مقدمه
حجاب زنان تنها شکل پوشش در فرهنگ جنسی ایرانیان نیست. در صورت تأمل دقیق تر اشکال گستردهای از پوشش را میتوان در زیست-جهان ایرانی تجربه کرد. یکی از دوستان آمریکایی که فارسی میداند، وقتی دخترش باردار شده بود با شادی در میان همکاران مرد ایرانی اش اعلام کرده بود «دخترم حامله شده است! ». این جمله هرچند یک واقعیت بیولوژیک خنثی است اما دوستان ایرانی او تذکر داده بودند که بهتر است به جای این جمله در فارسی بگوید «دخترم دارد بچه دار میشود». تفاوت این دو عبارت در شیوه توصیف یک واقعیت واحد است. اولی این واقعیت را مستقیما و به نحو محسوس بیان میکند. اما دومی از طریق یک ارجاع به دور همان پدیده را اظهار میکند. به بیان دیگر عبارت نخست امکان بازسازی بصری یک واقعیت اروتیک را به شنونده مرد ایرانی میدهد و دومی امکان چنین بازسازی تصوری و محسوسی را از او میگیرد و آن را پوشیده میسازد. بنابراین گویا جایی برای لذت محسوس و تجسم بصری این واقعیت برای یک مرد ایرانی نمیگذارد. عموماً در گفتمان جنسی فارسی تکنیکهای مختلفی برای چنین مبهم سازی و پوشیده داری به کار میرود. اغلب این پوشیده داری به صورت نوعی ارجاع به دور یا ارجاع غیر مستقیم انجام میشود. نمونهای دیگر از چنین رفتارِ زبانی شیوه صدا کردن همسران نزد مردان ایران است. مردان ایرانی در فرهنگهای سنتی تر حین صدا کردن همسرانشان، هنوز نامی جز نام زنانشان را اعلام میکنند؛ مثلاً به نام فرزندِ پسرِ بزرگتر، به نام «مادر بچهها»، یا به شکلهای مختلفی که در گویشهای محلی استفاده میشود و همگی نوعی ارجاع غیر مستقیم است. کنشهای گفتاری مانند اینکه «خانواده اینجا هست» (و بنابراین نباید برخی حرفهای جنسی را زد) یک شکل از لزوم پوشیده داشتن برخی از امور است. حتی در ساختار نحوی کلام فارسی فقدان ضمیر مذکر/مؤنث (ضمیر او) به چنین پوشیده داری کمک میکند. به نظر میرسد که ایرانیان به عنوان یکی از جوامعی که در آن حجاب به یک مسئله مبدل شده است، تنها درگیر حجاب به عنوان پوشش نیستند بلکه حجاب به عنوان یک سیاست جنسی امور جنسی را نظارت میکند.
این امر زمانی معنی دار میشود که نگاهی به سیاست جنسی در تاریخ جنسیت غرب بیاندازیم. تاریخ جنسیت در غرب چنانکه فوکو روایت میکند بر مبنای نوعی اراده به دانستن و آشکارگی یا کشف استوار است. امور جنسی از طریق مکشوف سازی موضوع نظارتاند خواه این مکشوف سازی در قالب سنت اعتراف گیری کاتولیک باشد، و خواه در قالب آنچه فوکو «دانش جنسیت»[1] مینامد. در صورت بررسی این تاریخ همه جا تمایل پروسواسی به کشف و وارسی و به سخن درآوردن امر جنسی مشاهده میشود. این دو سرشت متضاد در مورد امر جنسی (ایران و غرب) میتواند دو شکل مختلف از تاریخنگاری جنسی را رقم بزند. اگر بخواهیم در قیاس با تاریخ نویسی فوکو از امر جنسی، مروری بر تاریخ جنسیت در ایران داشته باشیم، شاید ایده راهنما این باشد: تمایزی محوری میان اراده به کشف در گفتمان جنسی غربی و اراده به اختفا و حجاب گذاری در گفتمان جنسی ایرانی وجود دارد.
مسئله: با توجه به مقدمه بالا دست کم دو سؤال را در اینجا میتوان بررسی کرد: نخست اینکه آیا اراده به اختفا و حجاب در مورد امور جنسی چنان گستردگی دارد که بتوان از یک سیاست حجاب در گفتمان جنسی ایرانی سخن گفت؟ دوم اینکه اگر بتوان چنین چارچوبی برای مطالعه جنسیت داد در قیاس با روایت فوکو از سیاست جنسی در غرب چه پیامدهایی از اعمال چنین اصلی برای نظارت بر میل در ایران میتوان تصور کرد؟
روش: برای پاسخ به سؤال نخست به ویژه برای بررسی آنچه را که «سیاست حجاب» نامیدیم و عمومیت این مفهوم در گفتمان جنسی ایرانی، مسئله را در دو سطح از گفتمان جنسی بررسی میکنیم: گفتمان فقهی-حقوقی امر جنسی و گفتمان عرفی امر جنسی. برای پاسخ به سؤال دوم و نشان دادن سازوکار این سیاست جنسی تکنیکهایی را بررسی میکنیم که از طریق آن امر جنسی به صورت موضوعی در حجاب عرضه میشود و سپس مطابق با پیامدهایی که اراده به کشف در تاریخ جنسی غربی ایفا میکند اراده به حجاب را برابر میگذاریم و پیامدهای خاص آن را استنتاج میکنیم.
تاریخ جنسیت به مثابه اراده به دانستن
ایده اصلی کتاب تاریخ جنسیت فوکو این است که «فرضیه سرکوب» برای توضیح آنچه در تاریخ جنسیت غربی روی داده است دقت ندارد. فرضیه سرکوب برداشت متعارفی است که تلاش برای به سکوت واداشتن و مخفی کردن عواطف جنسی را نشانهای از سرکوب میشمارد و تاریخ جنسیت غربی را بر همین اساس توضیح میدهد؛ یعنی تضاد میان ساختارهای سرکوب گر و میل جنسی. نزد فوکو طرد چنین فرضی با نشان دادن پیچیدگی حضور لذت در کنار قدرت میسر است. به این معنی که اگرچه قدرت در عناصر مختلف زندگی حضور دارد و بر میل نظارت میکند اما شیوه این نظارت نیز به صورتی در میآید که میل حضور خود را حفظ میکند. پرگویی در مورد سکس و به سخن در آوردن مردم در قالب اعتراف یا مصاحبههای روانشناختی و اشکال دیگر به بیان امر جنسی با جزئیات، اشکالی از این در هم پیچیدگی میل و دانشی است که از جنسیت ساخته میشود تا آن را به مهار در آورد. بنابراین به تعبیر فوکو «مارپیچهایی دائمی قدرت و لذت» وجود دارد که در هم تنیدهاند (Foucault, 1978, p. 45).
