Opinion-small2

علی خامنه‌ای تاکنون با سه دولت رفسنجانی، خاتمی و احمدی‌نژاد کار کرده است و قادر خواهد بود با دولت‌های دیگری که از صافی نظام (شورای نگهبان منصوب وی) می‌گذرند کار کند.

در پایان هر سه دولت، او از موضع بالا به ارزیابی آنها پرداخته، نقاط قوت و ضعف‌شان را بیان کرده و با توجه به آنچه بر آنها گذشته به بیان مشخصات دولت آینده اقدام کرده است.

او چنان دست‌هایش را پس از هر دولت می‌شوید که گویی هیچ نقشی در ضعف‌ها، ناکامی‌ها و شکست‌های آنها ندارد اما اگر موفقیتی بوده باشد، آن را در کیسه‌ خود می‌گذارد.

خامنه ای

نزدیکان و منصوبان وی نیز چنان به دولت‌هایی که در پایان کار خود هستند انتقاد یا حمله می‌کنند که گویی تازه از خواب اصحاب کهف بیدار شده و با واقعیات جامعه روبرو گشته‌اند.

در چارچوب‌های حقوقی جمهوری اسلامی، ولی فقیه نمی‌تواند رسما و مستقیما در عزل و نصب مقامات قوه‌ مجریه دخالت کند. از این جهت قدرت مطلقه‌ وی از راه‌های دیگری به مدیریت این قوه می‌پردازد.

علی خامنه‌ای فراتر از چارچوب‌های حقوقی (تایید مجلس در احضار رئیس دولت یا سکوت و عدم دخالت با اشاره یا فشار وی) چه رفتاری با روسای دولت‌ها داشته و دارد که در آخر کار به چنین بازی‌ای در صحنه‌ی سیاست دست می‌زند؟

بیت خامنه ای

خامنه‌ای شیفته‌ عنوان فصل‌الخطابی است. هر رئیس دولتی که بر سر کار می‌آید نمی‌تواند در چارچوب قانون اساسی به کار خود ادامه دهد چون اگر چنین باشد دیگر مشکل چندانی میان مقامات پیش نمی‌آید که خامنه‌ای فصل‌الخطاب آن باشد.

او به عنوان رهبری که در طول دوران رهبری‌اش حتی یک بار به معرض رای عمومی گذاشته نشده چگونه با روسای جمهوری که گفته می‌شود میلیون‌ها رای دارند برخورد می‌کند؟ او چگونه می‌تواند در نهایت وانمود کند که پیروز میدان و دیگران، شکست خوردگان آن هستند؟

روش فصل‌الخطاب سازی

خامنه‌ای شیفته‌ اعلام شدن به عنوان فصل‌الخطاب است. از همین جهت هر رئیس دولتی که بر سر کار می‌آید نمی‌تواند در چارچوب قانون اساسی به کار خود ادامه دهد چون اگر چنین باشد دیگر مشکل چندانی میان مقامات پیش نمی‌آید که خامنه‌ای فصل‌الخطاب آن باشد. حتی مشکلات میان قوا به نهادهایی مثل مجمع تشخیص قابل ارجاع است و نیازی به دخالت مستقیم رهبر نیست.

خامنه‌ای با امکاناتی که در اختیار دارد (از بسیج و سپاه تا قوه‌ قضاییه، از ائمه‌ جمعه تا رادیو و تلویزیون دولتی، و از شورای نگهبان تا نهادهای امنیتی موازی با وزارت اطلاعات) برای کار دولت مانع‌تراشی می‌کند. او البته مستقیما در کار دولت دخالت نمی‌کند بلکه این کار را بیت با همکاری نهادهای تحت نظر رهبری انجام می‌دهد.

هنگامی که رئیس دولت برای حل مشکل به او رجوع می‌کند (مثل تایید صلاحیت کسانی که در شورای نگهبان رد شده‌اند یا نیاز است سپاه از موضوعی کنار بکشد) خامنه‌ای این امر را به صورت لطفی می‌نمایاند که دارد برای او انجام می‌دهد و رئیس دولت یا تیم وی را زیر دِین خود قرار می‌دهد. در مواردی نیز این دخالت به صورت حکم حکومتی انجام می‌شود.

در نهایت استدلال خامنه‌ای این است که بدون دخالت مستقیم وی کارها را نمی‌توان سر و صورت داد و روسای دولت باید قدر ولایت مطلقه‌ فقیه را که حلال مشکلات است بدانند و اگر در مواردی او دخالت می‌کند (بدون رضایت دولت) این را به حساب مصلحت‌سنجی و لطف وی قرار دهند.

خامنه ای

اگر دستگاهی کاملا مطابق با امیال خامنه‌ای و بیت عمل نکند، برای آن دستگاهی موازی درست می‌شود. موازی‌سازی، تاکتیک حکومت برای تحکیم قدرت آن بلافاصله بعد از انقلاب ۵۷ بود و پس از آن نیز ادامه یافت.

خامنه‌ای در انتقاد به کسانی که به ولایت مطلقه‌ فقیه باور ندارند و قدرت رهبر را محدود به موارد ذکر شده در قانون اساسی می‌دانند اما در بروز مشکلات (خلق شده توسط رهبر و بیت وی) به سراغ وی می‌آیند؛ به همین موارد اتکا کرده و رفتار روسای دولت را دوگانه معرفی کرده است.

