suspense

سیاست به معنای کلاسیک آن، آن گونه که نظریه پردازان رادیکال آن هابز، مارکس یا کارل اشمیت آن را می‌شناختند، امروز رقیبی جدید پیدا کرده است. سیاست دیگر فقط عرصۀ اِعمال زور و اقتدار، ستیز طبقاتی، تمایز دوست از دشمن و اعلام وضعیت استثنائی از درون قانون نیست. درک لیبرال‌ها که سیاست را گسترۀ رقابت آزاد، یارگیری و ادارۀ امور می‌داند نیز مسائلی را طرح می‌کند که دیگر اهمیت گذشته را ندارند. هر یک از آنچه متفکرین رادیکال یا لیبرال‌ها ‌گفته‌اند جنبه یا بُعدی از سیاست را توضیح می‌دهد ولی همۀ کارکرد سیاست در جهان مدرن را توضیح نمی‌دهد. سیاست امروز تا حد زیادی گسترۀ تعلیق است، گسترۀ پایش هیجانی نتیجۀ رقابت‌ها و کارزارهای تبلیغاتی. تعلیق در درجۀ اول در انتخابات تبلور پیدا می‌کند ولی در فاصلۀ دو انتخابات نیز در نظرسنجی‌ها، کنگره‌های احزاب و ارزیابی رسانه‌ای برنامه‌ها و وضعیت احزاب موضوعیت خود را حفظ می‌کند. تعلیق بع وسیلۀ ایجاد هیجان و شور توده‌ها را مسحور و درگیر سیاست ساخته، هژمونی معینی را بر آنها اِعمال می‌کند. جنبه‌های قدیمی سیاست همچون زور، اقتدار یا رقابت نیز امروز تا آنجا به کار می‌آیند که در رابطه با تعلیق کارکرد پیدا می‌کنند.

 تعلیق مفهومی متعلق به حوزۀ مطالعه و نقد ادبی و به معنای ناآگاهی یا عدم اطمینان خوانندۀ یک اثر داستانی یا ببیندۀ یک فیلم نسبت به فرجام یک حادثه یا کل ماجرای داستان و فیلم است. تعلیق هیجان می‌آفریند. خواننده یا بیننده با نگرانی، ترس، امید و مهمتر از همه با هیجان ماجرا را دنبال می‌کند تا ببیند و بفهمد در نهایت چه می‌شود. خواننده یا ببینده باید بخوبی پیرنگ (ماجرا و گره) اثر را به خوبی بفهمد تا تعلیق و فرجام آن را دریابد. تعلیق به سادگی قابل فهم و کشف نیست و این بر جذابیت آن می‌افزاید. داستانهای ادگار آلن پو و فیلمهای آلفرد هیچکاک نیز که نمونه‌های مشهور آثار تعلیقی بشمار می‌ایند دقت خاصی را از خواننده و ببینده طلب می‌کنند. ولی خوانندگان و ببینندگان برای تجربۀ هیجان تعلیق و لذت مرتبط با آن به سراغ آنها می‌روند.

 به طور معمول سه ویژگی را برای تعلیق در ادبیات و فیلم برشمرده‌اند. یکم میزان معینی از ترس: آگاهی نسبت به خطری برونی (برای شخصیتهایی در یک داستان یا فیلم که خود از آن خبر ندارند)؛ دوم خود را آگاهانه و دواطلبانه در معرض احساس خطر و ترس ناشی از آن قرار دادن؛ و سوم امید به آنکه خطر و ترس از سر خواهد گذشت زندگی به روال گذشته باز خواهد گشت. در یک کلمه تعلیق در فاصلۀ بین ترس و لذت و هیجان برخاسته از پیمایش این فاصله معنا می‌یابد. بدین ترتیب در تعلیق پایان خوش همانقدر دارای اهمیت است که ترس از رخداد حادثه‌ای خطرناک.

به هر رو، بر مبنای درکی فرویدی-لاکانی از تعلیق، این برداشت را می‌توان به چالش خواند. در این درک، هیجان و جذابیت تعلیق بخاطر آن است که برای خواننده یا ببینده تعلیق نهفته در هویت او یا برداشت از خود او را تداعی می‌کند. نزد لاکان، درک از خود (یا هویت) انسان از درون از هم گسیخته است. میل بسان فقدانی پر و برآورده نشدنی این گسست را پی در پی به روز می‌گرداند. انسجام درک از “خود” نه از درون که از برون، از نگاه دیگری، از تبدیل شدن به ابژۀ نگاه دیگری سرچشمه می‌گیرد. کودک در مرحلۀ آینه فرا می‌گیرد از برون به خود همچون وجودی یگانه بنگرد، در نهایت دیگری با نگاه خود به این درک از یگانگی تثبیت می‌بخشد. در گسترۀ جامعه و فرهنگ، نظم نمادینِ متشکل از زبان و دیگر عناصر نمادین امکان نگرش به خود بسان کلیتی منسجم فراهم می‌اورد. ولی این انسجام افسانه‌ای است و می‌تواند هر آن با رویداد حادثه‌ای و سربرآوردن آنچه که لاکان واقعیت نامیده فرو پاشد. در تعلیق متعلق به داستان و فیلم، خواننده و ببینده همان تعلیق وجود را ادراک و تجربه می‌کند. جذابیت تعلیق اثر داستانی یا فیلم در آن قرار دارد که از یکسو هراس از رویداد حادثۀ نامترقبۀ خطرناک امری آشنا و جالب برای همه است و از سوی دیگر امید بدان وجود دارد که شخصیتها (و به همانگونه یگانگی وجودی برساخته شدۀ خواننده یا ببینده) حادثه را به سلامتی از سر بگذرانند.[1]

