رشته عکاسی از رشته‌های پرطرفدار و پرهزینه هنری است. برخی از دانش‌آموزان که از همان ابتدای انتخاب رشته قصد تحصیل در رشته‌های هنر را دارند از ایام هنرستان و به صورت تخصصی در رشته عکاسی تحصیل می‌کنند. در مقطع کارشناسی، دانشگاه تهران، دانشگاه هنر، دانشگاه سمنان، دانشگاه نیشابور و دانشگاه هنر اصفهان از دانشگاه‌هایی‌اند که این رشته را ارائه می‌دهند. برای تحصیل در مقطع ارشد می‌توان از مجموعه امتحاناتی با عنوان «مجموعه هنرهای تصویری و طراحی» رشته عکاسی را انتخاب کرد.

احسان نادرپور (متولد ۱۳۶۰) فارغ‌التحصیل عکاسی از دانشگاه هنر در مقطع کارشناسی است و در حال حاضر در زمینه عکاسی خبری و صنعتی کار می‌کند. او می‌گوید از همان زمان دانشجویی در حوزه عکاسی خبری می‌توان در خبرگزاری‌های رسمی و نیمه‌رسمی و در مطبوعات به کار مشغول شد اما پس از پایان تحصیلات وضعیت فرق می‌کند:

در عکاسی صنعتی، تبلیغاتی، مُد و فشن، عکاس علاوه بر اینکه نیاز دارد به تکنیک‌های مختلف عکاسی، و تکنیک‌های مختلف نورپردازی مسلط باشد، باید هم با بازار و هم با نرم‌افزاری‌های جانبی عکاسی مثل فتوشاپ، لایتروم و مانند آن آشنا باشد.

زمینه‌های کاری برای عکاسان تحصیلکرده بسیار متنوع است. این رشته برخلاف بیشتر رشته‌های هنری توانسته همگام با رشد تکنولوژی و فضای مجازی پیش برود. اما آیا تنوع زمینه کاری با درآمدزایی هم همراه است؟ نادرپور می‌گوید:

یک مثال ساده می‌آوریم: شما وقتی یک محصول یا اثر هنری خلق می‌کنید و یا یک همایش برگزار می‌کنید، برای اینکه دستاوردتان را به نمایش بگذارید، حضور عکس نه‌تنها لازم، بلکه ضروری است؛ زیرا مشاغل، شکل و شیوه سنتیِ عرضه و تقاضا و تبلیغ‌شان را از دست داده‌اند و با توجه به جهان مجازی، طبیعا چیزی که مهم است عکس است که به شما، زمان و فضا را می‌دهد برای معرفی خود و کالایتان. حالا می‌ماند حضور عکاس برای درآمدزایی؛ که این بسته به او دارد که تا چه میزان در این زمینه صاحب سبک و تکنیک است و می‌تواند نیازها و خواسته‌های فرد یا سازمان و شرکت را در معرفی هرچه بهتر و زیباتر کالا برآورده کند.

او اما بلافاصله در ادامه می‌گوید در شرایط کنونی اجتماعی تورم سبب شده که در عمل چیزی دست عکاس را نگیرد:

تجهیزات و ابزار کار عکاسی به شدت گران شده است. مثلا برای خرید یک دوربین با قیمت کم، شما باید حدود ۱۰۰ میلیون هزینه کنید تا یک عکاسی ساده را شروع کنید. و این وحشتناک است. این تیر خلاصی است به جامعه عکاسی ایران و دانشجویان عکاسی. الان پرسش اینجاست چگونه می‌توان شرایطی وجود آورد که دانشجویان و فارغ‌التحصیلان عکاسی در این بازار بمانند؟ چون با خراب‌شدن یک دوربین، شما نه توان تعمیر آن را دارید، نه توان جایگزین‌کردن آن، بنابراین عملا از جامعه عکاسی حذف می‌شوید.

در این شرایط، چگونه می‌توان از ‌نظر اقتصادی، عکس و عکاسی را به عنوان یک هنر دید و در این زمینه کار کرد؟ این عکاس با اشاره به اینکه هر هنری زبان خاص خودش را دارد، می‌گوید:

یک عکاس  علاوه بر اینکه از کارهای دیگران عکاسی می‌کند، در زمینه هنری هم می‌تواند فعالیت کند و عکس‌هایش را به نمایش بگذارد و به‌عنوان یک هنرمند خود را مطرح کند. ولی این مسیری سخت و ناهموار است در جامعه ما، به دلیل این‌که عکاسی در اقتصاد هنر چندان جا نیفتاده است و رسیدن به چنین جایگاهی که مثل هنرمندانِ شناخته‌شده آثاری برای فروش داشته باشید، در این وضعیت امروزِ ایران، به نظر ناممکن می‌آید.

