استنادها در سنجه‌های علم‌سنجی جایگاهِ مهمی دارد. در سنجه‌های کمّی، پژوهشگران بر اساسِ تعدادِ استنادهایی که با آثارشان می‌شود رتبه‌بندی می‌شوند. در ایران نیز هر از گاهی کسانی زیر عنوانِ پژوهشگران پراستناد معرفی می‌شوند و حاکمیت نیز چنین پژوهشگرانی را نشانه‌ی پیشرفتِ کشور معرفی می‌کند. در این نوشته پنج راه برای پژوهشگرِ پراستناد شدن را بررسی می‌کنیم.

۱استناد به خود

یک روش برای پراستناد شدن این است که هرچه بیش‌تر به پژوهش‌های خود استناد کنیم. استناد به خود را به‌خودی‌خود یک کژرفتاریِ پژوهشی نمی‌شمارند. اینکه پژوهشگری به کارِ خودش استناد کند ضرورتاً غیراخلاقی یا از نظر پژوهشی نادرست نیست. باید در نظر داشت که پژوهشگر در یک یا چند زمینه‌ی خاص به پژوهش می‌پردازد و زین‌رو معمولاً یک خطِ سیر را دنبال می‌کند، یعنی از یافته‌ها در پژوهش‌های پیشینِ خود به یافته‌های دیگری در پژوهش‌های بعدی راه می‌برد. از این نظر باید گفت استناد به خود گاهی حتا بایسته و گریزناپذیر است.

اما این کار فسادآمیز است وقتی که پژوهشگر صرفاً برای اینکه جایگاهش را در رتبه‌بندی‌ها بالا ببرد به کارهای خود استناد کند. در این‌گونه موارد، استناد یا ارجاعی که انجام می‌شود ضرورتی ندارد و بی‌دلیل و بی‌وجه است و پژوهشگر به‌طور ساختگی و فریبکارانه می‌کوشد جایی برای آن در کارش باز کند.

پایگاهِ کلاریویت یکی از پایگاه‌های داده‌های پژوهشی است که هرساله پژوهشگران پراستناد را معرفی می‌کند (و در ایران نیز معمولاً به این پایگاه استناد می‌شود). بر طبقِ آنچه در وبگاه این پایگاه آمده است، پژوهشگرانی که به‌طور بیش‌اندازه به آثارِ خودشان استناد کنند در زمره‌ی پژوهشگرانِ پراستناد جای نمی‌گیرند. با این روی اما روشن نیست که این پایگاه چگونه خوداستنادیِ بیش‌اندازه را تعریف می‌کند.

همه‌ی پایگاه‌های داده‌های پژوهشی در این زمینه دقیق و باریک‌بین نیستند و روش‌های کمّی در رتبه‌بندی‌های پژوهشی همیشه قادر نیستند استناد به خود را حتا وقتی بسیار زیاد و بیش‌اندازه باشد تشخیص دهند و حذف کنند. برای مثال، سنجه‌ی اِچ-ایندکس که در سامانه‌های علم‌سنجی به‌طور رایجی به کار می‌رود و یکی از سنجه‌ها در پایگاه گوگل‌اسکالر نیز هست همه‌ی استنادها شاملِ استنادها به خود را لحاظ می‌کند. بنابراین استناد به خود به‌خوبی می‌تواند سنجه‌ی اِچ-ایندکس را منحرف کند و زین‌رو پژوهشگران ممکن است در سودای اِچ-ایندکسِ بالاتر هرچه بیش‌تر به خودشان استناد کنند.

۲داد و ستدِ استناد

راهِ دیگری که به ما کمک می‌کند پژوهشگرِ پراستناد گردیم داد و ستدِ استناد است. داد و ستدِ استناد این است که با دار و دسته‌ای از پژوهشگرانی که با ما هم‌رشته هستند روی هم بریزیم و به کارهای هم استناد کنیم. پژوهشگران به هر روی ناگزیرند به آثارِ همدیگر استناد کنند و این کار نیز به‌خودی‌خود نه غیراخلاقی است و نه کژرفتاریِ پژوهشی به شمار می‌آید. اما وقتی این کار با نقشه و برنامه‌ی قبلی انجام شود گونه‌ای کژرفتاریِ پژوهشی است. در این مورد هم ارجاع‌ها و استنادها بی‌دلیل و بی‌وجه است و صرفاً به‌هدفِ بده‌بستانِ استناد انجام می‌شود.

تشخیصِ فسادآمیز بودن در این مورد بسیار دشوارتر از استناد به خود است. ممکن است در محیط‌های آکادمیک به‌عینه شاهد باشیم که داد و ستدِ استناد به‌طور فسادآمیزی انجام می‌شود، اما معیاری عینی نمی‌توان یافت که فسادآمیزیِ این کار را نشان دهد.

