با رشد تماشاخانههای خصوصی در سالهای ۹۴ و ۹۵ و از بین رفتن تمرکز روی سالنهای دولتی، فعالیت گروههای نمایشی افزایش یافت و چرخه مالی تئاتر به ویژه در بخش خصوصی چند برابر شد. اما با بالارفتن بهای بلیتها از سال ۹۷ به دنبال اجرای نمایشهای پرهزینه با حضور سلبریتیها، و همچنین با افزایش اجرای کمدیهای سخیف، مخاطب هنرهای نمایشی حدود ۲۵درصد کاهش یافت. در سال ۹۸ نیز قانونی تصویب شد تا اجراهای نمایشی مشمول پرداخت ۹درصد مالیات ارزش افزوده از گیشه فروش شوند.
کاهش سودآوری تئاتر همراه با بالاگرفتن اعتراضها و کاهش مشارکتهای مدنی، موجب افت اجراهای نمایشی در سال ۹۹ شد و همهگیری ویروس کرونا و متعاقب آن تعطیلی و توقف کار بیشتر تماشاخانههای خصوصی، سالنداران را ورشکست کرد. اواخر اسفند ۹۸، شانزده تماشاخانه مستقل در تهران، از جمله تماشاخانه شهرزاد، عمارت روبرو، دیوار چهارم، شانو، آژمان و استادمشایخی به خاطر محدودیتهای کرونا در یک ماه، بیش از دو میلیارد و نیم ضررمالی داشتند و این در حالی بود که بهای اجاره ملاک هم افزایش یافته بود. (دنیای اقتصاد، شماره خبر: ۳۶۷۰۵۲۲)
با قیام ژینا و تحریم صحنههای نمایش، تئاتر به محاق رفت و در نبود حمایتهای دولت و سنگاندازیهای شورای نمایش، تیر آخر به تئاتر ایران زده شد. تماشاخانهها محکوم به ورشکستگی شدند و گروههای تئاتری در شرایط تحمیلی صرفاً با انگیزههای فردی کار میکنند. با این حال خبرگزاری دولت (ایرنا) در پایان دهه محرم در مورد رونق بازار نمایش و تئاتر، ارقام و آماری را اعلام کرد که مبنای درستی ندارد و بیشتر برای آمارسازی به قصد نمایش شکوفایی تئاتر روی کاغذ تدارک دیده شده است.
آمارسازی دولتی
خبرگزاری دولت با تیتر «رونق تئاتر در دولت سیزدهم به روایت آمار و ارقام؛ نمایش جانی دوباره گرفت» تعداد نمایشهای تولیدشده تا پایان تیر سال جاری را بیش از ۷۶۰۰ عنوان، تعداد اجراها را مجموعا ۶۲هزار و جمعیت تماشاگر را حدود ۴ میلیون نفر اعلام کرد. آماری که عنوان رونق را بر پیشانی داشت اما در مقایسه با آمار معمولی در سالهای گذشته یا میانگینهای سالانه، عدد کمتری بود و بنابراین، برعکسِ آنچه قرار بوده موفقیت «دولت سیزدهم» تلقی شود، حتی اگر مبنا را بر صحت ارقام و اعداد اعلام شده در نظر بگیریم عملکرد دوساله دولت سیزدهم در مقایسه با عملکرد یکساله دولتهای پیشین خود ناموفقتر بوده است.
آمار مربوط به تئاتر در سالهای قبل بیشتر هم بوده؛ برای مثال، در سال ۱۳۹۶، ۶۳۹۰ عنوان نمایشها با ۲۰۷ هزار و ۹۰۰ اجرا در ۱۲۹۲ سالن، در مجموع ۵ میلیون و ۵۷۹ هزار و ۲۳۴ نفر تماشاگر را جذب کردهاند.
