برپایه احکام شیعه «سگ» و همه انواع آن که در خشکی زندگی میکنند «نجس» شمرده میشوند.
مراجع شیعه با استناد به احادیث و روایتهای برجای مانده از پیامبر مسلمانان و دیگر امامان شیعه، پیرامون نجاست سگ و دوری جستن از آن، سگ و خوک را جزو «نجاسات» میدانند.
«نجس» بودن برخی حیوانات از دیدگاه چند تن از مراجع شیعه، با کدام منطق و دلیل قابل تبیین است؟ چرا در زمانهای که با واکسن و دارو میتوان از سرایت بسیاری از بیماریهای حیوانات به انسان جلوگیری کرد، هنوز از دیدگاه مراجع شیعه، سگ، حیوانی «نجس» شمرده میشود. چه اشارات مستقیمی در دین اسلام به پرهیز از حیوانات و «نجس» بودن آنها شده است؟
این گزارش را بخوانید:
ایرانیان؛ حیوانآزار یا حیواندوست؟
برای دریافت پاسخ پرسشهای یادشده با حسن یوسفی اشکوری، پژوهشگر امور دینی و فعال ملی- مذهبی گفتوگو کردهایم.
در سالهای اخیر با دارندگان حیوانات خانگی در ایران برخورد میشود، با این توجیه که «سگگردانی» و نگهداری اینگونه حیوانات جزو «مظاهر فرهنگی غرب» است. چندی پیش نیز نیروی انتظامی بار دیگر با صدور دستورالعملی جدید ضمن اعلام عمومی آغاز طرح مبارزه با «مفاسد اجتماعی» همراه داشتن حیوانات خانگی از جمله سگ را در معابر عمومی جزو «معضلات اجتماعی» عنوان کرد. ماموران نیروی انتظامی از روز سهشنبه دهم اردیبهشت ماه با توسل به زور اقدام به جمعآوری سگهای صاحبدار در کوچه و خیابان و حتی داخل خودروها کردند. این رویکرد سختگیرانه ماموران نیروی انتظامی را چگونه ارزیابی میکنید؟
حسن یوسفی اشکوری – اصولاً حکومت، ولو با قید دینی، حق ندارد که در امور خصوصی و شخصی مردم وارد شود و برای جامعه و مردم ایجاد ناامنی کند. قانون و حکومت در صورتی میتواند چیزی را منع کنند که در تعارض با حقوق دیگر شهروندان قرار بگیرد.
این یک اصل حقوقی و عقلایی است و طبعاً مورد تائید شارع و شرع هم هست. حکم شرعی سگ و هر حیوان دیگر هرچه باشد، برای باورمندان به دین و شریعت الزامی است و آن هم با اعتقاد و اختیار شخص مؤمن رعایت میشود و حکومت یا هر نهاد و مقامی حق الزام و اجبار را ندارد. بنابراین این نوع اقدامات، نه قانونی است و نه شرعی و نه عقلایی و در عمل هم جز وهن دین و دینداران و گریز از دین حاصلی ندارد.
موازی با برخوردهای نیروی انتظامی، در ایران چندسالی هست که شهرداریهای برخی از شهرها به وسیله سم اقدام به کشتن تعداد زیادی از سگهای بیسرپرست میکنند. از طرفی میزان تلفات برخی از حیوانات نادر نظیر پلنگ و خرس و گوزن از سوی شکارچیان و حیوانآزاران در ایران بیش از گذشته شده است. از نظر دین اسلام کشتن چه حیواناتی جایز یا حرام است؟
در فقه اسلامی، بابی درباره حیوانات نداریم، چرا که فقه و حقوق به تناسب نیاز و مسائل جاری مربوط به زندگی روزمره مردم صورتبندی میشود و فقه و اجتهاد اسلامی که از قرن دوم هجری پدید آمده، به موضوعات و مسائل زمانه پاسخ داده و در آن زمان هنوز اصولاً موضوع «میحط زیست» برای مردمان مسلمان به صورت «مسئله» در نیامده بود که به طرح مبحث حقوقی نیاز داشته باشد. چنان که در تمام جهان و در میان تمام اقوام و ملل چنین بوده است.
هیچ دین و مذهبی، کشتن بیدلیل حیوانات را مجاز نمیداند، اما نگاه ادیان نسبت به این موضوع یکسان نیست. در برخی ادیان و فرهنگها کشتن جانوران موذی جایز و بلکه واجب شرعی است و در برخی دیگر بر عکس آزار و کشتن حیوانات نه تنها مجاز نیست، بلکه حرام و حداقل به شدت مذموم شمرده شده است.
