از زمانی که یونیس کندی، خواهر جان اف. کندی، به فکر تاسیس «المپیک ویژه[۱]» افتاد تا کنون که شانزدهمین دوره آن در برلین در حال برگزاری است زمان زیادی گذشته است. اگرچه تصمیم کندی در آن زمان بر اساس نتایج پژوهش‌های دکتر فرانک هایدن کانادایی بود که تمرین بدنی را برای افراد دارای معلولیت ذهنی ضروری و لازم می‌دانست و از تاثیر مثبت آن بر سایر جنبه‌های زندگی این افراد سخن می‌گفت اما باز هم نمایش تصویر معلولان احساس شرمندگی در تماشاچیان بر جا می‌گذاشت.[۲] اکنون اما جای آن شرمندگی را احساس خرسندی‌ای گرفته است که با توجه به پرشور برگزار شدن رقابت‌ها و پخش آن در رسانه‌های رسمی برکسی پوشیده نمانده است و ما در این مطلب سعی داریم به همین لذت ناشی از برگزاری، تماشا و شرکت در این المپیک بپردازیم که تا چه اندازه حقیقی و همانند لذت بردن از سایر رویدادهای ورزشی همچون المپیک است.

در سال ۱۹۵۸ برگزاری اولین دوره المپیک ویژه چندان راحت نبود، چه بسا بدون عضویت در خانواده‌ای به لحاظ سیاسی چنین سرشناس همچون کِنِدی‌ها این عمل اساسا ممکن نمی‌بود اما امروزه جذب حمایت برای چنین کاری بسیار راحت‌تر است، چرا که گفتمان رسمی هم جهت خود را تغییر داده است که از فهرست اسپانسرهای این رویداد و نظرات سیاستمداران در مورد آن قابل فهم است. آنها متفق‌القول از جامعه‌ای متکثر و شامل تمامی افراد سخن می‌گویند اما چه نوع تکثری؟ تکثری که کمترین هزینه را در زمینه‌ی صنعت و سیاست ایجاد کند.

حمایت از این رویداد ورزشی در قیاس با اتخاذ تصمیم‌های مناسب و اقدامات عملی در سایر حوزه‌های زندگی معلولین مانند اشتغال −که آمار و وضعیت آن در آلمان هم از نظر فعالان این حوزه بسیار ناامیدکننده است[۳]− نه تنها هزینه‌ای، به خصوص هزینه بلندمدتی، در بر ندارد بلکه جنبه نمایشی آن چنان سودآور است که دیگر جایی برای دودلی در حمایت از برگزاری این المپیک باقی نمی‌گذارد.

ابراز خشنودی و احساس لذت از رویداد المپیک ویژه هم ارز است با ابراز خشنودی از توهمی خوشایند، از ساختارهایی که هنوز وجود ندارند و اخلاقی که در کار نیست، که کارکردش یکی از کارکردهای رایج نزد سیاستمداران است: جامعه را عادلانه تر، متکثرتر و آزادتر از آن بنماییم که هست تا خوشی زندگی در این جامعه، اگرچه نه خود این جامعه، نصیب مردم اعم از ورزشکار و تماشاچی و برگزارکننده شود.

برندهای حامی برگزاری، اسامی ناآشنایی نیستند: کوکاکولا یا فروشگاه زنجیره‌ای مواد غذایی رِوِه در آلمان یا برندهای مد لباس. در حالی که در این هولدینگ‌ها و کمپانی‌های عظیم سودآور جای چندانی برای استخدام معلولین در نظر گرفته نشده است اما لوگوی آنان در کنار زمین مسابقات به ذهن مخاطب این گزاره را القا می‌کند که ما صاحبان صنایع برای متکثر کردن جامعه از طریق حضور معلولین گرد هم آمده‌ایم. هرچند در هیچ کجای زمین این گزاره به چشم نمی‌خورد که (با نقل به مضمون گزارشی که پیش‌تر در توصیف وضعیت کاری معلولان در آلمان به آن ارجاع داده شد) معلولان در آلمان در کارگاه‌هایی که برای اشتغال آنان در نظر گرفته شده‌اند با حقوقی بسیار ناچیز (حدود ۱۵۰ یورو در ماه در حالی که حداقل دستمزد ساعتی ۱۲ یورو است) مشغول به کارند و قطعات اولیه‌ی آماده برای مونتاژ برای صاحبان صنایع تولید می‌کنند. کارگر معلول شاغل در این کارگاه‌ها با حقوقی حدود یک بیستمِ سایر کارگران شاغل در این صنعت مشغول به تولید قطعه برای صنایع مختلف از جمله صنعت ماشین‌سازی است. صنعت ماشین‌سازی هم در مقابل از حضور او در اجتماع و نیز در ورزش حمایت می‌کند.

