بر اساس آمار وب‌سایت «نمای انقلاب ایران»، دست‌کم ۶۷۲ مورد (حدود ۱۵ درصد) از چهارهزار و ۵۱۸ تجمع اعتراضی در جریان قیام ژینا در دانشگاه‌ها و از سوی دانشجویان رخ داده است. حداقل ۲۱۵ دانشگاه در ۶۱ شهر در این اعتراضات شرکت کردند. بیشترین اعتراض‌ها و اعتصاب‌های دانشجویی به ترتیب در این دانشگاه‌ها به وقوع پیوسته است: دانشگاه تهران (۴۴ مورد)، دانشگاه علامه طباطبایی (۳۴ مورد)، دانشگاه بهشتی (۲۶ مورد)، دانشگاه خواجه نصیر طوسی (۲۴ مورد)، صنعتی شریف (۲۰ مورد)، نوشیروانی بابل (۱۸ مورد)، امیرکبیر (۱۷ مورد)، علوم پزشکی تبریز (۱۴ مورد)، دانشگاه‌های کردستان، الزهرا و تربیت مدرس (هر یک ۱۲ مورد)، دانشگاه اصفهان (۱۱ مورد) و دانشگاه‌های چمران اهواز، رازی کرمانشاه، علم و صنعت تهران و فردوسی مشهد (هر یک ۱۰ مورد). همچنین، طبق برآورد همین وب‌سایت دست‌کم ۷۲۵ نفر (حدود ۱۴ درصد) از پنج‌هزار و ۱۸۰ شخص بازداشت‌شده دانشجو بوده‌اند.

نمای بالا توصیفی کمّی از حضور دانشگاه و دانشجویان در جریان قیام زن، زندگی، آزادی به دست می‌دهد. با این‌همه، دانشگاه، و به‌ویژه دانشجویان، سهمی کیفی نیز در ساختن چهره و صدای جنبش نیز داشته‌اند. در نقطه‌ی مقابل، حکومت نیز در ماه‌های اخیر تمرکز ویژه‌ای بر سرکوب دانشگاه و فراتر از آن، بازسازی ترکیب مدرسان و دانشجویان دانشگاه‌ها داشته است. این یادداشت به اختصار به این تحولات کیفی در دانشگاه‌ها در جریان و پس از قیام زن، زندگی، آزادی می‌پردازد.

ضد انقلاب فرهنگی-طبقاتی دوم

در ماه‌های گذشته، حکومت اسلامی با سازوکارهای مختلفی کوشیده سلطه‌اش را بر دانشگاه بازیابد و تشدید کند، سلطه‌ای که جنبش زن، زندگی، آزادی سستش کرده بود. حکومت قدیمی‌ترین حربه‌هایش را همچنان هم به کار می‌بندد: تهدید دانشجویان و خانواده‌هایشان، احضار، پرونده‌سازی امنیتی، صدور احکام تعلیق و اخراج، و ممنوعیت ورود به دانشگاه.

گستره‌ی و شدت صدور احکام انضباطی برای دانشجویان در حدی است که فقط در هفته‌ی آغازین شهریور ۱۴۰۲، دست‌کم ۲۰ دانشجوی دانشگاه علوم پزشکی زنجان حکم محرومیت از تحصیل به مدت یک تا چهار نیم‌سال دریافت کردند. همچنین، رویه‌های نسبتاً جدیدی در ماه‌های اخیر باب شده است، از جمله صدور حکم انضباطی بدون حضور دانشجو در جلسه (برای نمونه، بنگرید به اینجا).

همچنین در هفته‌های اخیر روند اخراج مدرسان معترض و ناهمساز با حاکمیت سرعت و شدت گرفته و تعدادشان به حدود صد نفر رسیده است. این اخراج‌ها به شکل‌ها و بهانه‌های مختلفی صورت گرفته است از تحمیل بازنشستگی اجباری به استادان (در حالی كه سن استاد یا سابقه تدریس، هنوز به سقف قانونی نرسیده)، تمدید نکردن قرارداد تدریس و قطع حقوق ماهانه گرفته تا اختصاص‌ندادن كلاس در ترم‌های تحصیلی بدون اطلاع قبلی، حذف كد استادی و انفصال موقت از تدریس.

این سیاست‌های سرکوبگرانه بخشی از پروژه‌ی کلان‌تر حکومت اسلامی برای تحمیل آرایشی جدید به دانشگاه‌هاست. هسته‌ی این پروژه خالی‌کردن دانشگاه از نیروهایی است که حتی به طور بالقوه می‌توانند معارض باشند، و جایگزینی آنان با نیروهایی که وفاداری‌شان به نظام اسلامی در لحظات دشوار ثابت شده است.

https://www.radiozamaneh.com/778014/

شریفی زارچی، استاد اخراجی دانشگاه شریف چندی پیش در توییتی از طرح دولت رئیسی برای جذب ۱۵هزار عضو هیئت علمی جدید خبر داد؛ طرحی که چیزی کم از بازآرایی بنیادین ساختار و ترکیب هیئت‌های علمی دانشگاه‌ها ندارد. هم‌زمان، روزنامه‌ی اعتماد نیز نوشت که «فاز بعدی» این تصفیه‌ها «تصفیه‌ی دانشجویان» است که قرار است از طریق گنجاندن سازمان سنجش ذیل شورای عالی انقلاب فرهنگی و به این ترتیب، کنترل فرایند جذب دانشجویان صورت بگیرد.