درستی این اینفوگرام البته محل تردید است. این اینفوگرافی که تعداد اجراهای هر اثر را ۳۲.۵ شب و عده تماشاگران برای هر نمایش را ۸۷۳ نفر منظور کرده بود (!)، در مهر ۱۳۹۷ پس از گفتوگو با تعدادی از مدیران انجمنهای نمایشی استانها، از سوی خبرگزاری ایسنا مورد انتقاد قرار گرفت:
پیگیریها نشان میدهد نه تنها در برخی نقاط کشور آمار دقیق و کاملی برای تمام این جزئیات وجود ندارد بلکه میزان فروش و تعداد نمایشها با آنچه اعلام شده تفاوت دارد؛ چرا که در برخی شهرهای کشور چندان بلیتفروشی جدی برای نمایشها انجام نمیشده و نمیشود و مدتی است که تلاشها و سختگیریهایی برای این امر صورت میگیرد تا آثاری که بلیتفروشی داشته باشند، بیشتر مورد حمایت قرار بگیرند. در تهران نیز با وجود آنکه حدود یکصد نمایش در هر شب روی صحنه میرود، اما تعداد اجراها گاهی به کمتر از ۳۰ شبی که روال بوده میرسد و این اتفاق در شهرستانها امری معمول است، چون میانگین اجرای یک نمایش در شهرهای دیگر ۱۰ شب است و فقط در دو سه شهرِ موفق و پرمخاطب به ۲۰ شب میرسد.
(ایسنا، کدخبر: ۹۷۰۷۲۴۱۳۸۴۷).
اتفاق مشابهی در مورد «اعلام نرخ تورم اسفندماه ۱۴۰۱» نیز از سوی مرکز آمار ایران رخ داده است که به جای مبنا قراردادن آغاز سال ۱۴۰۱، از بازه زمانی ۱۳۹۵ تا ۱۴۰۰ برای مقایسه استفاده کرده است و بدیهی است که چنین مبنایی نرخ تورم در اسفندماه ۱۴۰۱ را به شدت کاهش دادهاست. (به نقل از آرمانملی آنلاین، سهشنبه ۱۷مرداد)
خبرگزاری فارس نیز شهریور سال گذشته، یعنی در نخستین سال روی کار آمدن دولت سیزدهم، از رشد ۱۴۴درصدی آمار نوبتهای اجرا و همینطور افزایش ۱۸۸درصدی آمار تماشگران تئاتر در یک سال خبر داد؛ صحت این آمار هم البته مورد تردید است.
ساختن چنین آمارهایی با مبناهای غیرمنطقی و ترسیم اینفوگرافیهایی که راستیآزمایی نمیشوند آیا تنها برای قوی نشان دادن عملکرد دولت سیزدهم است؟
ارائه این جدولها و آمار و ارقامی بدینشرح، در حالی است که از آبان سال ۹۸ و با اوجگیری اعتراضها، اهالی تئاتر امکان رفتن به سالنها برای اجرای نمایش یا اصولا انگیزه تماشای تئاتر را از دست داده بودند و به جای سرگرمی به دنبال طرح مطالباتشان بودند.
این وضعیت با فاجعه سقوط هواپیمای اوکراینی در دی ۹۸ تشدید شد و دیگر تمایلی به تفریحهای فرهنگی به جا نگذاشت. شیوع کرونا و گسترش اپیدمی از اسفند ۹۸ نیز مزیدی بر علت شد تا اکثر یا همه سالنهای نمایش، از کوچک تا بزرگ تا پایان سال دیگر، یعنی سال ۹۹ و حتی در ماههای ابتدایی سال ۱۴۰۰ تعطیل بمانند و بدیهی است که سالنهای خالی و تعطیلیها، باعث سقوط آمار در این سالها شدهاند و بنا نیست پایه محاسبه برای ارزیابی آماری قرار گیرد.
