خطری که در دانشگاه‌ها جمهوری اسلامی را تهدید می‌کند، نظام را برآن داشته تا سنگرهای این نهاد قدرت‌مند را یکی یکی با نفوذ در بدنه‌ی علمی‌اش تسخیر کند. اما آیا دغدغه‌ها و تلاش‌های رژیم اسلامی برای رسیدن به این هدف، سودمند خواهد بود؟ 

مادام کوری هم خانم بوده و هم کور. با این وجود جایزه‌ نوبل گرفته است.

برای استاد «میم» که دکترایش را از دانشگاه کمبریج گرفته است، گفتن از شیمی‌دانان کلاسیک، به نظر نمی‌بایست سخت بیاید. اما وقتی این جمله را سر اولین کلاس درس دانشجویان دوره‌ تخصص بیان کرد، هیچ کس جرات نکرد با صدای بلند بخندد یا حتی تعجبش را به زبان بیاورد.  

خیلی از دانشجویان می‌دانستند او یکی از عزیزدردانه‌های نظام است که با توصیه‌نامه و امریه‌ مقامات بالا به هیات علمی راه یافته.  

نسرین علی‌خانی (اسم مستعار) هم‌دوره‌ایِ دکتر میم، او را به هیچ‌وجه دارای صلاحیت ورود به هیات علمی نمی‌داند و از زمانی می‌گوید که شایعه‌ استادی او روی زبان‌ها افتاد:

آقای دکتر حتی آماده‌ امتحان دادن نبود. دو سه روز پیش از امتحان بورد، از ما می‌پرسید از کجا قرار است سوال بیاید؟ اما وقتی برای کاری به دفتر رییس بورد تخصصی رفتیم، دکتر ع، رییس بورد روان‌پزشکی از شدت عصبانیت فقط راه می‌رفت. نامه‌ وزیر را نشان‌مان داد و گفت: «وزیرعلوم این آدم را به عنوان مسوول امتحان بورد معرفی کرده. یعنی شازده نه تنها قرار نیست امتحان بدهد، بلکه به عنوان یکی از اعضای هیات بورد تخصصی معرفی شده و قرار است از شما امتحان بگیرد.

علی‌خانی اظهار تاسف می‌کند:

وقتی در هیات بررسی صلاحت بورد دیدیمش، شک‌مان به یقین بدل شد که شاید بیش از هرچیز نظام در دانشگاه نفوذی می‌خواهد. او اکنون رییس دانشکده‌ است. استادی که در انگلیس درس خوانده اما به هیچ‌وجه نمی‌تواند حتی در حد چند جمله، انگلیسی حرف بزند. از این بدتر اسمش پای چند تا کتاب است که همکاران بیچاره‌ ما با خون دل ترجمه و تالیف کرده‌اند.

قانونی که نه جامع است نه مانع

از دید علی‌خانی، قانونی که در زمینه‌ جذب استاد تصویب شده، تفسیرپذیر است و راه را برای اعتراض می‌بندد. قانون اگر در عین جامع بودن مانع هم باشد، اجازه‌ تفسیر و برداشت‌های گوناگون را به سوءاستفاده کنندگان نمی‌دهد. 

در قانون موسوم به قانون ۲۱ ماده‌ای تأسیس دانشگاه، ضمن اشاره به سلسله مراتب مدیریتی دانشگاه، به چگونگی استخدام اعضای هیأت علمی و مراتب علمی آن‌ها اشاره شده است. در این قانون آمده‌است که هر شخص درخواست کننده، برای ورود به هیات علمی می‌باید از شرایط عمومی و اختصاصی برخوردار باشد و بر اساس تبصره ۲ «مرجع تشخیص شرایط عمومی و اختصاصی موضوع این ماده، حسب مورد، مبادی قانونی ذیصلاح در دانشگاه و وزارت [علوم] هستند.» در این قانون برخی افراد که از آن‌ها به عنوان «خبرگان» یاد شده، می‌توانند بدون مدرک رسمی مشغول به کار شوند. همچنین خانواده‌ شهدا و جانبازان هم در این زمینه صاحب سهمیه هستند. 

این در حالی‌ست که به کارگیری استادان فرمایشی و تحمیل برخی نیروهای هم‌سو با تفکرات رهبر جمهوری اسلامی، راهی برای تسلط بر جریان‌های دانشجویی و کنترل دانشگاه‌ها و بر این اساس دلیل تفسیرپذیری قانون اسخدام هیأت علمی به شمار می‌آید. از دید برخی اعضای هیات علمی که با کوشش خود موانع را پشت سر گذاشته‌اند، این تلاش‌های هدف‌دار، بدنه‌ علمی سیستم را نحیف و از استادان یک مشت خبرچین و مزدبگیر می‌سازد که هدف‌شان از رخنه به سیستم، کنترل حرکت‌های دانشجویی‌ست.

