جنبش زنان ایران تاریخی غنی و پر‌فراز و نشیب از مبارزات و تلاش‌های جمعی و فردی و سازمانی و روزمره را در دل خود پرورانده است و از این جهت توانسته یک «سنت» و «میراث» مبارزاتی غنی را تاسیس کند و تاثیر و ردپای خود را بر تاریخ معاصر ایران، خاصه از مشروطه تا کنون بگذارد.

اما با اسلامی شدن انقلاب ضد سلطنتی ۱۳۵۷ و در نتیجه استقرار حکومت تئوکراتیک ولایت فقیه بسیاری از دستاورد‌های جنبش زنان در طول دهه‌ها مبارزه، به ناگهان از دست رفت و حکومت دینی تازه تاسیس با به انقیاد در‌آوردن زنان و با حذف یکباره (و در ادامه تدریجی آن‌ها ) از عرصه عمومی و حتی تحمیل آمرانه نوعی خاصی از پوشش به آن‌ها و با پا گذاشتن بر بسیاری دیگر از حق و حقوق زنان، خود را به عنوان یک رژیم دینی هویت‌یابی و تثبیت کرد.

Ad placeholder

تظاهرات شش روزه زنان

همزمان با استقرار حکومت دینی در ایران بعد از انقلاب ضد سلطنتی ۵۷، مبارزات زنان با رژیم جدید آغاز شد و بارزترین جلوه خود را در تظاهرات زنان به مناسبت هشتم مارس در اسفند ۵۷ نشان داد.

این تظاهرات شش روزه با طرح شعارهایی مترقی چون «نه شرقی نه غربی آزادی جهانی است» و یا «در بهار آزادی جای حق زن خالی» و «ما انقلاب نکردیم تا به عقب برگردیم» و… نمایانگر میل و خواست فعالان و زنان مبارز و بازنمای مطالبات مترقی و ضد تبعیض انقلاب ۵۷ بود که می‌رفت زیر پای نظام دینی برآمده از انقلاب له شود و وضعیت نه تنها به حالت سابق بازگردد بلکه چند گام نیز به عقب‌تر رفته و نقطه شکستی تاریخی در سیر مبارزات دموکراسی‌خواهانه و ضد تبعیض ایرانیان از مشروطه تا آن زمان باشد.

عدم همراهی بخش اعظم جامعه روشنفکری و احزاب سیاسی سکولار و چپ از مبارزات زنان بر ضد رژیم دینی در اوایل انقلاب به بهانه اولویت مبارزه با «امپریالیسم» و سپس آغاز جنگ هشت ساله با عراق و سرکوب‌های خونبار و سیاه دهه ۶۰ شمسی به طور کامل جنبش‌های مترقی و آزادی‌خواهانه و خاصه جنبش زنان در ایران را به عقب راند و سرکوب کرد.


از «زنان در جنبش» تا «جنبش زنان»

در دهه ۷۰ شمسی و با ورود هاشمی رفسنجانی به کاخ ریاست جمهوری و آغاز دوران به اصطلاح «سازندگی» در ایران و خصوصی‌سازی فزاینده در اقتصاد و جایگزینی عمل‌گرایی سرمایه‌دارانه با آرمان‌گرایی دهه شصت، با افزایش روزافزون فاصله طبقاتی مواجه‌ایم تا لحظه خرداد ۷۶ که یک جنبش اجتماعی متشکل از جوانان و زنان و دگراندیشان طبقه متوسط شهری(که در نتیجه سیاست‌های اقتصادی دولت رفسنجانی حال به طبقه‌ای پرجمعیت و در نتیجه تاثیرگذار تبدیل شده بود) متولد شد که با بسیجی میلیونی و سراسری در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کردند و گزینه اصلاح طلب و میانه‌رویی چون محمد خاتمی را به ریاست جمهوری رساندند.

در دوران پس از اصلاحات نیز و با روی کار آمدن محمود احمدی نژاد، سیاست‌های محافظه‌کارانه و شدت گرفتن گشت‌های ارشاد و حذف هرچه بیشتر زنان از عرصه عمومی را شاهد بودیم و در دوران حسن روحانی نیز الویت با سیاست خارجی در قالب برجام و افزایش خصوصی سازی‌ها در اقتصاد و امتداد سرکوب در سیاست داخلی بود که همگی طبق دستور/خواست ولی فقیه یعنی علی خامنه‌ای صورت می‌گرفت، اما به موازات این سرکوب‌ها و محدودیت‌ها، جنبش زنان ایران در کنار دیگر جنبش‌های اجتماعی نظیر دانشجویان، معلمان، کارگران، جوانان، تهیدستان شهری و ملل تحت
ستم به مبارزات خود با شدت و فراگیری بیشتری ادامه داده است و در نهایت و با امتداد بن‌بست میان جامعه جنبشی و
حکومت اقتدارگرای دینی به نقطه عطف قیام ژینا رسید، که زنان مبارز در آن دیگر نه به عنوان «زنان در جنبش» بلکه به
عنوان «جنبش زنان» در مقام رهبری یک حرکت انقلابی و فراگیر برای سرنگونی رژیم ولایت فقیه و استقرار حکومتی دموکراتیک و سکولار و ضد تبعیض تجلی یافت.