نظارت بر امر جنسی توسط تکنیکهای کشف و به سخن در آوردن محقق شده است. این امر مدیون وجود سازوکاریهایی است، نخست از طریق سنت اعتراف گیری در قرون وسطی که در آن همه تجارب جنسی به دقت بازگو وثبت میشود. سنت اعتراف تحت تأثیر اخلاق جنسی دوره ویکتوریایی تغییر شکل میدهد. دورهای که در آن امر جنسی موضوعی است که باید در مورد آن سکوت کرد و مراقبتهای سخت تری بر رفتارهای جنسی وجود دارد. اما هنوز چنان کاوشهای ظریفی در همه ابعاد زندگی مورد همت نظام کلیسایی است، هرچند زبان اعتراف گیریها در این دوره مؤدبانه تر میشود (ibid, p.19). این سنت اعتراف پس از ظهور الاهیات اصلاحات و جنبش پروتستانتیسم تغییر شکل میدهد و به صورت نظارت مدرسه و خانواده و پزشک در جوامع مدرن در میآید و شاهد تلاش این نهادها برای وادار کردن فرد به بازگوکردن زوایای کنش جنسی اش و شکل گیری دانش جنسیت در روانشناسی و پزشکی مدرن هستیم (ibid, p.63). در همه این اشکال نظارتی امر جنسی به صورت رازی که دائما باید زیر ذره بین قرار گیرد تا به مهار در آید ملاحظه شده است. این امر شکل خاصی از نظارت بر امر جنسی را موجب شده است. سرکوب در قالب نظارت شفاف نهادهای کلیسا، روانشناسی، پزشکی، پلیس اخلاقی و نظام آموزشی محقق شده است.
اگرچه تاریخ جنسیت غربی برای فوکو از جهت تحولاتش مد نظر است اما میتوان در همه این ادوار اراده به کشف و فاش کردن سکس با همه جزئیات و تشکیل دانشی برای نظارت بر سکس را مشاهده کرد. حتی در دوره ویکتوریایی که به طور قالب تصور میشود در آن سکس به سکوت برگزار شده است، مطابق تصویری که فوکو عرضه میکند، کارِ به سخن واداشتن مردم درمورد سکس توسط نهادهای مدرن و علم مدرن انجام شده است. در دوره مدرن شاهد گسترش مقولهبندیهای بسیاری حول کنش جنسی هستیم که اشکال غیر مجاز سکس را از اشکال مجاز یا هنجارین با دقت بیشتری تفکیک میکند. اصطلاحاتی که به ویژه علم مدرن آنها را خلق کرده است. اشکال پارافیلیا جنسی که فراتر از عرف جنسی هستند، همجنسگرایی، مبدل پوشی، ترانسکسوالیسم، بینجنسیگرایی، دوجنسیگرایی، همهجنسگرایی، فانتزیگرایی و صدها تفکیک و تقسیم بندی دیگر حاکی از اراده دانش مدرن برای تشخیص ظریف و دقیق همه چیز و قرار دادن امور سرجای خویش است.
تحلیل: اراده به دانستن و کشف موجب میشود که نظام جنسی قادر به مهار دقیقتر کنش جنسی شود. اگر به ریشههای هایدگری ایده فوکو بازگردیم معنای اراده به دانستن در تاریخ جنسیت و اینهمه تلاش برای کشف و بازگویی بیشتر روشن میشود. تکنولوژی در اندیشه هیدگر به معنی انضباطبخشی بر امور به صورتی است که بتوان بر آن مسلط شد و امور را به تسخیر در آورد. از این طریق هر چیزی مبدل به منبعی برای استخراج نیرو میشود ((Heidegger, 1977, p. 17. در مورد گفتمانهای جنسی نیز زبان، واسطهای برای تحقیق این انضباط است. بازگو کردن و ثبت همه جزئیات کنش جنسی در قالب نظم دهی، طبقه بندی و نامگذاریها نظارت و ردگیری میشود. از این طریق میتوان گفت نوعی رژیم جنسی ایجاد میشود که مراقبت دقیق و شفافی بر دقایق رفتاری فرد دارد. بنابراین سرکوب به صورت یک تکنولوژی درونی در میآید که فرد آن را میپذیرد. دوگانگی و شکافی میان قدرتی که میل را نظارت میکند و میل فرد احساس نمیشود. در واقع گویا قدرت مرکزی که بتوان به آن حمله کرد ندارد. چراکه «قدرت همه جا هست، نه به این دلیل که بر همه چیز اشراف دارد[به مانند یک مرکز فرماندهی واحد]، بلکه چون از همه جا میآید» ((ibid, p.93. درچنین شرایطی مبارزه در برابر قدرت از خود ما شروع میشود و همه نهادهایی که به شکل درونی عمل میکنند و صورت بیرونی مشخصی ندارند.
تاریخ جنسیت در قالب سیاست حجاب
اگر در قیاس با شرایطی که فوکو برای امر جنسی در غرب بیان میکنند نظری به شرایط تاریخ و جامعه ایران بیاندازیم میتوان موضوعات بسیاری را یافت که هم اهمیت نظری دارند و مسئله تاریخنگاری جنسیت در ایران را روشن تر میسازند، و هم میتوانند برای جنبشهای مرتبط با امر جنسی زمینه بحثهای پراتیک باشند. این موضوع را در قالب دو گفتمان فقهی و عرفی دنبال میکنیم.