مفهوم تعلیق را می‌توان در مورد سیاست نیز بکار برد. در حوزۀ سیاست تعلیق آنگاه موضوعیت می‌یابد که در رقابتهای انتخاباتی هیجانی در مورد نا مشخص بودن برندۀ انتخابات شکل می‌گیرند و انسانها با شور و دقت کل فرایند انتخابات را دنبال می‌کنند تا ببینند چه کسی برنده انتخابات می‌شود. در چند دهۀ اخیر رسانه‌های همگانی و نهادهای سیاسی و اجتماعی با کارکرد خود بر میزان نا مشخص بودن نتیجه انتخابات و هیجان نهفته در آن افزوده‌اند. در سیاست نیز انسانها با هراس و امید به فرایند انتخابات می‌نگرند: هراس از رویداد بدترین احتمالات و امید به بُرد نامزدی با بهترین برنامه‌ها یا تحقق نیافتن بدترین سناریوها. از آنجا که در سیاست و انتخابات گاه تضمینی برای پایان خوش وجود ندارد هیجان تعلیق آن نیز گاه بس بیشتر از تعلیق آثار تخیلی و داستان و فیلم است.

سیاست تعلیق در ایران

کارکرد سیاست تعلیق را می‌توان به بهترین شکل در چند انتخابات اخیر ریاست جمهوری ایران، از سال ١٣٧٦ به بعد، دید. این انتخابات با حد زیادی از ابهام، حدس و گمان و رخدادهای ناگهانی برگزار می‌شود. گاه تا روزهای آخر ثبت نام نامزدها، مشخص نیست چه کسانی نامزد خواهند شد؛ بهمانگونه کنش و داوری شورای نگهبان در رد یا قبول نامزدها تا حد معینی پیش بینی ناپذیر است و خود رهبری می‌تواند از شورای نگهبان بخواهد داوری‌اش را تغییر دهد؛ ابعاد و میزان تقلب هیچگاه مشخص و مهمتر از آن پیش بینی پذیر نیست؛ و کمتر کسی حتی در حد کارشناسان حوزۀ سیاست می‌تواند نتیجۀ انتخابات را حدس بزند. مهمترین عاملی که تعلیق را بر انتخابات ریاست جمهوری حاکم می‌سازد ترس آمیخته با امید است. ترس از آنکه بدترین بدیلها، عنصری رادیکال، برندۀ فرایند انتخابات شود و انتخابات به تحکیم ارتجاع یا انقلاب بینجامد؛ و امید به آنکه انتخابات با کمترین مداخلۀ نیروهای امنیت، نظامی و “بیت رهبری” به پیش رود و نامزدی مطلوب برندۀ آن شود. گاه این ترکیب ترس و امید تا آخرین روزهای انتخابات زنده ‌می‌ماند. عملاً، تعلیق از ابتدا تا انتها بر انتخابات حاکم است و این هیجان محسوسی نزد توده‌ها و کنشگران سیاسی و اجتماعی می‌آفریند، هیجانی که مسری است و همه را مبتلای خود می‌سازد. پیچیدگی انتخابات در ایران به نوبت خود به جای آنکه از تعلیق و هیجان نهفته در آن بکاهد آن را افزایش می‌دهد. هر کسی می‌تواند در هر گام و لایۀ انتخابات ابهام و امکان دستکاری و در نتیجه زمینۀ رویداد حوادثی خطرناک یا امید دهنده ببیند.

تعلیق در انتخابات ریاست جمهوری ایران با انگارۀ توطئه ترکیب می‌شود. پیرنگ یا کل ماجرای انتخابات ایران با تمام پیچیدگی خود سخت جذاب و هیجان آفرین است. از یکسو گرهی در کل فرایند وجود دارد که باید گشوده شود. فعالین سیاسی و بخش مهمی از مردم تا روزهای آخر رقابت نمی‌دانند بهتر است به چه کسی رأی دهند یا اساساً در انتخابات شرکت جویند یا خیر. از سوی دیگر نیروهای دست اندر کار فرایند انتخابات به شر و خیر تقسیم می‌شوند. شورای نگهبان بخاطر نظارت (دلبخواهیش) همواره مورد انتقاد است، رهبری و نهادهای وابسته به او، سپاه و بسیج همیشه متهم هستند که نامزد ویژۀ خود را دارند و انتخابات را سازماندهی می‌کنند، نامزدهای مستقل نامزدهایی مظلوم بشمار می‌آیند و برخی نامزدهای اصلی، خود، از تقلب و شکایت می‌کنند. در نهایت تفاوت سیاسی نامزدها با یکدیگر و اصلاً توان سیاست و مقام ریاست جمهوری و قوۀ مجریه در سازماندهی و بازسازماندهی اقتصاد و جامعه به حاشیه رانده شده، فرایند رقابت انتخاباتی مسئلۀ اصلی اذهان و بحثها می‌شود.

