در برلیناله امسال، مستندی از سینماگر اسرائیلی، رن تل، به نمایش درآمد که زندگی‌نامه یکی از معروفترین عکاسان خبری اسرائیل را به تصویر می‌کشد، عکاسی که از خلال عکس‌هایش تاریخ این کشور را از بدو زمان پیدایشش تا دهه هشتاد میلادی روایت کرده است.

میخا برعام، عکس از ویکی‌پدیا

میخا برعام که دهه‌ها با مؤسسات و سازمان‌های شناخته‌ شده‌ای نظیر آژانس عکس مگنوم و نشریه ‌نیویورک تایمز همکاری داشته، یکی از مشهورترین عکاسان خبری اسرائیلی است که حالا چندین و چند سال می‌شود که خود را از حرفه‌ی عکاسی جنگ بازنشسته کرده است. چنان‌که در طول فیلم مستند رن تل به‌تدریج متوجه می‌شویم، علت این بازنشستگی نه خستگی و مسائلی از این دست، که تردید و بدبینی او نسبت به دولت اسرائیل و رسالت خویش به عنوان یک عکاس خبری بوده است. «۱۳۴۱ تصویر از جنگ و عشق» بیش از هر چیز داستان تغییر و تحولات اسرائیل از زمان شکل‌گیری کیبوتص‌های اولیه در اوایل قرن بیست تا شکل‌گیری دولت و ارتش مدرن این کشور را از خلال عکس‌های میخا برعام بررسی می‌کند، تحولاتی که باعث تردید و رویگردانی بسیاری از افرادی مانند میخا برعام شد که حتی در تأسیس کشور اسرائیل نیز نقشی فعال داشتند. برعام در سال ۱۹۳۰ در برلین و در خانواده‌ای یهودی متولد شد و سپس با روی کار آمدن رایش سوم به همراه خانواده به فلسطین مهاجرت کرد و در ادامه در جنگ نکبت که منجر به تأسیس و استقرار دولت اسرائیل شد شرکت کرد.

حافظه و آرشیو 

همان‌طور که از عنوان فیلم، «۱۳۴۱ تصویر از جنگ و عشق» برمی‌آید، ما نه فقط با عکس‌های جنگی میخا برعام، که با تصاویری نیز روبه‌رو می‌شویم که عکاس از خانواده و به‌خصوص همسرش ثبت کرده است. در تمام طول فیلم، علاوه‌بر صدای فیلمساز، صدای خود عکاس و همسرش، اورنا، نیز بر روی تصاویر جنگ و عشق شنیده می‌شود. در چند نوبت هم صدای سه فرزند پسر این زوج را می‌شنویم که حالا هر کدام در یک گوشه از دنیا زندگی می‌کنند.

در بسیاری لحظات فیلم، تضاد بین آرشیو و خاطره از خلال مداخله‌های اورنا برجسته می‌شود. اورنا که خودش هنرمند است و علاوه بر آن در تمامی این سال‌ها مسئولیت آرشیوکردن عکس‌های برعام رو بر عهده گرفته، خاطرات برعام را تصحیح یا جزئیاتی را به آنها اضافه می‌کند. این تضاد بین حافظه و آرشیو وقتی میخا و اورنا بر سر جزئیات بی‌اهمیتی مثل ترتیب زمانی چند عکس خاص بحث و جدل می‌کنند شکلی جالب و سرگرم‌کننده پیدا می‌کند، اما در مواردی نیز جدی و معنادار می‌شود.