گفتمان فقهی امر جنسی
پوشش و مسئله «ستر عورت» موردی عمومی است که از سیاست پوشش در اسلام شناخته میشود. مفهوم حجاب به مسئله «عورت» (برهنگی) و تلاش برای پوشاندن آن محدود نمیشود. گفتمان جنسی که در متون فقهی و به تبع آن در متون حقوقی در ایران دنبال شده است، عموماً در تشریح مسایل جنسی و «اعلان» آن واکنش منفی داشتهاند. اما از سوی دیگر کنجکاویها و دقتهای بسیاری در مورد جزئیات امور جنسی نیز در استفتائات به طور خاص وجود دارد. این دوگانگی را بررسی میکنیم. برای این کار چند عنوان اصلی را در متون فقهی بررسی میکنیم که میتوانند اصل عمومی حجاب را برای ما روشن تر سازند.
اعتراف: در اسلام مسئله توبه و انابه وجود دارد. اما برخلاف کاتولیکها نظام اعتراف گیری برای مسلمانان مطرح نیست. نه تنها در اهل سنت که سلسه مراتب روحانیت شان شبیه به کاتولیسیسم نیست، بلکه حتی در اهل تشیع نیز که شکلی از سلسله مراتب روحانیت در آن وجود دارد و واسطه گری میان مؤمنان و امور قدسی در کار است نیز نمیتوان نظام اعتراف گیری را مشاهده کرد. ارتباط میان خدا و مؤمنین در حوزه کشف معانی کتاب مقدس در اینجا نیز توسط واسطههایی مانند ائمه انجام میشود. البته در مورد بخشش گناهان نیز مفهوم وساطت نیروهای قدسی مطرح است. یعنی آنچه تحت عنوان «شفاعت» شناخته میشود. اما در نهایت شفاعت از طریق تکنیک «اعتراف» انجام نمیگیرد. صرف بازگویی گناه نزد دیگری به ویژه در مورد امور جنسی در اسلام مورد نهی بوده است و به اشکال مختلف این اقرار برای «دیگری» در الهیات اسلامی نفی شده است. از آنجایی که شفاعت کننده اغلب پیامبر مسلمانان دانسته میشود و یا امامان نزد شیعیان، عملاً فردی وجود ندارد که نزد او اعتراف به گناهان انجام شود تا شفاعتی حاصل گردد. گذشته از این در ادبیات دینی اسلام نوعی نگرانی بسیار زیاد از بازگو کردن گناهان جنسی وجود دارد و هر سازوکاری برای روی ندادن آن به کار برده میشود. ذیل یکسری اصطلاحات این نگرانی در نوشتار فقهی و حدیثی مشاهده شدنی است. برحسب چنین تعابیری کارکرد تکنیک اعتراف در اسلام تقریبا ناممکن است، مفهومی که برای روایت فوکو از گفتمان جنسی در غرب اهمیت ویژهای دارد. برخی از آنها را مورد اشاره قرار میدهیم.
تشییع الفاحشه: یکی از دلایل منع روش اعتراف در الهیات اسلامی احساس خطری است که نظام قانونگذاری فقه اسلامی از بابت اشاعه یافتن اخبار جنسی در جامعه دارد. اشاعه فحشا یا تشییع الفاحشه به معنی بازگو کردن عمل خطای (جنسی)ی است که دیگران انجام دادهاند. آیهای مربوط به این مفهوم وجود دارد که بازگو کردن خطای دیگران پیش مردم را مستوجب عذابی شدید میشمارد[2]. مطابق شرح کافی اشاعه فحشا در عرف اشاره دارد به فاش شدن خبر زنا و لواط و دراینجا به معنی بیان راز دیگران است که تا کنون سر به مهر مانده باشد. این افشا اگر بیان راز دیگران توسط ما باشد گناه بزرگی است. اما اگر بازگو کردن گناه خودمان باشد نزد دیگران گناهی بسیار بزرگتر است (كلينى, 1363, ص. 257، ج:1).
ستر: یکی از اسماء خدا در اسلام «ستّار» است. خدا دارای این خصلت است که گناه و برهنگیهای بندگان را نزد دیگران میپوشاند. در کنار خصلت علیم بودن و آگاه بودن از راز بندگان صفت ستّاریت میتواند مکملی باشد بر نگرانی از گناهان ما نزد دیگران. در ادعیه شیعه اشارات زیادی به این صفت و تمنای پوشاندن عورت یا برهنگیهای بنده است. در دعای عرفه به نحوی مکرر این تمنای پوشاندن وجود دارد[3]. در صحیفه سجادیه نیز به به طور مکرر اصطلاح ستر برای گناهان از دید دیگران بیان شده است[4]. چنین ادعیهای در کنار بخشش برای گناهان تلاش و اضطرابها بنده را برای یک پاداش جانبی نشان میدهد ؛ یعنی پوشاندن او از بیم آبرو. بنابراین «ستر» خود یک ارزش و پاداش تلقی میگردد. در این اصطلاح شناسی ستر در برابر «تَبَرُّج» قرار دارد. این دو میتوانند شکل یک دوگانه اخلاقی قلمداد گردند. تبّرج همان مفهومی است که در فرهنگ جنسی اخیر ایران توسط پلیس نیروی انتظامی برای شیوه پوشش غیر مجاز زنان استفاده شده است. شیوه لباس پوشیدنی که «ستر» نمیکند بلکه بدن را نشان میدهد.
دشوارسازی اعتراف: در سیستم حقوقی ایران نوعی ژست حقوق بشری وجود دارد که دشواری شرایط اثبات جرمهای جنسی را نوعی انسان دوستی نظام حقوقی میشمارد. در بیانی که ما از این دشواری ارائه میکنیم مبنای این دشوار سازی یک سیاست اختفا و حجاب گذاری بر امور جنسی است. بنابراین زمانی که فرد گناهی جنسی مرتکب میشود بر اساس گفتمان حقوقی-فقهی تمام همت برای بازداشتن افشای این برهنگی انجام میشود. شرایط دشوار اثبات جرم جنسی نگرانی از اشاعه اخبار جنسی در میان مردم را به خوبی بیان میکند.