حکومت اسلامی برنامه دارد پای وفاداران منطقه‌ایش را هم به دانشگاه باز کند. در بند «ت» ماده‌ی ۹۸ لایحه‌ی برنامه‌ی توسعه‌ی هفتم چنین آمده است:

ت- به دانشگاهها و موسسات آموزش عالی اجازه داده می‌شود، واحدها و شعب دانشگاهی را با مشارکت دانشگاه‌های معتبر بین‌المللی در مناطق آزاد تجاری-صنعتی، شهرهای مرزی و یا در خارج از کشور با اولویت کشورهای همسایه، حوزه تمدنی و دارای منافع مشترک به ‌صورت خودگردان و با دریافت شهریه از داوطلبان، در چارچوب سیاست‌ها و ضوابط شورای عالی انقلاب فرهنگی و تصویب شورای گسترش هر یک از وزارتخانه‌های علوم، تحقیقات و فناوری و بهداشت، درمان و آموزش پزشکی مبتنی بر آمایش آموزش عالی و آمایش سرزمین ایجاد نماید.

تبصره یک ماده تعیین می‌کند که «حداقل ۳۰ درصد از ظرفیت پذیرش واحدها و شعب» باید به «دانشجویان غیرایرانی» اختصاص یابد.

مدتی بعد، منطق پشت بند و تبصره‌ی بالا در این خبر فاش می‌شود: در تیر ۱۴۰۲، معاون تعلیم و تربیت گروه حشدالشعبی از انعقاد یک توافق با دانشگاه تهران برای اعزام دانشجو به این دانشگاه خبر داد. حسین موسوی‌بخاتی مقام حشدالشعبی در یک نشست با حضور رئیس دانشگاه تهران گفته در سفری که به تهران داشته توافق همکاری با دانشگاه تهران را منعقد کرده است.

مسئله بیش از این‌که به لزوم حضور نیروهای حشدالشعبی در دانشگاه‌ها برای سرکوب فیزیکی دانشجویان برگردد –سناریویی که البته نامحتمل نیست– به تلاش‌های جمهوری اسلامی برای تعمیق و گسترش پایگاه سیاسی-طبقاتی خود از طریق بازآرایی ترکیب دانشگاه برمی‌گردد.

«پردیس البرز» دانشگاه تهران یکی از آن «واحدها و شعبی» است که ماده‌ی مذکور در لایحه‌ی برنامه‌ی توسعه از آن حرف می‌زند. به‌تازگی، گزارشی در کانال‌های تلگرامی دانشجویان دانشگاه تهران منتشر شده که نشان می‌دهد این واحد دانشگاهی-تجاری به ریاست یحیی بوذری‌نژاد – کسی که دانشجویان دانشکده‌ی علوم اجتماعی دانشگاه تهران او را به عنوان استاد-بازجو می‌شناسند – به طور خودمختار و بدون اطلاع وزارت علوم و دانشگاه فرایند جذب و تحصیل دانشجویان عراقی را تسهیل کرده است.

Ad placeholder

مقاومت در دانشگاه‌ها

دانشجویان و دانشگاهیان قربانی صِرف این سازوکارها نبوده‌اند. دانشگاه، البته در کنار بسیاری از نیروهای دیگر و به ویژه در کنار خانواده‌ها و مادران دادخواه، همچون حامل آگاهیِ اخلاقی جنبش عمل کرده است. در حالی‌که قیام گسترده‌ی مردمی در خیابان‌ها فروکش کرده بود – یا به تعبیری دیگر، قیام در فضایی نامتمرکز پخش شده بود – دانشجویان همچنان فضای تنش سیاسی را علیه فراموشی فعال نگه داشتند.

مقاومت دانشجویان، به ویژه دانشجویان زن در برابر تحمیل آپارتاید جنسیتی عامل اصلی پدیدآمدن موقعیت مبارزه‌ی مستمر در ماه‌های اخیر بوده است. حکومت از اسفند ماه سال گذشته موفق شد تمام قوایش را برای سلطه‌ی دوباره بر فضای دانشگاه جمع کند. سازوکارهای اصلی این غلبه‌ی دوباره صدور حکم‌های انضباطی، پرونده‌سازی امنیتی برای دانشجویان، تشدید سیاست‌های تحمیل حجاب اجباری، تفکیک جنسیتی و ایجاد محدودیت برای آمدوشد دانشجویان زن به خوابگاه و دانشگاه بوده‌اند.