انتخابات ریاست جمهوری ایران همچون یک نمایشنامه به صحنه برده می‌شود. نمایشنامه‌ای که بیش از یک سناریو و کارگردان و انبوهی از بازیگران دارد ولی رویهمرفته در یک صحنه و با هدف یگانۀ اجرای انتخابات پیشبرده می‌شود. مهم برای بازیگران نگاهی است که متوجه آنها است. آنها نمایش را به آن خاطر به صحنه می‌برند. بخشی از بازیگران خیل کسانی هستند که در چند روزِ فرصت ثبت نام بگونه‌ای یکسره نمایشی نامزدی خود را اعلام می‌کنند. با تمام بسته بودن فضای سیاسی جامعه، در اینمورد محدودیت کمی وجود دارد. کم و بیش هر کسی می‌تواند خود را نامزد کند. یکی می‌تواند خود را بشکل بهروز وثوقی بیاراید و دیگری می‌تواند رئیس جمهور دورۀ قبلی را بسان وزیر پیشهادی خود معرفی کند. حتی زنان نیز در این مرحله می‌توانند خود را نامزد کنند. بخش دیگری از بازیگران نامزدهای اصلی انتخابات هستند که با نظمی خاص حضور خود را در انتخابات اعلام می‌کنند. گاه تا روزهای آخر ثبت نام و تصمیم‌گیری شورای نگهبان کسی نمی‌داند نامزد اصلی جناحهای مهم چه اشخاصی هستند. شورای نگهبان، رهبری، سپاه، بسیج، دانشجویان، فعالین سیاسی و در نهایت برخی از خود رأی دهندگان نیز بازیگران صحنۀ انتخابات هستند. جالب آنکه همۀ بازیگران می‌دانند که دارند نقشی را بازی می‌کنند و باید این نقش را بگونه‌ای جالب و جذاب اجرا کنند. رهبری اعلام می‌کند که فقط یک رأی دارد و هیچکس نیز از محتوای آن رأی اطلاع ندارد. آینرا نیز به شکلی می‌گوید که گویی کسی در مورد آن نباید تردیدی داشته باشد. شورای نگهبان جلسۀ کارشناسی می‌گذارد تا به تصمیمی که بقیه فکر می‌کنند پیشاپیش تعیین شده برسد. نامزدها خود را بسان دولتمرد، خودسامان و با برنامۀ کامل سیاسی و اجتماعی بنمایش می‌گذراند. این البته در حالی است که مخالفین آنها را اساساً دارای استقلال و خودسامانی نمی‌دانند. برخی از رأی دهندگان نیز، بیشتر همانند انسانهای ناگهان به روی صحنه رانده شده، با گیجی و شوری ویژه، نقش کنشگر سیاسی را بوسیلۀ شرکت در کارناوالهای انتخاباتی و ایستادن در صف رأی گیری بازی می‌کنند.

نمایش انتخاباتی خود بخود در سازگاری و یگانگی با سیاست تعلیق قرار ندارد و چه بسا که با آن تصادم پیدا کند. نمایش انتخاباتی باید مدام مهندسی و سازماندهی شود. دو پژوهشگر سرشناس مراسم نمایشیِ آئینی، امیل دورکهایم و راندال کولینز نمایشهای اینچنینی را ایجاد کننده وجد جمعی و شور عاطفی (فردی) می‌دانند.[2] در فرایند نمایش بازیگران مسحور توان جمع و نقش خود در آن می‌شوند؛ خود و واقعیت عملی زندگی را فراموش کرده در قالب نقش فرو می‌روند. از مقامات اجرائی و نامزدها گرفته تا توده‌های رأی دهنده، همه، می‌توانند پر از شور و شوق نقش خود در نمایش (در حال اجرا در صحنه) را بازی کنند و در این فرایند دیگران و صحنه را آکنده از وجد سازند. برای مهار این وضعیت باید نیروهای مراقبتی و امنیتی با تهدید و مجازات صحنه را سازماندهی کنند. خود رهبر و نهادهای نظارتی در این رابطه نقش مهمتری بعهده دارند. آنها با دخالتهای نیمه-قانونی، نیمه-دلبخواهی و گاه یکسره غیر-قانونی صحنه و شور افراد را مهار می‌کنند. ولی از آنجا که انتخابات باید در نهایت نمایشی برگزار شود، دخالت آنها باید هم زیرکانه و هم تا حد معینی پوشیده انجام شود.

جنبۀ نمایشی انتخابات بُعدی جدید به تعلیق می‌افزاید. در صحنۀ نمایش کنشگران متأثر از نمایش دست به کنشهای هیجانی-نمایشی می‌زنند و پیش‌بینی پذیری کنشهای آنها کاهش می‌یابد. از هر کس هر کنشی ساخته است. دیگر باید با ترس و امید بیشتری به حضور افراد در صحنه نگریست. همزمان نمایش همه را از جمله تماشاگران را جذب خود می‌سازد. حتی منتقدین به انتخابات نیز می‌توانند به ناگهان درگیر فرایند انتخابات شوند. به این خاطر، نمایش تعلیق را به درون وجود همه می‌آورد. هر کس هراس از آن پیدا می‌کند که خود ناگهان دست به کنشی ناخواسته زند.

