دیدگاه

یکی از از راهکار‌های بنیادی جمهوری اسلامی در سرکوب جنبش انقلابی ژینا هم در عرصه‌ی تئوریک و هم در عرصه‌ی پراکتیک کاربرد «تئوری سیب فاسد» بوده است. 

تئوری سیب فاسد چیست؟

پیشینه‌ی تئوری سیب فاسد یا «تئوری دومینو»، بنابر آنچه نوام چامسکی در کتاب «ایدئولوژی و قدرت» می‌نویسد، به دوران پس از جنگ جهانی دوم، دو قطبی شدن جهان و آغاز جنگ سرد میان بلوک امپریالیسم و سوسیالیسم باز می‌گردد. کارکرد آن معطوف به تشریح سیاست خارجی آمریکا برای حفظ هژمونی سیاسی و اقتصادی‌اش در جهان است. این تئوری را این طور می‌شود خلاصه کرد:  تلاش کشورها و جنبش‌ها برای تحقق استقلال و آزادی به عنوان «الگوی خوب» به سایر کشورها می‌تواند به شکل کلی ویروس تسری پیدا می‌کند، و  تبدیل به «تهدید بد» برای نظم جهانی‌ای شود که رهبری‌اش را آمریکا به عهده دارد. به عنوان نمونه نوام چامسکی می‌نویسد: «کسینجر هراس داشت سوسیالیسم دموکراتیک آلنده نه تنها آمریکای لاتین بلکه اروپای جنوبی را هم آلوده کند.»[i]

تئوری سیب فاسد به لحاظ روانشناسی بر احساس خطر از «دیگری» استوار است و جلوه‌ای از «جهان‌بینی دینی» آمریکائی‌ها‌ست. این «دیگری» متناسب با تغییر شرایط جهانی می‌تواند جلوه و تجسد متفاوتی پیدا کرده است: آدم‌آهنی‌های کمونیست سرخ و ماتریالیست بدون احساس، بنیادگرایان اسلامیست خشن با شمشیرهای پهن قرون وسطایی و جلیقه‌های انتحاری، زردپوست‌های  باهوش و متخصص و کونگ فو‌کار چاقو در جیب و…. انگیزه اصلی از همه این تصویرسازی‌ها اما به قول نوام چامسکی چیزی جز دفاع از «آزادی پنجم»، یعنی تضمین آزادی غارت و استثمار در سیاست خارجی امریکا و قدرت های بزرگ نبوده است. 

Ad placeholder

جمهوری اسلامی و تئوری سیب فاسد

آنچه استفاده آمریکایی‌ها و قدرت‌های بزرگ از «تئوری سیب فاسد» را با استفاده حاکمان جمهوری اسلامی از آن متمایز می‌کند این است که در آمریکا این «دیگری‌سازی» معطوف به مردم سایر کشورهای معترض به سیاست‌های ایالات متحده است که دشمنان خارجی و تهدید امنیت ملی ارزیابی می‌شوند؛ برای حاکمان جمهوری اسلامی اما پیکان تئوری سیب فاسد متوجه خود مردم معترض ایران است که به عنوان پایگاه دشمنان خارجی و در نتیجه مخل امنیت ملی تلقی می‌شوند.  

از زمان آغاز اعتراضات در جنبش انقلابی ژینا و به‌ویژه بعد از افت نسبی این اعتراضات (که رسانه‌های رسمی کشور، تریبون‌های نماز جمعه، صدا و سیما و افراد صاحب قدرت در دولت و حکومت روی آن بسیار مانور داده و از آن استفاده ترویجی و تبلیغی کرده‌اند)، روندی از فرافکنی «تئوری سیب فاسد» بر مطالبات واقعی مردم وجود داشته است. 