برای مثال، در جایی در اوایل فیلم، همزمان با اینکه عکس‌های برعام از دادگاه محاکمه آدولف آیشمن در اورشلیم را می‌بینیم، گزارش خود او و اورنا از رویداد مذکور را بر روی تصاویر می‌شنویم. عکس‌ها به ما چهره عادی و عاری از احساس آیشمن، بهت و حیرت حاضران در جلسه و لحظه از حال‌رفتن برخی از آنها را نشان می‌دهند. از طرف دیگر، خود برعام به ما می‌گوید که چقدر از نمایشی‌بودن دادگاه و احساس حضور در فرآیند ساخت یک فیلم بیگ-پروداکشن به ستوه آمده بوده و در نهایت از پروژه عکاس‌برداری از این رویداد تاریخی کناره‌گیری می‌کند. اورنا نیز توضیح می‌دهد که کل ماجرای دادگاه برای همسرش نه تجربه‌ای احساسی و منقلب‌کننده که مانند هر روز کاری دیگری پیش از آن بوده است. این وجه نمایشی دادگاه و استفاده سیاسی دولت اسرائیل از محاکمه آیشمن و مسئله هولوکاست به نفع‌ مشروعیت‌بخشی به دولت اسرائیل همان چیزی است که هانا آرنت نیز در «آیشمن در اورشلیم» به آن اشاره کرد و خشم حامیان دولت یهود را برانگیخت.

 پس از اپیزود دادگاه، عکس‌های برعام از مکان‌هایی در شرق آسیا را می‌بینیم و صدای او را می‌شنویم که می‌گوید چطور بعداً برای فراموش‌کردن دادگاه و شهادت‌های دراماتیک شاهدان سفری به شرق دور را آغاز می‌کند.

اگر عکس‌ها انگار شور و حال جلسه محاکمه آیشمن در اسرائیل را به تصویر می‌کشند، خاطرات میخا و اورنا همچون نوشته‌های آرنت نمایشی و تئاتریکال بودن دادگاه را محکوم می‌کنند.

Ad placeholder

سکوت و کناره‌گیری: موضع اخلاقی در مقابل جنایت

از سال ۱۹۶۷، یعنی از جنگ شش روزه اعراب با اسرئیل (نکسه) به این سو، ابهاماتی در مورد ارتش اسرائیل در ذهن برعام ایجاد می‌شود. این ابهام در عکس‌هایی که او از این جنگ و وقایع پس از آن گرفته است مشهود است، عکس‌هایی که خود عکاس حالا با گذر زمان حس خوبی نسبت به آنها ندارد.

تریلر مستند «۱۳۴۱ تصویر از جنگ و عشق»

گرچه در طول فیلم هرگز کلمه «اشغال» از نه زبان فیلمساز شنیده می‌شود، نه میخا و نه همسرش، اما مفهوم اشغال به‌طور خاص در زیرمتن خاطرات و گزارشات میخا و همسرش از عکس‌های پس از جنگ اسرائیل و اعراب یا یوم النکبت، به‌شکلی تلویحی وجود دارد. برای مثال، برعام از دو عکس صحبت می‌کند که در همین روزها گرفته شده و او حالا هیچ علاقه‌ای به آنها ندارد: یکی عکسی از به اهتزاز درآمدن پرچم اسرائیل بر روی گنبد قبةالصخره –به قول خود او، پنج دقیقه بی‌سابقه و بدون تکرار در تاریخ- و دیگری عکس سربازی اسرائیلی پای دیوار ندبه در کرانه باختری –که پس از جنگ ۱۹۶۷ اسرائیل آن را به اشغال خود درآورد- که عرقچین یهودی بر سر دارد، اما به جای شال تالت نوار فشنگ بر گردنش جای گرفته است. برعام توضیح می‌دهد که دلیل آنکه چرا حالا به این عکس‌ها حس خوبی ندارد به این برمی‌گردد که آنها نشان‌دهنده آمیخته‌شدن مذهب با قدرت هستند. در واقع، بیشتر عکس‌هایی که برعام از صحنه‌‌های جنگ یا تنش گرفته‌است و در فیلم به ما نشان داده می‌شود، حالا برای او یادآور احساساتی متناقض و برآشوبنده هستند.

واقعه‌ تعیین‌کننده‌ای که باعث می‌شود میخا برعام عکاسی از جنگ و فجایع بشری را تا پایان عمر کنار بگذارد، کشتار هزاران پناهجوی فلسطینی در دو اردوگاه صبرا و شتیلا است. برعام در اظهارنظری مهم و معنادار می‌گوید که شدت و ابعاد این فاجعه فقط با هولوکاست قابل‌قیاس بود.