زنا و لواط: دو شرط اصلی اثبات دو جرم جنسی مذکور داشتن شهود متعدد و اقرار مکرّر فرد مجرم است. شرط داشتن چهار شاهد معمولاً بسیار دشوار است تا چنین مدعایی نسبت داده شود و شهود نیز اگر قولشان ثابت نشود به جهت افشای راز جنسی دیگران شلاق میخورند. در مورد شرط دوم نیز سخت گیری برای پذیرش اقرار وجود دارد و باید چهار بار تکرار شود. در روایات موجود مشخص میشود که محمد و علی هر دو از این امر ناخشنوداند که کسی به گناهش اعتراف کند. چرا که به نظر ایشان توبه شخص در چنین گناهانی و مخفی نگاه داشتن آن برای بخشش گناهشان بسیار بهتر است تا سنگسار شدن به عنوانی راهی برای پاک شدنشان[5]. به همین جهت بابی در این مورد در کتب فقهی ذکر میشود که توبه در خفا را بر اقرار توصیه میکند[6].
در واقع به نظر میرسد که مرزی وجود دارد که با گذر از آن «بخشش گناه» تبدیل به «تعزیری سخت» میگردد: گذر از این مرز با افشای گناه جنسی رخ میدهد .[7] در این سوی مرز فرد مذکور هم شانس عفو گناهش را دارد و هم زنده میماند و تعذیب نمیگردد. آن سوی مرز ممکن است گناهش پاک شود اما جان خود را از دست میدهد یا به شدت تعذیب میگردد. شکنندگی این مرز ناشی از نقش حیاتی است که برای «اختفای امر جنسی» در سیاست جنسی در نظر گرفته شده است. در اینجا گناه جنسی به صورت یک امر مقاوم که ماهیت معنوی فرد را تغییر دهد بازنمایی نمیشود. لواط کردن یا زنای محصنه به خودی خود موضوع کیفر نیست هرچند گناه بزرگی است. آنچه این کنش ممنوعه را به لحاظ کیفری فوریت میبخشد «اظهار» آن است. گناه از این طریق موضوع سختترین کیفر میشود. آنچه در اینجا تعیین کننده است فاش کردن گناه جنسی و اثر آن بر فضای عمومی است.
هرچند در اینجا توبه شخص گونهای اعتراف و بازگویی است در برابر خدا. اما تفاوت عمدهای که میان این شکل از اعتراف و اعتراف در سنت مسیحی وجود دارد این است که در توبه اسلامی فرد کنش جنسی خود را در معرض شناخته شدن و امکان نظارت یک سیستم اجتماعی قرار نمیدهد. از قِبَل چنین اعترافی هیچ دانشی برای نظارت زوایای کنش جنسی فرآهم نمیگردد، بلکه به صورت یک مراقبت درونی توصیه میگردد. تکنیک مراقبت درونی برای بازداشتن از کنش جنسی ممنوعه وجود دارد اما دانشی را برای نظارت اجتماعی پدید نمیآورد. فقه تکنیک خود-مراقبتی را در اختیار فرد قرار میدهد و به دقت نیز این تکنیک را پرداخت میکند. اما این چیزی از رازوارگی امر جنسی نمیکاهد. این موضوع را در قالب پرگویی فقه از امر جنسی میتوان مشاهده کرد.
پرگویی از امر جنسی: قوانین فقهی به ویژه در شکل استفتائات پرگویی و دقت بسیاری دارد. مسایل مربوط به زنان، آداب جنسی، آداب طهارت، روزهای مجاز و غیر مجاز برای همخوابگی با همسر، جواز سکس مقعدی یا عدم جواز چنین همخوابگی، لزوم ختنه پسران یا جواز ختنه دختران، جواز تغییر جنسیت، آداب دینی همخوابگی، احکام بوسیدن یک همجنس یا یک نوجوان، حکم ملامسه با دختر شیرخواره، احکام لواط، زنا، مساحقه، قوّادی و صدها سؤال، استفتاء و حکم فقهی دیگر که یا مستقیما از متون دینی استخراج شده است یا فقیه خود را متولی پاسخ به آن دانسته بدون آنکه آن را به راحتی به تصمیم عرف واگذارد، حاکی از مسئولیت شناسی است که دستگاه فقاهت برای مدیریت دقیق امور جنسی بر عهده گرفته است.
این به معنی آن است که گفتمان فقهی امر جنسی را به فرد وانمی گذارد و با دقت آن را هنجارسازی میکند. اما چنین هنجارسازی را نمیتوان با دانش جنسی غربی مقایسه کرد که بر اساس اراده به کشف و دانستن استوار است. شیوه تولید این دانش عمدتاً واکنشی است به مسایلی که برای مقلدان مطرح میشود. بنابراین پایه نخست این دانش تمامیتطلبیای است که در دانش هنجاری فقه اسلامی وجود دارد. چنین تصور میشود که همه چیز را میتوان به وسیله فقه موضوع هنجارسازی قرار داد. این امر مجالی برای تولید فقه جنسی ایجاد میکند. از سوی دیگر این پرگویی به معنی تولید دانشی از طریق بازگویی امر جنسی نیست. دراین پرگویی اصول مدیریت امر جنسی از طرف قانونگذار در اختیار مردم قرار میگیرد و البته برای رسیدن به چنین اصولی فقه متوسل به سؤالهایی میشود که عرف دراختیار مجتهد قرار میدهد. بنابراین شکلی از تولید دانش وجود دارد. اما تفاوت ویژهای با شیوه اعتراف در اینجا هست. دانشی که در اینجا تولید میشود یک دانش هنجاری است که به مانند یک نظام اعتراف گیری به نظاره مستقیم بر سوژهها نمیپردازد بلکه تکنیکهای خود-مراقبتی را در اختیارشان قرار میدهد. بنابراین در راستای یک سیاست اختفا گام بر میدارد. نظام جنسی که در مسیحیت وجود دارد نگاهی دائمی بر بدن سوژهها دارد که در شکل دانش جنسیت نیز دنبال میگردد. همه سوژهها به طور منفرد موضوع چنین نگاهی هستند. در اینجا سوژهها درتولید دانشی که برای مدیریت سوژه هاست از طریق طرح «پرسشهای شرعی» مشارکت میکنند، اما لزوماً خود موضوع پاسخ نیستند (دست کم به طور مستقیم در برابر فقیه). بنابراین تنها قاعدههای کلی در اختیارشان قرار میگیرد. سازوکارهای لازم برای چنین مشارکتی به ویژه به جهت رازآمیزی امر جنسی در این گفتمان موجب شده است که بازگویی مداومی که در رژیم جنسی غربی هست در اینجا مشاهده نشود. بنابراین گفتمان فقهی به سهم خود زمینه چنان «دانش جنسی»ای را که در تاریخ جنسیت غرب شکل گرفت مهیا نمیسازد.