کاربرد «تئوری سیب فاسد» نزد حاکمان جمهوری اسلامی را به لحاظ تئوریک و پراتیک می‌توان به دو شکل ایجابی و سلبی متعین کرد. در شکل ایجابی، استفاده از تئوری سیب فاسد به معنای نسبت دادن معترضان به قدرت‌های بیگانه علی‌الخصوص آمریکا و تلقی آنها به عنوان پایگاه داخلی این قدرت‌هاست. سناریو غالبا این طور نوشته می‌شود‌‌‌: ایران یک کشور مستقل ضد سیاست‌های سلطه‌جویانه‌ی امریکا است و آمریکا با سرمایه‌گذاری هنگفت و از کانال عوامل داخلی، اعتراضات (فتنه) را برنامه‌ریزی و سازمان‌دهی می‌کند تا جمهوری اسلامی را به عنوان یک حاکمیت مستقل و مردمی از پای دربیاورد و  دولت دست‌نشانده و تامین‌کننده‌ی منافع آمریکا را جایگزین کند. بنابراین هر فرد، سازمان و گروهی که از اعتراضات حمایت کند یا مستقیما از سوی آمریکا و قدرت‌های غربی دیگر اجیر شده‌است و یا جاهلانه و ناآگاهانه در این راستا حرکت می‌کنند. نتیجه‌ی عملی این سناریوسازی این خواهد شد که صاحبان قدرت در جمهوری اسلامی مجاز هستند به بهانه دفاع از امنیت ملی و قطع دخالت بیگانگان و حفظ استقلال هرگونه اعتراضی را در داخل کشور سرکوب کنند وگرنه در آینده‌ی نزدیک دشمنان خارجی به میانجی عوامل داخلی ایران را اشغال خواهند کرد.

وجه سلبی «تئوری سیب فاسد» اما معطوف به ممانعت از تکثیر اعتراضات به مثابه‌ی یک ویروس و جلوه یافتن آنها به گونه‌‌ای است که بتوانند به عنوان الگوی مبارزه به سایر بخش‌های جامعه سرایت ‌کنند و در نتیجه افراد بیشتری به جنبش انقلابی ژینا بپیوندند. 

کاربرد سلبی تئوری سیب فاسد مبتنی بر ایجاد این تصور از طریق انواع دروغ‌ها و مغزشویی‌های نظام‌مند است که  جنبش انقلابی ژینا ارزش‌های غیر اخلاقی، فاسد، منحرف‌کننده و بیمار را نمایندگی می‌کند و در صورت پیروزی و موفقیت، این جنبش موجب فروپاشی ارزش‌های فردی، خانوادگی و انسانی خواهد شد. نتیجه عملی این تصویرسازی فروکاست مطالبات واقعی مردم، و بازنمایی تقلیل‌گرایانه حرکت اعتراضی آنها در قالب جنبش برهنگی، انقلاب آزادی جنسی، انقلاب بی‌اخلاقی و … است. 

Ad placeholder

محاکمه مردم از طریق محاکمه یک سلبریتی 

ردپای تئوری سیب فاسد را در گفتار مقامات جمهوری اسلامی آشکارا می‌توان دید. سخنان اخیر منصوره معصومی اصل، مسئول کمیته امور بانوان، مدیر دارالقرآن اوقاف کرج، مشاور امور خانواده و تربیت فرزند… یک نمونه سرشت‌‌نماست. منصوره معصومی اصل ضمن حمایت از احکام قوه‌ی قضاییه مبنی بر روان‌پریشی سلبریتی معترض که کشف حجاب کرده خواستار افزایش این مجازات‌ها شده و مشخصا بر اساس الگوی تئوری سیب فاسد سخن می‌گوید:

 این‌ها از نظر روحی خلا‌های روحی در درون خانواده را می‌خواهند در اجتماع به شکل مسموم جبران کنند… ما بنات الحیدری‌ها می‌گیم چرا اینها را ممنوع الخروج می‌کنید! آقا سیب گندیده بماند کنار سیب سالم، سیب‌های سالم را هم خراب می‌کند. ما می‌گیم اتفاقا اخراجشان کنید و ممنوع الورودشون کنید… سلبریتی‌های بی‌هویت خود‌تحقیر جایی در این بهشت نباید داشته باشند و به جهنمی که دوست دارند اخراج شوند.

