انتقال موقوفه بزرگ گوهرشاد به علم الهدی

وحید اشتری، از اصولگرایان موسوم به «عدالت‌خواه»، در یک افشاگری تازه خبر داد که یکی از بزرگ‌ترین موقوفات استان خراسان، با عنوان «گوهرشاد»، شش سال پیش به احمد علم‌الهدی واگذار شده است. این فعال سیاسی روز دوشنبه ۱۹ تیرماه در توئیتی نوشت که «موقوفه واگذارشده»، بیش از هزار هکتار زمین در مشهد و پنج هزار و ۷۰۰ «رَقبه سنددار» در چناران استان خراسان دارد. اشتری با انتشار نامه «رئیس اداره تحقیق و حسابرسی، اوقاف و امور خیریه استان خراسان» نوشت: از اردیبهشت ۹۶ حق تولیت به حساب احمد علم‌الهدی واریز می‌شده است.
احمد علم‌الهدی در مرداد سال ۱۳۹۱، همزمان با گرانی و کمیابی مرغ در ایران گفته بود: «مشهدی‌ها مگر اشکنهٔ پیازداغ را یادتان رفته و آن زندگی را فراموش کرده‌اید؟»
 علم‌الهدى واگذاری موقوفات گوهرشاد به او را تایید کرد و گفت متولی باید یکی از «سادات صلحای مشهد باشد و این جایگاه به تشخیص مراجع قانونی در من احراز شد.»
وحید اشتری  ۲۸ خرداد با انتشار تصویری از یک فرم اجاره‌نامه نوشته بود که «یکی از بزرگ‌ترین موقوفات چند صد هکتاری» استان قزوین متعلق به حسینیه امینی‌ها، «تقریبا به صورت رایگان» به مونا چایچیان، متولد ۱۳۶۹ و عروس مهدی خاموشی رئیس سازمان اوقاف واگذار شده است. یکسی دیگر از موارد فساد در سازمان اوقاف.
نویسنده در مقاله حاضر پیشینه فساد در وقف را به لحاظ فرهنگی بررسی کرده است.  

دیدگاه

اگرچه رانت و فساد از سال‌ها قبل در کشور مطرح بوده، اما چند سالی است فساد آنقدر زیاد شده که از پرده برون افتاده است. فساد در همه‌ی شئون، از عمیق‌ترین لایه‌های سیاسی به سطح اجتماع متصاعد شده است، دیگر کسی از شنیدن خبرهای مفسده دچار حیرت نمی‌شود و فقط خشم است که وجود مخاطب را لبریز می‌کند. چندی پس از برملا شدن فساد موسوم به اوقاف گیت که در آن رییس اداره اوقاف و عروس او و مجموعه‌ی بزرگ امینی‌ها در قزوین بازیگران اصلی بودند، خبر رسید که احمد علم‌الهدی، امام جمعه‌ی جنجالی مشهد هم از این سفره‌ی اختصاصی بی‌بهره نبوده و از سال ۹۶ تولیت مجموعه‌ی گوهرشاد مشهد را در اختیار داشته و ده درصد از درآمدهای میلیاردی این مجموعه‌ی بزرگ به او تحویل می‌شده است.

مجموعه‌ی گوهرشاد بیش از هزار هکتار زمین در مشهد دارد و بالغ بر ۵۷۰۰ رَقَبه‌ی سنددار در چناران. به تعریف معین، رقبه به زمین یا ملکی گفته می‌شود که به کسی داده می‌شود تا مادام‌العمر از آن بهره‌مند شود. معین در ادامه آورده است که از زمان صفویان به بعد «رقبه» در زبان فارسی به معنی چند ده واقع در یک بلوک یا ناحیه و مخصوصا ده‌هایی که مجموعا تشکیل یک واحد از املاک موقوفه را می‌دهد، به‌کار رفته است. با تعریفی که دکتر معین در لغت‌نامه‌اش به دست می‌دهد، ۵۷۰۰ رقبه منطقه‌ای وسیع را دربر می‌گیرد.