وفاداران به حکومت حتی ولایت فقیه را که یکی از انواع نظام‌های استبدادی است، به عنوان مانع استبداد روسای جمهور معرفی می‌کنند. (علی مطهری، تابناک، ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۱)

خامنه‌ای از این روش برای پیشبرد اهداف خود یعنی کنترل همه‌ امور کشور و مدیریت روسای دولت‌ها و وزرای آنها و پیش بردن سیاست‌های مدنظر خود استفاده می‌کند و روسای دولت نیز این را می‌دانند. اما آنها نمی‌توانند در عرصه‌ عمومی از این روش کار شکایت کنند چون به خامنه‌ای برای محدود کردن دخالت‌های عوامل خود او (ظاهرا مستقل و بدون هماهنگی با وی اما باطنا همه با اشاره‌ی مستقیم وی) نیاز دارند.

نهادهای موازی

اگر دستگاهی کاملا مطابق با امیال خامنه‌ای و بیت عمل نکند، برای آن دستگاهی موازی درست می‌شود. موازی‌سازی، تاکتیک حکومت برای تحکیم قدرت آن بلافاصله بعد از انقلاب ۵۷ بود و پس از آن نیز ادامه یافت. دردوره‌ خاتمی، چون وزارت اطلاعات پس از قتل‌های زنجیره‌ای و تعویض وزیر کاملا مطابق میل ولی فقیه عمل نمی‌کرد، دستگاه‌های موازی اطلاعاتی در سپاه و نیروی انتظامی شکل گرفته و به فعالیت مشغول شدند.

نهادهای موازی نه تنها در کار دستگاه رسمی اخلال ایجاد می‌کنند بلکه برای عموم ایجاد آشفتگی می‌نمایند. کسانی که به یک دولت رای داده‌اند و انتظاراتی از آن دارند یک باره متوجه می‌شوند که دستگاه اطلاعاتی (که نمی‌دانند سرش به کجا وصل است) اقداماتی انجام می‌دهد که با انتظارات نمی‌خواند. همین نوع اقدامات باعث یاس طرفداران یک دولت از روند امور می‌شود.

خامنه ای

دستگاه حکومتی خامنه‌ای قدرت بلامنازع، مطلقه، غیر پاسخگو، خدشه ناپذیر و ساری در همه‌ لحظات و حیطه‌ها را می‌خواهد که با اقتضائات دولت مدرن یعنی تقسیم مسئولیت و سلسله مراتب اختیارات و مسئولیت‌ها نمی‌خواند.

خامنه‌ای در ۲۴ سال گذشته علی‌رغم در اختیار داشتن بخش عمده‌ قدرت در جنگی دائمی با دیگر نهادهای رسمی کشور بوده است.

دستگاه حکومتی او قدرت بلامنازع، مطلقه، غیر پاسخگو، خدشه ناپذیر و ساری در همه‌ لحظات و حیطه‌ها را می‌خواهد که با اقتضائات دولت مدرن یعنی تقسیم مسئولیت و سلسله مراتب اختیارات و مسئولیت‌ها نمی‌خواند. از همین جهت است که نمی‌توان انتظار حکومتی بدون بحران را در ذیل حکومت دینی داشت.

هزینه می‌دهند

برای خامنه‌ای تعیین وزرا با هماهنگی وی (که برخی از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ مثل محسن رضایی به صراحت از آن سخن گفته‌اند) کافی نیست بلکه در تعیین استانداران و معاونان وزیر و حتی

تصمیم‌گیری‌های خرد باید بدو رجوع شود. اگر رئیس دولت یا وزرایی در مواردی خاص در برابر این خواست مقاومت کنند در نماز جمعه از نیروهای بسیجی کتک می‌خورند (مثل عطاءالله مهاجرانی و عبدالله نوری) و سروکارشان با دستگاه قضایی می‌افتد یا فرد منصوب به صورت لکه‌ ننگ دولت درآمده و مدام مورد حمله دیگر مقامات یا رسانه‌های دولتی که برای کسب قدرت مبارزه می‌کنند واقع می‌شوند (مشایی).

کفن‌پوش و موتورسوار

اگر در موضوع یا موضوعاتی، چاقوی قوای قهریه یا نهاد سازی موازی یا تلفن به مقامات و تهدید و کتک زدن آنها کار نکند، خامنه‌ای به ارتش سری خود یعنی نیروهای لباس شخصی که در سراسر کشور سازمان‌دهی شده‌اند متوسل می‌شود. این نیروها هنگامی به کار گرفته می‌شوند که خامنه‌ای از یک تصمیم خاص یا رفتاری مشخص ناراضی باشد و آمدن کفن پوشان به خیابان علامت کافی را به مقام مربوطه می‌دهد. اوج استفاده از این روش در دوره‌ اول دولت خاتمی بود چون برخی مقامات این دولت تصور می‌کردند که خامنه‌ای باید به رای مردم و قانون تن در دهد.

معامله‌ وی با رفسنجانی و تضعیف قدرت وی عمدتا از طریق سپاه و کسب حمایت روحانیت قم با سرازیر کردن ده‌ها میلیارد تومان به حوزه‌ها هدایت و پشتیبانی می‌شد. برای کنترل احمدی‌نژاد نیز بیشتر از قوه‌ قضاییه استفاده شده است (پرونده سازی برای مقامات یا به جریان انداختن پرونده‌های فساد کسانی که حرف گوش نمی‌کنند یا قربانی گرفتن از تیم دولت در مواردی که رئیس آن از کنترل خارج است). باید تماشا کرد و دید که وی با دولت حسن روحانی چه خواهد کرد.