میل و خواست مردم در شعار «ژن، ژیان، ئازادی» فرموله شد، شعاری که در دهه ۸۰ میلادی توسط کردهای مبارز و چپ‌گرای حزب اوجالان-حزب کارگران کردستان- مطرح شد و در مبارزات زنان کوبانی بر ضد داعش طنین بیشتری یافت و در قیام ژینا جهانی شد. مسیر‌ یابی سفر چند دهه‌ای این شعار از دیاربکر تا کوبانی و سقز و تهران و سراسر ایران و جهان، شاید بتواند ایده‌هایی برای رشد و توسعه یک سیاست رهایی‌بخش در دوران ما را در درون خود داشته باشد.

در تجربه حزب کارگران کردستان شاهد بودیم که این حزب با گشودگی به سویه اینترسکشنال جنبش‌های اجتماعی جدید، تقش مهمی را برای رهایی زنان در اکنون خود قائل بود، و این درست نقطه تمایز این جریان با دیگر جریان‌های چپ دهه ۸۰ ترکیه بود که رهایی زنان را همواره به آینده سوسیالیستی بعد از انقلاب موکول می‌کردند.

قیام ژینا، از جغرافیای شهری تا ضرورت تشکل‌یابی

در پی گسست محتوایی و فرمال در خواسته‌ها و مطالبات و شیوه سازماندهی جنبش‌های اعتراضی از دی ماه ۱۳۹۶ به این سو حضور گسترده زنان مبارز در حرکت‌های اعتراضی در کانون توجه قرار گرفت. و زنان و جوانان و تهیدستان شهری خود را به عنوان سوژه‌های اصلی اعتراضی در سال‌های میانی دهه نود به این سو معرفی کردند.

در این دوره و پس از تجربه‌های سازماندهی شبکه‌ای در جنبش سبز که در آن هنوز قسمی رابطه مابین بدنه جنبش و رهبری فردی وجود داشت، شیوه‌های سازماندهی هرچه بیشتر حالت افقی، غیر متمرکز، شورایی و بدون رهبری فردی و سراسری به خود گرفت و هرچه بیشتر به سمت تجربه‌های ضد اتوریته و افقی جنبش‌های اجتماعی و آنارشیستی قرن بیست و یکم تمایل پیدا کرد.

Ad placeholder

این شیوه‌ی غیر سلسله مراتبی و شورایی سازماندهی زنان (که در دیگر جنبش‌های متشکل اخیر نظیر بازنشستگان و معلمان و کارگران هفت تپه نیز مشاهده شد) الگوی مناسبی است برای سازماندهی یک جنبش سکولار و ضد تبعیض که همزمان بتواند در مقابل گرایش‌های ناسیونالیستی، راست و سرمایه‌دارانه در درون جنبش نیز ایستادگی کند و در پی ایجاد زمینه‌ای مادی برای برابری حقیقی زنان و مردان در جامعه باشد. این امر متضمن توده‌ای شدن تشکل‌های زنان در تقاطع با دیگر سازمان‌دهی‌های ستم دیدگان است.

در پی جنبش‌های اعتراضی دهه‌های اخیر بر ضرورت «اتحاد» در جامعه و جنبش تاکید شده است، اما این اتحادی که غالبا از سوی رسانه‌های جریان اصلی فارسی زبان خارج از کشور و جریان‌های اپوزیسیون راست تکرار می شود دارای سویه‌ای پنهان است که در آن اتحاد همان اتحاد «به رهبری» ما است، اما در مقابل شاهد شکلی از «همبستگی» از پایین میان فرودستان نیز هستیم، شکلی از باهم بودگی شهری که به واسطه حضور تنانه در فضای شهر، ممکن و بازتولید می‌شود و می‌تواند نطفه جبهه‌ای مردمی در آینده را تشکیل دهد. یک مثال سرشت‌نما در این مورد روندی است که در ظهور «دسگوهاران» در بطن قیام ژینا شاهد بودیم که کلکتیوی از زنان بلوچ مبارز است که در تلاش برای ایجاد پیوندهای ارگانیک با دیگر ملل و گروه‌های تحت ستم است و در عین حال و با نگاهی رو به پس برای مرئی سازی تاریخ پنهان مقاومت زنان بلوچ فعال است که از این طریق، عاملیت و سوژگی سیاسی خود را بازیابد؛ این همبستگی معاصر شکلی متکثر و غیرمتمرکز و تقاطعی(اینترسکشنال) دارد.

همچنین باید اشاره کرد که این تحولات در شیوه سازماندهی و تشکل‌یابی (که در جنبش زنان ایران نیز خود را نشان داده) در زمینه بازترکیب‌بندی طبقات اجتماعی و جایگاه تولیدی و بازتولیدی آن‌ها در سرمایه‌داری معاصر رخ داده است. با سیطره نئولیبرالیسم از یک سو و مبارزات جهانی زنان از سوی دیگر، امروز امکان ورود بیشتر زنان به بازار کار را ایجاد شده و باعث منطعف شدن نسبی این بازار در کشور‌های جهان اول و البته بی ثبات‌کاری و رواج قرار‌داد‌های موقت برای فرودستان یه خصوص در جنوب جهانی شده است. این تحولات منتهی به شکل‌گیری و تشکل‌یابی متفاوتی در طبقات فرودست در نقاط مختلف جهان از جمله ایران شده‌اند.