لوطی‌خور یا ملاخور؟

سال‌ها قبل عباس پالیزدار دبیر هیات تحقیق و تفحص در مجلس هفتم، در دانشگاه همدان گفت: آیت‌الله یزدی، رییس قوه قضاییه وقت، نامه‌ای می‌نویسد برای آقای فروزش وزیر صنایع که پسرم حمید بیکار است. ترتیبی فرمایید از جنگل‌های شمال در جهت صادرات چوب بهرمند شود. این در حالی است که همان موقع پسر آیت‌الله یزدی نه تنها بیکار نبوده بلکه در خود قوه قضاییه مشغول کار بوده است. قبل از انقلاب ۵۷ آیت‌الله خمینی در یکی از مشهورترین سخنرانی‌های خود گفته بود:

وزارت اوقاف از ما باشد… یک نفر هم وزیر اوقافش بکنیم، آن‌وقت ببینید که این‌طوری که الان دارد لوطی‌خور می‌شود، نخواهد شد… دست ما بدهید تا ببینید چه خواهد شد، آن‌وقت ببینید که ما با همین اوقاف این فقرا را غنی‌شان می‌کنیم… اجازه بدهید مالیات اسلامی را به آن‌طوری که اسلام با شمشیر می‌گرفت بگیریم از مردم، آن‌وقت ببینید که دیگر یک فقیر باقی می‌ماند؟

این سخنان در هجدهم شهریور سال ۴۳ و در واکنش به تاسیس وزارت اوقاف گفته شده است. واژه‌ی لوطی‌خور یک همزاد دارد که به همان اندازه شناخته شده و پرکاربرد است؛ ملاخور. معین در ذیل واژه‌ی لوطی‌خور نوشته‌ است: چیزی که مورد سوءاستفاده کسی یا جمعی شود و توصیه کرده که با واژه‌ی ملاخور قیاس شود!

لوطی‌ها افرادی بودند که در بازارها برای خود وظیفه‌ی نگهبانی از مغازه‌ها را در نظر گرفته بودند و همین به وظیفه‌ی خودساخته به آنها دستی گشاده در چنگ انداختن به مال و اموال مردم داده بود. لوطی‌هایی که اطراف روحانیون سرشناس جمع می‌شدند، ابزاری کارآمد به شمار می‌آمدند. روحانیون سرشناس اغلب با کمک لوطی‌ها می‌توانستند اوقاف را مدیریت کنند.

شفافیت، پاشنه‌ی آشیل روحانیون

ماجرای در اختیار گرفتن اموالی که وقف می‌شود، پیشینه‌ای کهن دارد. در احوالات سید محمدباقر شفتی، روحانی دوران فتحعلی‌شاه و محمد شاه آمده است که وقتی از عراق به اصفهان آمد، به گفته‌ی خودش، جز یک دستمال که مقداری نان خشک در آن بود و یک کتاب چیزی نداشت.

محمدباقر شفتی در اصفهان جایگاهی برای خود دست و پا کرد و از قبل جایگاهی که در آن قرار گرفت، به چنان ثروت و مکنتی رسید که هنوز هم زبانزد است. محمد تنکابنی در قصص العلماء درباره‌ی ثروت او می‌نویسد:

در شهر اصفهان چهارصد کاروانسرا از مال خود داشت، گویا زیاده از هزار باب دکاکین داشته و املاکی که در بروجرد داشت، مداخل آن تقریباً سالی شش هزار تومان بود و املاکی که در یزد داشت [مداخل آن] سالی دو هزار تومان بود.

رسیدن به ثروت هنگفت در بین روحانیون شیعه امری بعید و عجیب نیست. آنها به واسطه‌ی اعتقاد مردم، دریافت کننده‌ی وجوهات بوده‌اند. در عین حال هیچ جا نقل نشده که به کسی پاسخ داده باشند که با مال مردم چه می‌کنند و چه کرده‌اند. اگر بناست که وجوهات مردم صرف موارد معین شود، چرا کسی مانند شفتی به چنین ثروت هنگفت می‌رسد؟ عبدالکریم سروش در یکی از سخنرانی‌های خود به روحانیونی که وجوهات دریافت می‌کنند تاخته و گفته بود:

[روحانیون] با شفافیت مشکل دارند. کسی حق ندارد از آنها سوال کند که وجوهات چطور و کجا خرج می‌شود.

اگرچه شفافیت در موضوع گفته شده مهم است اما حالا مسئله، صرف کردن مبهم وجوهات نیست، حالا مسئله در اختیار گرفتن اموال عمومی است. مسئله ملاخور کردن دارایی‌ها و اموال عمومی است.

Ad placeholder

فایده‌ی مال در دین!