آمارهای زبان‌دار

 ۲۷ مهرماه گذشته, علی خامنه‌‌ای در دیدار با نخبگان کشور به فراوانی استادان و اعضای هیات علمی بالید و تاکید کرد: 

سال‌های اوّل انقلاب – همان سال‌های حدود ۵۹- ۶۰  که ما در مسائل دانشگاه بحث می‌کردیم، آن طور که در ذهنم هست، حدود پنج هزار استاد، اعضای هیأت علمی در کشور بود؛ الان بیش از صد هزار است؛ الان بیش از صد هزار است. جمعیّت کشور بیش از دو برابر شده اما این، ۲۰ برابر شده؛ این‌ها مهم است. این آمارها خیلی زبان‌دار است، خیلی گویاست انقلاب چه کار کرده؟ … دانشگاهی‌های ما اجازه ندادند از بیرون استاد بیاوریم؛ استاد تربیت کردند. الان شاید صدی نود استادهای امروز، نسل‌شان تربیت‌شده‌های اساتید دانشگاه خودمان هستند؛ کار کردند، تلاش کردند. خب، جمهوری اسلامی دانشگاه را گسترش‌یافته می‌خواست، توانا می‌خواست، و این بحمدالله انجام گرفت، دانشگاه هم از این فرصت تاریخی استفاده کرد و خودش را توسعه داد.

رهبر جمهوری اسلامی این حرف‌ها را در سخنرانی‌های دیگرش هم تکرار کرده و نتوانسته حساسیت خود را در به چنگ آوردن دانشگاه از طریق نفوذ بر استادان پنهان کند. در سخنرانی ماه رمضان ۱۳۹۶ هم برای استادان دانشگاه دو نقش را تعریف کرد: 

دو جور نقش‌آفرینی وجود دارد: یکی شاگردپروری و عالم‌پروری است یعنی نقش‌آفرینی روی دانشجو؛ یکی نقش‌آفرینی در بیرون محیط دانشگاه؛ دو جور نقش‌آفرینی ما توقع داریم که اساتید دانشگاه ما داشته باشند.

خالی کردن علم از مفهوم ذاتی‌اش

اما از دید خیلی از استادان دانشگاه، شاخص‌هایی که خامنه‌ای برمی‌شمارد، نمی‌تواند به عنوان سنجه‌ای برای ارزیابی دانشگاه‌ها و سطح علمی‌شان قلمداد شود. زیرا همیشه درصدی از اعضای هیات علمی، استادانی هستند که مسیر استادی را از طریق تقویت ویژگی‌های ایدئولوژیک طی کرده‌اند نه از طریق کسب دانش و اصطلاحاً تعهدشان بر تخصصشان برتری دارد.  از طرفی دانشجویان آن‌قدر هوشیار هستند که چشم و گوش بسته حرف‌های استادان را نپذیرند.

جمهوری اسلامی از آغازِ به‌اصطلاح پاک‌سازی دانشگاه‌ها وجه ایدئولوژیک را قائم بر تخصص افراد تبلیغ می‌کرد و همین نکته باعث تصفیه‌ی دانشگاه‌ها از نیروهای متخصص اما غیر متعهد شد روح‌الله خمینی در پیام نوروزی، در فروردین ۵۹ کاملا واضح و روشن برای نیروهای تندروی به اصلاح خط امام سخن گفت تا دانشجویان و استادان دگراندیش را قلع و قمع و از محیط دانشگاه پراکنده کنند:

باید انقلاب اسلامی در تمام دانشگاه‌های سراسر ایران به وجود آید تا اساتیدی که در ارتباط با شرق یا غرب‌اند تصفیه گردند و دانشگاه محیط سالمی شود برای تدریس علوم عالی اسلامی.

این رویه پس از گذشت ۴۵ سال از حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی همچنان وجود دارد و دانشگاه‌ها در تسخیر نیروهایی‌ست که برادری خودشان را با جمهوری اسلامی ثابت کرده‌اند. هرچند به نظر می‌رسد خیلی از آن‌ها تنها برای به دست‌آوردن پست‌هایی از این دست به این قالب‌ها درآمده‌اند. حالا با دانشگاه‌هایی روبه‌رو هستیم که سنگرهایشان یکی یکی دارد به دست حزب‌اللهی‌ها می‌افتد. اتفاقی که علی‌خانی از آن با عنوان خالی کردن علم از مفهوم ذاتی خودش نام می‌برد:

نمونه برجسته‌اش را این روزها در وزارت ارشاد می‌بینید.

