جنبش «زن، زندگی، آزادی» ویژگیها، گزارهها و نمادهایی داشت که آن را از بسیاری جهات با دیگر اعتراضهای ایرانیان از انقلاب مشروطه تاکنون متمایز میکرد. انقلابی که از روزهای پایانی شهریور ۱۴۰۱ با کشته شدن مهسا امینی در بازداشت پلیس امنیت اخلاقی تهران آغاز شد، خیلی زود چارچوبهای مرسوم و محدودکننده را شکست و با نمادها و شعارهای خلاقانه، ساختارشکن و پیشرو بر آزادی زنان و خواستههای برابریخواهانه آنان پافشاری کرد.
شعارهایی که ایرانیان معترض در جریان انقلاب ژینا در خیابانها، دانشگاهها و مدارس سر میدانند، بهطور اعجاببرانگیزی از تغییر جامعه ایران طی سالهای اخیر حکایت داشتند. چنانچه تحلیلگران و پژوهشگران تاریخ بخواهند چند سال یا چند دهه بعد از این، جنبش زن، زندگی، آزادی را واکاوی کنند، شعارهای این جنبش که دربرگیرنده ویژگیها و شاخصههای آن هستند، دادههای زیادی را در اختیار آنها میگذارند.
نماینده صریحاللهجه جنبشهای اعتراضی
شعار، شالوده یک نظام فکری، سیاسی، اجتماعی یا عقیدتی است که گاهی برای توضیح و تفسیر آن نگارش دهها کتاب، مقاله و بیانیه مطبوعاتی هم کافی نیست. وظیفه شعار این است که در یک ساختار فشرده و ساحت تاثیرگذار، خلاقانه و سخنورانه آن نظام فکری را که گاهی ممکن است یک جنبش اعتراضی باشد، بازتعریف کند.
شعار به طول و تفسیر نیاز ندارد. در عین حال هرچه کوبندهتر، طرارتر و تاثیرگذارتر باشد، مخاطبان بیشتری را همراه میکند. همین قدرت تاثیرگذاری آنی است که جریانهای سیاسی و اجتماعی را ترغیب میکند که برای فعالیتهای خود شعار طراحی کنند. هرچند که تجربه اثبات کرده است، تاثیرگذارترین شعارها در طول تاریخ آنهایی بودند که از دل اعتراضها و جنبشهای مردمی بیرون آمدند.
معترضانی که در گذرگاههای عمومی علیه یک نظام فکری یا ساختار سیاسی دست به اعتراض میزنند درحالیکه خطر سرکوب و تهدید آنها را تهدید میکند، فرصت کوتاهی برای طرح مطالبههای خود در دارند. ضمن اینکه میدانند نظام بنیادگرا اصلا خواستههای آنان نمیشنود؛ بنابراین در چنین شرایطی شعار متولد میشود که آن حرکت اعتراضی را معنا ببخشد و نمایندگی کند. این شعار در عین حال نقطه شروع، نقطه اوج و نقطه پایان اعتراض را هم دربرمیگیرد و روح کلی آن را توصیف میکند.
بیشتر شعارهای اعتراضی صریحاللهجه، تهاجمی، بیسابقه، افشاگر، رادیکال و مطالبهگرند و معترض را آشکارا در برابر مخاطب اعتراض قرار میدهند. با در نظر گرفتن این موارد درخواهیم یافت که شعارهای جنبش ژینا تا چه اندازه مطالبات این جنبش را نمایندگی کردند و چقدر با دیگر شعارهایی که دستکم در بیش از چهار دهه گذشته در ایران شنیده میشدند، تفاوت داشتند.
انقلاب اسلامی، انقلابی با شعارهای مردسالارانه
روحالله خمینی، بیش از چهار دهه پیش، وقتی سوار بر موج باورهای عقیدتی جامعه سنتی، ایران را مصادره کرد، بر طبل بنیادگرایی دینی و مذهبی کوبید تا به مدد حمایت باورمندان دین، پایههای حکومت خود را تحکیم کند.
