موسسه بینالمللی «منابع طبیعی جهان» در گزارش ۱۶ اوت ۲۰۲۳ خود، ایران را یکی از ۲۵ کشور کره خاکی معرفی میکند که هماکنون رودرروی «تنش بسیار بالای آب» قرار دارد، یعنی دستکم ۸۰ درصد منابع آب شیرین خود را سالانه مصرف میکند و هرگونه خشکسالی میتواند تاثیری مخرب بر این جامعه بگذارد، از جمله اینکه ثبات سیاسی را متزلزل کند و به اعتراضات خیابانی منتهی شود.
ایران در این زمینه، مثال این گزارش است:
برای مثال دههها مدیریت ضعیف آب و استفاده ناپایدار آب برای کشاورزی در ایران، منجر به اعتراضات مردمی شده است – اعتراضاتی که با بدتر شدن وضعیت تنش آبی، گستردهتر خواهند شد.
در تحلیلهای سیاسی، اعترضات جنبش ژینا را انقلابی تحتتاثیر مستقیم فروپاشی اقلیمی ناشی از تغییرات اقلیمی معرفی نمیکنند. بااینحال و در گذر تنها یک سال از قتل حکومتی ژینا (مهسا) امینی، وضعیت اقلیمی ایران بدتر از تمام دوران حکمرانی جمهوری اسلامی شده است و همزمان از گروههای اپوزیسیون هم برنامهای واقعی، جدی و موثر برای گذر از بحرانهای محیط زیستی معرفی نشده است.
مثال بارز این بحرانها، دریاچه ارومیه است که در این یک سال، به آستانه خشکیدگی ۹۸ درصدی رسید و تنها سه باتلاق در شمال، جنوب و مرکز این دریاچه باقی مانده است. تنش آب هیرمند، ایران و افغانستان را تا آستانه جنگ پیش برد. از تهران و مشهد و تا اهواز و زاهدان، تمامی استانهای ایران در آستانه پایان منابع قابلاطمینان آب آشامیدنی هستند. این فهرست بحرانهای مرتبط به آب، بهنظر پایانناپذیر میرسد.
خط زدن صورت مسئله، شیوه همیشگی نظام ولایت فقیه
مدیریت کنونی جمهوری اسلامی در موضوع محیط زیست تلاشهای دستکم یک سال اخیر خود را محدود به خط زدن صورت مسئله کرده است. در گذر همین یک سال، سد گتوند بهرغم گنبد نمکی ویرانگر زیر آن افتتاح شد. پروژه احیای گردشگری آشوراده یک گام دیگر به واقعیت نزدیک شد، هرچند خلیج گرگان از بیآبی رنج میبرد و تقریبا نصف شده است. ولی این جلوی تلاشها برای ساخت پتروشیمی میانکاله را در همین منطقه نمیگیرد و دیوار فلزی بر دور زمین منتسب به این پتروشیمی ساخته شد.
بهجای توجه واقعی به محیط زیست و تلاش برای حفظ محیط زندگی، جمهوری اسلامی فصل مرتبط به آن را «برنامه هفتم توسعه» خط زد. تا جایی هم که میشود، تلاش میشود موضوع بررسیها و مجوزهای محیط زیستی، چه در موضوع جابهجایی آب از دریای عمان (از مسیر چابهار و بندرعباس) به مناطق مختلف ایران یا واردات ماشینهای دستدوم، بیاهمیت بماند و به کل انجام هم نشود.
همیشه این احساس در جامعه دیده میشود که همچنان فرصت وجود دارد تا بتوان از جمهوری اسلامی گذر کرد و سر فرصت ایران را بازسازی کرد. در گذر یک سال پس از قتل حکومتی ژینا امینی، وضعیت النینو بر زمین حاکم شد. سه ماه منتهی به سالگرد ژینا، گرمترین هفتههای تاریخ معاصر زمین بودند.
خشکسالی و موجهای گرما، سراسر کشور را در بر گرفت. افسردگی و اندوه هم آگاهان به وضعیت اقلیمی را در برگرفت. ایران در موضوع فروپاشی اقلیمی، به آخر خط زندگی به سبک سابق نزدیک شده است. بهتدریج دیگر نمیتوان وضعیت آب، خاک و هوای ایران را عادی شمرد یا در شرایطی درنظر گرفت که بتوان در بلندمدت آن را تغییر داد. وقتی اقلیم تغییر میکند، برای دورههای خیلی طولانیمدت به ثبات میرسد.