در یک قرن اخیر و بیشتر در نیم قرن اخیر است که به دلایلی، محیط زیست برای مردم جهان و بیشتر غربیان مسئله شده است. در واقع میتوان گفت دو عامل سبب شده است که موضوع محیط زیست و به طور خاص زندگی حیوانات برای آدمیان مهم شود: یکی به خطر افتادن طبیعت و دیگر رشد و تعمیق ارزشهای انسانی ازجمله دوست داشتن تمام موجودات و ازجمله حیوانات. در فقه اسلامی از حیوانات به مناسبت بیان حکم شرعی حلالها و حرامها یاد شده است. مثلاً چه حیوانی در شمار «حلال گوشت» است و میتوان خورد و چه حیوانی «حرام گوشت» است و نمیتوان خورد. در این مورد هم در مورد حیوانات آبزی احکامی وجود دارد و هم درباره حیوانات خشکزی (بحری و بری). همینطور در باب نجاسات نیز برخی حیوانات نجس شمرده شدهاند که البته تعداد آنها بسیار اندک است و بقیه پاک هستند. کشتن حیوانات جایز شمرده است نه واجب و البته در حج و در محیطی معین و تعریف شده (منطقه جغرافیایی حرم) کشتن هر نوع حیوان و حشرهای و حتی آسیب رساندن به گیاهان حرام و ممنوع است و کسی که مرتکب میشود باید کفاره بدهد.
آیا برای دفع آزار هر حیوانی که آزاردهنده است راهی جز کشتن آن حیوان وجود ندارد؟
در پاسخ به این پرسش شما باید بگویم که کشتن هیچ حیوانی واجب نیست تا بپرسیم راهی دیگر برای برخی از آنان وجود دارد یا نه. کشتن حیوانات موذی و گاه خطرناک از عقرب و مار بگیرید تا ببر و پلنگ و گرگ واکنش طبیعی آدمیان است در روند دفع خطر و حفظ بقا و صیانت ذات و هیچ ربط خاصی به هیچ دین و مذهب و فلسفهای ندارد. در هرحال این به معنای آن نیست که حتماً باید حیوانات و جانوران موذی را کشت؛ به ویژه در دنیای امروز که تکنولوژی پیشرفت زیادی کرده است و راههای تازهای برای مهار انواع خطر وجود دارد و میتوان از امکانات و ابزارهای دیگری استفاده کرد تا از خطر در امان ماند.
در فرهنگها و مذاهب مختلف، حیات و تقدس حیوانات چه جایگاهی دارند؟
هیچ دین و مذهبی، کشتن بیدلیل حیوانات را مجاز نمیداند، اما نگاه ادیان نسبت به این موضوع یکسان نیست. در برخی ادیان و فرهنگها کشتن جانوران موذی جایز و بلکه واجب شرعی است و در برخی دیگر برعکس آزار و کشتن حیوانات نه تنها مجاز نیست، بلکه حرام و حداقل به شدت مذموم شمرده شده است. نمونه نخست دین زرتشت است که بر بنیاد دوگانهنگری نور و ظلمت و اهورا و اهریمن، جانوران موذی را در شمار آفریدههای اهریمن میشمارد و از اینرو نه تنها با این نوع جانوران مدارا و مهربانی جایز نیست، بلکه کشتن و نابود کردن آنها واجب شرعی است و مستوجب آمرزش گناهان.
در «وندیداد»، که فقهیترین کتاب اوستاست، در این باب احکام فراوانی وجود دارد. هرچند در همین دین و در همان کتاب به شدت به حفظ طبیعت و منابع آن مانند آب و گیاه و درخت سفارش شده و برای آلودهکنندگان این منابع، مجازات و کفارههای بسیار و سخت در نظر گرفته شده است. در برابر در فرهنگ هندی زیست مسالمتآمیز با طبیعت و ازجمله جانواران و حیوانات ازجمله جانوران موذی بسیار قدرتمند است. اخیراً در جایی میخواندم که هندویی عقربی را دید که در آب برای نجات خویش دست و پا میزند. هندو به قصد کمک دستش را به طرف عقرب دراز کرد تا عقرب را از آب بیرون بیاورد، اما عقرب تلاش کرد تا نیشش بزند. با این وجود مرد هنوز تلاش میکرد تا عقرب را از آب بیرون بیاورد، اما عقرب دوباره سعی کرد او را نیش بزند. مردی در آن نزدیکی به او گفت: «چرا از نجات عقربی که مدام نیش میزند دست نمیکشی؟»
هندو گفت: «عقرب به اقتضای طبیعتاش نیش میزند. طبیعت عقرب نیش زدن است، اما طبیعت من عشق ورزیدن است. چرا باید از طبیعت خود که عشق وزریدن است فقط به علت اینکه طبیعت عقرب نیش زدن است دست بکشم.»
شهرت دارد که روحانیان زرتشتی در عصر ساسانی عصای نوک تیزی همراه داشتند و در طول مسیر خود، برای کشتن جانوران موذی از آنها استفاده میکردند، اما روحانیان هندی از عصا برای راندن جانوران موذی از راه خود بهره میجستند. بدیهی است که پیروان این دو دین نمیتوانند در مورد مواجهه با انواع جانوران و به طور کلی نگاه یکسانی داشته باشند. البته روایت من از دین زرتشتی مربوط به دین عصر ساسانی است و من از اندیشه و عمل کنونی زرتشتیان اطلاعی ندارم.
