«من بعد از انتخابات به ملاقات یکی از فعالان قدمی سیاسی رفتم. حرفهای درستی زدند. میگفتند: قواعد سیاست را میپذیریم. اینطور تصور میکنیم که رأیدهندگان به آقای روحانی همگی از روی شناخت به ایشان رأی دادهاند و رأی ایجابی دادهاند. اینطور تصور میکنیم که رأی به آقای روحانی رأی نمادین به مسائل دیگر همانند پایان بحران سازی اتمی، نه گفتن به تفکر سعید جلیلی و از روی ترس نبوده است.
از سوی دیگر باید بپذیرند که آن ۲۷ درصدی که در انتخابات شرکت نکردند تحریمی هستند. این نقد وارد است که تحریمیها کنش جدی در متن اجتماع نداشتند. البته در فضاهای روشنفکری و اینترنت فعال بودند. برای بررسی مسائل کلی باید انتزاع کرد.
اگر بخواهیم آمار رأی تحریم کنندگان را تجزیه کنیم با دو یا سه حالت خاص مواجه هستیم. تجربه رأی آقای روحانی به مراتب پیچیدهتر است. بعید میدانم ایشان بیش از ۳ یا ۴ میلیون رأی داشته باشند.
به نظرم، ما مردمی که رأی ندادیم پیروز واقعی انتخابات هستیم. دیگر بیشتر از این امکان نداشت جامعه را تحریک به رأی دادن کنند. ۲۷ درصد مردم با وجود این تبلیغات سنگین حاضر به رأی دادن نشدند.»
«ما مردمی که رأی ندادیم پیروز واقعی انتخابات هستیم. دیگر بیشتر از این امکان نداشت جامعه را تحریک به رأی دادن کنند. ۲۷ درصد مردم با وجود این تبلیغات سنگین حاضر به رأی دادن نشدند.»
صحبتهای بالا نظرات یکی از فعالان اعتراضات سال ۱۳۸۸ است. این گزارش به بررسی نظرات چند تن از فعالان سیاسی و اجتماعی ایران اختصاص دارد که به دلایل سیاسی در انتخابات ریاست جمهوری دوره یازدهم شرکت نکردهاند.
منتظر هستیم جو غیر واقعی ایجاد شده به پایان برسد!
یک حقوقدان ساکن شهر تهران که در انتخابات اخیر شرکت نکرده است، به بررسی نتایج نهائی انتخابات و آینده محتمل برای فضای سیاسی ایران میپردازد و میگوید: «متاسفانه در کشورما احساسات دست بالا را دارد و بررسی امور بر مبنای عقل و منطق با اتهامات و تلخیهای بسیاری همراه است. منتظر هستیم جو غیر واقعی ایجاد شده پس از پیروزی آقای روحانی به پایان برسد تا زمینه برای طرح مسائل مساعد شود. مسائل مهمی درباره انتخابات اخیر وجود دارد که تا کنون به آنان توجه کافی و وافی نشده است.»
او سپس با رجوع به اعداد و ارقامی که بر روی یک کاغذ نوشته است ادامه میدهد: «توجه بفرمایید این ارقام مربوط به انتخابات است. در مجموع ۳۶ میلیون و ۷۰۴ هزار و ۱۵۶ نفر در انتخابات شرکت کردهاند. یک میلیون و ۲۴۵ هزار و ۴۰۹ رأی باطله به صندوقها ریخته شده است. میتوان حدس هایی درباره این آرای باطله زد.
به واقع چطور کسی در پای صندوق رأی حاضر میشود و به هیچ یک از نامزدهای انتخابات رأی نمیدهد؟ بخش بزرگی از این آرا تعرفههای حاوی شعار یا مطالب اعتراضی بودهاند که مخدوش در نظر گرفته شدهاند. بنده ادعا میکنم که باید این یک میلیون و ۲۴۵ هزار و ۴۰۹ رأی را به ۱۳ میلیون و ۷۷۹ هزار و ۳۶ نفری که در انتخابات شرکت نکردهاند اضافه کرد. این رقمی افزون بر ۱۵ میلیون نفر را شکل میدهد که نزدیک به رأی فرد پیروز در انتخابات است.
اختلافی به میزان ۳.۵ میلیون رأی در این میان موجود است که با توجه به جو روانی ایجاد شده برای همراهی مردم به شرکت در انتخابات با ترساندن آنها از رأی آوردن آقای سعید جلیلی و مسائل دیگر اختلاف زیادی نیست. ۲۷.۲۹ درصد واجدان شرایط رأی دادن، در انتخابات شرکت نکرده و ۳.۳۹ درصد آرای اخذ شده باطله است. اینها ارقام کوچکی نیستند.