نگاه جامعه‌گرا

نگاه دولت‌ها در ایران به هنر و هنرمند، به نظر نادرپور بیشتر «تهدید» است تا «فرصت». باید یادآوری کرد که در جریان قیام ژینا ۱۰ عکاس خبری بازداشت شدند، از جمله یلدا معیری، آریا جعفری، محمد رمضانی، عادل کریمی، مریم مزروعی، احمد حلبی‌ساز و… از این زاویه است که این عکاس می‌گوید:

متاسفانه این جنبه تهدید و امنیتی‌ بودن هنر، بخش قابل بزرگی از جامعه هنری را به حاشیه رانده است. دولت که حمایت بی‌طرفانه نمی‌کند، حمایتی هم اگر باشد به صورت هدفمند و شامل گروه‌های خاصی است که همسو با حاکمیت‌اند. همین که دولت ضرری نرساند و بگذارد هنرمندان کارشان را بکنند کافی است.

او درباره چشم‌انداز فعالیت‌های صنفی می‌گوید:

انجمن صنفی عکاسان مطبوعات و انجمن عکاسان ایران، اعضای بسیار زیاد دارد، اما نهایتا کل فعالیتی که این دو نهاد بسیار قدرتمند انجام می‌دهند، در حدِ همایش ده روزه با عکاسان است.

مردم همچنان به عکاسان به اندازه کافی اعتماد دارند. اما به دلیل نگاه امنیتی حاکمیت به عکاسی، هر نوع مستندنگاری در موضوعات اجتماعی با برچسب سیاه‌نمایی تعریف می‌شود. نادرپور با اشاره به تجربه شخصی خودش در حوزه عکاسی خبری می‌گوید:

مستندنگاری به جامعه چندپاره ما کمک می‌کند که مردم بهتر همدیگر و آسیب‌های اجتماعی بشناسند، اما امکان چنین کاری وجود ندارد، چون حاکمیت و نظام فرهنگی ما این فضا را فراهم نمی‌کند. با موضوع پیشرفت‌های اجتماعی در زمینه‌هایی مانند پوشش و سبک زندگی هم به بهانه «تهاجم فرهنگی» مخالف‌اند. پس عکاس ناگزیر است تابع قرائت رسمی باشد و این یعنی سانسور و محدودیت و کُشتنِ خلاقیت در خود.

Ad placeholder

عکاسی تبلیغاتی و صنعتی

شهاب مصطفوی (متولد ۱۳۶۲) سال ۱۳۸۸ فارغ‌التحصیل شده و یک دهه است که به عنوان عکاسی تبلیغاتی کار می‌کند. این عکاس ورود به بازار کار با مدرک عکاسی و داشتن یک دوربین را نه کافی می‌داند و نه فاقد اهمیت، و از این زاویه می‌گوید:

به خاطر اینکه چیز درخوری در دانشگاه به دانشجو یاد نمی‌‌دهند، نه تکنیکی، نه مهارت‌ بیزینس این کار. البته کارگاه‌هایی در محل تحصیل من، در دانشگاه هنر دایر بود، اما نه آنقدر که پاسخگو باشد. به‌روز هم نبودند، در واقع برای ما چندان چیز خاصی نداشت و آنقدر برنامه مدونی برای ساختن یک عکاس از دانسجو وجود ندارد.

عکاسی مثل هر رشته هنری، زمینه‌های کاری مشخص دارد، به ویژه در دورانی که شبکه‌های اجتماعی و تبلیغات حرف اول را می‌زند، این زمینه‌های کاری بیشتر شده است، اما این گشایش‌ها به معنای درآمدزایی خوب برای همه نیست. این عکاس با برشمردن این موارد می‌گوید:

فارغ‌التحصیلان عکاسی می‌توانند وارد حوزه‌هایی مثل عکاسی صنعتی و تبلیغاتی شوند. زمینه شغلی در این حوزه از ۱۰ سال گذشته بیشتر شده است. برخلاف عکاسی ژورنالیستی، عکاسی تبلیغاتی به دلیل رشد و ازدیاد فروشگاه‌های آنلاین اینترنتی رونق گرفته است، بنابراین به عکاسِان بیشتری هم نیاز دارند. اما همه این فروشگاه‌ها یا برندها توان پرداخت هزینه عکاسی را ندارند یا تمایل ندارند آن‌قدر هزینه کنند، چون جایگاه تبلیغات هنوز برایشان جا نیفتاده است. اما هر کسی از عکاسی در زمینه تبلیغات استفاده کرده، موفق بوده، به‌ویژه برندهای نوپا، که زمینه کاری خودِ من در این سال‌ها بوده است.

زمینه‌های دیگری که این عکاس برای فارغ‌التحصیلان عکاسی برمی‌شمرد عکاسی استودیویی مثل عکاسی خانوادگی، پرتره یا عکاسی از مجالس عروسی است. این عکاس می‌گوید:

این نوع عکاسی‌ها قبلا خیلی پردرآمد بود، الان دیگر به دلیل آنکه مراسم عروسی مختصر برگزار می‌شود، چندان پاسخ‌گو نیست؛ بنابراین بازار آن کوچک‌تر و محدودتر شده و در دست کسانی است که در این زمینه صاحب‌نام و شناخته‌شده‌اند.