 اشاره‌ علی‌خانی، استاد دانشگاه تهران به گفته‌های اسماعیلی وزیر ارشاد است. او چند روز پیش او از پاک‌سازی گسترده‌ای در این وزارت‌خانه خبر داد و گفت که به زودی «۴۰۰ جوان حزب‌اللهی» برای تغییر در این وزارتخانه استخدام می‌شوند. این در حالی‌ست که محمدمهدی اسماعیلی آماده‌سازی این نیروها را کاری سخت و پرمانع خوانده و به «کمبود شدید» نیروی «متخصص و متعهد به نظام» در حکومت اقرار کرده است. 

Ad placeholder

دکتر قالیچه‌ای

دکتر م. یوسفی، استادیار دانشگاه بیرمنگام به زمانه می‌گوید:

ما در دانشگاه تهران استادی داشتیم که می‌گفت: وقتی من وارد دانشگاه شدم، هنوز دی‌ان‌ای به عنوان اسید نوکلئیک تشکیل‌دهنده‌ ژن ثابت نشده بود، فکر کنید چه قدر خودم را آپدیت کرده‌ام که از شما عقب نمانم.

یوسفی اظهار تاسف می‌کند: «این استاد با تجربه را با یک استاد بی‌سواد جایگزین کردند. از همان استادهای فرمایشی که دکمه‌ یقه‌اش را می‌بندد و ریش می‌گذارد تا بگوید متعهد و مذهبی‌ست اما هیچ چیزی برای آموختن ندارد.»

او تاکید می‌کند:

پس از اتفاقاتی که در شهریور سال گذشته رخ داد، حکومت خطر بیش‌تری در دانشگاه احساس کرد و به این نتیجه رسید که دارد سنگر دانشگاه را از دست می‌دهد. برای همین روی بخش هیات علمی تمرکز کرد چون عملا برای کنترل دانشجویان هیچ ابزار و اهرم فشاری ندارد.

دکتر علی‌خانی عضو هیات علمی دانشگاه تهران با خانم دکتر یوسفی هم‌عقیده‌است و ابراز خرسندی می‌کند که خوشبختانه نظام هنوز زورش نرسیده این حوزه را به دست بگیرد:

برای همین است که حشدالشعبی‌ها را به نام دانشجو وارد دانشگاه کرده‌اند. این ابزار که به نظر می‌رسد از سیاست چماق پیروی می‌کند، تنها گزینه‌ای‌ست که جمهوری اسلامی از آن استفاده می‌کند و ابایی هم ندارد که تهدید کند و برای دانشجویان معترض خط و نشان بکشد. در همین چند سال هم که از عمر جمهوری اسلامی می‌گذرد، پس از دوران خاتمی همین تکنوکرات‌ها در قالب جبهه‌ اصلاحات، جمهوری اسلامی را نگه داشته‌اند؛ در خدمت سیستم بوده‌اند، اتاق فکر برایشان تشکیل داده‌اند، کتاب نوشته‌اند، فیلم برایشان ساخته‌اند و استاد تربیت کرده‌اند که البته برای خودشان هم پیوست اقتصادی داشته اما الان آن‌ها هم نمی‌توانند به داد نظام برسند برای همین است که درگیری افتاده بین خودشان.

فرآیند پیچیده‌ای که نظام برای تزریق نیروهای متعهد و حزب‌اللهی به کالبد دانشگاه در نظر گرفته، یک سیستم دمده‌ از کارافتاده است که تنها در بخشی از بدنه‌ دانشگاه می‌تواند کارکرد داشته باشد. 

به گفته‌ یوسفی، حکومت برخی آدم‌ها را انتخاب می‌کند و به خارج می‌فرستد برای این‌که مدیون و وامدارشان کند. این استادها که معروف به دکتر قالیچه‌ای هستند چون با اهدای قالیچه به دانشگاه و استادان‌شان، دکترایشان را می‌گیرند، پس از بازگشت به ایران به هیات‌های علمی تحمیل می‌شوند تا در آن‌جا ابزاری برای کنترل و مهار دانشجویان باشند. 

