در نامهای که روز ۱۰ شهریور منتشر شد، بهاره هدایت گفت این اعتصاب غذا در اعتراض به کشتن جواد روحی و برای آزادی الهه محمدی و نیلوفر حامدی است؛ این دو روزنامهنگار پس از پوشش قتل دولتی ژینا (مهسا) امینی بازداشت شدند و تاکنون بدون مرخصی در زندان هستند.
جواد روحی، معترض اهل آمل بود که در اعتراضات، زن، زندگی، آزادی بازداشت و به سه بار اعدام محکوم شد. او طی مدت بازداشت و در بازجوییها برای پذیرش اتهامهای واهی شکنجه روحی و فیزیکی شد و در ۹ شهریور ۱۴۰۱ در زندان نوشهر به طرز مشکوکی جان باخت.
نامه هدایت در مورد سیاستهای سرکوب در جمهوری اسلامی پس از جنش زن، زندگی، آزادی و مفهوم «وجدان» است که به گفته او «اندوخته اخلاقی ماست که خودمان و نسبتمان با جهان را داوری میکند.»
بهاره هدایت در مورد جمهوری اسلامی و محاکمه و زندانی کردن انسانهای با وجدان در کشور مینویسد:
و این وجدان بیدار جمعیست که تا به امروز به محاکمه کشیده شده و در آن سوی میز محکمه، محاکمهکنندگان که همان قاتلانند، نشستهاند. با این وارونگیهای مهیب چه باید کرد جز محافظت از وجدان؟
با نام ژینا و برای وجدان
هدایت نامهاش را به نام ژینا آغاز میکند که نامش رمزی شد:
در آستانه سالگرد قتل “دختر ایران” مهسا (ژینا) امینی، قاتلانش دست به سرکوب مضاعف زدهاند تا نام اویی را که «اسم رمز ما» شد از خاطرمان و از وجدانمان بزدایند.
بهاره هدایت، که بیشتر عمر تحصیلی خود را در زندان گذرانده، دانشجوی کارشناسی ارشد علوم سیاسی دانشگاه تهران است. او برای چندین بار است که زندانی شده و این نامه را در حالی از زندان مینویسد که به جرم شرکت در تظاهرات در اعتراض به شلیک به هواپیمای اوکراینی، حکم چهار سال زندان خود را میگذارند.
هدایت در نامهاش به سرکوب زندانیان سیاسی خانواده جانباختگان معترض و دانشگاه اشاره می کند و در مورد حکومتهای توتالیتر مینویسد که چگونه سعی میکنند حقیقت را دستکاری کنند:
حکومت توتالیتر همواره تلاش میکند تا جهان وارونهای را که آفریده است، عادی جلوه دهد. عادی جلوه دهد که صدها و هزاران جوان این مرز و بوم را به خاک و خون کشیده به جرم رقصیدن همچون جواد روحی و خدانور، به جرم وجدان بیدار همچون نیکا و سارینا. عادی جلوه دهد که دانشگاه را از دانشجو گرفته تا استاد قلع و قمع کرده و عادی جلوه دهد که در آستانه سالگرد مهسا خانوادههای داغدار را زیر ضرب بیامان سرکوب گرفته است.
او از مجموعهای از زندانیان زن از طیفهای مختلف نام میآورد که دستگاه سرکوب با کنترل روایتها سعی کرده است، واقعیتها را در مورد آنها مخدوش کند: «در اینجا پشت دیوارهای زندان اوین نیز، ناحقیقتی که حاکمیت تمامیتخواه رقم زده و میخواهد عادی جلوهاش دهد، پیش چشم ما جاریست؛ ناحقیقت همکاری با دولتهای متخاصم برای فعالان محیطزیست، سپیده کاشانی و نیلوفر بیانی، این دو تنی که صرف حضورشان در بند، ترجمه دردمندانهایست از وجدانهای لگدمالشده ما. ناحقیقت فعالیت تشکیلاتی برای فریبا کمالآبادی و مهوش شهریاری، اینانی که روز به روزِ گذران عمرشان در زندان معادل فرسایش وجدانهای ماست. ناحقیقت توهین به خامنهای برای سپیده قلیان، این جانِ عزیز به بند نیامدنی. ناحقیقت اشاعه فحشا برای دهها زنی که با بدنهای لگدکوب طی چند ماه اخیر به اوین آمدند، و ناحقیقتهای بیشمار برای دهها همبند و همزندانی دیگر.»
برای آزادی الهه محمدی و نیلوفر حامدی
در بین زندانیان سیاسی کنونی، بهاره هدایت به نقش روزنامهنگاران در بیدار نگهداشتن وجدان جمعی تأکید میکند و از الهه محمدی و نیلوفر حامدی نام میآورد که پوشش خبری آنها از قتل دولتی ژینا امینی، آگاهی رسان زن، زندگی، آزادی بود. او به دروغ حکومت در رابطه با پرونده این دو روزنامهنگار اشاره میکند و مینویسد که اتهام همکاری با دولتهای خارجی در پرونده آنها «ناحقیقت» است. به گفته هدایت این دو تن در رابطه با قتل ژینا امینی، «وظیفه روزنامهنگاری خود را تماما به انجام رساندند».
بهاره هدایت برای آزادی الهه محمدی و نیلوفر حامدی اعلام اعتصاب غذا میکند:
من به تبعیت از آن وجدان و برای محافظت از آن، برای آزادی الهه و نیلوفر به عنوان نمادهایی از جنبش سربلند زن، زندگی، آزادی، در اعتراض به کشتن جواد روحی در زندان، و در حمایت از یکسال مقاومت بیامان زنان آزادیخواه کشورم، از عصر روز پنجشنبه ۹ شهریور دست به اعتصاب غذا میزنم. باشد که این ادای سهم کوچکی باشد بر آستان آزادی ایران؛ این سرزمین خسته از استبداد.
زندان زندانی سیاسی در ایران، از جمله بهاره هدایت، با نوشتن نامه به فعالیتهای اعتراضی خود از داخل زندان ادامه میدهند. این زنان در هفتههای گذشته به وضعیت خصوصیسازی تلفنهای زندان و تبعیض در دسترسی زنان زندانی به تلفن معترض شدند. آنها همچنین در نامهای در بهمن ۱۴۰۱، علیه اعدام ایستادند و در نامه از مردم و فعالان بیرون از زندان خواستند برای توقف حکم اعدام معترضان از پا ننشینند.
بهاره هدایت در نامه دیگری که در آذر ۱۴۰۱ از زندان اوین به بیرون داد نوشت:
امکان برونرفت نظام موجود از وضعیت پدیدآمده وجود ندارد، چرا که نه هیچ جزئی از مطالبات معترضین در درون ساختار فعلی برآوردنی است، و نه هیچ جزئی از مطالبات نزد اکثریت ملت قابل چشمپوشی است.
او نوشت چارهای جز رفتن جمهوری اسلامی نیست: «جمهوری اسلامی باید برود زیرا سرشت و سرنوشتش تباهیست».