۳داد و ستدِ تألیف

افزون بر داد و ستدِ استناد، داد و ستدِ تألیف نیز یکی از راه‌هایی است که به ما کمک می‌کند پژوهشگری پراستناد گردیم. این کار به به این صورت انجام می‌شود که کسی در مقاله‌اش نام کسی دیگر را که در آن مقاله نقشی نداشته‌ به‌عنوانِ مؤلف در کنارِ نامِ خودش می‌آورد و آن شخص هم به‌طورمتقابل این لطف در مقاله‌ی خودش جبران می‌کند. مقاله‌هایی که به‌جای نامِ یک یا دو مؤلف، نامِ چندین و چند مؤلف را بر خود دارند ظنِ این نوع فساد را تقویت می‌کنند.

اما مسلماً مؤلف‌های پرشمار همیشه نشانه‌ی فسادِ پژوهشی نیست. برخی پژوهش‌ها را تیم‌های پژوهشی انجام می‌دهند و اخلاقاً لازم است نامِ همه‌ی مشارکت‌کنندگان در پژوهش قید شود. اما برخی پژوهش‌ها اساساً از سنخی نیستند که با کارِ گروهی انجام شوند یا در حدی محدود و کم‌دامنه هستند که نیاز به کارِ چندین پژوهشگر ندارند. در چنین مواردی، داد و ستدِ تألیف محتمل است. به هر روی اما این نوع فسادِ پژوهشی را نیز نمی‌توان به‌آسانی باز شناخت.

۴داد و ستدِ انتشار

ممکن است زد و بندِ میان ژورنال‌ها و مجله‌های دانشگاهی انجام شود. این کار به این صورت انجام می‌شود که گردانندگانِ مجله‌ی یک گروه انتشار مقاله‌هایی از استادانی از دانشگاه‌های دیگر را تسهیل می‌کنند و آن استادان نیز همین لطف را در ‌مجله‌ی گروهِ خودشان جبران می‌کنند. وقتی در نظر بگیریم که مقاله‌ای که برای چاپ به یک ژورنال ارسال می‌شود معمولاً مدت‌ها در نوبتِ داوری می‌ماند، آنگاه جایگاهِ این گونه فسادِ پژوهشی به‌تر روشن می‌شود.

محمد که به‌‌طور حق‌التدریس واحدهایی را در چند دانشگاهِ دولتی و آزاد تدریس کرده است می‌گوید که زد و بندها برای انتشارِ مقاله در ایران رایج است. او نقل می‌کند که وقتی چند واحد در یکی از دانشگاه‌های آزاد گرفته بود یکی از استادان که مدیرِ مسئول مجله‌ی آن گروه بود گمان کرده بود که او با مجله‌ی دانشگاهِ دیگری کار می‌کند و به او پیشنهاد کرده بود که مقاله‌های استادان به‌طور متقابل در دو مجله چاپ شود.

گاهی هم استادان از نفوذ خود بهره می‌برند تا مقاله‌های دانشجویانشان که البته نامِ آنها را هم به‌عنوان نویسنده (گاهی حتا به‌عنوان نویسنده‌ی اول) بر خود دارند منتشر کنند. برخی از استادان در عین حال با چندین مجله به‌عنوان هیئتِ تحریریه کار می‌کنند و زین‌رو اعمالِ نفوذ اصلاً دشوار نیست.

۵زد و بند در داوری

مهم‌ترین مانع در مقابلِ پراستناد شدن این است که فقط درصدِ کمی از مقاله‌ها در فرایندِ داوری تأیید می‌شوند. اما برای این مشکل هم راه‌حلی هست. هر مقاله‌ برای یک یا چند داور که خودشان در موضوعِ همان مقاله کار می‌کنند ارسال می‌شود. پس می‌شود این داوران زد و بند کنند و مقاله‌های همدیگر را مثبت ارزیابی کنند. از آنجا که ژونال‌ها اغلب مدعی هستند که داوری را به‌طور ناشناس انجام می‌دهند، این نوع زد و بند ممکن است بعید به نظر آید. اما باید توجه داشت که برخی ژورنال‌ها از نویسنده می‌خواهند خودش داورهایی پیشنهاد کند. مواردی بوده که نویسندگان داورانی معرفی کرده‌اند اما ایمیل‌های خودشان را به‌جای ایمیل داوران داده‌اند و از این طریق خودشان مقاله‌های خودشان را داوری کرده‌اند (یک رسوایی از این دست را در اینجا ببینید). همچنین، گرچه فرایندِ داوری ممکن است ناشناس بنماید، اما در واقع ممکن است نویسنده و داور همدیگر را بشناسند یا حتا در یک دپارتمان همکار باشند. ممکن است کارکنان و گردانندگانِ مجله نیز در این زد و بند همکاری کنند و مقاله‌ها را به داورانِ مشخصی ارسال کنند. داوریِ غیرواقعی و جعلی (fake peer-review) و حلقه‌های داوری (review rings) از جمله فسادهای روش همتاخوانی هستند (برای مثال بنگرید به اینجا و اینجا). در ایران برخی حتا از مافیای داوری سخن می‌گویند.