در تحلیل فوکو باید میان «هنر اروتیک»[8] و «دانش جنسی» تمایز گذارد. اگرچه در شرق چیزی از قبیل هنر جنسی وجود داشته است که شیوه ارتباط جنسی را مشخص میسازد، اما این معادل با «دانش جنسی» که در غرب شکل گرفته است نیست. یکی از شاخصهای مهمی که گفتمان جنسی «هنر اروتیک» را برای ما روشن میسازد مفهوم رازآمیزی امر جنسی است. میتوان گفت از این جهت هنجارسازیهایی که فقه برای کنش جنسی و امور جنسی میکند نیز به چنین گفتمان تعلق دارد. و همچنان با تولید یک «دانش جنسی» فاصله بسیار هست. اما در گفتمان جنسی غربی با «علم جنسی» سروکار داریم که به تولید حقیقت امر جنسی به صورت یک بازگویی مداوم مشغول است و از امر جنسی راز زدایی میکند، به ویژه از طریق تکنیک اعتراف ((Foucault, 1978, p. 15.
تحلیل: گفتمان سیاست جنسی که فقه دنبال میکند بین دو حیطه این تضاد را اجرا میکند. از جهت «شناخت» و در سطح «توصیف»، سیاست اختفا را دنبال میکند. اما در سطح هنجاری برای آنکه سوژه تکنیکهای مراقبتی برای نظارت بر خود داشته باشند گزارههای تنجیزی بسیاری عرضه میکند. بنابراین در مجموع تکنیکهای شناختی با تکنیکهای خود-مراقبتی جایگزین میگردد.
گفتمان عرفی امر جنسی
در اینجا مدلول گفتمان عرفی ادبیات شفاهی است که حول مسایل جنسی و جنسیتی وجود دارد و تکنیکهایی را برای پوشش و پوشاندن به کار میگیرد. چنین کاربردهایی را در آغاز این مقاله مورد اشاره قرار دادیم. در قالب ادبیات کوچه میتوان مشاهده کرد که نوعی پوشیدهداری برای سخن از امر جنسی وجود دارد که در فضای رسمی به کار گرفته میشود. در ادبیات کوچه نیز یک تضاد در سیاست جنسی مشاهده میشود. از سویی شکلی از پوشیدهداری در مورد امر جنسی احساس میشود که خاص گفتمان جنسی در ایران است. از سوی دیگر فضاهایی برای پرگویی از امر جنسی در این گفتمان جنسی در قالب ادبیات طنز و شوخیهای زبانی در همه گویشهای فارسی قابل یافتنی است. این دوگانگی را در قالب نمونههایی بازمی نماییم و تضاد مذکور را تحلیل میکنیم.
شرم در نامیدن بستگان مؤنث برای مردان: اشکال مختلفی از نامیدن وابستگان مؤنث نزد مردان ایرانی در برابر غریبهها وجود دارد. چنانکه در مقدمه نیز ملاحظه کردیم گونهای ارجاع به دور در این شکل از نامیدن احساس میشود. به ویژه در میان کسانی که به فرهنگهای سنتی تعلق دارند این امر هنوز وجود دارد. در اکثر گویشهای فارسی از چنین واژگانی استفاده میشود. «خانه» به معنی همسر یا وابستگان مؤنث در بیشتر گویشها استفاده میشود. این واژه شاید معادلی باشد برای آنچه در عربی «اهل بیت» خوانده میشود و در زبان فارسی نیز کاربرد دارد. مدلول سمانتیکی این واژه مجموعه خانواده باید باشد اما اغلب به لحاظ کاربرد زبانی اشاره به همسر (زن) دارد. همچنین معادلهایی دیگری در گویشهای فارسی برای آن هست که همگی همین خاصیت ابهام را دارا هستند. اصطلاحاتی مانند «منزل»، «مادر بچه ها»، «می ورِ خانه آدم» (در گیلکی به معنی کسی که دوروبر خانه آدم است)[9].
اکراه از بیان واژگان جنسی: در بسیاری از فضاهای رسمی هنوز شرمی از نامیدن بخشهایی از بدن به هر مناسبتی وجود دارد. به نظر میرسد که نامهای اصلی مربوط به اندام جنسی به یک گفتمان زیرزمینی و مخفی تعلق دارد که نباید در بیشتر فضاهای رسمی آشکار شود. در چنین فضاهای نامهای اصلی اندام جنسی با شکلی دیگر از ارجاع به دور انجام میشود؛ واژگانی مانند «آلت جنسی» (مردانه/زنانه) به امری خنثی از جهت جنسی ارجاع میدهد و واژگانی کلی مانند «آلت» و «جنسی» را جایگزین واژگانی میسازد که به شکل مشخص و جزئی چیزی را مورد اشاره قرار میدهند. حتی در فضاهای علمی نیز چنین ارجاع به دوری انجام میشود. یکی از روشهای پرهیز از اشاره مستقیم کاربرد نامهای غریب برای فارسی زبانان است مانند واژه عربی «قضیب»، «عورت»، «فرج» یا اصطلاحات علمی مانند «واژن» که امروزه حتی در گفتارهای روزمره ممکن است شنیده شود. یا کاربرد واژگان مهجور مانند «روسپیگری» که ظاهراً قابلیت تصویر محسوس رویداد را از شنونده میگیرد. چنانکه گویی اشاره به امر جنسی مستقیم و برهنه به نظر نمیرسد. در کاربرد روزمره زبان فارسی دائماً میتوان به چنین پوشیده داریهایی برخورد کرد.