خمینی که با اجباری کردن حجاب از همان ابتدا شمشیر خود را علیه زنان ایرانی از رو بست، میدانست که شرط بقای حکومتش، تقویت پیوند دیرین مردسالاری و دینمداری است؛ بنابراین شعارهای انقلاب اسلامی و پس از آن جنگ ایران و عراق سرشار از مفاهیم دینی، مذهبی و مردسالارانه بودند.
برای درک بهتر این موضوع کافی است شعارهایی مانند «خدا، قرآن، خمینی» و «ما همه سرباز توئیم خمینی، گوش به فرمان توئیم خمینی» را به خاطر بیاوریم که سراسر عقیدتی و مردانهاند.
زنان در این شعارها یا اصلا وجود نداشتند یا نگاه تحقیرآمیز و توهینآمیز به آنان مانند شعارهایی که علیه فرح پهلوی سر داده میشد، ابزاری برای اعتراض شدید به حاکمیت بود. در بهترین حالت هم با تاسی از دین و جامعه سنتی بر نقش «مادرانگی» زنان تاکید میشد. هر نوع فعالیت انتقادی و اعتراضی زنان هم پاسخهایی مانند «یا روسری یا تو سری» در پی داشت.
حاکمیتی که بیش از چهار دهه تلاش کرده بود این باور را در جامعه مردسالار نهادینه کند که «ارزندهترین زینت زن حفظ حجاب است» و شعارهایش سرشار از گزارههای مردانه در اداره مملکت بود در جریان جنبش زن، زندگی، آزادی با اتفاق دیگری مواجه شد که تا پیش از این خود را برای مواجهه با آن آماده نکرده بود.
زن، زندگی، آزادی، هویت انقلاب ژینا
صفآرایی معترضان در انقلاب ژینا با شعار نمادین «زن، زندگی، آزادی» یا «ژن، زیان، ئازادی» آغاز شد. شعاری که ساختار ظاهری سادهای داشت اما ساحت آن مفاهیم عمیقی را نمایندگی میکرد. ترکیب سه واژه قدرتمند «زن»، «زندگی» و «آزادی» روایتگر گویای سالها خفقان و سرکوب علیه زنان در ایران بود و هویت جنبشی را بازنمایی میکرد که برای انداختن طرحی نو به میدان آمده بود. زن، زندگی، آزادی نهتنها شعار که هویت انقلاب ژینا بود. انقلابی که بهسرعت مرزهای ایران را درنوردید و جهان را مات و مبهوت شکوه و مطالبهگری خود کرد.
در همان روزهای نخستین، شعارهای تاثیرگذار و تکاندهنده دیگری نیز خلق شدند که خلاقانه، بیسابقه، ساختارشکن، تهاجمی، مطالبهگر و افشاگر بودند و اقشار مختلف جامعه را به همراهی فرامیخواندند.
شعارهایی مانند «آهای آهای نشستهها مهسای بعدی از شماست» و «با خون ما نوشتید مهسا رو ما نکشتیم» علاوه بر اینکه ماهیت حکومت سرکوبگر را افشا میکردند، به جامعه هشدار میدادند که سکوت جایز نیست.
آنچه جنبش زن، زندگی، آزادی را آشکارا با دیگر اعتراضهای ایرانیان متمایز میکرد، چنانچه گفته شد، تمرکز شعارهای آن بر حقوق و مطالبههای زنان بود. دیگر شعارها مانند انقلاب ۵۷ عقیدتی و مردانه نبودند و این نشان میداد که در طول تمام این سالها بهرغم تلاشهای حاکمیت در سرکوب زنان، آنها نقش نوین خود را در جامعه بازتعریف کردهاند و حالا دیگر بخشهای زیادی از همان جامعه مذهبی نیز حاضر نیستند در زمین حکومت بازی کنند.
تفاوتهای آشکار جنبش ژینا را با انقلاب خمینی از شعارهایی که مردم سر میدادند میتوان بهوضوح مشاهده کرد. برخی از آنها در عین تازگی اعجاببرانگیز بودند و برخی نیز ساختارهای قدیمی را شکستند و مفهوم جدیدی را بازنمایی کردند اما همه آنها در یک موضوع مشترک بودند، تمرکز و تاکید بر مطالبات زنان و مبارزه با هرگونه نقض حقوق آنان.