استفاده از مال وقف در تاریخ این سرزمین قدمتی دیرینه دارد. روشن است که اگر وقف یکی از توصیه‌های دینی بوده، کسانی بخشی از مال خود را وقف می‌کرده‌اند. در اشعار امیر معزی می‌توان اشاره‌های متعددی به وقف را مشاهده کرد. در یکی از قصاید خود می‌سراید:

خرد و بزرگ و پیر و جوان وقف کرده‌اند
بر دیدن و ستودن او دیده و زبان

هرچند این بیت به معنایی دیگر اشاره دارد اما نشان دهنده‌ی عمومیت یافتن وقف است. از این بیت و ابیات مشابه می‌توان استنباط کرد که وقف امری معمول در بین مردم بوده است. به دلیل بافت مذهبی جامعه در قرن‌های گذشته، بخشی از وقف‌ها به مصرف مدارس دینی می‌رسیده است. واقف، زمینی را وقف می‌کرده و از درآمد آن، هزینه‌ی زندگی به طلاب و محصلان مدارس دینی پرداخت می‌شده است. امام محمد غزالی در کیمیای سعادت در باب ارکان معاملت مسلمانی و درباره فایده‌های مال و ثروت به موارد متعددی اشاره می‌کند. او در بخشی از این گفتار می‌گوید:

نوع سیم آن بود که [مال را] به کسی معین ندهد ولیکن خیرات عام کند چون پل‌ها و رباط‌ها و مساجد و بیمارستان و وقف بر درویشان و غیر این خیرات عام بود و روزگار دراز بماند و دعا و برکت از پس مرگ وی همی رسد و این نیز جز به مال نتوان کرد؛ این است فواید مال اندر دین.

روحانیون مسلط بر کشور، مال وقف شده را اموال خود می‌دانند. آنها به آسانی در وقف‌نامه‌ها تغییر ایجاد می‌کنند تا بتوانند مجموعه‌های بزرگ را در اختیار داشته باشند. در نگاه این روحانیون، اموال موقوفه، هرقدر هم که بزرگ باشد، مال دنیا محسوب می‌شود و فاقد ارزش است. آنها برای در دست گرفتن اموال عمومی، ابتدا آن را بی‌ارزش فرض می‌کنند و بعد آن را در اختیار می‌گیرند و با این کار انتقادها را رد می‌کنند… مفهوم صریح ملاخوری.

Ad placeholder

سلس‌البول را در او ادرار!

از دوران مشروطیت به بعد است که وقف در زمینه‌های بهداشتی و آموزش نوین هم مطرح می‌شود. یکی از نمونه‌های ماندگار وقف در زمینه‌های بهداشتی و سلامت، بیمارستان نجمیه تهران است. بنیان‌گذار و واقف این بیمارستان، ملک تاج خانم فیروز نجم‌السلطنه نوه‌ی عباس میرزا، دختر نصرت الدوله، همسر میرزا هدایت‌الله وزیر دفتر و مادر محمد مصدق است. نجم‌السلطنه برای مخارج این بیمارستان درآمد چندین ملک خود را اختصاص داد. تا قبل از انقلاب مشروطه، نمی‌توان ردی از وقف در چنین زمینه‌هایی دید. چنان که در توصیه‌ی غزالی هم مشاهده می‌شود، عموم وقف‌ها در جهت حمایت مالی از مدارس دینی بوده و البته در مواردی هم وقف چاه یا قنات برای کشاورزی و یا کاروانسرا برای استراحت مسافران و کاروان‌ها هم قابل مشاهده است. درآمد مجموعه‌های کشاورزی یا کاروانسراها نیز در نهایت در خدمت مدارس دینی قرار می‌گرفته است. به بیان دیگر، روحانیون بر مال وقف شده مسلط بوده‌اند. ظاهرا در دوره‌هایی هم از شدت وقف کاسته می‌شده است. سعدی در یکی از قطعاتش به این مهم اشاره کرده است. او از کم شدن میزان وقف ناراضی است و با ناراحتی می‌گوید:

حدیث وقف به جایی رسید در شیراز
که نیست جز سلس‌البول را در او ادرار
فقیه گرسنه تحصیل چون تواند کرد
مگر به روز گدایی کند، به شب تکرار

سلس‌البول به معنی دفع قطره‌قطره و بی‌اختیار ادرار است. عجیب است که سعدی برای اندک بودن وقف برای مدارس دینی از چنین تشبیهی استفاده کرده است. البته واژه‌ی «ادرار» در اینجا به معنای مقرری بوده و سعدی با این واژه و معنای عام آن بازی ظریف زبانی کرده است. در عین حال به خوبی نشان می‌دهد که فقها و طلبه‌های مدارس دینی تا چه اندازه وابسته به وقف بوده‌اند. اما نکته‌ی مهمی در این بین وجود دارد و آن هم این است که در طول چهار دهه‌ی اخیر پرده از روی روحانیون کنار رفته و ذات و شخصیت این افراد بر عموم مردم روشن شده است و در قرن‌های گذشته چنین نبوده است.

