هفت ماه از مادرم بیخبر بودیم، به همه جا مراجعه کردیم، همه زندانهای تهران، دادگاهها و ارگانهای دولتی، اما کسی به ما نمیگفت مادرم کجاست. بعد از هفت ماه یک ماه و نیم به بند عمومی زندان اوین منتقل شد، به شدت وزن کم کرده و لاغر شده بود، اما باز او را به انفرادی بردند و از او هیچ اطلاعی نداریم.
این روایت نیکو جلیلوند از نحوه بازداشت مادرش، فرحناز نیکخو و ماهها بیخبری از سرنوشت او است.
فرحناز نیکخو در تاریخ ۱۲ آذر ۱۴۰۱، در فرودگاه امام خمینی زمانی که قصد سفر به استرالیا برای بازدید از دخترش را داشت، در داخل هواپیما به دست نیروهای امنیتی سازمان اطلاعات سپاه بازداشت و از هواپیما به زور پیاده شد.
نیکو جلیلوند به زمانه میگوید:
مادرم بلیط به مقصد ملبورن داشت، کارت پرواز را گرفت و از گیت رد شد، بعد یک عکس برای من فرستاد ولی بعد از آن تا ۱۲ ساعت از او هیچ خبری نداشتیم.
فرحناز نیکخو بعد از ۱۲ ساعت با برادرش در ایران تماس میگیرد و از بازداشتاش به دلیل «خصومتی شخصی و پارهای از توضیحات» به دست نیروهای امنیتی خبر داد: «داییام پرسیده بود کجا میروی و چرا بازداشت شدی که تلفن قطع را کردند. از آن زمان به بعد ما تا ۷ ماه کاملا از مادرم بیخبر بودیم.»
نیکو جلیلوند به زمانه میگوید وقتی به فرودگاه امام خمینی مراجعه میکردند به آنها میگفتند به زندان بروید:
میپرسیدیم کدام زندان، میگفتند نمیدانیم، داییام به زندان اوین میرفت آنجا هم میگفتند اصلا اسماش جزو ورودیها نیست.
در طی مدت ۷ ماه بیخبری مطلق از وضعیت فرحناز نیکخو، برادرش به تمامی زندانهای تهران، دادگاه انقلاب و بسیاری از ارگانهای دولتی مراجعه کرد، اما موفق به یافتن خبری از او نشد.
سلول انفرادی، شکنجههای روحی و تلاش برای گرفتن اعتراف اجباری
به گفته نیکو جلیلوند میگوید نهادهای امنیتی در پاسخ به پیگیریهای خانواده برای یافتن خبری از فرحناز نیکخو تنها به آنها میگفتند: «اینجا نیست، خودش با شما تماس خواهد گرفت، نمیدانیم کجاست ولی اگر ما بازداشت کرده باشیم زنگ خواهد زد.»
نیکو جلیلوند میگوید با وجود اینکه روز اول مادرش گفته بود بازداشت شده است، اما چون بعد از آن هیچ اطلاعی از سرنوشت او نداشتند، به بیمارستانها هم مراجعه کردند.
فرحناز نیکخو در اولین تماس تلفنی که پس از بازداشت با برادرش داشت، گفته بود که نیروهای امنیتی به او گفتهاند دخترش فعال سیاسی است و به او اطلاعات مخابرات را میدهد و یک خصومت شخصی وجود دارد که توضیحاتی در این رابطه لازم است و بعد آزاد خواهد شد:
مادرم حتی در آن تماس به داییام گفته بود من با پروازهای بعدی پیش نیکو میروم و به او بگویید که نگران نباشد.
دختر فرحناز نیکخو به زمانه میگوید نیروهای امنیتی حکم بازداشت نداشتند، اما مادرش زمانی که همه مراحل فرودگاهی را طی کرده و زمانی که در داخل هواپیما بوده، قبل از پرواز بازداشت شده است:
تا جایی که میدانم مادرم قصد نداشته از هواپیما پیاده شود، چون زمانی که به فرودگاه زنگ زدم و پرسیدم که آیا مادرم آنجاست، گفتند امروز یک نفر را اینجا بازداشت کردند و خیلی بد او را بردند…
نیکو جلیلوند به زمانه میگوید نهایتا بعد از مدتها از طریق یکی از آشنایان که در زندان اوین بود، دریافت که مادرش در سلول انفرادی بند دو الف زندان اوین نگهداری میشود و توسط اطلاعات سپاه بازداشت شده است.
بعد از ۷ ماه بیخبری مطلق از سرنوشت فرحناز نیکخو، او طی تماسی که با خانوادهاش داشت گفته بود که تمام این مدت را در سلول انفرادی سپری کرده است.
به گفته نیکو جلیلوند، بعد از گذشت هفت ماه او را به مدت یک ماه و نیم بند عمومی زندان اوین منتقل کردند:
مادرم میگفت در سلول انفرادی خیلی اذیت شده و تنها وعده غذایی او یک بار نان و پنیر در روز بود. میگفت عکس من را به او نشان میدادند و میگفتند این دخترت است که فعالیت سیاسی میکند و تو هم برای او اطلاعات میفرستی.