مثلا اگر اقلیم ایران بهسمت صحرای نامسکون پیش برود، برای صدها سال در این وضعیت باقی خواهد ماند. آیا فروپاشی اقلیمی، زمان کافی برای تغییر و گذر از مردسالاری به سبک جمهوری اسلامی ایران را به مردم خواهد داد؟ آیا اپوزیسیون میتواند از زمان خیلی کوتاه خود برای بازسازی محیط زندگی ایران استفاده کند؟
مثال خوزستان، مشکلات گرهخورده درهم که خیلی سریع فرو میپاشند
گزارش ۲۱ اوت ۲۰۲۳ موسسه «گروه بینالمللی بحران» با عنوان «خوزستان ایران: تشنگی و هرجومرج»، با این عبارت شروع میشود:
دورههای اعتراض ایران اغلب اینگونه رخ میدهند: حکومت گوشه چشمی به نگرانیهای مردمی میاندازد، اما همزمان متوسل به سرکوب میشود و زمینه را برای رویارویی دیگری بین حکومت و جامعه آماده میکند. این الگو در استان مرزی خوزستان، شفافتر خود را نشان میدهد، جایی که مشکل عمومی، نایابی آب است.
این گزارش «خوزستان» را مشت نمونه خروار مشکلات جامعه ایران معرفی میکند:
استان خوزستان از تخریب گسترده محیط زیست، محرومیت اقتصادی و همچنین نارضایتی سیاسی-اجتماعی رنج میبرد.
آنچه خوزستان را متمایز از بقیه ایران میکند، اعتراضات ۱۴۰۰ (۲۰۲۱) است که متمرکز آب بود. اعتراضاتی که محدود به این منطقه ایران نبود و سالهاست مشابه آن را در بصره در جنوب عراق هم میتوان آن را شاهد بود. گزارش «گروه بینالمللی بحران» دوباره اشارهای به نقش حکومت دارد:
حکومت برای پایان دادن به اعتراضات، وابسته به قلدری و راهحلهای کوتاهمدت است، اما این رویکرد بانی تشدید بحران زمینهای جامعه میشود و کل این منطقه را به آشوب بیشتری نزدیک میکند.
این گزارش این راهحل را هم پیش میکشد: محافظت حکومتی گسترده از محیط زیست بههمراه ورود چهرههای اقلیتهای قومی به دولت محلی و دیگر لایههای حکومت تا بتوانند قدرت داشته باشند، تصمیم بگیرند و عمل کنند. راهحلی ممکن اما همچنان ناممکن.
قدرت برای اجتماعهای محلی
جمهوری اسلامی نشان داده که به جز دربار ولی فقیه، علاقهای ندارد تا قدرت را با دیگران تقسیم کند. اپوزیسیون خارج از ایران حداقل تاکنون به جز اشاره به توجهشان به محیط زیست، نگفته است چه برنامهای برای امروز و فردای اقلیم دارد؛ برنامهای که بدون حق انتخاب آزاد نماینده و قدرت واقعی تصمیمگیری و اجرای تصمیمها به نتیجه نخواهد رسید؛ آن هم برای ایرانی که سالهاست با رویدادهای شدید آبوهوایی دست به گریبان است. مثل خوزستانی که از بیآبی رنج میبرد میتواند به یک آن از سیل آسیب ببیند. مثل زاگرس که آتشسوزی در منابع طبیعی آن هر سال گستردهتر میشود. مثل خشکیدگی دریاچه ارومیه که میتواند طوفانهای ریزگرد را تا تهران هم برساند و زندگی را برای همه سختتر کند.
در امروز و در آینده نزدیک ایران، باید آمادگی این وجود داشته باشد که بهواسطه تغییرات اقلیمی، حکومت نتواند برای مدتی به بخشهایی از کشور دسترسی پیدا کند. قدرت محلی است که میتواند در این زمان، تصمیمگیرنده اصلی است، اما قدرتی واقعی همراه با پول برای اجرای تصمیمهایش دارد؟ این قدرتی است که امروز با مردم تقسیم نشده است و نتیجهاش جز ویرانی محیط زیست نبوده است. باید به مردم در محل زندگیشان قدرت واقعی را داد.
اما چگونه میشود در فضایی در موضوع حکمرانی محلی صحبت کرد، وقتی که هرگونه صحبت از قدرت دادن به مردم محلی با «تجزیه ایران» یکی تلقی میشود و بدون آنکه به موضوع صحبت نگاه جدیای شود، صورت مسئله در فضای مجازی کنار گذاشته میشود.
یا خیلی ساده: وقتی آب سالم بهاندازه کافی نباشد، مهم نیست مساحت فیزیکی ایران چقدر است، مهم این است که دیگر نمیتوان مثل سابق در آن زندگی کرد و باید زندگی را گسترده محدود ساخت. ایران بدون محیط زندگیاش، بدون زیستبومهایش ایران نخواهد بود بلکه سرزمینی نامسکون است که کسی بهسراغش نمیرود مگر برای ویرانگری بیشتر بازماندهاش باشد.