فرم‌های سازماندهی جمعی فرودستان همواره در رابطه‌ای دیالکتیکی با گرایش غالب در اقتصاد سیاسی و شیوه تولید و ترکیب‌ُبندی طبقاتی دوران خود ساخته می‌شود. در جغرافیای شهری معاصر ایران نیز نشان‌های این تحول نبرد طبقاتی را شاهد بوده‌ایم؛ این نبرد در وجه جدید خویش به ویژه معطوف به تلاش برای خارج کردن فضای شهری و عرصه عمومی از چنگ حکومت و بازار سرمایه است و جلوه‌های مختلفی دارد : از تلاش‌های پرفورمنس آرتیست‌ها در فضاهای شهری ایران (در راستای برهم زدن توزیع فضای شهری طبق خواست حکومت) تا دختران خیابان انقلاب و نفی پرفورماتیو حجاب اجباری، از نبرد‌های روزمره تهدیستان شهری برای بازپس گیری شهر و محیط زندگی خود در حاشیه شهر‌ها تا شعارنویسی بر روی دیوار‌های شهر(همچون رسانه‌ای مردمی و زنده برای انتقال پیام و حس همبستگی) و … در جریان قیام ژینا به وفور شاهد تبلور اعتراضات در فرمی پاد-فضایی بودیم به طوری که می‌توان آن را حتی جنبشی مدرن برای بازپس‌گیری شهر و فضای عمومی دانست.

فرضیه‌ای که شاید در پایان و در نتیجه تحلیل‌های فوق بتوان مطرح کرد این است که حضور زنان مترقی و اقلیت‌های جنسی-جنسیتی و ملی در مبارزات سیاسی و اجتماعی معاصر ایران سویه‌ای آزادی‌خواهانه و ضد تبعیض و برابری‌طلب به جنبش‌ها اضافه کرده و از این رو ضمن دارا بودن پتانسیل متصل شدن به گرایش‌های نوین چپ ‌رادیکال جهانی در قرن بیست و یکم (که نمونه‌هایی از آن را در جریان جنبش زن، زندگی، آزادی و همبستگی بین المللی روشنفکران و فعالان و فمنیست‌‌‌های چپ‌گرا با جنبش شاهد بودیم)، این حضور خود نقشی هژمونیک و گفتمان‌ساز ایفا کرده و می‌تواند شیوه سازماندهی و تشکل‌یابی نوینی که مبتنی بر تجربه زیسته‌ی آن‌هاست را «تاسیس» کند.

به این ترتیب شاید بتوان گفت که رشد و پررنگ‌تر شدن نقش و حضور زنان در جنبش‌های اجتماعی از یک سو و بالندگی جنبش مستقل زنان از سوی دیگر، منجر به خلق یک مفهوم نوین از کنش زنانه و انقلاب زنانه شده است. به بیان دیگر، امروزه جنبش زنان و زنان فرودست به شکل ویژه می‌توانند نقشی انقلابی در جوامع معاصر ایفا ‌کنند؛ این شکل نوین جنبش، واجد معنای جدیدی از سیاست مبارزاتی نیز است که دیگر نه به احزاب و سازمان‌های رسمی متکی است و نه به رهبران کاریزماتیک و فرهمند، بلکه به شکلی متکثر، شورایی و از پایین در پی تشکل‌یابی و رهایی زیست روزمره و جمعی است و این یعنی شیوه‌ای جدید از سیاست‌ورزی انقلابی که بر خلاف سیاست انقلابی قرن بیستم بسیار منعطف‌تر، اینترسکشنال و افقی است و البته تازه در ابتدای زایش طولانی و پر درد خود قرار گرفته است.

منابع :

  • بیات، آصف،‌ سیاست‌های خیابانی، انتشارات شیرازه.
  • بیابانی، نسترن، ۱۴۰۱، قیام «ژینا» و ضرورت تشکل‌یابی مستقل زنان،‌ رادیو زمانه.
  • توحیدی، نیره، ۱۳۹۸،‌ جنبش زنان و فمنیسم در ایران، نشریه آزادی اندیشه، شماره ۷، تیر ۹۸
  • رستم‌پور، سمیه، ۱۴۰۱، ژن.ژیان.ئازادی یعنی «وقتش رسیده است»، رادیو زمانه
  • صادقی، فاطمه، ۱۴۰۱، انقلابیون بدون انقلاب، سایت نقد اقتصاد سیاسی
  • لشکری، مریم، ۱۴۰۱، همبستگی فمنیستی و فضای شهری: رویکرد جغرافیای سیاسی، ویژه نامه شماره ۴ زن زندگی آزادی سایت نقد اقتصاد سیاسی.