فضاهای کابرد زبان جنسی: اما شرم ایرانیان در سطح عرفی از طریق تفکیکهایی میان حوزههای سخن امکان رهاگذاری میل را فرآهم میسازد. پرگویی جنسی در ادبیات کوچه از طریق چنین تفکیکهایی میسر میشود. حوزه سخن مردان/زنان، متأهلان/مجردان، کوچک/بزرگسالان و مقوله اصلی محرم/نامحرم مشخص کننده امکان سخن آشکار از امر جنسی است. سخن بی پروای جنسی درون هر یک از این حوزهها مجاز شمرده میشود. امکان چنین سخنی برای کسانی که داخل هر یک از این مقولهها قرار میگیرند برای یکدیگر مجاز شمرده میشود، اما وقتی که افراد خارج از این طبقه بندیها در برابر هم هستند حوزه سخن رسمی شکل میگیرد که در آن زبان به شدت مراقبت میشود. شرم دقیقاً در حوزه سخن رسمی معنی پیدا میکند یعنی جایی که امر جنسی در معرض دید دیگران احساس میشود. اینها مقولههای اصلی توزیع جایگاه برای سخن جنسی هستند. هر یک از گروهها نسبت به دیگری نامحرم تلقی میشود. برای مثال فرد مجرد به عنوان یک گوش نامحرم سخن از امور جنسی را برای مردان متأهل محدود میسازد. گروه مجردها آزادی سخن خود را دارند، همانطور که افراد متأهل نیز به ویژه در مورد امور جنسی زناشویی تا حدی قادر به سخن در برابر یکدیگر هستند. چنین امکانی برای گروههای همسنخ دیگر یعنی زنان/مردان و کوچک/بزرگسالان نیز صادق است.
تحلیل: هرچند در زبان کوچه اشکالی از رهاگذاری زبان جنسی وجود دارد اما در قلمرو عمومی جواز سخن جنسی تنها در قالب کاربردهای پوشیده داده میشود. یعنی در قلمرو ارتباطاتی که طبقات مختلف اجتماعی در برابر هم حاضر هستند و حریمهای جنسی وجود دارد نمیتوان به سادگی امر جنسی را مورد اشاره مستقیم قرار داد. در چنین فضاهایی گفتمان جنسی اشاره به امر جنسی را مبهم و پوشیده میسازد. چنانکه در دو مورد اشاره به محارم در برابر نامحرمان و کاربرد واژگان جنسی به این سیاست پوشیده سازی اشاره شد.
امکان عمومیت یک سیاست حجاب
رویکرد متفاوت دینی و فرهنگی ایرانیان در پوشیده داشتن مسایل جنسی شاید در نگاه نخست دادههای بسیاری را بتواند فرآهم سازد. اما علاوه بر این باید بتوان نشان داد که به طور نظام مندی قادر به یافتن چنین دادههایی در گسترده زیست ایرانیان هستیم. دنبال کردن یک استراتژی استقرائی در مورد این مسئله هرچند قابل تصور است، اما در یک مقاله امکان ندارد. در اینجا میتوان نطفههای چنین تحقیق گستردهای را بارور ساخت. گردآوری چنان دادههایی مستلزم نشان دادن یک ساختار است که گستردگی اصل اختفا و حجاب گذاری بر امر جنسی را نشان دهد.
با توجه به تحلیل بالا ساختار قانونگذاری فقهی از یکسو و بستر زندگی روزمره از سوی دیگر رفتار را در قالب یک سیاست اختفا شکل میدهد. این دو را میتوان یک ساختار مکمل در نظر گرفت که یکدیگر را تقویت میکنند. یکی از بالا و یکی از پایین نیرویی را وارد میسازد. تحت عناوینی تشییع الفاحشه و منع اعتراف و اضطرابهایی دیگری که در متون دینی در مورد «آبرو» و «کشف عورت» وجود دارد میتوان از چشم انداز قانونگذار نوعی نگرانی از افشای امور جنسی را ملاحظه کرد. از سوی دیگر در سطح سوژهها چنین اضطرابی در قالب «شرم» قابل مشاهده است. شرمی که در قالب ادبیات کوچه در فضای رسمی رعایت میگردد. نگرانی از بی حجاب شدن نوامیس و اشاره مستقیم به امور جنسی. بنابراین بازگو کردن گناه جنسی به دو شکل پس زده میشود: نه تنها اضطراب افراد برای آشکار شدن برهنگیها شان، بلکه اضطراب شارع برای آشکار شدن این برهنگیها به صورت یک سازوکار پوشیده داری برای نظارت بر گفتار جنسی عمل میکند. یکی به صورت یک تکنیک درونی شده برای فرد (فرهنگ جنسی عامه) و دیگری به صورت تکنیکی فقهی-حقوقی برای بازداشتن افراد از بازگو کردن امور جنسی شان (برای مثال عنوان تشییع الفاحشه).
مسئلهای که باقی میماند توضیح فضای خلائی است که برای اصل حجاب و اختفا ملاحظه کردیم. چنانکه دیدیم این فضای پرگویی و نقض قوانین پوشیده داری در قالب دو اصل روی میدهد. نخست به جهت تمایز میان کشف و هنجارسازی پرگویی فقه از امر جنسی شکل یک نظارت مداوم را پیدا میکند. اما این چیزی از رازآلودگی امر جنسی سوژههای اجتماعی نمیکاهد. دوم از طریق تفکیکهای حوزه سخن جنسی. که این نیز منجر به یک مدیریت نظام مند بر امر جنسی نمیشود، هرچند هر دو این اشکال پرگویی به ویژه در سطح عرفی میتوانند حاکی از این اصل بیان شده توسط فوکو باشند که «نقاط مقاومت در همه جای شبکه قدرت وجود دارد» ((Foucault, 1978, p. 95. به این معنی که اگرچه در جایی منعی هست، اما همزمان میل راه گشایش برای خود میجوید. اما در نهایت این دو فضای متفاوت به تشکیل آنچه علم جنسی است کمکی نمیکنند و رازآلودگی امر جنسی بر جای خود باقی است.