اگر بخواهیم درباره حیوانات با نگرش انسانی امروز به نتیجه مثبتی برسیم و در نهایت از حیوانآزاری بکاهیم، از فقه چندان کاری ساخته نیست، چرا که اصولاً از حوزه فقه خارج است، بلکه باید از مبانی عرفانی مدد بگیریم.
در شریعت و روایتهای اسلامی به صورت مستقیم چه اشارههایی به پرهیر از کشتن حیوانات و دفاع از آنها شده است؟
واقعیت این است که در آموزههای اسلامی و شریعت نه مبارزه خشونتآمیز با جانوران و حیوانات موذی سفارش شده و نه رواداری نوع هندی به صورت عینی و مشخص توصیه شده است. چنانکه گفته شد حیواناتی در فقه مورد توجه قرار گرفتهاند که بیشتر موضوع حلال و حرام یا نجسی و پاکی بودهاند. از برخی حیوانات هم که با زندگی آدمیان آن روز پیوند خورده و در واقع دارای سود و منفعت مادی و اقتصادی بودند و هستند نام برده شده است. مانند انواع حیوانات در خدمت آدمی مانند اسب و قاطر و شتر و گاو و گوسفند و سگ گله و یا سگ پاسبان از حقوقی برخوردارند و صاحبان آنها به لحاظ شرعی موظفند که آن حقوق را رعایت کنند. مانند اینکه نباید آنها را گرسنه نگهدارند و اگر این حیوانات بیآب و علف ماندند، قاضی میتواند مالک را مجبور به ادای تعهد کند و در صورت عدم تمکین، از اموال وی برای تغدیه و مراقبت از آنها استفاده کند.
با اینکه شکار یا کشتن حیوانات به ویژه حلال گوشت جایز است- نه البته واجب- اما آزار و به تعبیر دیگر شکنجه موجود زنده مطلقاً حرام است. با این همه من فکر میکنم اگر بخواهیم درباره حیوانات با نگرش انسانی امروز به نتیجه مثبتی برسیم و در نهایت از حیوانآزاری بکاهیم، از فقه چندان کاری ساخته نیست، چرا که اصولاً از حوزه فقه خارج است، بلکه باید از مبانی عرفانی مدد بگیریم. در عرفان به ویژه در نحله وحدت وجودی آن باید عاشق همه عالم بود چرا که هستی تماماً آفریده و در واقع مظهر تجلی هستیبخش است و در این تفکر با سعدی همنوا میشویم که: «عاشقم بر همه عالم، که همه عالم از اوست».
به جز خوک که در قرآن به نجس بودن آن اشاره شده، در هیچ کجای قران اشارهای به نجس بودن سگ نشده است. از طرفی در قران با اشاره به سگ اصحاب کهف از این حیوان به نیکی یاد شده است. با این وجود چرا از دیدگاه مراجع شیعه، سگ «نجس» قلمداد و نگهداری آن در خانه ناپسند شمرده میشود؟
چنانکه اشاره کردید در قرآن فقط به خوک اشاره شده است، اما در مورد سگ و احکام آن و احکام اغلب حیوانات، به احادیث نبوی یا امامان شیعی در فقه شیعی استناد شده است. من در این موارد اکنون نمیتوانم نظر اجتهادی ارائه کنم، اما به طور کلی معتقدم لازم است مجتهدان مسلمان در تمام احکام فقهی تأمل و بازنگری و در واقع اجتهاد کنند و به ویژه در عین رعایت روح کلی دیانت و حفظ قواعد عام ایمانی مقتضیات زمان را هم لحاظ کنند و چه بسا بتوان در بسیاری از موارد در جهان جدید و با استفاده از علم و تجربه احکام عادلانهتر و عقلاییتر و در نتیجه عملیتر استخراج کرد. دین برای راحتی و زیست عادلانه و اخلاقی است و حافظ امنیت و آسایش بندگان خداست نه مایه رنج و گرفتاری و زحمت.
از کی تا حالا خیابان و معبر عمومی شده است حریم خصوصی؟ ایشان بهتر از تعریفی معقول از حریم خصوصی ارائه دهند تا بعدا به مشکل برنخورند.
آیا اینکه در فقه سگ را نجس می دانند، قصدشان اجازه کشتار آن حیوان است؟
کدام سگ گفته است که از زندگی در کنار انسان ها و در آپارتمان رضایت دارد که اینگونه قصد ترویج این عمل را داریم؟
حیوان باید مطابق طبیعت خود زندگی کند. این تصور آدمها است که حیوانات از زندگی در کنار آنها راضی هستند.
سگ و خوک در دین یهود نیز نجس می باشند. حتی کبوتر در دین یهود نجس است.
آیا این نجس بودن مجوز کشتار است؟
عده ای می خواهند سگ گردانی و سگ بازی کنند ( خوب بکنند کسی کارشان ندارد). اما نمی توانند انتظار داشته باشند که همانطور که در منزلشان رفتار می کنند در معابر عمومی نیز اجازه همان رفتار را داشته باشند.
یزدان / 19 June 2013