نکته دیگری که باید عرض کنم، این مسئله است که در بین فعالان سیاسی کشور ما تناقض در اقرار وجود دارد. بر حسب منافع لحظهای و در مقاطع مختلف زمانی مدعیات مربوط به یک فعل و نتیجه مشخص آن تغییر میکند و گاه در تناقض با یکدیگر قرار میگیرد. افرادی در یک دوره از انتخابات آن دسته از مردم ایران را که در انتخابات شرکت نمیکنند مخالفان حاکمیت و بدنه خود در نظر میگیرند و در دورهای دیگر آنان را فاقد اهمیت جلوه میدهند.
«۲۷.۲۹ درصد واجدان شرایط رأی دادن، در انتخابات شرکت نکرده و ۳.۳۹ درصد آرای اخذ شده باطله است. اینها ارقام کوچکی نیستند.»
در یک نمونه مشاهده کردم که ادعا شده بود کسانی که در انتخابات شرکت نکردهاند افرادی هستند ناآگاه، پیر و فرتوت یا افرادی که به دور از تمدن هستند و مدارک شناسایی لازم برای شرکت در انتخابات را ندارند. اینگونه پرداختن به اقشار اجتماعی و آرای جامعه صحت و سقم بسیاری از مدعیات گذشته این افراد را از اعتبار ساقط میکند.»
مطالباتی که نادیده گرفته میشود
یکی از فعالان کارگری شهری در جنوب غربی کشور نظر خود را درباره انتخابات اخیر ریاست جمهوری در ایران این گونه بیان میکند: «مردم زحمتکش مشکلات زیادی در زندگی خود دارند که سیاسیها نمیخواهند آنان را ببینند. چند سال است که میگویند مسئله ایران آزادی و دیکتاتوری است. مشکل مردم مسائل اقتصادی است. معلوم است که همه آزادی می خواهند.
حرف من این است که زندگی مهمتر است. آقایان در پایتخت مینشیندد و ما را مسخره میکنند که شما نمیفهمید. از آنها سوال کردم که اگر مسئله فقط آزادی و دیکتاتوری است چرا در انتخابات سال ۱۳۸۴ مردم به دیکتاتوری رأی دادند؟ جواب ندارند. با حرفهای قلنبه و سلمبه ما را از سر خودشان باز میکنند. اینطوری جا افتاده که هر کس با کلمات خارجی حرف بزند حرفش از بقیه بهتر است و درست میگوید.»
این فعال کارگری در ادامه میگوید: «همین رأی غرضی را نگاه کنید. کسی که به غرضی رأی داده است دنبال آزادی نبوده است. همه در تهران به غرضی میخندند. طبقه متوسطیها مسخرهاش میکنند. اگر غرضی اینقدر خندهدار است چطور ۵۰۰ هزار رأی آورد؟ قبلاً وقتی همه ]نامزدها[ آخوند بودند میگفتند این آدمها چون عمامه ندارند و آخوند نیستند مردم رأی میدهند. این دفعه فقط یکی آخوند بود. به غرضی به خاطر آخوند نبودنش رأی ندادند. تیپ و لباس خوشگل نداشت. از او هیچ حزبی حمایت نکرد. همه مسخرهاش میکردند ولی نیم میلیون نفر رأی آورد.
«کسی که به غرضی رأی داده است دنبال آزادی نبوده است. همه در تهران به غرضی میخندند. طبقه متوسطیها مسخرهاش میکنند. اگر غرضی اینقدر خندهدار است چطور ۵۰۰ هزار رأی آورد؟»
اگر شعار داده بود پول به مردم میدهد قبول میکردم رأی الکی گرفته ولی فقط از تورم گفت. با همین انتخابات که همهشان آدمهای حکومت بودند -و تهرانیها قبول دارند چون روحانی رأی آورده است- نتیجهاش این است که ۵۰۰ هزار نفر در ایران و خانوادههایشان مهم برایشان اقتصاد است.
تازه رایهای محسن رضائی هم هست. در دهاتها به محسن رضائی رأی میدهند. خبر دارم از بختیاری نشینها و دهاتهای لر که رأی دادند به رضائی. هر وقت رضائی هست رأی میدهند چون از کشاورز صحبت میکند. توی پایتخت کشاورز جماعت را آدم حساب نمیکنند. برای تهرانیها فقط دانشجوها آدم هستند. مردم وقتی به آنها رأی میدهند آدم هستند، وقتی به آنها گوش نمیدهند میگویند مردم نفهم و شهرستانی هستند.»
از این فعال کارگری سوال میکنم که چرا برای بهبود وضعیت زندگی مردم به آقای روحانی رأی نداده است؟ او پاسخ میدهد: «میگویند روحانی رابطه با اروپا دارد و تحریمها برداشته میشود. آمدند به ما میگفتند که شما بیایید داخل ستاد کار کنید تا روحانی برنده شود. میگفتند وقتی تحریمها برداشته شد تولید بهتر میشود و وضع کارگران هم بهتر میشود. الله وکیلی دروغ است. فکر میکنند با بچه طرف هستند.