سیاست تعلیق در آمریکا

سیاست تعلیق را می‌توان در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا نیز بگونه‌ای شفاف مشاهده کرد. آنجا نیز گاه تا آخرین روزها نامزد دو حزب اصلی دموکرات و جمهوری خواه نا مشخص است. در فرایند رقابت دو نامزد اصلی، هر چند بنگاه‌های نظر سنجی پی در پی موقعیت آنها را مشخص می‌سازند ولی کمتر گاهی می‌توان اطمینان به پیش افتادن و برد یکی از آنها داشت.[3] ترس و امید در مورد نامزدها نیز بیداد می‌کند. محافطه‌کاران راست گرا در وجود کسی مانند اوباما یک لیبرال و سوسیالیست خطرناک برای بازار آزاد و ارزشهای سنتی می‌بینند؛ لیبرال‌ها نیز در قامت کسانی مانند سنتروم و رامنی اصول‌گرایانی رادیکال می‌یابند که می‌توانند جامعه باز را به نظمی بسته تبدیل کنند. رسانه‌های همگانی نیز گاه پیروزی یکی را بدبختی برای جامعه و شکست نامزد دیگری را همسان با گشوده شدن درهای خوشبختی برای جامعه معرفی می‌کنند. تقلب نیز (هر چند در مقیاسی یکسره متفاوت با ایران) در آن انتخابات نقش ایفا می‌کند. هنوز که هنوز است در ایالتهای جنوبی، در جایی مانند فلوریدا، سیاهپوستان از رأی دادن بازداشته شده و دستگاه‌های شمارش رأی دستکاری می‌شوند. تعلیق در انتخابات آمریکا در سال ٢٠٠٠ به اوج خود رسید. اختلاف آرای کم دو نامزد، دیوانعالی کشور را وارد فرایند انتخابات ساخت و آنجا اکثریت محافظه‌کار دادگاه بوش را پیروز فرایند انتخابات شناخت. هر چند خود شکل شمارش آراء نیز سنخی از تعلیق را می‌افریند. برندۀ انتخابات ریاست جمهوری آمریکا برنده بیشترین آراء کل مردم نیست بلکه برندۀ بیشترین رأی مجمع گزینندگان (الکترال کالج)است.

به هر رو انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در جهان معاصر انتخاباتی یکسره متفاوت با انتخابات در دیگر کشورهای جهان نیست. بدون تردید آمریکا تا حدی استثنا است. سیاست آنجا متمرکز بر هویت شخصی افراد بوده و نظام حزبی ضعیف است. رئیس جمهور نیز هر چند بعنوان رئیس قوۀ مجریه دارای قدرت زیادی است اما چون قوۀ مقننه را با خود ندارد بیشتر باید افکار عمومی را باید با خود همراه سازد تا بتواند اقتدار خود را اعمال کند. در اکثر دیگر دموکراسی‌های معاصر قوۀ مجریۀ در ترکیب یا یگانگی با قوۀ مقننه قدرت سیاسی را دست می‌گیرد. به این خاطر نیز نظام حزبی از اهمیت خاصی برخوردار است. با اینهمه حتی در این دموکراسی‌ها سیاست بیشتر رنگ و بوی سیاست تعلیق یافته است. احزاب بیش از پیش از نظر برنامۀ سیاسی همانند یکدیگر شده‌اند. از قدرت دولت در ادارۀ اقتصاد و جامعه نیز کاسته شده است. مهم اینک رقابت و برد و باخت احزابِ تجلی یافته در رهبری اشخاصی معین است. همه با شور و هیجان نظر سنجی‌ها، تبلیغات، رقابتها و مناطره‌ها را دنبال می‌کنند تا ببیند در نهایت چه کسی یا کسانی انتخابات را می‌برند. عجیب نیست که مهمترین اجزاء و نماد دموکراسی اکنون مناظره‌های تلویزیونی سیاستمداران و فرایند شمارش آراء در شب انتخابات هستند.

هیجان و لذت نهقته در تعلیق

نه فقط در ایران و آمریکا که در همۀ جهان سیاست تعلیق کارآمدتر از آن در زمینۀ جلب توجه توده‌ها است که دولتها یا بازیگرانِ صحنۀ سیاست نخواهند نفشی فعال در کارکرد آن داشته باشند. با آن دموکراسی سرزنده‌تر و انتخابات بازتر و پرشورتری بدست نمی‌آید ولی شور و هیجان توده‌ها فزونی می‌یابد. انتخابات بیش از پیش همچون عرصۀ تجربۀ تعلیق معرفی و سازماندهی می‌شود. مقامهای اجرائی، احزاب و رسانه‌های همگانی، همه، در این زمینه نقشی فعال بعهده می‌گیرند. برخی همچون مقامات دولتی ایران ناشیانه ولی بسیار هدفمند اینکار را می‌کنند. برخی همچون مک‌کین نامزد جمهوری خواه انتخابات ٢٠٠٨ریاست جمهوری خواه آمریکا با انتخاب سارا پیلین، به سان چهره‌ای متفاوت با جذابیتهای جنسی، ماهرانه و تا حدی پوشیده این بازی را پیش می‌برند. مهم برای هر دو دامن زدن به هیجان نهفته در تعلیق است.