مجتبی صدیقی، معاون وزیر علوم و رییس سازمان امور دانشجویان در دولت روحانی ۴ خرداد ۱۳۹۳ در یک نشست خبری مدعی تخلف بیش از ۳۰۰۰ دانشجوی بورسیه شد. این افشاگری البته به قیمت استیضاح فرجی دانا، وزیر علوم تمام شد اما از فساد گسترده در این زمینه پرده برداشت. هرچند یک سال پس از اتهام وارده و به گفته‌ برخی رسانه‌های حکومتی پس از بررسی‌هایی که از سوی کمیسیون اصل ۹۰ مجلس شورای اسلامی صورت گرفت، محمد پورمختار، رییس کمیسیون اصل ۹۰ طی نامه‌ای به وزارت علوم به صورت رسمی اعلام کرد که به‌جز ۳۶ مورد که مندرجات خود را خلاف واقع درج کرده‌اند، سایر بورسیه‌های اعطا شده قانونی و طبق روال بورسیه است. علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی ایران نتوانست خشم خود را از این رسوایی پنهان کند و نسبت به نحوه بیان این موضوع انتقاد کرد و گفت:

یکی از غلط‌ترین کارهایی که در این یکی دو سال اخیر اتفاق افتاد، این مساله‌ بورسیه‌ها بود… سمی که در این موضوع به دانشگاه‌ها تزریق شد از بینش فکری مبتنی بر سیاست‌کاری نشأت می‌گرفت و متأسفانه، هم خلاف قانون، هم خلاف تدبیر و هم خلاف اخلاق بود.

خامنه‌ای البته درباره‌ استفاده‌ غیرقانونی از بورسیه و غیراخلاقی یا غیر شرعی بودن آن نظر نداد و تنها، انتشار خبرش را سمی عنوان کرد. اومی‌دانست طرح واقعیت بورسیه‌ غیرقانونی برای افراد بی‌صلاحیت، مانعی در راه یک‌دست‌سازی دانشگاه‌ها خواهد بود برای همین شخصا وارد مساله شد تا جلوی افشاگری بیش‌تررا بگیرد و مانع‌تراشی برای مهار دانشگاه‌ها را مدیریت کند. 

Ad placeholder

پرونده‌های قلابی

مارال. جیم، معاون اداره‌ آموزش یکی از دانشگاه‌ها از مافیای هیات علمی خبر می‌دهد و می‌گوید:

متاسفانه نخبگان دانشگاه‌ها راهی برای ورود به برخی‌ هیات‌های علمی را ندارند. من شاگرد اول گروه تخصصی چشم‌پزشکی یکی از دانشکده‌ها را برایتان مثال می‌زنم که متاسفانه در عین شایستگی قبولش نکردند. این مافیا بازی هم یکی از روش‌هایی‌ست که برای غربال کردن خودی‌ها از غیرخودی‌ها انجام می‌گیرد. آن‌ها تلاش دارند فقط حزب‌اللهی‌ها را به هیات‌های علمی بفرستند با پرونده‌های قلابی.

پروژه‌ اسلامی کردن دانشگاه‌ها، هرچند هزینه‌ زیادی برای جمهوری اسلامی داشته اما این نوید را به حاکمان جمهوری اسلامی داده که دانشگاه هم می‌تواند چون نهادهای حکومتی در مشت نظام باشد. براین اساس اگر تلاشی برای روشنگری اتفاق بیفتد به عنوان آب در آسیاب دشمن ریختن تلقی می‌شود. 

یوسفی می‌گوید:

اتفاقی که در دانشگاه‌ها رخ داده، افت شدید دانش و از رونق افتادن جریان تولید علم است. دوستانی که در دانشگاه دارم مدام از این ماجرا گله و شکایت دارند. وقتی در یک هیات علمی، پویایی نباشد، کل جامعه دچار رخوت می‌شود. اتفاقی که در این زمینه رخ داده آن است که دارند شرایط را برای اعضای هیات علمی سخت می‌کنند تا خودشان با پای خودشان از دانشگاه بروند. وقتی این اتفاق بیفتد نظام راحت‌تر می‌توانند اعضای جدید و استادان فرمایشی را به هیات علمی تحمیل کند.

۳۰ خرداد، بابک شکارچی، معاون آموزش و پژوهش سازمان نظام پزشکی درباره‌ پیامدهای افت کیفیت آموزش و خدمات پزشکی گفت:

در چنین شرایطی اعضای هیات علمی، فضای دانشگاه را به دلیل پرداختی‌ها و نگاه مسئولان به هیات علمی ترک کرده‌اند. در بسیاری از بخش‌های مربوط به دانشگاه‌های علوم پزشکی مادر در تهران نیز هیات علمی‌ها یا دانشگاه را ترک کرده‌اند یا از کشور خارج شده‌اند.

هشدار استادان و دانشجویان درباره‌ تسخیر دانشگاه به دست نیروهای حزب‌اللهی یک حرکت نرم را تشریح می‌کند که بر خلاف انقلاب فرهنگی، شامل حمله‌ی نیروهای تندرو یا توسل به زور نیست. بلکه نفوذ آدم‌هایی را به فضای دانشگاه تصویر می‌کند که فکر می‌کنند ماری کوری نابینا بوده و یک زن نمی‌تواند جایزه‌ نوبل را به خانه ببرد.