زمان روحانی میخواهد وضع کارگر بهتر از زمان خاتمی شود؟ برای کارگر چه فرقی دارد هاشمی باشد یا خاتمی یا احمدینژاد؟ از صدقه سر یارانهها این بدبخت و بیچارهها یک لقمه نان میخورند. هاشمی و خاتمی کار اقتصاد را دادند دست لیبرالها. روحانی هم مثل آنها. اگر هدفمندی زمان احمدینژاد نبود همه چیز را گران میکردند، همین ۴۵ هزار تومان را هم به بدبخت و بیچارهها نمیدادند.
ما دانشگاه نرفتهایم و بینالمللی نیستیم، اما سواد که داریم. مطلب میخوانیم. برداشتن تحریمها بچه بازی نیست که روحانی بیاید فردایش تحریم نباشد. نوشته بودند قذافی که با آمریکائیها صلح کرد تا روز آخر هنوز تحریمها بود. باید برود مجلس آمریکا تصویب شود. در ایران سرمایهدارها مردم را میچاپند. آن کسی که صادرات و واردات میکند چنگ میاندازد روی اجناسی که برای زندگی مردم لازم است. سودش را از جیب مردم ضعیف در میآورد.
«احساس من این است که آقای روحانی این رأی ۱۸ میلیون را رأی خودشان میداند. این رأی به برنامهها و افکار سیاسی ایشان نبود. مردم برای رأی نیاوردن جلیلی به آقای روحانی رأی دادند.»
کارخانهدار از آن بدتر. تکنولوژی ندارد برای همین از مزد کارگر میدزدند تا سود ببرد. بهره کشی را بالا میبرند. کار را سخت میکنند. یک نفر از این تهرانیها نتوانست اصولی ثابت کند که روحانی بهتر است. فقط یک حرف را بلد شدهاند و مثل کاسکو پشت سر هم میگویند که تحریمها برداشته میشود، وضع همه بهتر میشود. یک نفر نیامد از قانون کار بگوید و از درد کارگر بگوید.»
اگر انتخابات به دور دوم میرفت رأی میدادم چون…!
زهره از فعالان زنان در ایران است. او در انتخابات شرکت نکرده است اما میگوید: «تلاشی هم برای راضی کردن دیگران به رأی ندادن، نکردم چون تبلیغات منفی درست میشد.». او درباره انتخابات اخیر ریاست جمهوری و تفکرات مختلف درباره آن میگوید: «رای بالای آقای روحانی توهماتی را در آقای روحانی و جامعه ایران ایجاد میکند. دیروز که کنفرانس خبری آقای روحانی را در تلویزیون دیدم واقعاً نگران شدم. من فکر میکنم این مسئله که گفتند از این به بعد نماینده کسانی که به او رأی دادهاند نیستند و “رئیس جمهور منتحب ملت ایران است” خیلی خطرناک است.
با دوست دیگری که صحبت میکردم تصورش این بود که شعار است و حرف تبلیغاتی اما چهره آقای روحانی چیز دیگری میگفت. آقای روحانی به عنوان کسی که خودش را اصولگرای معتدل معرفی میکند تلاش میکند همان ژستهای آقای خاتمی را بگیرد.
اگر انتخابات به دور دوم کشیده میشد من در انتخابات شرکت میکردم و به آقای روحانی رأی میدادم چون در دور دوم نقش نه گفتن به نماینده آقای خامنهای پر رنگ میشد. احساس من این است که آقای روحانی این رأی ۱۸ میلیون را رأی خودشان میداند. این رأی به برنامهها و افکار سیاسی ایشان نبود. مردم برای رأی نیاوردن جلیلی به آقای روحانی رأی دادند. از چهره، خندهها و حرفهای کنفرانس خبری مشخص بود که آقای روحانی خودش را ناجی و پدیده میبیند. این خطرناک است چون این احساس را به وجود میآورد که مردم نیازمند ایشان هستند و دیگر پاسخگو نخواهند بود.
«با توجه به اینکه در دولت آقای روحانی فضا به اندازه دولت آقای خاتمی باز نخواهد شد فکر میکنم فعالیت سیاسی و اجتماعی بیشتر از زمان آقای خاتمی سطحی شود.»
از او خواهش میکنم که منظور خود را از خطری که مدام آنرا تکرار میکند بیشتر توضیح بدهد. او میگوید: «خیلی ساده است. الآن آقای روحانی فکر میکند چون پیروز شده و اجازه نداده سعید جلیلی رأی بیاورد وظیفه اصلی خودش را در مقابل مردم انجام داده است. دیروز هم چند بار گفتند کار اصلی انجام شده است. بخش زیادی از فعالان سیاسی ایران افراد جوان هستند. پر شورترین افراد آنقدر سن ندارند که دوران آقای خاتمی و مسائل آن موقع را یادشان باشد.