نتیجه گیری: مفهوم سیاست حجاب و پیامدهای تبیینی آن برای رفتار جنسی ایرانیان
در گفتمان جنسی غربی آنگونه که از روایت فوکو برداشت کردیم شکل گیری مدیریت امر جنسی در قالب آشکارسازی روی میدهد. این امر امکان میدهد که قدرت از طریق تولید دانشی که حول جنسیت شکل میگیرد به دقت همه چیز را نظاره کند. امر جنسی کمتر به مثابه راز تلقی میشود و همه دقایق آن مورد نظارت دائمی است. امر جنسی از طریق بازداشتن، به سکوت واداشتن یا مخفی کردن سرکوب نمیشود، بلکه به دقت بازنمود میشود تا به طرزی پایدار نظارت و مدیریت گردد. اما در گفتمان جنسی ایرانی برخلاف چنین رویکردی دو رویه برای پوشیده داشتن امور جنسی وجود دارد. نخست از طریق یک سیاست اختفا در سطح قانون گذاری و تشریع، به سکوت واداشتن را مطالبه میکند و دوم از طریق یک سیاست شرم و حیا در سطح سوژهها امکان سخن آشکار از امور جنسی را منع میکند. این دو سیاست که در مجموع میتوان آن را یک سیاست پوشیده داری یا حجاب نامید رفتار سوژهها را شکل میدهد. گفتمان جنسی در سطح پوشش ایرانیان یکی از اشکال نمایش چنین سیاستی است که خود را در رفتار سوژهها به صورت یک خواست درونی نمایش میدهد. البته مشروط بر اینکه تنها بر اشکال خودخواسته پوشش تمرکز کنیم.
می توان گفتمان جنسی را در سطح پوشش در ترازی گسترده تر به عنوان یک سیاست جنسی عمومی در نظر گرفت که تمامی سطوح زیست جنسی را در بر میگیرد. ما تنها بخشهایی از بازنمایی این سیاست را ملاحظه کردیم. برای مثال طرح سیاست حجاب را میتوان در سطح تولید هنری نیز دنبال کرد. چراکه میل به پوشیده داری فضا در معماری نوعی حجاب را در قالب ساختمان سازی مطالبه میکند که در همین جهت قابل تفسیر است.
وقتی سیاست جنسی مبتنی بر اختفا باشد تمایل گستردهای برای تبدیل کردن امر جنسی به راز وجود دارد. نظارت بر امر جنسی در غرب کمتر چنین خصلتی دارد. اما در ایران از طریق رازآمیز کردن امر جنسی با محو کردن میل از عرصه عمومی آن را مدیریت میکنند. چنین رویکردی پیامد ویژهای برای گفتمان جنسی ایرانی دارد. چنانکه ملاحظه کردیم نوعی دوگانگیهای سخت میان حوزههای زیست جنسی پدید میآید. برای مثال در مورد جرمهای جنسی این مرز قاطع و سخت میان دوگانه تعذیب/بخشش وجود دارد که «اظهار» کنش جنسی آن را حفظ میکند. یا دوگانگیهای سختی میان سخن از امور جنسی در فضاهای مجرد/متأهلی، زنان/مردان و غیره وجود دارد. آزادی چنین زندگی دوگانهای تنها در قالب «سکوت» میسر است. هرچند در یکی از آنها میل طرد میشود اما در دیگری امکان حضور پیدا میکند. بنابراین نوعی از آزادی میل میتواند در یک سمت از این دوگانگیها تجربه شود، مادامیکه سکوت کرده باشید (برای مثال اگر زنا کردید مادامیکه رازتان را علنی نکردید امکان عفو از جهت حق الله را دارید و تعذیب دنیوی هم در کار نیست). وقتی سیاست جنسی مبتنی بر «شناخت»، «آشکارگی» و «کشف» و پیگیری مداوم امر جنسی نباشد آن فضای آزادی که میل به دست میآورد میتواند اختلاف معنا داری با فضای ممنوعه پیدا کند. نوعی دوگانگی غیر قابل فهم برای یک غربی. این شکاف میان حوزههای زیست در قالب دو پدیده متجلی میشود:
۱. انباشت نیازهای جنسی در فضای ارضای ممکن: امکان تفکیک حوزههای جنسی فضای ممکنی برای میل فرآهم میسازد و هر کس سرکوب در فضاهای عمومی را درون این فضاهای خصوصیِ ممکن جبران میکند. بنابراین هرچند در فضای عمومی امکان سخن از امور جنسی منع میشود انباشت این تقاضا در فضای آلترناتیوی که وجود دارد بیشتر خود را نشان میدهد. اغراق در پرداختن به امور جنسی در لطیفههای فارسی، میزان بسیار ارجاع به سایتهای پورنوگرافیک که در سالها اخیر از طریق بررسی آمار جست و جو تفکیکی کشورها روشن شد[10]، اخباری است که در قالب چنین فضای دوگانهای قابل تبییناند.
۲. ریاکاری در رفتار جنسی: با توجه به اهمیت ویژه فرم و اجرا در شریعت اسلام و به طور خاص در مورد امور جنسی و سیاست حجاب رفتار فرد میتواند تضاد آشکاری در فضاهای دوگانه اجتماعی (خصوصی/عمومی) داشته باشد. اشارات بسیار در ادبیات فارسی به ویژه در اشعار حافظ بیانی از این دوگانگی هاست. «خلوت» آن فضای ممکنی است که میتوان «آن کار دیگر» را بدون نگرانی انجام داد. این امر چهرهی ریاکارانهای را برای سوژهها شکل میدهد.
مؤخره: پراتیک در حوزه جنسیت و سیاست جنسی حجاب
ساختار قدرتی که در آن سیاست جنسی شکاف میان «میل» و «اظهار» را دائما زیاد میکند حفرههای عملی خود را دارد و جنبشهای مبتنی بر حقوق جنسی ناچار از توجه به این ساختاراند. در صورتی که به گستردگی گفتمان جنسی در عرصههای مختلف زیست اجتماعی توجهی نکنیم تغییر در یک گفتمان خاص نمیتواند ضمانت کافی برای تداوم داشته باشد. برای مثال اگر مسئله پوشش در ایران را در نظر بگیریم، پیش از قوانینی که آشکار شدن بدن را منع میکند یک گفتمان جنسی عمومی حاکم است که اختفاءِ امور جنسی را به مثابه یک حق تصور میکند. سیاست شرم در گفتمان عرفی و در کنار آن گفتمان الهیاتی به طور گستردهای از قانونگذاریای خاص حمایت میکنند که زمینه مسئله حجاب است. این مقاله میتواند این پرسش را در راستای یک تأمل پراتیک سیاسی در حوزه جنسیت پیشنهاد کند که آیا مسایل مربوط به آزادی و برابری جنسی و جنسیتی تنها در مواجهه با قدرت و نهادهای برهنه آن قابل پیگیری است، یا علاوه بر این باید سیاست را به معنای گسترده تر در عناصر ظریفتری هم ملاحظه کرد که در اطراف ما و حتی در خود ما به عنوان مدافع آزادی و برابری جنسی و جنسیتی حضور دارد؟ مسئلهای مانند پوشش میتواند نمونهای از این امر باشد که به نحو گستردهای با یک سیاست جنسی عمومی پیوند خورده است و تلاش برای حل آن در گرو مقابله با موضوعی گسترده تر از پوشش است.