 سیاست تعلیق سیاست دامن زدن به هیجان و ایجاد انگیزۀ توجه و مشارکت است. بوسیلۀ تعلیق، سیاست به گسترۀ تجربۀ هیجان و لذت تبدیل می‌شود، هیجان و لذت پی بردن به رازها، تأثیرگذاری بر فرایندها و اجرای نقش. تعلیق از توده‌ها و آحاد ملت کنشگر سیاسی نمی‌سازد، بیشتر آنها را به ایفاگر نقش تماشاچی فرو می‌کاهد، ولی همه حتی تحریم کنندگان انتخابات با شور و رغبت این نقش را می‌پذیرند. مشارکت در حد تماشاچی نیز مشارکت در فرایند تعلیق است. هیجان تعلیق در آن است که آن را دنبال کرد، ترس و امید نهفته در فرایند آن را احساس کرد و پی به فرجام نهایی آن برد. با شدت گرفتن ضرب آهنگ تعلیق و نزدیک شدن به لحظۀ فرجام هیجان انسانهای درگیر یا تماشاگر نیز بیشتر می‌شود. مردم بیشتر و بیشتر اخبار انتخابات را دنبال می‌کنند، دربارۀ جنبه‌های مختلف آن با یکدیگر بحث می‌کنند، نسبت به رویدادهای فرایند آن واکنش حسی نشان می‌دهند و در کارناوالهای مرتبط با آن شرکت می‌جویند. در برخی موقعیتها و روزها، هیجان همانند یک اپیدمی تمامی جامعه را در می‌نوردد.

تعلیق، چه در سیاست و چه در داستان و فیلم، لذت آفرین است. بخشی از لذت همانگونه که پیشتر بدان اشاره شد ناشی از تجربه ترس و امید است. در تعلیق می‌توان ترس از خطر و امید پایان خوش را بدون درگیرشدن در حوادثی خطرناک احساس کرد. برگذشتن از خطر را می‌توان همچون برگذشتن خود ار خطرِ فروپاشی شخصیتی و هویتی احساس کرد. اما بخشی از لذت از هیجان سرچشمه می‌گیرد. هیجان در خود، بخاطر رها ساختن انسان از دغدغه‌های خُرد ولی اندوهبار زندگی و ایجاد شور در انسان، امری لذت بخش است. در تعلیق می‌توان با شور و هیجان فرجام نهائی خطر و رهائی، ترس و امید را دنبال کرد. در دورانی که زندگی روزمره بیش از پیش سازماندهی شده و از هیجان تجربۀ رویدادهای ناگهانی و جالب تهی شده است، تعلیق گسترۀ باز احساس و تجربۀ هیجان است.

تعلیق به شکلی دیگر نیز لذت آفرین است، لذت ادراک و درک یک فرایند. ارسطو در کتاب بوطیقای خود از اینچنین لذتی در رابطه با تراژدی سخن می‌گوید.[4] او لذت تماشای تراژدی (در تئاتر) را لذت فهم آن، فهم فرجام تراژدیک سرنوشت انسانها می‌داند. لذت اینحا لذت فهم است، فهمی که در پهنۀ تعلیق به سادگی بدست نمی‌آید. فرد باید به دقت رویدادها را دنبال کند، به چگونگی پویش آنها پی برد، تا به فهم آن نائل آید. ولی هر چه پیچیدگی بیشتر باشد لذت نیز عمیقتر است. غرور از توان خود در فهم میزان لذت را افزایش می‌دهد. انسان خود را می‌تواند قادر متعالِ مسلط به تمام پیچیدگی‌ها بداند. شناخت اینجا با احساس توانمندی گره می‌خورد. چون انسان جزئیات و فرجام فرایندی را می‌داند که دیگران و گاه حتی خود کنشگران (فرایند انتخابات) از آن چیزی نمی‌دانند، می‌تواند خود را توانمندتر از همۀ دیگران نیز ببیند.

لذت تعلیق همچنین لذتی شبه شهوی است. لذت لمس و هماغوشی با پدیده‌ای است که بر خلاف یار معمولی هماغوشی سخت جذاب ولی دور از دسترس می‌نماید. در فرایند تجربۀ تعلیق، انسان خود را، بدون آنکه دست به کنشی خاص زند، نزدیک به فرایند تند و داغ یک رویداد می‌یابد. در ساختار قدرت جایی برای انسانهای معمولی وجود ندارد و تاریخ بدون دخالت توده‌ها مسیر خود را می‌پیماید. بوسیلۀ تجربۀ تعلیق، انسان خود را می‌تواند قرار گرفته در کوران رویدادها احساس کند. این احساس بی شباهت به لذت جنسی مرتبط با هماغوشی نیست. لذتی که ضرب آهنگش تا حد زایدی ناارادی است و انسان را در خود می‌بلعد ولی در اوج آنگاه که برنده از صنوقهای رأی بیرون می‌آید رهایی را به ارمغان می‌آورد.