من همیشه این نقد را به فعالان اجتماعی ایران وارد میکنم که در متن جامعه نیستند. فعالانی هستند که داخل اجتماع رفتند و هزینه دادند. دو دختر خوب کشورم یعنی هانا و روناک و همینطور خانم اقدام دوست، مردان و زنانی که برای کودکان کار و خیابان فعالیت میکنند و افراد دیگری که اسم همه آنها زمان میبرد، از جمله این افراد هستند. منظور من این است که فضای فکری روشنفکران ایران در خطر است.
سوءتفاهم نشود، خودم را هم شامل میدانم. یک آزادی محدود به ما میدهند و تبدیل میشویم به محفلهای کوچک که بیارتباط با متن جامعه هستیم. در جواب یکدیگر مقاله مینویسیم و خودمان مقالههای یکدیگر را میخوانیم. در مهمانیهای خودمان شرکت میکنیم و فکر میکنیم چون در کنار شادی و صحبتهای روزمره از سیاست و مسائل اجتماعی هم حرف میزنیم در حال فعالیت هستیم.
دوران آقای احمدینژاد مشکلات زیادی برای مردم ایران به وجود آورده. مشکلات اینقدر زیاد است و جلوی چشم است. درباره آنها صحبت نمیکنم، همه قبول داریم. اگر خارج از چارچوب مصاحبه نباشد اجازه بدهید از نتایج خوب دوران احمدینژاد صحبت کنم. بعد از انتخابات وقتی فضای کشور بسته شد بسیاری از روشنفکران و فعالان اجتماعی فهمیدند که ارتباطی با متن جامعه ندارند. به آنها برخورد. عدهای از ایران خارج شدند تا به گفته خودشان مبارزه را از خارج ایران ادامه بدهند. یکی عده طبق معمول افسرده شدند و فعالیت را رها کردند.
مشکل زیاد به وجود آمد اما اثرات خوب هم داشت. بخشی از فعالان به وضعیت به وجود آمده فکر کردند و با آزمون خطا سعی میکنند وضعیت را تغییر بدهند. چون جامعه ایران با روی کار آمدن آقای خاتمی دوباره سیاسی شده است. هیچ کس باور نداشت به جز کارهایی که در زمان آقای خاتمی مجاز بود کارهای دیگری برای انجام دادن وجود دارد. لازم بود شیوهها تغییر کند.
«از آقای روحانی که کاریکاتور آقای خاتمی است آبی گرم نمیشود. فقط مبارزه نهایی مردم و این دیکتاتوری به تاخیر میافتد.»
ترس من از دوران آقای روحانی این است که از همین الان احساس میکنم همه چیز دارد تکرار میشود. بحثها و فضا همان است. همه چیز دارد تکرار میشود. با توجه به اینکه در دولت آقای روحانی فضا به اندازه دولت آقای خاتمی باز نخواهد شد فکر میکنم فعالیت سیاسی و اجتماعی بیشتر از زمان آقای خاتمی سطحی شود.»
۵۳ درصد مردم تهران در انتخابات شرکت نکردند.
یکی از فعالان سیاسی میگوید: «مسائلی درباره شرکت کردن یا شرکت نکردن در انتخابات مطرح شد که ربطی به سیاست و خود انتخابات نداشت. از زندانیان سیاسی برای کسب اعتماد در بحث مایه گذاشته میشد که این صحیح نیست. نه به صورت اخلاقی و نه منطقی. در کشور ما یک حکومت غیرپاسخگو و دیکتاوری حاکم است. این موضوعی است که باید حل شود. انتخابات جزئی از مسائل سیاسی یک کشور است. مقطعی است.
در گذشته این نگاه غلط وجود داشت. هر کس جلوی این نگاه غلط مقاومت می کرد ضربه می خورد. یکی خود من. بچههای آن زمان دانشگاه. عدهای که دست بالا را در روابط سیاسی و رسانهها داشتهاند فضای مطلوب خودشان را به خورد جامعه دادهاند. سیاست یعنی همین، این کار طبیعی است. اعتراضی به فرم کار ندارم، انتقادم مربوط به محتوای داخل این فرم است.
در زمان اصلاحات از طریق ۳۰۰ روزنامه و نشریهای که امروز هیچ کدامشان وجود ندارد تلاش میشد که به همه بقبولانند که چارچوب بحث اصلاحات است و هر کس حرفی دارد باید برود داخل این چارچوب. زمانی که ما در دانشگاه طرح “بن بست اصلاحات” را مطرح کردیم و دوستان بعد از ما طرح دیدبانی جامعه مدنی را تعریف کردند و از قدرت فاصله گرفتند، در کل این دوران دانشگاه هزینه سنگینی داد. بیرون دانشگاه این دیدگاه مخالف داشت به هر حال آن زمان همه می آمدند در دانشگاه نظراتشان را می گفتند.