بیانیه‌ی دانشجویان دانشگاه هنر – «هیچ حرفی با شما نداريم؛ الا يك كلمه: نه!» – که حمایت دانشجویان دیگر دانشگاه‌ها را به همراه داشت، یکی نقاط اوج همبستگی علیه این فرایند بود.

https://www.radiozamaneh.com/769570/

به‌تازگی نیز دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد در اعتراض به سیاست‌های تفکیک جنسیتی و «تصفیه‌ی» اساتید و دانشجویان دانشگاه بیانیه‌ای منتشر کردند و از جمله در آن نوشتند:

ما دانشجویان و‌ دانش‌آموختگان دانشگاه فردوسی مشهد، به شدت موضع خواهیم گرفت در برابر بدطینتی جنون‌آمیزی که دانشگاه را به مغاک انحطاط کشانده و آن را در لبه پرتگاه قرار داده است. و ما مانع سقوط دانشگاه به دره جهل‌زایی و دگرآیینی خواهیم شد.

دانشجویان همچنین از خلال بازآفرینی ترانه‌های انقلابی قدیمی قیام ژینا را به خاطره‌ی جنبش‌های انقلابی گذشته پیوند زدند و با آفرینش ترانه‌های جدید صدایی تازه و خاص خود این قیام نیز آفریدند. دانشجویان دانشگاه فرهنگ و هنر سرودی متعلق به سال ۸۸ را بازسرایی و بازخوانی کردند که به مراتب رادیکال‌تر از نسخه اصلی آن بود – با مطلع «این نامه را برایت، از خاک کوچه‌های سرد…». دانشجویان دانشگاه هنر سرود جدید «دختران سرزمین آفتاب» را کار کردند – «به نام دختران سرزمین آفتاب، به نام رهروان حق، به نام انقلاب…».

Ad placeholder

در بحبوحه‌ی خیزش انقلابی و پس‌لرزه‌های آن در دانشگاه، رگه‌هایی از جنبش صنفی دانشجویی نیز دیده می‌شد، جنبشی که از میانه‌ی دهه‌ی ۱۳۹۰ قوت گرفته بود و پس از تشدید سرکوب دانشگاه در سال‌های ۱۳۹۶ تا ۱۳۹۸ به حاشیه رفته بود. در روزهای آغازین اسفند سال گذشته، دانشجویان دانشگاه‌های خواجه نصیر و امیرکبیر با اعتراض به کیفیت غذای سلف این موج تازه را آغاز کردند. به طور کلّی، افزایش عامدانه‌ی قیمت غذای دانشجویان را علاوه بر پولی‌سازی خدمات عمومی، در بستر تلاش‌های حکومت برای دشوارتر کردن زیست دانشجویی نیز باید دید.

دانشجویان درگیر در جنبش، افزون بر بازآفرینی گذشته و آفرینش اکنون، افزون بر فعال نگه‌داشتن فضای جنبشی جامعه، شروع به خلق تصویر مطلوب از آینده‌ی جامعه و دانشگاه نیز کرده‌اند. نمونه‌ی مشخص این جنس از تلاش‌ها متن جمعی از دانشجویان دانشگاه تهران با عنوان «بدیل‌های دانشگاهی: تحلیل فعالان صنفی از وضعیت کنونی دانشگاه‌ها و حرکت به سوی بدیل‌های انضمامی» است.

این متن به طور مشخص می‌کوشد بدیلی دموکراتیک را برای کمیته‌های انضباطی سرکوبگر فعلی تصویر کند. نقطه‌ی مرکزی این متن بر ایده‌ی علنی‌کردن کمیته‌های انضباطی است. برای نویسندگان، علنی‌کردن این کمیته‌ها هم رویه‌ای است برای تضمین این‌که حقوق فرد در این جلسات رعایت می‌شود و هم از طریق اعطای حق نظارت و کنترل این جلسات به دانشجویان، «خودآیینی از دست رفته دانشگاه‌ها» را به دانشجویان بازمی‌گرداند.

از سال‌های پیش فعالان صنفی دانشجویی بر ایده‌ی «استقلال دانشگاه» از دولت و بازار تأکید و شکل‌هایی از اداره‌ی شورایی و دموکراتیک را پیشنهاد می‌کردند. این صداها دوباره در جریان مقاومت دانشگاه احیا شده است.

با وجود این مقاومت‌های درخشان، موفقیت دانشجویان در برابر پیش‌روی حکومت در دانشگاه‌ها تا اندازه‌ی زیادی به فضای کلّی جامعه دارد؛ در نبود اعتراضات سراسری، مقاومت تک‌وتنهای دانشگاه در برابر «ضد انقلاب فرهنگی-طبقاتی دوم» به‌غایت دشوار خواهد بود.

باید این را نیز لحاظ کرد که سیاست‌های حکومت اسلامی در دانشگاه‌ها، چنان‌که در جاهای دیگر، حدی دارد. این حد تا اندازه‌ای ناشی از تناقضات درونی این سیاست‌هاست؛ مثلاً، طبقه‌ی حاکمی که با رانت مطلق سرمایه‌های نمادین و فرهنگی‌اش را به دست آورده است، به احتمال زیاد برای حکمرانی دچار بحران مشروعیت خواهد. سویه‌ی دیگر و مهم‌تر این حد به مقاومت دانشگاه برمی‌گردد، مقاومتی که فعلاً جریان دارد تا این‌که مردم موقعیتی دیگر برای اعتراض سراسری خلق کنند.