مردم گمان می‌کرده‌اند که روحانیون به دلیل چند سال درس خواندن در مدارس دینی و به‌خاطر سرگرم بودن با آیه و تفسیر و حدیث، با مردم معمولی تفاوت داشته و دیگر درگیر تمناها و شهوات معمول نیستند. از چشم مردم، آنها افراد پاکی بودند که چشم طمع به مال و دارایی حاصل از وقف نداشتند. پنهانکاری روحانیونی که بر وجوهات و اوقاف مسلط بوده‌اند از یکسو و بی‌سوادی عموم مردم از سوی دیگر آنها را در هاله‌ای از تقدس فرو برده بود. برای همین انقلاب ۵۷ با همه‌ی ضربه‌های شدیدی که به فرهنگ، هنر و اعتبار این سرزمین وارد کرد، به خاطر کنار رفتن پرده‌های تزویر و ریا از روی چهره‌ی روحانیون، اتفاقی یگانه است. در آن دوران که عموم مردم از احوال روحانیون بی‌خبر بودند، فقط نخبه‌هایی مانند حافظ می‌دانسته‌اند که در پس ماجرا چه می‌گذرد. در دیوان حافظ اشاره‌های متعددی را می‌توان بر ریاکاری این افراد ظاهرا متشرع یافت. در غزل با مطلع «ز دلبرم که رساند نوازش قلمی» می‌گوید:

بیا که خرقه‌ی من گرچه رهن میکده‌هاست
ز مال وقف نبینی به نام من در می

به عبارت دیگر کسانی در دوران حافظ بوده‌اند که دارایی آنها به مال وقف آغشته می‌شده است.

دزدی شریعتمدار

در دوران مشروطه و با فعال شدن افرادی که جهان و پیشرفت‌های کشورهای دیگر را دیده بودند، ماجرای وقف با مخالف‌های آشکار و پنهان روبه‌رو شد. در دوران قاجار وقف عمومیت یافته بود و با این حال کسی نمی‌دانست مالی که در اختیار روحانیون قرار می‌گیرد چه سرانجامی پیدا می‌کند. در همین دوران است که لوطی‌هایی که از دوران صفویه نضج یافته بودند، قدرت بیشتری یافتند. لوطی‌ها افرادی بودند که در بازارها برای خود وظیفه‌ی نگهبانی از مغازه‌ها را در نظر گرفته بودند و همین به وظیفه‌ی خودساخته به آنها دستی گشاده در چنگ انداختن به مال و اموال مردم داده بود. لوطی‌هایی که اطراف روحانیون سرشناس جمع می‌شدند، ابزاری کارآمد به شمار می‌آمدند. روحانیون سرشناس اغلب با کمک لوطی‌ها می‌توانستند اوقاف را مدیریت کنند. در این دوران عارف قزوینی از جمله شاعرانی محسوب می‌شود که زبان به انتقاد گشوده بود. او در بیتی می‌گوید:

چو مال وقف شریعتمدار می‌دزدد
من از چه ره گله از دزد و راهزن دارم

ایرج میرزا نیز با آن زبان برنده و با استفاده از کلمات جنسی نظر خود را ابراز می‌کند. او در مزاح با «مقبل دیوان» می‌گوید: فلان کس از این رو آدمی دزد و دغل شده که مال وقف را خورده است.

در سال‌های قبل از انقلاب، آیت‌الله خمینی ادعا کرده بود که اگر روحانیون مدیریت اوقاف را در اختیار داشته باشند، کاری می‌کنند که یک فقیر هم در این مملکت باقی نماند. او مدیریت مجموعه‌ای را طلب می‌کرد که بعد از سلسله‌ی قاجارها از دست آنها خارج شده بود. انقلاب ۵۷ مدیریت آن مجموعه‌ی عظیم را در اختیار روحانیون قرار داد. چند سال باید می‌گذشت، راه‌های ارتباطی بین مردم باید بیشتر می‌شد تا رازهای مهیب از پس پرده بیرون بیفتد؛ که امروز افتاده است. روحانیون مسلط بر کشور، مال وقف شده را اموال خود می‌دانند. آنها به آسانی در وقف‌نامه‌ها تغییر ایجاد می‌کنند تا بتوانند مجموعه‌های بزرگ را در اختیار داشته باشند. در نگاه این روحانیون، اموال موقوفه، هرقدر هم که بزرگ باشد، مال دنیا محسوب می‌شود و فاقد ارزش است. آنها برای در دست گرفتن اموال عمومی، ابتدا آن را بی‌ارزش فرض می‌کنند و بعد آن را در اختیار می‌گیرند و با این کار انتقادها را رد می‌کنند… مفهوم صریح ملاخوری.