در این میان، شعارهایی که مناسبات پیشین را کنار زدند، تغییر چشمگیر جامعه را نیز نمایان میکردند. اگر سالهای آغازین انقلاب اسلامی، مردان در کوی و برزن فریاد میزدند «میکشم میکشم، هرکه برادرم کشت» در جنبش انقلابی زن، زندگی، آزادی که با کشته شدن مهسا امینی آغاز شد، مردم فریاد برآوردند: «میکشم میکشم هرآنکه خواهرم کشت».
شعار «به مادرم بگویید دیگر پسر ندارد» نیز حدود چهار دهه پس از انقلاب اسلامی به «مادرم بگویید دیگر دختر ندارد» تغییر کرد. شعار «بجنگ تا بجنگیم» هم که نوعی رجزخوانی انقلابیون در زمان انقلاب و جنگ بود، حالا به «ما همه مهسا هستیم، بجنگ تا بجنگیم» تبدیل شده بود و از ستم رفته بر زنان ایران حکایت داشت.
معترضان جنبش زن، زندگی، آزادی، در چهلوچهارمین سال استقرار جمهوری اسلامی، پاسخ یاران خمینی را که با شعار «یا روسری یا توسری» زنان را تهدید کرده بودند، با شعار «نه روسری نه توسری، آزادی و برابری» دادند.
هرچند که راوی این شعارها زنان بودند، گروههای زیادی از مردان هم در همراهی با زنان، مطالبههای آنان را فریاد زدند. شعارهایی مانند «از کردستان تا تهران، ستم علیه زنان» و «عدالت، آزادی، پوشش اختیاری» نشانه آشکار ظرفیت و قدرت جامعه ایران برای مبارزه با هرگونه نابرابری جنسیتی بود.
اتفاق بیسابقه دیگر در انقلاب ژینا این بود که دیگر اعتراضها و مطالبههای مردم از جمله مشکلات اقتصادی و استبداد هم در ذیل مطالبات برابریخواهانه زنان تعریف میشد. شعارهای «بیکاری، بیگاری، حجاب زن اجباری»، «تجاوز توی زندان، اینم بود توی قرآن» و «تجاوز، جنایت، لعنت بر این ولایت» از آن جمله است.
جنبش زن، زندگی، آزادی وقتی به نقطه اوج رسید که معترضان به صراحت برچیده شدن بساط حاکمیت زنستیز را خواستار شدند و زنان به عنوان جلودار این مبارزه در برابر جمهوری اسلامی قد علم کردند.
شعارهایی مانند «گشت ارشاد بهانه است، اصل نظام نشانه است»، «حکومت ضد زن نمیخوایم، نمیخوایم»، «کشتن برای روسری، تا کی چنین خاک برسری» علاوه بر اینکه ستمهای جنسیتی تحمیلی بر زنان را آماج انتقاد قرار میدانند، مطالبه کلان معترضان را که براندازی حکومت بود، نمایندگی میکردند.
حالا دیگر بین حکومت و معترضان هیچ حجاب و پردهای وجود نداشت، حاکم مستبد دستور کشتار و سرکوب صادر کرده بود و انواع اتهامها را به معترضان منتسب میکرد. مبارزان نیز به صریحترین شکل ممکن پاسخ میدانند. فردای روزی که ابراهیم رئیسی، به دانشگاه الزهرا رفت و دانشجویان معترض را «مگس» خطاب کرد، شعار صریح و گزنده «هیز تویی، هرزه تویی، زن آزاده منم» در تمام ایران طنینانداز شد.
این شعار گزنده و کوبنده تکلیف معترضان را با حکومت یکسره کرد. معترضان، حاکمیت زنستیز را به «هرزگی» و «هیزی» محکوم کردند و با رفتاری تهاجمی در برابر انگهای حکومتی ضمن دفاع از خود فریاد آزادی و آزادگی را رساتر از پیش سر دادند. برای همین است که خیلیها این شعار را دومین شعار مهم انقلاب ژینا پس از شعار زن، زندگی، آزادی میدانند. چراکه در یک جمله باشکوه و کوبنده نظام مستبد را از همان نقطهای که در آن ضعف داشت، به چالش کشاند.