اصلاحطلبانی که روی شانه دانشگاه و روی شانه ما به قدرت رسیدند در مقابل سرکوب دانشگاه و زندانی شدند بچههای فعال سکوت کردند. میخواستند انحصار سیاسی اصلاحات از بین نرود. مصاحبهای آن زمان معروف شده بود از یک نفر از اعضای انجمن اسلامی امیر کبیر در خاطرم هست که گفته بود: «ما ترجیح میدهیم به جای تیمهای چپ وزارت اطلاعات، تیمهای راست ما را بازداشت کنند!» تیمهای چپ وزارت اطلاعات افراد نزدیک به جریان اصلاحات بودند که در بدنه پائینی و میانی وزارت اطلاعات وارد شده بودند. برخورد این تیمها با منتقدان جریان اصلاحات به شکلی بود که این بچهها به دامن تیمهای راست وزارت اطلاعات پناه میبردند. ناگفته نماند ما پیغام فرستادیم برای آنها که بیان این مسئله خودش بار امنیتی دارد. حالا بگذریم.
«مگر سالها ادعا نشد که رأی مردم تهران مهم است. ۵۳ درصد مردم تهران در انتخابات شرکت نکردند. همین رأی برای مشروعیت نگاه به تغییر ساختار کفایت می کند.»
از بحث اصلی دور نشویم. انتخابات جزئی از اتفاقات فضای سیاسی کشور ماست. با افرادی که انتخابات را معادل فضای سیاسی کشور میدانند باید مقابله شود. این جریان خطرناک است. وقتی قدرت به دست میآورد جلوی مخالفانش با حکومت تفاوتی ندارد.
با قوانین و مقررات یک قفس درست کردهاند به اسم انتخابات و میگویند شما مجاز هستید در این قفس آزاد باشید. مسئله اصلی فعالان سیاسی ما این است که این قفس را بشکنند. در طول دوران اصلاحات و بعد از آن تا همین امروز میبینیم که ادعا میکنند باید قدم به قدم فضا را باز کنیم. شاید این حرف برای کسانی که تازه به فعالیت سیاسی وارد شدهاند زیبا و معقول باشد اما تجربه ثابت کرده است حرف نادرستی است.
میلههای قفس را از آهن میسازند، نه با کش و لاستیک. یک نمونه مثال بزنند که توانستهاند قوانین را یک قدم به عقب ببرند. ]نه تنها[ فضای این قفس باز نشد که در همان مجلس ششم به درخواست رهبر کوچکترین تلاشها ناکام ماند و جامعه مایوس و سرخورده شد. خودشان (اصلاح طلبان) در مجلس تحصن کردند که راه بسته است. دولت احمدینژاد نتیجه سرخوردگیای شد که به جامعه دادند.»
این فعال سابق دانشجویی ادامه می دهد: «من به تغییر گام به گام اعتقاد دارم در صورتی که شامل حال قانون اساسی ایران باشد. اصلاحطلبان ایران جرات چپ نگاه کردن به قانون اساسی را ندارند. اعتقادی هم به تغییر قانون اساسی ندارند. آنها از قدرت سهم میخواهند و برای اینکه پشتوانه داشتنه باشند مطالباتی را مطرح میکنند. اگر سهم اصلاحطلبان توسط جمهوری اسلامی پرداخت شود ساکت میشوند و پیگیری مطالبات جامعه را فراموش میکنند.
مطالبات اصلی جامعه فقط با تغییر ساختارهای فعلی به دست میآید. حمایت از آقای موسوی آخرین تلاش در چهارچوب قانون بود. اتفاقاتی که از سال ۸۸ تا کنون اتفاق افتاد به توهم اصلاحپذیری جمهوری اسلامی پایان داد. دروغ بزرگی است اگر میبینید به پشتوانه جنبش سبز ادعا میکنند سیستم اصلاحپذیر است. من به پشتوانه همین تجربه فکر میکنم سیستم اصلاحپذیر نیست. از آقای روحانی هم که کاریکاتور آقای خاتمی است آبی گرم نمیشود. فقط مبارزه نهایی مردم و این دیکتاتوری به تاخیر میافتد.
مگر سالها ادعا نشد که رأی مردم تهران مهم است. ۵۳ درصد مردم تهران در انتخابات شرکت نکردند. اینها آدمهایی بودند که قبلا رأی میدادند. همین رأی برای مشروعیت نگاه به تغییر ساختار کفایت می کند.»