البته اقلیم ایران بهتنهایی از فروپاشی اقلیمی رنج نمیبرد. دیگر کشورهای جهان، درحقیقت تمامی کشورهای جهان با معضلات تغییرات اقلیمی روبهرو هستند. تفاوت در حکومتهایی است که توجه به آینده پیش روی خود دارند و آنانی که هرگونه تلاش برای بازگویی واقعیت را سیاهنمایی میخوانند و سراغ سرکوب کسی میروند که صحبت این مشکلات را پیش کشیده است.
ورشکستگی اقلیمی: چه در ایران، چه در جهان
در جهان امروز که همهچیز به فضای مجازی گره خورده است، درک واقعیت سختتر از همیشه است. همزمان اعتماد به دانشمند، خبرنگار و رسانه هم کمتر شده است. وقتی شبکههای اجتماعی جای خبرگزاری را گرفتهاند، دیگر صحبت از واقعیت کار سختتری است. چون نمیتوانی واقعیت را از تبلیغات جدا کنی. تبلیغاتی که هدفشان خلق جهانی متناسب خواستههای یک شرکت یا حزب یا گروه سیاسی، مذهبی یا اجتماعی است تا آنکه اهمیت بدهد چرا و چگونه میتوان جهان را مثلا از ورشکستگی اقلیمی نجات داد.
بااینحال، بدون واقعیت نمیتوان حکمرانی کرد. هرچقدر تبلیغ کنید، وقتی آب نیست، نیست. وقتی برق قطع شده، دیگر نیست. وقتی خاک تحلیل رفته باشد، دیگر وجود ندارد.
رمضان، سردار سپاه و مسئول روابطعمومی پاسداران انقلاب اسلامی در ۱۸ مرداد امسال به رسانههای نزدیک به حکومت گفت:
در طول ۸٠٠ سال گذشته در دنیا چندین دریاچه همچون دریاچه ارومیه خشک شدند و این تغییرات اقلیمی خاص ایران نیست بلکه سوژهای است برای زیر سؤال بردن توانمندی نظام بود.
با انکار واقعیت، نمیتوان جلوی ورشکستگی آب را در ایران گرفت. تنها راه قبول اشتباهات گذشته و تلاش جدی، همگام با علم امروز، برای تغییر همهچیز است: از اینکه چمن را برداریم و گیاه مقاوم بومی نیازمند به آب کمتر استفاده کنیم تا تغییر شیوه کشاورزی تا تغییر غذایی که میخوریم، همهچیز وابسته به قبول واقعیت است.
نمیتوان همچنان به انکار واقعیت فروپاشی اقلیمی یا ورشکستگی آب، مشکلات جامعه را در این زمینه حل کرد. چون در یک مثال خیلی ساده و آشنا برای خیلیها، وقتی غذایی نیست، غذایی نیست. نمیتوان انکار کرد که غذا هست و سیر شد.
انکار نتیجهای ندارد به جز آنچه شیرین حکیم در ۶ ژوئیه امسال برای مجله «گلوبال پالسی» دانشگاه دورهام نوشت:
سازمان هواشناسی ایران میگوید ۹۷ درصد این کشور درجات مختلف خشکسالی را تجربه میکند. اگرچه بحران آب ایران تحتتاثیر تغییرات اقلیمی بدتر میشود، اما عامل اصلی کاهش منابع آب ایران، امتداد دههها سوءمدیریت زیستمحیطی، فساد و اولویت دادن به اقتصاد ورای نگرانیهای محیط زیستی است. با ادامه اعتراضات مدنی در ایران، توجه ویژهای باید به کمبود آب و پتانسیل مشکلات آب نشان داد که میتواند به هدایت نارضایتی و امواج مخالفتهای سیاسی منجر شود.
این وضعیتی است که آزادیخواهان داخل و خارج از کشور باید برایش برنامهای جدی داشته باشند. وگرنه حکومت عوض شود، وقتی آب نباشد، وقتی بعد روستا، نوبت تخلیه شهرها و سپس استانها برسد، چون آب، خاک یا هوای سالم نیست، ثبات سیاسی وجود نخواهد داشت.
چسب زخم هم مشکلی را حل نمیکند. یک مثال تازه این چسبزخمها، چاههای آبی است که در تابستان امسال در مدرسههای شهر مشهد حفر میشود، درحالی که حکومت خود میداند چاههای آب، از پایههای مشکل موجود آب در ایران هستند.
درنهایت آنچه نگرانکننده است، زمان بسیار محدودی است که تغییرات اقلیمی به جنبش آزادیخواهی ایران میدهد و هرچند پاسخ را نمیدانیم، اما بدون برنامهریزی جدی، شاید در آیندهای خیلی زودتر از آنچه خیالش را میکردیم، با مشکلات محیط زیستی روبهرو شویم که پاسخ سریع ندارند اما ایران را به کل تغییر دادهاند. تغییراتی که شاید اجازه ندهد قدرت بهشکل حقیقیاش بین مردم تقسیم شود تا آنکه در دست یک گروه باقی بماند که منابع محدود را بهنفع خود مصادره میکنند.