مشارکت اجتماعی

در توصیف این کارگاه‌ها معمولا عبارتی به چشم می‌خورد که در بیانات برگزارکنندگان المپیک ویژه هم مدام دیده می‌شود: مشارکت اجتماعی. عبارتی که معنایی که از آن مراد می‌شود به زیبایی و خنثایی ظاهرش نیست. در کارگاه‌ها مشارکت اجتماعی به این معناست که فضایی گروهی در اختیار معلولین قرار داده می‌شود تا نه تنها برای چند ساعت در روز از فضای ایزوله‌ی خانوادگی بیرون بیایند، بلکه با حضور در گروهی متشکل از افراد شبیه به خود و کار کردن و کسب درآمد، استقلال و حضور در اجتماع را تجربه کنند. اما چنانکه پیشتر اشاره کردیم این حضور در تمامی ابعاد آن روگرفتی ناقص و مضحک از مفهوم حضور در اجتماع و مشارکت در آن است. آنها صرفا با افرادی سر و کار دارند که در یک دسته‌بندی از لحاظ هویت اجتماعی جای می‌گیرند (یعنی معلول) و نه کار کردن آنها شبیه به سایر کارگران خارج از کارگاه‌ها است و نه درآمدشان، در صورتی که هزینه‌هایشان حتی بیشتر است.

اما این عبارت در گزاره‌های مربوط به المپیک ویژه به چه معناست؟ این رویداد باعث می‌شود تا ورزشکاران معلول هم جایی برای حضور در صحنه اجتماع پیدا کنند و با یکدیگر و حتی با ورزشکاران غیرمعلول به رقابت بپردازند و خود ورزشکاران معلول هم، چنانکه در گزارش‌های مربوط به این رویداد میبینیم، از این حضور احساس رضایت دارند.

اما آیا احساس رضایت به این معناست که این رویداد درست مانند المپیک به عده‌ای ورزشکار میدانِ رقابت می‌دهد و چیزی جدای از آن نیست؟ ابعادی از این رویداد ویژه چنان تفاوت‌های چشم‌گیری با المپیک دارند که باعث می‌شود در پاسخ مثبت به این سوال تردید کنیم؛ ابعادی که شاید به نظر ورزشکار و تماشاچی و برگزارکننده حتی مزیت و برتری بیاید اما به نظر نگارنده راه بر تامل بیشتر در باب ماهیت این رویداد می‌گشاید: برای برخی از رشته‌های ورزشی در المپیک ویژه بلیتی در کار نیست و ورود به آن مجانی است، لوگو و شعار این رویداد با مشارکت ورزشکاران حاضر در آن تعیین شده است و قرار است تصویری باشد از زندگی آزاد برای تمامی افراد جامعه که خود سرنوشت خود را تعیین کرده‌اند، از جمله معلولین. این رویداد بیش از ارائه‌ی تصویری ورزشی، قرار است تصویری اجتماعی-روانشناختی به تماشاگران خود که راه برای ورود آنها بسیار هموار است ارائه بدهد مبنی بر اینکه نه تنها ورزشکاران معلول می‌توانند در برگزاری چنین رویدادی مشارکت کنند (از طریق تعیین شعار و لوگو) بلکه آنها به دلیل ساختارهای برابر اجتماعی و مهم‌تر از آن تلاش فردی به چنان درجه‌ای رسیده‌اند که می‌توانند حتی بر سخت‌‌ترین موانع هم غلبه کنند و شما به مثابه مخاطب قرار است به تماشای چنین رویدادی بنشینید: تصویری از اجتماعی متکثر و آزاد که امسال نمایانگر تکثر شهر برلین هم هست -گفته‌ای غرورآمیز از زبان شهردار سابق شهر برلین[۴].