از شما تشکر میکنم که به نظرات تحریم کنندگان پرداختید کاری که بسیاری از رسانه های پر مخاطب نکردند.
به نظر من روحانی تبی زودگذر بیش نیست، اوضاع اجتماعی و اقتصادی الان هم مثل دوره بعد از رفسنجانی نیست که روحانی بتونه همون توهمی که خاتمی ایجاد کرد را ایجاد کنه.
به امید اینکه مردم آگاهی، محبت و اعتماد به یکدیگر و شجاعت را بدست بیارن.
arman azad / 19 June 2013
حالا کی گفته همه کسانی که رای ندادند یه جور فکر می کردند ؟! مثلن من رای ندادم چون حس بیرون رفتن نداشتم ! دو تا مادربزرگ آلزایمری ام هم رای ندادند .مادرم هم لج کرده بود که بچه هام همه بی کارند و رای نمی دهم ! پدرم هم درگیر تعمیر کولر بود و رای نداد … یکی رو هم سراغ دارم دو بار به احمدی نژاد رای داد و امسال به روحانی ! مونده تا جامعه ایرانی رو بشناسید فقط از روی آرزوهاتون در موردشون کلی حکم می دهید . انگار شما هم باورتون شده مردم یک توده بی شکلند !
علی / 19 June 2013
خامنه ایی التماس کرد که تو رای بدی ولی تو با عدم شرکت در انتخابات تو دهنی بهش زدی .
خامنه ایی دلش میخواست که تو به فلانی رای بدی ولی تورفتی برعلیه فلانی رای دادی .
من از هر دوی شما سپاسگزارم .چون هردو برخلاف نظر رهبر و برای آزادی و دمکراسی عمل کردید ولی با شیوه های مختلف .
بیایید همه باهم با دیکتاتور بجنگیم. و نه بر علیه همدیگر و بدلیل اختلاف سلیقه در نحوه مبارزه !
اما چند کلامی با دوستان تحریمی:
چهل درصد واجدین شرایط ، در انتخابات اخیر امریکا و سوئد شرکت نکردند . نه به دلیل مبارزه با رژیمها شون بلکه بدلیل تنبلی و بی تفاوتی. اگر شما تصور میکنید که تمام کسانیکه رای نداده اند مثل شما مبارزمیباشند، در محاسبات و معادلات تان دچار خطا شده ومتاسفانه قادر به شکست دیکتاتور مذهبی نخواهید شد .
الکس اندرسون
alex andersson / 19 June 2013
اگر از تاریخ درس میگرفتید کمی از توقعاتتان کم میکردید مشکل ما این ایت که در هر تحلیلی تمه فاکتورها را در نظر نمیگیریم ودچار ایده الیسم مخرب وبی پشتوامه میشویم مردم برای زنده ماندن تلاش میکنند معضل این است و درکش برای کسی که دنبال ایده ال خود است سخت
مجید / 19 June 2013
متاسفانه در هیچ جائی از 5000000 پنج ملیون رای دهنده که در وزارت کشور گم شد کسی نه می گوید و نه می نویسد . آرای رای دندگان بیش از 55 ملیون است در حالی که وزارت کشور بیش از 50 ملیون در نظر گرفته است اگر کسانی پدر و مادر معلول دارند مگر ما چند ملیون نفر داریم چیزی حدود کمتر از نیم درصد در حالی که 10 درصد مردم نادیده گرفته شدند حالا دائم شما مبنای محاسبات را همان 50 ملیون درنظر بگیرید باز 30 درصد مردم رای ندادند حتی اگر 20 درصد هم تحریم کرده باشند و 10 درصد هم از ناتوانی شرکت نکرده باشند یعنی مردمی آگاهانه حاضر نشدند اسیر تبلیغات حکومت شوند . و همین رای بیش از رای جلیلی ست 78 درصد مردم به جلیلی و خامنه ای رای ندادند این یک رفراندوم میزان محبوبیت خامنه ای در بین مردم است که این میزان رای از آرای تحریمی ها بسیار کمتر بود
فرهاد - فریاد / 19 June 2013
با سپاس فراوان از رادیو زمانه به خاطر طرح این مقاله که باید بسیار جدی به آن نگریست .
من هم انتخابات را تحریم کردم و رای ندادم و آنروز یکی از بهترین روزهای زندگیم بود و احساس سبکبالی و فراغ بال میکردم و آنچه دیگران اصرار و توجیه کردند حاضر نشدم رای بدهم و به این تصمیم خود افتخار میکنم و معتقدم شرکت در انتخابات در درجه اول یعنی رای به نظامی که هیچ مشروعیتی ندارد .
موفق باشید .
بهنام / 19 June 2013
روزی مردم دیوژن فیلسوف بزرگ یونانی را فانوس بدست در میدان شهر دیدند که فانوس روشن خود را در روز روشن به اینسو و آنسو تکان میداد و میگفت : از دیو و ددّ ملولم و انسانم آرزست.