لذت شهوی تعلیق با لذت جنسی در آمیخته است. آنگونه که در درک فرویدی-لاکانی بدان اشاره شده دیدزدن اِعمال اراده و نگرش مردانه است. دید زن مرد است و ابژۀ دید (یا مفعول کنش دیدزدن) زن. این مرد است که بطور معمول با حرص و ولع جنسی اندام تن را سرتاپا وارسی می‌کند. به هر رو در تعلیق مهم شکل کنش است. او که می‌‌بیند یا می‌خواند کنشی مردانه انجام می‌دهد و آنها که دیده یا خوانده می‌شود موقعیتی زنانه می‌یابند. حال در ایران در شرایط معمولی همه زن هستند. دولت با قدرت مطلق و دستگاهای بوروکراتیک، امنیتی و نظامی مراقب رفتار همۀ انسانها است. همه خود را همواره در حال دیده شدن احساس می‌کنند. بگاه انتخابات، در گسترۀ تعلیق، این موقعیت ناگهان واژگون می‌شود. شهروندان ناگهان در موقعیت مرد قرار می‌گیرند. آنها نظاره گر و دید زن بازی قدرت و رقابت سیاستمداران می‌شوند. این به آنها لذت برخورداری هر چند مجازی از جنسیتی برتر و غالب می‌دهد.

هیجان و لذت بیشتر اموری حسی و شخصی هستند تا سیاسی و اجتماعی. آنها از انسانها کنشگر سیاسی و اجتماعی نمی‌سازند. سیاست تعلیق سیاست به انفعال کشاندن خیل توده‌ها است. تعلیق تماشاگر و حداکثر رأی‌دهنده می‌خواهد. به کنشگر سیاسی و اجتماعی نه تنها نیازی ندارد که آنر دفع می‌کند. کنشگر مسائل و مشکلات ویژۀ خود، دوستان و دشمنان خود و برنامه و اهداف خود برگزیده‌ای دارد. این امر کارکرد سیاست تعلیق را متوقف می‌سازد. تعلیق نه بخشی از وجود و ذهنیت که تمامی حواس و ذهنیت توده‌ها و کنشگران سیاسی و اجتماعی بر انتخابات را می‌خواهد. با تبدیل شدن انتخابات به مسئلۀ محوری سیاست، دیگر فعالیتها و کوششهای افراد جنبه‌ای حاشیه‌ای پیدا می‌کنند. چرخش قدرت عامل رفع و حل همه مشکلات قلمداد می‌شود. همه باید صبر کنند تا با استقرار دولت جدید، نیرویی متفاوت و سرزنده مشکلات را حل کند. به هر رو در دوران بین دو انتخابات می‌توان به مسائلی دیگر اندیشید و امیدهایی ویژه خود داشت. ولی به گاه انتخابت و کارکرد جدی سیاست تعلیق این حاشیه مورد حمله قرار می‌گیرد. بگاه انتخابات دیگر قرار است همه از انتخابات سخن بگویند و فقط بدان بیندیشند. دیگر قرار نیست کسی حوصله و وقت کار دیگری داشته باشد. کارگران باید مبارزات خود را تعطیل کنند، کنشگران سیاسی اعتراضی به امری نداشته باشند و زندانیان سیاسی توجه کسی را به مشکلات خود جلب ننمایند تا به تمرکز هوش و حواس کسی بر بر فرایند رأی گیری خدشه‌ای وارد نیاید. حتی گاه بنظر می‌رسد زوجی نباید طلاق بگیرند و هیچ فرزندی نباید با والدین خود به ستیز برخیزد تا مبادا انتخابات نتواند ناجی جامعه را برگزیده و به همه معرفی کند – یا به همه نشان دهد که باید سیاستی دیگر را در پیش گیرند.

جادوی سیاست تعلیق

در سیاست تعلیق جادویی نهفته است که در کمتر سیاست دیگری به چشم می‌خورد. تعلیق، سیاست را سیاست زدایی می‌کند ولی از کنش سیاسی انسانها نیرو بر می‌گیرد. سیاست تعلیق نه فقط از کنش دولتی‌ها، نامزدها و مردم رأی دهنده که حتی از نقد مخالفین جمهوری اسلامی نیرو برمی‌گیرد. هر چه اپوزیسیون بر نقد خود به فرایند انتخابات می‌افزایند و آن را مخدوش، دستکاری شده و پر از تقلب معرفی می‌کند تعلیق را قدرتمندتر و عمیقتر می‌سازند. مخالفین از مردم می‌خواهند تا انتخابات را تحریم کنند ولی آنگاه باید بیش از پیش به فرایند انتخابات توجه نشان داد تا بتوان پی به ابعاد پاسخ توده‌ها به آن پیشنهاد (یا خواست) برد. در رقابت بر سر جلب توجه رأی دهندگان مخالفین نیز به کنشگر سیاست تعلیق تبدیل می‌شوند. مخالفین رژیم را متهم به پیشبرد انتخابی یکسره دستکاری شده و پر از تقلب می‌کنند ولی چون دولت جمهوری اسلامی این اتهام را رد می‌کنند باید نگریست و دید تا به چه حد و چگونه در فرایند انتخابات تقلب می‌شود. تقلب نیز بطور آشکار انجام نمی‌شود و ارتشی از روزنامه‌نگاران، متخصصین و کنشگران اجتماعی و سیاسی باید آن را کشف و اعلام نمایند. مخالفین ولی فقیه و نهادهای وابسته به او را سازمانده اصلی و مهندسی کننده فرایند انتخابات معرفی می‌کنند ولی آنگاه باید فرایند و نتیجۀ انتخابات را بطور دقیق بررسی کرد تا توان رهبری و نهادهای وابسته به او را در به قدرت رساندن نامزد مورد نظر خود باز شناخت.