منابع ارجاع داده شده:
Foucault, M. (1978). The History of Sexuality (Vol. I). (R. Hurley, Trans.) New York: Pantheon Books
Heidegger, M. (1977). The Question Concerning Thechnology. New York & London: Garland Publishing INC
كلينى, م. ب. (1363). گزيده كافى. (م. بهبودی, تدوين) تهران: مركز انتشارات علمى و فرهنگى.
موسوی غروی، م. (1377). فقه استدلالی در مسائل خلافی بهضمیمه مباحث خمس، رجم و ارتداد. (ع.غروی، مترجم) تهران: اقبال.
پانویسها
[1] . Scientia Sexualis
[2] . إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفَاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ ۚ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ(نور/19).
[3] . وَاسْتُرْ عَوْرَتى وَاْغْفِرْ لى خَطيَّئَتى وَاخْسَاءْ شَيْطانى وَفُكَّ رِهانى…وَلَوْلا سَتْرُکَ اِیّاىَ لَکُنْتُ مِنَ الْمَفْضُوحینَ…سَتَرَ عَوْرَتى وَغَفَرَ ذُنُوب…اَنْتَ الَّذى سَتَرْتَ اَنْتَ الَّذى غَفَرْتَ اَنْتَ الَّذى اَقَلْتَوَعُصِىَ فَسَتَرَ وَاسْتُغْفِرَ فَغَفَرَ… وَصُنّى بِسِتْرِکَ الْمَصُونِ…رَبِّ بِما اَلْبَسْتَنى مِنْ سِتْرِکَ الصّافى.
[4] . در صحیفه سجادیه بخش جداگانه ای مخصوص به دعا برای ستر گناهان است تحت عنوان «دعا برای طلب ستر و وقایه».
[5] . »عَنْ عَلِىّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ أَبَانً عَنْ أَبِى الْعَبَّاسِ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِاللَّهِ(ع) أَتَى النَّبِي(ص) رَجُلُ فَقَالَ إِنّى زَنَيْتُ إِلَى أَنْ قَالَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) لَوِ اسْتَتَرَ ثُمَّ تَابَ كانَ خَيْراً لَهُ« (حر عاملى، وسائل الشيعه، ج28، ص36). و همچنین:
»أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدً رَفَعَهُ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(ع) فِى حَدِيثِ الزَّانِى الَّذِىأَقَرَّ أَرْبَعَ مَرَّاتً أَنَّه قَالَ لِقَنْبَرً احْتَفِظْ بِهِ ثُمَّ غَضِبَ وَ قَالَ مَا أَقْبَحَ بِالرَّجُلِ مِنْكمْ أَنْ يَأْتِيَ بَعْضَ هَذِهِ الْفَوَاحِشِ فَيَفْضَحَ نَفْسَهُ عَلَى رُؤوسِ الْمَلَإِ أَ فَلَا تَابَ فِى بَيْتِهِ فَوَ اللَّهِ لَتَوْبَتُهُ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ أَفْضَلُ مِنْ إِقَامَتِى عَلَيْهِ الْحَدَّ« (همان، ج28، ص36).
[6] . محمد جواد موسوی غروی در کتاب «فقه استدلالی در مسایل خلافی» این مسئله را این صورت بیان می کند که شارع قصدش اجرای حدود و پاک کردن از طریق آن نبوده است بلکه تمام سعی اش بر این است که گناه جنسی پوشیده بماند و امکان آن را نیز به بندگان داده است تا آن را آشکار نکنند و تعذیب نگردند. نویسنده روایت های مربوط به اجرا سنگسار را شاهدی بر این امر می داند. مانند حدیث از ابن هریره که محمد در برابر اقرار زناکار تا سه بار اعراض کرده است و در مرتبه چهارم حکم سنگسار داده(موسوی غروی، 1377. ص 675) و در مورد حدیث از عبدالله ابن بریده که در مورد فردی به نام ماعز ابن مالک الاسلمی نقل می کند که محمد نخست سه بار از قوم او در مورد سلامت عقل وی می پرسد و ایشان وی را تأیید می کنند و تا بار چهارم حکم سنگسار می دهد(همان، ص 655-654). چنین تردیدهایی در نهایت می توانسته است فرد را از پیگیری اعتراف اش بازدارد و در خلوت خود توبه کند و بخشیده شود.
[7] . تحت عنوان «بَابُ أَنَّ مَنْ تَابَ قَبْلَ أَنْ يُؤْخَذَ سَقَطَ عَنْهُ الْحَدّ وَ اسْتِحْبَابِ اخْتِيَارِ التَّوْبَةِ عَلَى الْإِقْرَارِ عِنْدَ الْإِمَامِ».
[8] . Ars Erotica
[10] . با وجود فیلتر شدن اینترنت به درست نمی توان آمار جست و جو ایرانیان در اینترنت را مشخص ساخت، چراکه با استفاده از پراکسی ها ممکن است «آی پی» کاربران متعلق به کشوری دیگر ثبت شود، اما با همین شرایط هم می توان تعداد قابل توجهی از جست و جوهای سکسی در کلیدواژه های جست و جو شده توسط فارسی زبانان را ملاحظه کرد. برخی از این جست و جو ها معطوف به اخبار جنسی روز بوده است. برای مثال در سال 2012 با فاصله زیادی جست و جوی این کلمه چشمگیر بوده است: «گلشیفته فرآهانی برهنه». اما علاوه براین هر سال می توان جست و جوی آلت جنسی زن و مرد را به عنوان پربسامدترین جست و جوی در میان واژگان فارسی در گوگول یافت. برای بررسی این آمارها بنگرید به این نشانی.
Trackbacks