بسیاری از اندیش‌وران در حوزه‌ی محیطِ زیست بر این باروند که در دورانِ مدرن رابطه‌ی میانِ انسان و طبیعت به هم خورده است. برای نمونه، بسیاری بر این باورند که از آغازِ دورانِ مدرن تا کنون انسان هرچه بیش‌تر طبیعت را چون سرچشمه‌ای برای بهره‌برداریِ مادی دیده است، در حالی که پیش از آن در نگرشِ سنتی طبیعت را سرچشمه‌ی معنا می‌دانستند. طبیعت در نگرش سنتی مایه‌ی شگفتی بود، والا بود و سترگی‌اش، انسان را به حیرت وامی‌‌داشت؛ زیبا بود و حسِ زیبادوستیِ انسان را سیر می‌کرد؛ آشنایی‌زدا بود و همواره مایه‌ای از ناشناختگی در خود داشت؛ و فقط در کنارِ این‌همه بود که نیازهای مادی انسان را هم تأمین می‌کرد آن‌هم به شیوه‌ای صرفه‌جویانه و در اوضاعی که چون امروز سرمایه‌سالار و فن‌سالار نبود.

Ad placeholder

کتابی درباره مسئولیت در برابر طبیعت

این جور نبوده که نگرشِ بشر به طبیعت به‌خودی‌خود در سطحی نظری تغییر کند بلکه مناسباتِ مادی، و به‌ویژه فن‌سالاری و سرمایه‌سالاری بوده که کم‌کم راه را بر این تغییرِ نگرش باز کرده است. به هر روی اما بشرِ امروزین، غوطه‌ور در نگرشی بهره‌جویانه، دیگر شناختی از نگرشِ سنتی به طبیعت ندارد، تو گویی در ارتباطش با طبیعت گم و گور است. برای همین است که کسانی می‌کوشند رابطه‌ی انسان-طبیعت را از نو مفهوم‌بندی کنند و انگاشتی نو در این باره به دست دهند.

Laÿna Droz: The Concept of Milieu in Environmental Ethics. Individual Responsibility within an Interconnected World. Routledge 2022
Laÿna Droz: The Concept of Milieu in Environmental Ethics. Individual Responsibility within an Interconnected World. Routledge 2022

در همین راستا کتابِ انگاره‌ی محیط در اخلاقِ زیست‌محیطی: مسئولیتِ فردی در درونِ جهانی به‌هم‌پیوسته نیز به این هدف نوشته شده که انگاشتی نو از پیوندِ انسان-محیط را پیش نهد. این کتاب که در انتشاراتِ راتلج منتشر شده بر انگاره‌ی «بَر-و-بوم» یا «میلیو» (milieu) متمرکز است. این انگاره ریشه در اندیشه‌ها‌ی باستانیِ چینی دارد. معادلِ این واژه در آن زمان (fedu) از نظرِ لغوی به معنای «باد-خاک» بود و می‌شد آن را در اصل به معنای قلمرو گرفت که هم سازمایه‌های طبیعی و هم سازمایه‌های فرهنگی — یعنی هم اقلیم و خاک و دیگر عواملِ طبیعی و هم فرهنگِ کشاورزی و شیوه‌های پرورشِ گیاهان — را در خود دارد. (از همین رو در این نوشته نیز واژه‌ی «milieu» را به «بَر-و-بوم» برگردانده‌ام.)

در این کتاب نویسنده می‌خواهد این انگاره‌ی کهن را چونان بستری برای تغییرِ نگرش درباره‌ی رابطه‌ی انسان و طبیعت بررسی و واکاوی ‌کند. نویسنده استدلال می‌کند که انگاره‌ی «بَر-و-بوم» می‌تواند مبنایی برای گونه‌ای اخلاق زیست‌محیطی باشد و از این طریق رهنمایی باشد که به ما نشان دهد چه وظیفه‌ای در قبالِ محیط زیست داریم. انگاره‌ی «بَر-و-بوم» (milieu) در اصل از چین به فرهنگ و اندیشه‌ی ژاپنی راه یافته است (در زبانِ ژاپنی fudo شد) و در دوران معاصر فیلسوفِ ژاپنی واتسوجی تتسورو این انگاره را معادل با انگاره‌ی «دازاین» در فلسفه‌ی مارتین هایدگر گرفت. معنایی که تتسورو از «دازاین» و نیز از «بَر-و-بوم» برداشت می‌کند «شیوه‌ی هستیِ‌ انسانی» است.