در سال ۱۹۶۸، یک سال پس از جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل، گروهی از سربازان ارتش آزادی‌خواه فلسطین که سعی داشتند از طریق دره رود اردن وارد اسرائیل شوند، توسط ارتش این کشور دستگیر و کشته می‌شوند. عکس‌هایی که برعام از این واقعه می‌گیرد نظامیان اسرائیلی را نشان می‌دهد که با غرور و شادمانی بالای سر جنازه جنگجویان ارتش آزادی خواه فلسطین ژست گرفته‌اند -به‌قول برعام، در این عکس، شکارچی را بالای سر کارش می‌بینید. جنازه‌های عکس مذکور پابرهنه‌اند و در عکس دیگری تلی از پوتین‌هایی را می‌بینیم که چنان‌که اورنا می‌گوید، مشخص نیست قبل یا بعد بازجویی یا مرگ از پای اسرا درآمده است.

Ad placeholder

چند سال بعد، میخا برعام از جنگ دوم اعراب با اسرائیل یا جنگ یوم کیپور نیز عکس‌برداری می‌کند. به گفته اورنا، برعام عکس‌های بسیاری از خشونت و بی‌رحمی ارتش اسرائیل در رفتار با اسرا گرفته است که در اختیار خود ارتش قرار دارد و حتی خود عکاس نیز اجازه دسترسی به آنها را ندارد.

اما واقعه‌ تعیین‌کننده‌ای که باعث می‌شود میخا برعام عکاسی از جنگ و فجایع بشری را تا پایان عمر کنار بگذارد، کشتار هزاران پناهجوی فلسطینی در دو اردوگاه صبرا و شتیلا است. برعام در اظهارنظری مهم و معنادار می‌گوید که شدت و ابعاد این فاجعه فقط با هولوکاست قابل‌قیاس بود. در واقع، تأثر او پس از مواجهه با صحنه‌های این کشتار چنان بود که تا مدتی پس از آن به نوشیدن الکل روی آورد. پاسخ او در برابر این پرسش و باقی پرسش‌هایی که به مسئله اسرائیل و فلسطین مربوط می‌شود، تنها سکوت و امتناع از پاسخ‌گویی است. در جایی از فیلم، میخا برعام نود و اندی ساله از این بابت عذرخواهی می‌کند: «من متأسفم اگر جواب‌های روشنی ندارم برای پرسش‌هایی که جوابی ندارند.»

در اواخر فیلم، فیلمساز از برعام می‌پرسد که آیا هرگز سعی کرده از زاویه دید طرف دیگر ماجرا یعنی فلسطینی‌ها عکس بگیرد؟ میخا باز از پاسخ‌دادن طفره می‌رود. در عوض، همسرش می‌گوید که نه، چنین کاری ممکن نیست و لاجرم باید یک طرف را انتخاب کنید، نمی‌توانید همزمان از هر دو جبهه عکس بگیرید.

«۱۳۴۱ تصویر از جنگ و عشق» در زمره فیلم‌هایی قرار می‌گیرد که به‌ویژه از دهه ۱۹۹۰ به این سو بر تعدادشان افزوده شده، فیلم‌هایی از درون اسرائیل و از زاویه دید یک اسرائیلی که حاوی نوعی خودانتقادی است. 

در دقایق پایانی فیلم، میخا برعام می‌گوید که علیرغم خوش‌بینی ذاتی‌اش نسبت به نتیجه پروژه تأسیس کشور اسرائیل احساسات مبهمی دارد و انگار هیچ افق روشنی در دیدرس وجود ندارد. «۱۳۴۱ تصویر از جنگ و عشق» نشان می‌دهد که جنایات دولت عبری و ارتش اسرائیل چطور در نهایت منجر به سرخوردگی و یأس حتی پرشورترین حامیان آن شد.