تقریبا رشته‌ای هنری نیست که در ایران با محدودیت و مشکل مواجه نباشد، عکاسی نیز یکی از این رشته‌ها است که سانسور راه آن را برای عکاسی مدلینگ برهنه یا نیمه‌برهنه بسته است. این عکاس مشکلات دیگری نیز برمی‌شمرد و می‌گوید:

عکاسی مثل بقیه کارهای دیگر، سندیکای قوی ندارد که به‌طور مثال تعرفه‌های دقیقی مشخص کند. همه نوع طراز قمیتی در بازار وجود دارد و این چندان جالب نیست. خیلی وقت‌ها در انتخاب‌ها، این قیمت است که تعیین‌کننده است، به‌ویژه وقتی کسی قیمت پایین می‌دهد. و این می‌تواند سطح عکاسی را پایین بیاورد. البته انجمن عکاسان تبلیغاتی و صنعتی هست، اما در واقع چندان شناخته‌شده نیست و جایگاه قابل قبولی در بین عکاسان ندارد.

Ad placeholder

مشکلات اقتصادی دانشجویان عکاسی

تحریم و تورم اقتصادی موجب بالارفتن قیمت دوربین و دیگر ابزار عکاسی شده است. به همین دلیل هم عکاسی از پرهزینه‌ترین رشته‌های هنری است و امکان تحصیل برای کسانی که با مشکلات مالی دست‌وپنجه نرم می‌کنند بسیار سخت و گاه ناممکن است. این عکاس با اشاره به وضعیت بد برخی دانشجویان و فارغ‌التحصیلان در حین تحصیل و پس از آن به دلیل تحریم و تورم بالا، می‌گوید:

دخل و خرج عکاسی باهم نمی‌خواند. با این وضعیتی که اجاره‌ها و ودیعه‌های مکان‌های تجاری بسیار بسیار بالا است، و وسایل عکاسی هم بسیار گران است، نمی‌توان آنقدرها درآمد داشت که بتوان هم عکاسی کرد، هم یک زندگی معمولی داشت. شما برای اینکه کارت دیده شود و بتوانی کار کنی، در وهله اول مکان، لوکیشن و استودیویت مهم است که کجای شهری مثل تهران باشد. مثلا عکاسی خانوادگی با همه گرایش‌های آن می‌تواند پولساز باشد، به شرطی که لوکیشن خوب داشته باشی، هم به لحاظ وسعت، هم جای خوبی از تهران باشی. با توجه به آنچه گفته شد، در چنین شرایطی اگر یک آدمی همین الان یک استودیوی عکاسی در یک جای خوب تهران بزند، می‌تواند پیش برود، اما به‌نظرم چنین چیزی محال است یا اگر ممکن باشد برای چند درصد عکاسان چنین امکانی فراهم است؟ فکر کنم کمتر از ۱۰ درصد.

به این مشکلات باید موانعی را هم که حاکمیت به عکاسان تحمیل کرده است افزود. مصطفوی می‌گوید:

یک عکاس معمولا در بیشتر مواقع باید بیرون باشد و برای هر جایی هم باید مجوز بگیرد، خب، این کار را سخت و محدود می‌کند و گاهی هم عکاس را از انجام کار منصرف می‌کند و گاهی در این میان، عکاس و دوربین‌‌اش را می‌گیرند، به‌ویژه در زمانه اعتراضات و اعتصابات. بسیاری از عکاسانی که از حوادث کوی دانشگاه یا در جنبش سبز عکس‌های درخشانی گرفتند، الان خارج از ایران هستند.

رئوفه رستمی (متولد ۱۳۶۴) فارغ‌التحصیل دانشگاه هنر است و یک دهه در حوزه عکاسی و هنرهای تجسمی مشغول به کار است. این هنرمند هم معتقد است که زمینه‌های درآمدزايی برای فارغ‌التحصیلان عکاسی بسیار متنوع است، از عكاسی مدلينگ و عروسی تا عکاسی مطبوعات که این می‌تواند درآمدی از حقوق پایه وزارت کار تا پنجاه میلیون در ماه باشد که البته فقط عده اندکی از چنین درآمدی برخوردارند.

رستمی معتقد است که هنر عکاسی در ایران با وجود موبایل‌های هوشمند، که هرکس فکر می‌کند با آن می‌تواند عکاسی کند، هنوز به‌طور دقیق تعریف‌ نشده است. او می‌گوید:

من فكر می‌كنم در ایران هیچ هزينه‌ای برای نيروی انسانی نمی‌شود و تنها هزينه وسايل عکاسی می‌کنند. وقتی معيار، دوربينِ شما است نه توانايی‌های شما به عنوان يك عكاس، این نیز خود به خوبی گویای وضعیت موجود است. از این رو است که هرکس باید مسیر خودش را در عکاسی پیدا کند، در این‌جا کسی به دادِ کسی نمی‌رسد.