دولت جمهوری اسلامی و اپوزیسیون آن، هر دو، عوامل برسازندۀ سیاست تعلیق هستند. درک آنها از انتخابات یکسان نیست. یکی بیشتر و بیشتر به مهندسی و دستکاری انتخابات روی آورده، دیگری بیش از پیش به طرح و تبلیغ انگارۀ انتخابات آزاد و نقد سیاست انتخاباتی دولت توجه نشان داده است. انتخابات خود تعلیق می‌آفریند ولی سیاستهای دولت بر میزان تعلیق افزوده‌اند. کارکرد هیچ عاملی در این انتخابات پیش بینی پذیر و نظام‌مند نیست. نقد و اعتراض مخالفین نیز متمرکز بر فرایند انتخابات است. آنها خود انتخابات را نفی نمی‌کنند. گونه‌ای دیگر از آن، گونه‌ای سالم و پاک، می‌خوهند. در این فرایند آنها معیارهایی را برای سنجش انتخابات طرح می‌کنند و این بر تعلیق انتخابات (در زمینۀ تعیین میزان انحراف از معیارها و خطرناک یا راهگشا بودن آن) می‌افزاید.

پاد زهر سیاست تعلیق را باید در عرصۀ دیگر جز انتخابات جست. انتخابات امروز بیش از پیش، در پسزمینۀ رسانه‌ای شدن فرایند رقابت، سنجش پی در پی تمایل انتخاباتی رأی دهندگان و دخالت سرمایه و بنیادهای سیاسی و فرهنگی در فرایند آن، در تعلیق گم شده است. موضوعیت انتخابات امروز بیش از هر گاه دیگر نه بخاطر فرایند توانمند سازی شهروندان که بخاطر شور و هیجانی است که برای دوره‌ای نزد همگان می‌آفریند. اوج لحظۀ انتخابات دیگر نه لحظۀ حضور پای صندوق رأی و گزینش نماینده‌ای معین که نمایشهای رقابتی، مناطره‌های انتخاباتی و فرایند شمارش آراء است. دموکراسی دیگر در انتخابات تبلور نمی‌یابد. در انتخابات امروز پی‌رنگی جذاب و تعلیقی قدرتمند تجلی می‌یابد.

نقد سیاست تعلیق

عباس عبدی − که او را به جرأت می‌توان یکی از تیزبین‌ترین تحلیل‌گران مسائل روز سیاسی در ایران دانست − منتقد جدی سیاست تعلیق است. نقد او نگاهی به دموکراسی و چگونگی مشارکت توده‌ها ندارد بلکه متوجه کارآیی انتخابات در زمینۀ ایجاد ثبات در جامعه است.[5] او جامعه و سیاست را قرار گرفته در موقعیتی بحرانی می‌داند و یگانگی جامعه و صلح منطقه‌ای را در معرض تهدید می‌بیند. او عامل اصلی بوجود آمدن چنین شرایطی را تنش در عرصۀ سیاست می‌داند؛ تنشی که به باور او خود را بیش از هر جای در انتخابات ریاست جمهوری به نمایش می‌گذارد. اصلاح‌طلبان به قصد پیروزی در این انتخابات شرکت می‌جویند و محافطه‌کاران حاکم بر نظام حاضر نیستند بازی را به آنها واگذار نمایند. محافظه‌کاران در این مورد حتی حاضر هستند قوانین بازی را یکسره مختل کنند و نامزدهای عوام گرایی را به پیروزی برسانند که شاید خود نیز به آنها اعتماد ویژه‌ای ندارند. قرار گرفته در فرایند انتخابات، اصلاح‌طلبان نیز مجذوب شور فرایند و صحنه‌ها شده، بر خواستهایی پای می‌فشارند که گاه خوانایی چندانی با فضای سیاسی جامعه ندارند. عباس عبدی خواهان حاکمیت عقلانیت بر فرایند انتخابات است. او انتظاری از برگذارکنندگان یا حتی رأی دهندگان ندارند. او آنها را مخاطب استدلالهای خود نمی‌داند. برای او تنها نیروی استدلال پذیر و باز به خردگرایی اصلاح‌طلبان هستند. آنها باید به توافقی با محافظه‌کاران و رهبران نظام برسند، شخصیتهایی ‌میانه‌رو را نامزد کنند و قواعد بازی را درست و دقیق رعایت کنند. به باور عباس عبدی آنها اگر می‌خواهند در نظام جمهوری اسلامی و در چارچوب ساز وکارهای آن نقش ایفا کنند باید قواعد حاکم بر ساز و کارهای انتخابات آن را نیز بپذیرند.

