از ۱۹ تا ۲۳ ژوئیه ۲۰۲۳: تجمع بزرگ بینالمللی آنارشیستها در شهر سنتایمیه در سوئیس. با دهها جلسه سخنرانی، بحث و گفتوگو و نیز کارگاههای متنوع دیگر و همچنین نمایش فیلم و اجرای تئاتر و کنسرت، صدوپنجاه (ویکمین) سالگرد برپایی انترناسیونال ضداقتدارگرا گرامی داشته شود. اگر واژهی «یکمین» درون پرانتز گذاشته شده به این دلیل است که صدوپنجاهمین سالگرد انترناسیونال ضداقتدارگرا که مقارن بود با سال گذشته، با یک سال تاخیر برگزار میشود. سازماندهندگان قصد داشتند این تجمع بینالمللی را در سال ۲۰۲۲ برگزار کنند و تلاشها و اقدامات فراوانی هم کرده بودند، اما بیم آن میرفت که با توجه به بحران کووید ۱۹ تجمعات عمومی امکان برگزاری نداشته باشند، درنتیجه آنها تصمیم گرفتند تجمع را به امسال موکول کنند.
اما انترناسیونال ضداقتدارگرا چه بود و در چه شرایطی شکل گرفت؟ هدف نوشته حاضر ارائه تاریخچه کوتاهی از آن است.
از انترناسیونال اول تا انترناسیونال ضداقتدارگرا
انجمن بینالمللی زحمتکشان که نام رسمی انترناسیونال اول بود روز ۲۸ سپتامبر ۱۸۶۴ در لندن بنیان گذاشته شد. بنیانگذاران این انجمن کارگرانی از فرانسه، انگلستان، آلمان و ایتالیا بودند. هدف انجمن گسترش جنبش کارگری و ایجاد هماهنگی این جنبش در کشورهای تازه صنعتی شدهی اروپا بود. هر چند این انجمن به محض اعلام موجودیت با سرکوبگری دولتها مواجه شد، اما توانست به سرعت شاخههایی در سوئیس، بلژیک، فرانسه، آلمان و از سال ۱۸۶۷ در ایتالیا، اسپانیا، هلند، اتریش و سپس آمریکا ایجاد کند. انجمن بینالمللی زحمتکشان این چنین نماینده بیش از شش میلیون و پانصدهزار کارگر بود.
در سال ۱۸۶۹ بحثهای مفصلی بین دو گروه شکل گرفت. عدهای که طرفدار کارل مارکس بودند از مدیریت مرکزیتگرای انجمن، بنیانگذاری احزاب و پارلمانتاریسم در جنبش کارگری دفاع میکردند و عدهای که طرفدار میخائیل باکونین بودند از استقلال شاخههای انجمن و فدرالیسم دفاع میکردند و پارلمان و دولتگرایی را ضد منافع جنبش کارگری میدانستند. گرایش دوم بر این باور بود که تمام طبقات کارگری را نمیتوان در یک حزب و ایدئولوژی واحد سازماندهی کرد و تشکیل این احزاب ضربات سختی به کارگران میزند. شکست کمون پاریس در ۱۸۷۱ و گسترش سرکوب موجب شد که این بحثها شدت بیشتری بگیرند و سرانجام کارل مارکس و طرفدارانش موفق شدند در پنجمین کنگره انجمن بینالمللی زحمتکشان که سال ۱۸۷۲ در شهر لاهه هلند برگزار شد نخستین انشعاب بزرگ را، با اخراج میخائیل باکونین و دیگر کارگران همدل با او، به جنبش بینالمللی کارگری تحمیل کنند.