نیکو جلیلوند به زمانه میگوید در بازجوییها مادرش را بارها تحت فشار گذاشته بودند تا اعتراف کند با اسرائیل در ارتباط بوده است: «مادرم میگفت من هیچوقت چنین چیزی را نپذیرفتم.»
فرحناز نیکخو کارمند اداره مخابرات است، به همین دلیل بازجوها از او خواسته بودند اعتراف کند که اطلاعات اداره مخابرات را به اسرائیل داده است.
بنا به گفته نیکو جلیلوند، مادرش را در زندان به شدت مورد شکنجههای روحی و روانی قرار دادهاند: «به مادرم گفته بودند دخترت سلول بغلی است و این صدای گریه که میشنوی صدای اوست.»
نیکو جلیلوند در ادامه درباره شکنجههایی که مادرش تحمل کرده چنین میگوید:
دست و پای مادرم را دستبند میزدند و با چشمبند برعکس روی صندلی مینشاندند، سپس فحشهای بسیار رکیک به او میدادند. مادرم میگفت روزی چهارءپنج بار بازجویی میشد و تحت فشارهای شدید روحی و روانی بود. بعد از اینکه به بند عمومی منتقل شد و وکیل تسخیری توانست او را ببیند، گفته بود اگر این وضعیت ادامه پیدا کند و به انفرادی برگردم خودکشی خواهم کرد.
کاهش وزن شدید و انتقال دوباره به سلول انفرادی
فرحناز نیکخو بعد از اینکه به بند عمومی منتقل شد اجازه ملاقات حضوری با برادرش را پیدا کرد. به گفته دختر فرحناز نیکخو او در زندان حدود ۱۰ کیلو وزن کم کرده است و به شدت لاغر شده است:
قفسه سینهاش درد میکند، چون قبل از بازداشت هم دو تومور خوش خیم داشت و پزشکاش همیشه میگفت باید مداوم چکاپ شود چون کوچکترین استرس باعث بدخیم شدن تومور میشود.
فرحناز نیکخو در دوران بازداشت از دریافت خدمات درمانی نیز محروم مانده است و با وجود درد شدید در قفسه سینه و درخواست برای مراجعه به پزشک با مخالفت بازجویان مواجهه میشود. او یک بار در زندان زمانی که در انفرادی به سر میبرد دچار خونریزی شده است.
این شهروند زندانی در حال حاضر وکیل تسخیری دارد و به گفته نیکو جلیلوند به هیچ عنوان درباره روند پرونده و مراحل دادرسی به خانواده اطلاعاتی ارائه نمیدهد. به فرحناز نیکخو همچنین اجازه مطالعه کیفرخواست داده نشده است.
در آخرین جلسه بازجویی نیز بازجو به او گفته از قاضی اشد مجازات را تقاضا خواهد کرد، زیرا با آنها همکاری نکرده است.
فرحناز نیکخو یک بار به دادگاه با ریاست قاضی ابوالقاسم صلواتی برده شد، اما اطلاعی از چگونگی روند دادرسی در دست نیست.
بعد از یک ماه نیم نگهداری در بند عمومی زندانی اوین، در روز ۲۵ تیرماه زمانی که برادر فرحناز نیکخو برای ملاقات حضوری به زندان اوینم مراجعه میکند، موفق به ملاقات نمیشود:
به دایی گفتند مادرم به دادسرا برده شد و زمانی که بازگردد تماس خواهد گرفت، ولی بعد از دادسرا کسی تماس نگرفت تا اینکه ساعت حدود ۹ شب تماس کوتاهی با داییام گرفت و گفت که دوباره من را آوردند همان جایی که هفت ماه آنجا بودم و مدتی نخواهم بود، دیگر نمیتوانم زنگ بزنم. داییام تا پرسیده بود چرا تلفن را قطع کردند…
این در حال حاضر آخرین تماس فرحناز نیکخو با خانوادهاش و بعد از آن مجددا با وجود گذشت نزدیک به هفته، کسی از وضعیت او اطلاعی ندارند و این موضوع نگرانی خانواده این شهروند درباره سلامتی و محل نگهداری او را افزایش داده است.
حتما شرایط نگهداری و هر گونه شکنجه به شدت محکومه.ولی ایشون نه خودشون نه دخترشون حتی ذره ای سیاسی نبودن.موضوع به مبارزات زن زندگی آزادی ربطی ندارد.امیدوارم وصل کردن ایشون به مبارزین جنبش مهسا باعث لوس کردن فعالیت آن عزیزان نشه.لطفا تحقیق کنید قبل از گزارش اگه امکانش برای شما هست.من شناخت خیلی کامل و نزدیک دارم و با اطمینان خدمتتون گفتم
رضا / 28 July 2023