سال ۱۴۰۱ با مدیریت جدید در تئاتر ایران آغاز شد؛ مدیریت در سطح معاونت هنری وزارت ارشاد و همچنین ادارهکل هنرهای نمایشی که از نیمه دوم ۱۴۰۰ تعیین شده بود. در ششماه اول این سال، آمار توقیف اجراهای نمایشی افزایش یافت و شرایط چنان نگرانکننده شد که برخی کارگردانان از بردن نمایش روی صحنه انصراف دادند. برخی از تماشاخانههای خصوصی تعطیل و برخی ورشکست شدند. جدایی تماشاخانه ایرانشهر از خانه هنرمندان هم به باور صاحبنظران دلیلی شد تا هر دو مکان تضعیف شود.
تاثیر قیام ژینا
به دنبال قتل مهسا امینی در نیمه دوم ۱۴۰۱ و با وقوع موج دادخواهی و گسترش تظاهرات و اعتصابها و وقوع چشمگیر جنبش «زن، زندگی، آزادی» بازیگران، هنرمندان و فعالان بسیاری دست از کار کشیدند و عدهای بهخاطر حمایت از پوشش اختیاری دستگیر یا ممنوع از فعالیت شدند. نمایشی به روی صحنه نرفت و اهالی هنر، جز آن عدهای که منافع خود را وابسته به حکومت میدیدند، یا تعلیق و خانهنشین شده بودند، یا در خیابانها مشغول اعتراض بودند. جشنواره تئاتر فجر هم مانند جشنواره فیلم فجر، با تحریم هنرمندان و کنار کشیدن مردم روبرو و در سالنهای خالی از تماشاگر برگزار شد و در نهایت دبیران و مدیران را دلسرد کرد.
با وجود این کاستیها و از رونقافتادن صنعت تئاتر و سینما و نشر و مطبوعات، یا بالارفتن نرخ تورم و افزایش قیمتها، تکرار کسری بودجه، افزایش مشکلات مسکن و معیشت و تغذیه، قطع آب و برق، آلودگی هوا نمیتوان عقیده داشت همه چیز رو به راه است و پاک کردن صورت مسئله و فرافکنی مشکلات در بحبوحه بحرانهای اقتصادی هیچ کمکی به حل آنها نمیکند.
هنرمندان در پی راهکارهای دیگر
با اینهمه تئاتر ایران همچنان زنده است. با این تفاوت که هنرمندان در پی راهکارهای دیگریاند که ممکن است زیباشناسی آثار را تغییر دهد. امیر رضا کوهستانی، یکی از معدود چهرههای جهانی تئاتر ایران در سال ۹۴ با توجه به پیامدهای خصوصیسازی تئاتر هشدار داده بود که کاهش حمایتها از تئاتر، زیباشناسی آثار را هم تحت تأثیر قرار میدهد. کوهستانی در آن زمان در مصاحبه با مهر با اشاره به تجربه کشور آلمان در کاهش بودجه تئاتر، مسألهی مهمی را به طور ضمنی مطرح میکند:
در ایران بودجه تئاتر که قطع شد به صورت خودکار تئاتر خصوصیسازی شد و در پی آن زمینههای زیباشناسی این هنر دچار دگرگونی گردید. لذا ناخودآگاه کارگردانان تئاتر ناچار و ناگزیر به تئاترهای کوچک، بازنمایش تئاترهای گذشته و کلام محور شدند. از سویی کارگردانهایی نیز ناچار به همسانسازی آثارشان با سالنهای محدود شدند.
این روند همچنان ادامه دارد؛ با این تفاوت، که همسو با بحران معیشتی به دلیل اِعمال محدودیتها، تئاتر مستقل ایران به سوی زیرزمینیشدن میرود. به این ترتیب دولت سیزدهم در ادامه سیاستهای دولت دوازدهم و دست در دست دولت قبلی، تئاتر ایران را زمینگیر کرده است؛ تئاتری که اقتصادش هرگز شکوفا نبود اما با سرمایهها و انگیزههای فردی به حیات خود ادامه میداد و امروز جز ویرانهای از آن به جای نمانده است.