——————-
میدانیم که کالبد انسان تحت تسلط مغز است و مغز نیز توسط شعور یا ذهن کنترول میشود بعبارتی این محتوای شعور است که انسان را میسازد و بدان شکل میدهد. انسان فقط ذهن است.
ایدئولوژی اسلام مانند بسیاری از ایدئولوژیهای دیگر با حمله به مغز انسان و تخریب شعور و خردش از او یک انسان ماشینی میسازد و از آن پس مغز انسان با تخریب شعور انسانی اش توسط ایدئولوژی اسلام در اختیار آن ایدئولوژی قرار میگیرد.
ویروس ایدز قادر به تولید مثل نیست به همین جهت وقتی وارد بدن انسان شد به سلولهای دفاعی انسان که وظیفه مواظبت از بدن را در مقابل میکروبها و عناصر دیگر را دارند حمله میکند و داخل آنها میشود و از آن به بعد سلولهای دفاعی بدن انسان را وادار میکند که ویروس ایدز تولید کنند. این درست است که ایدئولوژیها فقط باور هستند و حیات ندارند اما بمحضی که به محتوای مغز دسترسی پیدا کنند توسط سلولهای زنده مغز حیات پیدا میکنند و بدین طریق جانشین محتوای ذهن وشعور انسان میشوند و از آن به بعد مغز را در کنترول خود خواهند گرفت و آنرا برای حیات و تکثیر خود مورد استفاده قرار خواهند داد. انسان ایدئولوگ فقط یک ذهن است. اگر ما بتوانیم این مسئله حائز اهمیت را درک کنیم آنوقت خواهیم فهمید که چرا آنها دست به جنایت میزنند،ریش میگذارند، یا خود را تماماً میپوشانند چرا نویسنده و فیلسوف میشوند. زیرا همانطور که گفتیم انسان مغز است و ذهن محتوای مغز را تشکیل میدهد وقتی ایدئولوژی محتوای شعور و ذهن شد از آن پس این ایدئولوژی است که جنایت میکند.این ایدئولوژی است که نویسنده و فیلسوف میشود. و این ایدئولوژی است که در مورد خود فکر میکند و این ذهن است که اصلاح طلب یا آزادیخواه میشود اما همه ی اینها فریب ذهن تحت سلطه ايدئولوژی است. ایدئولوژیها اگر خوب و انسانی بودند هرگز به مغز انسان حمله نمی کردند و آنرا از شعور انسانی تهی نمیکردند آنها ضرب خود را دارند و وقتی دسترسی به سلولهای زنده مغز پیدا کردند حیات خواهند یافت و بسیار مواقع بسیار زیرکانه عمل خواهند کرد.
———————————————-
اومانیته : روحانی برای حفظ نظام تعیین شده
پس به نظر شما حسن روحانی قادر به انجام هیچ تغییری نیست؟
او نه تنها قادر به انجام هیچ تغییری نیست، بلکه خواهان انجام آن هم نیست، زیرا هرگونه تغییر واقعی به معنی نابودی حکومت است. حال آنکه روحانی جزئی از حکومت است و انتخاب خود را مدیون آن می باشد. از این حیث، انجام تغییر به مثابه یک شکست شخصی است و باعث می شود که او از حکومت دور شود. روزی که مردم ایران بتوانند حکومت را سرنگون کنند، روحانی روی صندلی متهمان جنایت علیه بشریت خواهد نشست. اکنون باید کسانی را که جان خود را برای مبارزه با این حکومت و بخاطر آزادی و برابری از دست داده اند، به یاد آوریم: کمونیست ها، چپی ها و مخالفان… تمامی کسانی که ۳۲ سال پیش زندانی، شکنجه یا اعدام شدند. تمامی کسانی که ۱۳ یا ۱۴ ساله بودند. هزاران نفر طی یک دهه اخیر اعدام شده اند و حسن روحانی با این جنایت ها بیگانه نیست.
منبع: اومانیته، ۱۷ ژوئن
Mani / 20 June 2013
جالب است که هم گروهی از تحریمی ها و همینطور گروهی از رای دهندگان انتخابات را خیلی مهمتر از آنچه که هست براورد و ارزیابی میکنند. جالب است که دوستان تحریمی فکر میکنند عدم شرکت در انتخابات یک حرکت بزرگ در جهت فلان و بهمان است و تو دهنی به رهبر و نه به این و آن. این دیدگاه دقیقا شبیه دیدگاه خامنه ای است که فکر میکنند تمام رای ها ی داده شده در جهت تایید نظام و ولایت فقیه بوده است. جدای از دیدگاههای رمانتیک و ایده الیستی اگر انتخاب روحانی قرار باشد تغییراتی مانند جلوگیری از سقوط آزاد ریال ایران و کمی بهبود در معیشت مردم، کاسته شدن از فشار تحریم غربی ها که تنها معیشت مردم را دشوار میکند و باز شدن حتی اندک در فضای فرهنگی و اجتماعی کشور به نظر من ارزش رای دادن را دارد تا در خانه ماندن و تخدیر فکری که در تخیلات فکر کنیم که رژیم را با رای ندادن نابود کرده ایم.