نقد عباس عبدی به سیاستِ تعلیق نقد بازیگرانی است که شیفتۀ خواست، آراء و گفتمان خود و جذب شور حاکم بر فرایند انتخابات می‌شوند. او آنها را عامل تبدیل شدن انتخابات به امری تعلیقی و هیجانی می‌شمرد. انتخابات برگزار شده در گسترۀ تعلیق و هیجان توأم با آن به باور او چیزی جز سمی کشنده برای ثبات ساختار سیاسی و یگانگی اجتماعی نیست. عبدی در بررسی‌های خود نگرشی وارونۀ نگرش فرویدی-لاکانی دارد. او احساس و تجربۀ تعلیق را امری خطرناک می‌داند. به باور او در صورتیکه توده‌های رأی دهنده هیجان تعلیق انتخابات را احساس کنند بیم آن وجود دارد که در راستای تشدید فروپاشی یگانگی (اجتماعی) حرکت کنند. فرویدی-لاکانی‌ها بر آنند که هیجان و لذتِ برخاسته از ادراک بیم و امیدِ نهفته در تعلیق آرام بخش و امید آفرین است، اما عباس عبدی احساس هیجان و لذت را ویرانگر می‌بیند. او شور برخاسته از آن را امری خطرناک برای کارکرد عقلایی نظام سیاسی می‌شمرد.

بدون تردید نگاه عبدی نه متوجه تماشاگران یا تودۀ رأی دهنده که بخشی از خود بازیگران صحنۀ تعلیق است. ولی آنچه که عبدی نادیده می‌گیرد و او را به بیراهه می‌برد آن است که اصلاح طلبان ایران تا زمانی که صحنۀ انتخابات بر پاست و تعلیق بر آن حاکم است شور و شوق نبرد برای پیشبرد خواستهای خود را دارند. در اتاقهای دربستۀ مذاکرات، آنها شور وشوقی نخواهند داشت که بخواهند کاری را پیش ببرند. وابستگی و دلبستگی آنها به نظام نیز تا حدی بخاطر امکان شرکت در فرایند انتخابات تعلیقی و تجربۀ هیجان و لذت آن است. در صورتیکه چنین انتخاباتی برگزار نشود چه بسا که آنها انتخابات و تمامی گسترۀ سیاست را ترک کنند. بر خلاف آنچه عبدی طرح می‌کند، در غیاب سیاست تعلیق و انتخابات پر از هیجان فروپاشی اجتماعی شتاب خواهد گرفت. تعلیق همانگونه که در درک فرویدی-لاکانی بر آن تأکید می‌شود امید به حفظ یگانگی وجودی خود را نزد انسان بر می‌انگیزد. در مورد انتخابات می‌توان تجربۀ تعلیق را دامن زنندۀ احساس امید نسبت به حفظ یگانگی وجود اجتماعی خود و در آن رابطه یگانگی اجتماع بر شمرد.

در دوران معاصر، انتخابات کارکرد مهمی در زمینۀ ایجاد هیجان و احساس همبستگی (ملی) پیدا کرده است. انتخابات دیگر عرصۀ کارکرد دمکراسی یا به روایت عباس عبدی گسترۀ رسیدن به توافق پیرامون ادارۀ بهینۀ امور نیست. انتخابات بیشتر کارکردی نمایشی-حسی پیدا کرده است. در گسترۀ آن هیجان و لذتی ایجاد می‌شود که بکار جذب توده‌ها در ساختار سیاسی جامعه می‌آید. انتخابات در تعلیق از یکسو از معنا تهی می‌شود ولی از سوی دیگر معنا (یی فوق‌العاده) پیدا می‌کند. عبدی خواهان بازایستانیدن و به عقب بازگرداندن این تحول است. ولی سیاست تعلیق وعدۀ هیجان و لذتی را به انسانها می‌دهد که در کمتر جای دیگری می‌توان آن را یافت. سیاست عقلایی مورد نظر عبدی امروز به گفتۀ خود او حتی به مذاق پیرمردهای نماد محافظه‌کاری و عقلانیت نظام خوش نمی‌آید.

پانویس‌ها

[1] – نگاه کنید به مقاله‌های گوناگون این کتاب:

Peter Vorderer, Hans Wulff and Mike Friedrichsen, Suspense: Conceptualizations, Theoretical Analysis, and Empirical Explorations, LEA, Mahwah, New Jersey, 1996

[2]

Emile Durkheim, The Elementary Forms of Religious Life, New York, Free Press, 1965

Randall Collins, Interaction Ritual Chains, Princeton; Princeton University Press, 2004

[3] – این نکته را جفری الکساندر به خوبی در رابطه با انتخابات ریاست جمهوری سال ٢٠٠٨ نشان می‌دهد. نگاه کنید به:

Jeffery Alexander, The Performances of Politics: Obama’s Victory and the Democratic Struggle for Power, Oxford, Oxford University Press, 2010

[4]

Aristotle, Poetics, Oxford, Oxford University Press, 2013

[5] – نقد عباس عبدی در مقاله‌های گوناگون او طرح شده‌اند. برخی از این مقاله‌ها در سایت خود او (آینده) موجود هستند. او در این مصاحبه با روزنامۀ اینترنتی روز از نقد خود سخن می‌گوید.