 واتسوجی تتسورو با مکتبِ کیوتو که کیتارو نیشیدا بنیاد نهاد در ارتباط بوده است و از همین رو انگاره‌ی «بَر-و-بوم» در دیدگاهِ تتسورو را نیز می‌توان با آموزه‌های این مکتب در پیوند دانست. مکتب کیوتو را دسته‌ای از فیلسوفانِ ژاپنی پایه گذاشتند؛ آنان می‌خواستند دیدگاهی درباره‌ی نفس یا «خویشتنِ راستین» را که در سنت‌های آسیای شرقی بود زنده کنند. دیدگاهی که این سنت‌ها درباره‌ی «خویشتنِ راستین»‌ در خود داشتند دوگانه‌انگار نبود یعنی به دوگانگیِ شناسا-جهان نمی‌انجامید.

در جهانی از پیوستگی‌ها که ‌پاره‌هایش بر هم اثر می‌گذارند، و در دورانی که در خودش تنوع و چندگانگی و جهان‌بینی‌های گوناگون دارد، چگونه می‌توان به توافق و اجماع رسید و کاری هماهنگ برای محیطِ زیست انجام داد؟

به نظر می‌رسد نویسنده که خود نیز دانش‌آموخته‌ی دانشگاه کیوتو است در این کتاب نیز واکاوی در این سنت را پی گرفته است. پرسشی محوری که نویسنده در این اثر می‌کوشد پاسخ دهد این است: در جهانی از پیوستگی‌ها که ‌پاره‌هایش بر هم اثر می‌گذارند، و در دورانی که در خودش تنوع و چندگانگی و جهان‌بینی‌های گوناگون دارد، چگونه می‌توان به توافق و اجماع رسید و کاری هماهنگ برای محیطِ زیست انجام داد؟

فصل‌های کتاب

کتاب بر پنج فصل بخش شده است. پس از مباحثِ مقدماتی و روش‌شناختی در فصلِ یکم، در فصلِ دوم این پرسش طرح می‌شود که ما انسان‌ها چگونه جهان را می‌نگریم و شکل و شمایل می‌دهیم، یعنی چگونه بر بسترِ جهان‌بینی‌ها و رَویه‌ها محیطِ خود یا «بَر-و-بومِ» خود را به شیوه‌هایی خاص به کار می‌گیریم. در این فصل است که نویسنده به تحلیل و بسطِ انگاره‌ی «بَر-و-بوم» می‌آغازد. سپس در فصلِ سوم این پرسش طرح می‌شود که ما از طریقِ ایده‌ی پایایی قصد داریم چه چیزهایی را نگاه داریم.

این کتاب کوششی است برای دستیابی به انگاشتی از ‌رابطه‌ی انسان-طبیعت که تمایزگذار و جداکننده و دوگانه‌نگر نباشد بلکه دربرگیرنده و فراگیر باشد و انسان را در دلِ محیط تعریف کند.

در کنارِ امکانِ خودشکوفایی و پیش‌گیری از فجایع، یکی از چیزهایی که به دیدِ نویسنده در خواستِ پایایی نهفته است این است که بتوانیم بَر-و-بومی بسازیم که با آن بتوانیم رابطه‌ای معنادار برقرار کنیم. مسئولیت در قبالِ مسائل محیطِ زیست در فصلِ چهارم بحث می‌شود و سرانجام در فصلِ پنجم نویسنده بحث را جمع‌بندی می‌کند و پاسخی به پرسشِ محوریِ کتاب ارائه می‌کند.

این کتاب کوششی است برای دستیابی به انگاشتی از ‌رابطه‌ی انسان-طبیعت که تمایزگذار و جداکننده و دوگانه‌نگر نباشد بلکه دربرگیرنده و فراگیر باشد و انسان را در دلِ محیط تعریف کند. در چنان انگاشتی جایی برای دوگانه‌های انسان-طبیعت و ذهن-تَن نیست. نویسنده می‌خواهد چنان انگاشتی را از دلِ انگاره‌ی «بَر-و-بوم» در برخی سنت‌های آسیایی درآورَد و این کار را در بافتارِ مسائل و مشکلاتِ زیست‌محیطی در دنیای معاصر انجام می‌دهد.

کتاب برای سه دسته از مخاطبان خواندنی و آموزنده است:‌ علاقه‌مندان به سنت‌های فکری در شرقِ آسیا، علاقه‌مندان به مطالعاتِ محیطِ زیست و کسانی از میانِ اهلِ فلسفه که به رهیافت‌هایی متفاوت با رهیافت‌های مسلط در باخترزمین علاقه دارند.