آنچه در این سخنرانی و سایر اظهار‌نظرهای مسئولان جمهوری اسلامی در رابطه با انحراف اخلاقی معترضان در جنبش انقلابی ژینا به بیان آمده است به هیچ عنوان معطوف به طیف خاصی از معترضان و یا سلبریتی‌ها نیست، بلکه کل مردم معترض ایران را نشانه می‌گیرد.

حیات اجتماعی سلبریتی‌ها در گرو سرمایه‌ی نمادین‌ آنهاست و بازتولید سرمایه نمادین منوط به پیوند با بدنه‌ی جامعه است. رابطه اجتماعی در اینجا پایه‌ی مادی شهرت است. در انتزاع از بدنه‌ی جامعه، اقتصاد شهرت دچار بحران و سلبریتی از گردش خارج خواهد شد. فارغ از صلاحیت فردی سلبریتی‌ها و تاثیر مناسبات رسانه‌های قدرت در بازتولید سرمایه نمادین، شهرت ماهیتی رابطه‌ای و اجتماعی دارد و مبتنی بر فرایند گردش دائما در حال تغییر و تجلی ارزش‌های مادی و موجود جامعه است. سلبریتی‌ها به عنوان حاملان شهرت بازتاب واقعی یا غیرواقعی این روابط اجتماعی عینی هستند. 

تا قبل از جنبش انقلابی ژینا مطلقا هیچ سلبریتی‌ای در داخل کشور برای به اعتراض به حجاب اجباری، حجاب از سر برنداشته بود. آن بخش از هنرمندان معترضی که پس از جنبش حجاب از سر برداشتند، همچون آینه تبدیل به بیانِ واقعیت عینی جنبش انقلابی ژینا شدند و شهرت‌شان محتوای اجتماعی متمایزی پیدا کرد که ریشه در عینت آنتاگونیستی جامعه داشت و بازتاب واقعی آن بود. به همین دلیل هنگامی که قوه قضاییه سلبریتی مشهور را به دادگاه احضار می‌کند، و قاضی به دلیل برداشتن حجاب حکم بر روان‌پریشی او می‌دهد، آنچه مورد محاکمه قرار می‌گیرد دیگر به سادگی دیگر یک سلبریتی معترض در ماهیت فردی‌اش نیست، بلکه کل مردم معترض ایران (که پایه‌ی مادی و عینی شهرت دگرگون‌شده این سلبریتی‌ معترض اند) مورد محاکمه قرار گرفته و براساس الگوی «تئوری سیب فاسد»، حکم بر روان‌پریشی، فساد، بیماری روانی و روحی آنها داده شده است. 

توسل به «تئوری سیب فاسد» که بر دشمنی آشکار با مردم به عنوان «تهدید بد» دلالت دارد، یکی از مهمترین تجلی‌های نوع‌شناسانه ایدئولوژی حاکمان جمهوری اسلامی است. «تئوری سیب فاسد» زمینه را برای ترور و خشونت نظام‌مند دولتی فراهم کرده و از راه‌کارهای عوامل جمهوری اسلامی بر حفظ  و بازتولید ساختار قدرت مبتنی بر بر کاست آخوندها، مافیای اطلاعات و امنیتی‌ها، نظامیان و دیوان‌سالاری بروکرات‌ها در یک نظام‌سیاسی است که خود تا بن استخوان فاسد است.

پانویس :

[i]  نوام چامسکی. ایدئولوژی و قدرت. ترجمه. بهروز شیدا. نشر عصر جدید سوئد. چاپ اول. ص. ۵۷.