Ad placeholder

مجموعه‌ای از تصویرهای مربوط به المپیکِ ویژه در برلین را در زیر ببینید:

Ad placeholder

لذت ورزشی/لذت اجتماعی-اخلاقی

لذت حاصل از به صحنه‌ی تماشا آوردنِ ورزش و لذت حاصل از تماشا کردن ورزش در المپیکِ ویژه نه ناشی از خودِ فعلِ ورزش و مسابقه مانند المپیک بلکه لذتی است بیش از همه آمیخته از غرورِ زندگی کردن در جامعه‌ای آزاد و متکثر که در آن همگان از فرصت برابر برای ورزشکار حرفه‌ای شدن برخوردارند و زمین رقابت ورزشی هم در اختیار این همگان قرار داده می‌شود و نیز پاسخی اخلاقی از سر وظیفه‌ی به تماشا نشستنِ کسی که راه پر فراز و نشیبی را برای رسیدن به این لحظه طی کرده است. تعداد بسیار بالای کمک‌های داوطلبانه در برگزاری این رویداد که به گفته برگزارکننده چندبرابر دست اندر کاران جام یورو بود[۵] خود صحه‌ای بر همین موضوع است. این لذت اجتماعی-اخلاقی با لذت از ورزش تفاوت دارد اما تفاوت لزوما محل ایراد نیست. تفاوت در این مورد اما محل ایراد است چرا که اولا ماهیت ورزشی این رویداد را زیر سوال می‌برد و ثانیا مشکل بزرگتر این است که این لذت حاصل از باورهایی است که با واقعیت موجود مطابقت ندارند و در نتیجه خود لذتی نادرست است.

نه ساختار اجتماعی به آن سطح از برابری و تکثر رسیده است که راه صعود به مشارکت اجتماعی بر همگان اعم از تمامی افراد معلول در تمامی کشورهای شرکت‌کننده در این المپیک گشوده باشد و نه این خشنودی و رضایت از به تماشا نشستن به راستی با انجام وظیفه‌ای اخلاقی و دگردوستانه مطابقت می‌کند.

ابراز خشنودی و احساس لذت از این رویداد هم ارز است با ابراز خشنودی از توهمی خوشایند، از ساختارهایی که هنوز وجود ندارند و اخلاقی که در کار نیست، که کارکردش یکی از کارکردهای رایج نزد سیاستمداران است: جامعه را عادلانه تر، متکثرتر و آزادتر از آن بنماییم که هست تا خوشی زندگی در این جامعه، اگرچه نه خود این جامعه، نصیب مردم اعم از ورزشکار و تماشاچی و برگزارکننده شود. نمایشی از شکوهی پوشالی که گروهی برگزارش می‌کنند و گروهی در آن بازی می‌کنند و گروهی به تماشا می‌شنیند و هرسه غرق در لذت از اینکه جامعه رؤیاییشان، آزادی و برابری برای همگان، زودتر از موعد محقق شده است.

پانویس‌ها:

[1] Special Olympics

[2] Washingtonpost

[3] taz

[4] „Die Ziele und Ideale von Special Olympics, eine Gesellschaft geeint in Vielfalt zu erschaffen und voranzutreiben sowie allen Menschen ein selbstbestimmtes und freies Leben zu ermöglichen, decken sich mit denen unserer Stadt.“

(اهداف و ایدئال­های المپیک ویژه، یعنی جامعه­ای در وحدتِ خود متکثر را به وجود آوردن و به پیش بردن و نیز برای تمامی انسان­ها زندگی­ای آزاد همراه با حق تعیین سرنوشت خود را محقق کردن، با اهداف و ایدئال­های شهر ما همخوانی دارند.)

[5] Sportdeutschland