روز یکشنبه ۱۶ سپتامبر ۱۸۷۲ پانزده نفر که یا از انجمن بینالمللی اخراج شده بودند یا به علت مخالفت با اقتدارگرایی که در آن شکل گرفته بود، تشکل را ترک کرده بودند جلسهای در شهری کوچک در سوئیس به نام سنتایمیه برگزار کردند. آنان نمایندگان کارگران فرانسه، سوئیس، اسپانیا و ایتالیا بودند. از این تاریخ بود که انترناسیونال ضداقتدارگرا شکل گرفت. پیش از آن که به قطعنامههای مهمی که نخستین کنگره انترناسیونال ضداقتدارگرا تصویب کرد و با استقبال گسترده بخشی از جنبش بینالمللی کارگری روبهرو شد بپردازیم کمی دوباره به عقب برگردیم و ببینیم چه شد که مارکس و هوادارنش احساس خطر کردند و تصمیم به اخراج ضداقتدارگرایان از انجمن بینالمللی زحمتکشان گرفتند؟
مارکس و هوادارانش علیه ضداقتدارگرایان
زمانی که کارگران شرکتکننده در نمایشگاه بینالمللی لندن تصمیم گرفتند یک اتحاد بینالمللی پیریزی کنند کمیتهای برای تدوین برنامه و اساسنامه آن شکل گرفت. کارل مارکس یکی از اعضای این کمیته بود. اولین کنگره از ۳ تا ۸ سپتامبر ۱۸۶۶ در ژنو سوئیس برگزار شد و تشکل نام «انجمن بینالمللی زحمتکشان» را برگزید. «شورای عمومی» وظیفه داشت ارتباط شاخههای تشکل را برقرار کند. انجمن هدف خود را رهایی اقتصادی طبقه کارگر اعلام کرد. در اساسنامه آمده بود که هر شاخه دارای استقلال کامل است و میتواند مستقیماً با شورای عمومی ارتباط برقرار کند. کنگره دوم از ۲ تا ۷ سپتامبر ۱۸۶۷ در لوزان سوئیس و کنگره سوم از ۶ تا ۱۳ سپتامبر ۱۸۶۸ در بروکسل بلژیک برگزار شد. در کنگره بروکسل تصمیم مهی گرفته شد و اعلام شد که اعتصاب عمومی یگانه راه مقابله با جنگ و تأمین صلح است. در کنگره چهارم که بین ۵ تا ۱۲ سپتامبر ۱۸۶۹ در بازل سوئیس برپا شد، اختلافات بین باکونین و مارکس به روی صحنه آمدند. در همین کنگره اتفاقاً بحث فدرالیسم و اتحادهای مستقل کارگری مطرح و با استقبال مواجه شد. در همین کنگره بود که بحث الغاء دولت و جایگزینیاش با اتحادیههای تولیدکنندگان بیان شد. نگرانیهای مارکس و طرفدارانش از همین جا آغاز شدند. ابتدا شاخه ژنو انجمن را منحل کردند. مقر شورای عمومی در لندن و زیر نفوذ مارکس بود.
کنگره انجمن بینالمللی زحمتکشان سال ۱۸۷۰ به علت جنگ برگزار نشد. شورای عمومی سال بعد به جای کنگره به یک کنفرانس محدود و بسته بسنده کرد و به ویژه طرفداران مارکس را دعوت کرد. نمایندگان کارگران بلژیک، اسپانیا، ایتالیا و همچنین فدراسیون ژوراسیها که نزدیک به نظرات باکونین بودند به کنفرانس دعوت نشدند. شاخههای لاتین انجمن بینالمللی زحمتکشان نیز مخالف دولتگرایی و پارلمانتاریسم بودند. اما زدوبندهای مارکس نتیجه داد و در کنگره لاهه که بین ۲ تا ۷ سپتامبر ۱۸۷۲ برگزار شد طرفداران او ۴۰ رأی و هواداران فدرالیستها ۲۵ رأی داشتند.
کنگره لاهه تصمیمات کنفرانس لندن را تأیید کرد تا از ترویج نظرات فدرالیستها و ضددولتگرایان جلوگیری کند. با این حال جیمز گیوم بر اختلاف بین مارکسیستها و فدرالیستها تأکید کرد و گفت که اولیها خواهان تسخیر قدرت از طریق پارلمانها و دومیها خواهان نابودی دولت هستند. مارکس در همین کنگره به باکونین اتهامات مختلفی زد، در حالی که او اصلاً در آن حضور نداشت. کنگره یک کمیسیون ویژه تشکیل داد که اکثریت اعضایش طرفداران مارکس بودند. کمیسیون مذکور تصمیم گرفت که باکونین، گیوم، شوئیتزگبل و چند نفر دیگر از انجمن بینالمللی زحمتکشان (یا انترناسیونال اول) اخراج شوند. جالب اینجاست که رئیس کمیسیون که یک آلمانی به نام کونو بود اعلام کرد که هیچ مدرک عینی علیه دو نفر اول وجود ندارد! ویکتور دیو به نمایندگی از کسانی که در کنگره لاهه به «اقلیت» تبدیل شده بودند اعلام کرد که میخواهد با دفاع از فدرالیسم از فروپاشی انترناسیونال جلوگیری کند. اما کار از کار گذشته بود؛ مارکس و طرفدارانش انشعاب را به جنبش بینالمللی کارگری تحمیل کرده بودند.
آنارشیسم علیه مارکسیسم
در نخستین کنگره انترناسیونال ضداقتدارگرا فدراسیون ژوراسی، نمایندگان کارگران ایتالیا، اسپانیا، فرانسه و دو شاخه آمریکا حضور به هم رساندند. هر چند بعدها برخی کنگره اول انترناسیونال ضداقتدارگرا را سرآغاز فعالیت سازماندهیشده آنارشیستها توصیف کردند، اما خود کنگره یک کنگره آنارشیستی نبود. این کنگره در واقع در چارچوب قطعنامههایی که تصویب کرد اصول پایهای جنبش کارگری آزادمنش یا لیبرتر را مد نظر قرار داد. نظم ظالمانهی سرمایهداری از آن زمان تغییرات زیادی کرده است، اما جنبش انقلابی پرولتاریا میتواند از همان اصول برای پیکارش علیه کاپیتالیسم و استقرار سوسیالیسم در چارچوب یک جامعه آنارشیک استفاده کند. پیدایش و سپس سقوط دولتهایی که خود را کارگری، سوسیالیستی و غیره میدانستند و همگی بدون استثنا به دامن سرمایهداری هار برگشتند، تجربههای بزرگی، هر چند به بهایی گزاف، به جای گذاشتند و نشان دادند که «دولت سوسیالیستی»، «دولت کارگری» و دیگر تناقضنماهایی از این دست ره به جایی نمیبرند. البته اندیشمندان آنارشیست از قبیل میخائیل باکونین پیش از این که این دولتها شکل بگیرند و قرار بود خودشان را مضمحل کنند، داهیانه به این موضوع پرداخته بودند. آیا این باکونین نبود که نوشت:
مارکسیستها بر این باورند که دیکتاتوری – البته دیکتاتوری خودشان – اجازه میدهد تا مردم نظرشان را بگویند. پاسخ ما چنین است: هر دیکتاتوری خواهناخواه برای ادامه خود تلاش میکند و نتیجهای به جز بردگی مردمی که آن را میپذیرند، نخواهد داشت. آزادی فقط از آزادی به دست میآید و این بدان معناست که مردم زحمتکش شورش کنند و خود آزادانه به خودسازماندهی بپردازند.
البته بعدها هم که به اصطلاح دولتهای سوسیالیستی شکل گرفتند آنارشیستهایی مانند کامیلو برنری دروغین بودن آن را اعلام کردند. او در مقالهای که در شماره ۲۴ اکتبر ۱۹۳۶ نشریه « جنگ طبقاتی» منتشر شد، چنین نوشت:
در روسیه این پرولتاریا نبود که قدرت دولتی را گرفت، بلکه این حزب بلشویک بود که آن را گرفت و پرولتاریا را هم نابود نکرد و فقط آن را در اختیار یک سرمایه داری دولتی قرار داد. اکنون در روسیه یک طبقهی جدید بورژوایی و مجموعهای از منافع وابسته به دولت بلشویکی به وجود آمده است؛ مجموع منافعی که به حفظ خود را از طریق حفظ دولت گرایش دارد. در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، جایی که مداخلهگری دولتی همچنان گستردهتر و ستمگرانهتر است و جایی که خبری از حذف طبقات نیست، خاموشی و الغا دولت بیش از هر زمان دیگری بعید و دور از دسترس است.
کامیلو برنری، فیلسوف آنارشیست ایتالیایی و استاد دانشگاه بود. مأموران پلیس سیاسی استالین (NKVD) و عضو حزب سوسیالیست متحد کاتالونیا که وابسته به حزب کمونیست اسپانیا بود، او را روز ۶ مه ۱۹۳۷ در بارسلون اسپانیا به قتل رساندند. کامیلو در هنگام مرگ ۳۹ ساله بود.
قطعنامههای نخستین کنگره انترناسیونال ضداقتدارگرا
باری، نخستین کنگره انترناسیونال ضداقتدارگرا که روزهای ۱۵ و ۱۶ سپتامبر ