در پایان دولت دهم، حاکمیت ارشاد اسلامی باز هم ضعیف‌تر شد و در دوران ریاست جمهوری ابراهیم رئیسی که همزمان با رشد فضای مجازی بود، قدرت‌ مردم در مقابل سانسور همچنان افزایش یافت. حالا دیگر مردم بیشتر سراغ تک آهنگ‌های موسیقی، فیلم‌ها و تئاترها و حتی کتاب‌هایی می‌رفتند که مجوز ارشاد نداشتند. دسترسی به موزیک‌های جدید به راحتی از طریق کانال‌های تلگرامی –حتی با وجود فیلتر- راحت شده بود و خوانندگان مستقیماً با طرفدارانشان ارتباط داشتند. نداشتن مجوز خود دلیلی بر استقبال بیشتر مردم از یک اثر هنری شد. تا شهریور گذشته و با جنبش مهسا که مرز دشمنی حاکمیت با مردم به روی روز عیان شد و حکومت جز عده معدودی هواخواه در کسب مشروعیت سیاسی شکست خورد. عدم مشروعیت حکومت به شکست کامل ساختار سانسور منجر شد و مهم‌ترین ترانه اجتماعی این دوره، «برای» شروین حاجی‌پور با کمترین امکانات ضبط و پخش تا تمام سطوح اجتماعی رسید و شب‌ها در پشت پنجره‌ها از خانه‌ها پخش شد. سپس مرزها را درنوردید و به گوش جهان هم رسید و جایزه اجتماعی گرمی را از آن خود کرد. ترانه‌ای که وصف حال زندگی مردم در مخالفت با قیود از پیش ساخته حاکمیتی بود که قرار بود آزادی به ارمغان بیاورد اما بیشترین چیزی را که از مردم گرفت آزادی بود.

Ad placeholder

تئاتر از زیرزمین تا خیابان

 روزهای سال گذشته در همین ایام را در خیابان‌ها به یاد بیاوریم: سوزاندن روسری‌ها و رقص دور آتش، بستن طره‌ی مو بالای سر، بازسازی وضعیت خدانور لجه‌ای، زمانی که در بند بود، انتشار فیلم‌های کشته‌شدگان جنبش در حال رقص یا آواز و همه دلتنگ‌کننده، سوزناک و تلخ اما بازگوی حکایتی بزرگ: تئاتر، اجرا و نمایش بخشی از ذات و زندگی مردم این سرزمین شده است. در تمام سال‌های بعد از انقلاب حاکمیت با تمام توان خود سعی بر کنترل تئاتر در دو جنبه محتوا و فرم داشت. برای گرفتن مجوز، اهالی تئاتر می‌بایست از هفت‌خوان رستم رد می‌شدند و تازه اگر هم مجوز می‌گرفت معلوم نبود که در بازبینی رد نشود و اگر هم اجازه صحنه‌ای می‌گرفت معلوم نبود که ناگهان وسط اجرا توقیف نشود یا گروهای فشار سالن را به هم نزنند.

در سال ۹۷ حسین کیانی، کارگردان و نمایشنامه‌نویس که نمایش «روز عقیم» او حذف و توقیف شده بود، در مصاحبه با سایت مردم‌سالاری درباره وضعیت سانسور تحمیل شده بر تئاتر گفته بود:

سانسور در کشور ما امری مستقبل است؛ از ماضی بعید شروع شده و به مستقبل کشیده می‌شود. چون مجموعه شرایط این آلارم را به ما می‌دهد.[۴]

این کارگردان پیش‌بینی کرده بود که اگر وضعیت به همین منوال پیش برود تئاتر به زیرزمین برده می‌شود و در جمع‌های کوچک نمایش داده می‌شود. البته اجرای تئاتر در جمع‌های محفلی در ایران پدیده تازه‌ای نبوده است و همواره در زیرزمین‌ خانه‌های شخصی برای تعدادی خاص از اهالی تئاتر نمایش‌هایی وجود داشته است که پای مردم عادی به آنجاها کشیده نمی‌شد اما با نمایش «داستان‌هایی از بارش مهر و مرگ»- در سال ۱۳۹۴ اثر عباس نعلبندیان با کارگردانی رضا رضایی راد، وضعیت از نمایش محفلی به نمایش زیرزمینی با تعداد بیشتری تماشاچی و اجرایی حرفه‌ای با بازیگران حرفه‌ای منجر شد و خبر در سایت‌های خبری منتشر شد. این نمایش با درونمایه‌ای جنسی که با بازی باران کوثری در زیرزمین خانه‌ای شخصی در تهران اجرا شده بود و قبل از اجرا در صفحات اجتماعی درباره آن اطلاع‌رسانی شده بود تمام ساز و کار سانسور را به هم ریخت و نمونه‌ای از مقاومت اهالی تئاتر در مقابل دستگاه ممیزی و سانسور به دست داد. آنقدر که وزیر ارشاد وقت- علی جنتی- «از پلیس خواست جلویشان را بگیرد.[۵]» و روزنامه جوان وابسته به سپاه پاسداران اعلام کرد:

[این]گروه[های] تئاتری برای اجراهای خود بليت‌ نمی‌فروشند و طبق گفته مسئول رزرو، تماشاگران بعد از پايان نمايش هر مبلغی را كه مدنظر خودشان است، پرداخت می‌كنند. با اين اقدام عملاً وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و معاونت هنری اين وزارتخانه دور می‌خورد و برای اجرای نمايش نيز لازم نيست مراحل قانونی طی شود.[۶]

 این جملات در روزنامه سپاه به یک معنا اذعان آشکار به ناتوانی سانسور در مقابل کنش هنری و هنر است. اتفاقی که در جریان جنبش مهسا رخ داد از هر مقاومتی که تاکنون از سوی اهالی تئاتر در مقابل سانسور انجام شده  بود هم قوی‌تر بود. این بار تئاتر از زیرزمین‌ها به دل خیابان‌ها آمد. گذشته از پرفورمنس‌های خودجوش مردمی که در بالا نمونه آوردم، پرفورمنس سهیلا گلستانی و حمیدپورآذری در همان روزهای آغازین جنبش که گروهی زن و مرد را در یکی از پارک‌های تهران یک به یک در صفی از سکوت جمع شدند و مخالفتشان را با حجاب اجباری نشان دادند، اجراهای کوچک و بزرگ دیگری چه از سوی اهالی تئاتر و چه مردم عادی در لحظه رخ داد. پرفورمنس‌هایی که در سالگرد جنبش همچنان خودجوش ادامه یافت و نمونه بارز آن تصویر دست به دست شده دختران دانش‌آموز در تبریز به یادبود خدانور لجه‌ای بود. حرکتی که نشان از درجه‌ای بالاتر از همبستگی، یعنی عشق است.

سرچکو هوروات ( Srecko Horvat) فیلسوف کروات، در کتاب رادیکالیته عشق درباره وضعیت زنان در انقلاب ۵۷ نوشته است: «وقتی در مارس  ۱۹۷۹ خمینی دستور داد که زن‌ها چادر بپوشند، صدها فمینیست در حیاط دانشگاه تهران جمع شدند و با تظاهراتی پنج روزه علیه حجاب اعتراض کردند. پس واقعه‌ای مثل [میدان] تحریر روی داد: زن‌ها  توسط نیروی سازمان‌یافته‌ی تازه‌ای به نام  «حزب‌الله» محاصره شدند. محاصره شدن زن‌ها توسط حزب‌اللهی‌ها، حمایت مردان را برانگیخت. مردان– دوستان، عشاق و  برادران- در حمایت از آن‌ها، دور زن‌ها حلقه زدند. این نشانه‌ای از عشق است.[۷]»

عشقی که سانسور را یکسره کنار زد و تمام قد در برابرش ایستاد.

Ad placeholder

پانویس:

[۱] نسلی که سپر بلای موسیقی پاپ شد و خودش جا ماند / هنر آنلاین/ ۱۳۹۵

[۲] ماجرای کنسرت چرسی در تهران/ ردپای رپ فارسی در کنسرت زیرزمینی

[۳] موسیقی زیرزمینی، سرمایه‌ای اجتماعی و فرهنگی در ایران/ علی صمد. سایت به‌پیش/ ۲۹ دسامبر ۲۰۱۹

[۴] کارنامه سانسور در ایران فاجعه است؛ مصاحبه با حسین کیانی نمایشنامه نویس و کارگردان. سایت مردم سالاری

[۵] تئاتر زیرزمینی و نظارت دولتی بر نمایش در ایران/ پرویز جاهد. یورونیوز پارسی/ ۲۰۱۵

[۶] جوان آنلاین/ ۱۳۹۴/ فيلم زير زميني كم بود تئاتر زير زمينی هم آمد!

[۷] The Radicality of Love