Ali / 21 June 2013
این اقایون خودشون میدونن جلیلی کاندید اقای خامنه ای نبوده …
کی گفته اونایی که رای به جلیلی ندادن مخالف اقای خامنه ای ان ؟ چه ربطی داره ؟
تو مناظرات و تبلیغات روحانی از همه بیشتر کلمه مقام عظم رهبری رو به کار برد ! تو سال 89 موضعی جدی تر از همه در مورد اعتراضات گرفت … سال 78 رو یادتون رفته ؟ موشع هاش هست تو تاریخ ….
ما هممون ایرانی هستیم اینایی که خارج نشستن چی میدونن از تورم بالای 40 و بیکاری بالای 20 و این همه فقر و بدبختی ؟
ما رای دادیم برای ایرانمون …. فرقی هم نداره به هر کدوم از این 6 تا … رای به اینا یعنی رای به نظام …
پس اینطوریه بگیم رای دادن به دموکرات یعنی رایدادن به ضد ایالات متحده امریکا ؟ !!!!!!
اصلاح طلب و اصولگرا تو چارچوب این نظامن …
اونایی که مخالفن اصلا رای نمی دن !
مخالف دولت با مخالف نظام فر ق داره …. این که چار تا کرسی ازاد اندیشی تو دانشگاها نیست که مخالف و مواف نظر بدن تقصیر رئیس جمهوره نه نظام … من خودم شاهدم القای خامنه چقدر پیگیری کرد ….
یک بار گفت من 100 بار گفتم کرسی ازاد اندیشی چرا شما ها نذاشتیدش …
اختلاف سلیقه با دشمی فرق داره ….
اقای جلیلی و روحانی با هم اختلاف سلیقه دارن اما هیچکدوم مخالف نظام نیستن ….
مگه میشه گفت حزب دموکرات و جمهوری خواه مخالف نظام امریکا ن ؟
در ضمن بعضی جاها میگن چرا نمی زارن هر کسی کاندیدا بشه !!! این چه حرفیه ؟ کجای دننیا میزارن ؟
اصلا سوگند نامه رئیس جمهور اینه که پایبند به قانون اساسی باشه و از اون دفاع کنه
حالا کسی که قانون اساسی رو قبول نداره چطور میخواد رئیس جمهوری بشه که قراره اون قانون رو اجرا کنه ؟
شما ریاست جمهوری تو امریکا بمن نشون بدید که از کشور فرار کرد قبل انتخابات و کلی فحش داد به امریکا بعد اومد راحت کاندیدا ی حزب شد شورای عالی فدرال هم گذاشت !!!!
تو هیچ کشوری چنین چیزی نداریم …
البته نر من اینه باید بذارن مخالفا حرفشون رو بزنن البته با احترام و نه با توهین ! البته نباید فکر کنیم تو خود امریکا گلستان دمکراسیه !
همین ترکیه که ادعای دمکراسیش تا کجا میره نگاه کنید چه بلایی سر مکردم داره میاره تو وال استریت امریکا چه اتفاقاتی افتاد ؟
زندان گوانتانامو کجاست ؟
کدوم کشور حدود 3 میلیون زندانی داره ؟
حسین / 21 June 2013
چند روز قبل کلیپی دیدم از ابی که می گفت بین بد و بدتر چه حق انتخابی هست. در پایان آشپزی رو نشون داد که دوتا ظرف جلوش گذاشته بود و در یکی از ظرف ها کرم بود در ظرف دیگر سوسک.انتخاب بین بد و بدتر یعنی انتخاب بین کرم و سوسک.کسیکه کرم رو انتخاب میکنه به این دلیل که سوسک کثیفه و کرم پروتیین داره لیاقتش همین کرم هست و نه چیز دیگه.نشستین و منتظرید براتون کرم و سوسک بیارند به جای اینکه پاشید و برید دنبال چیز خوب.در ضمن من از ایران هستم و با کارگری خرج دانشگاه و زندگیمو میدم و تمام این مشکلات رو با تمام وجودم حس کردم.من رای ندادم و نمیدم چون لیاقت من چیز خوبه.البته اینو هم بگم که جمهوری اسلامی و آخوند و پاسدار و بسیجی و بی بی سی و … فقط ده درصد مشکل هستند نود درصد مشکل خود ما هستیم.
پاینده ایران
arash / 27 June 2013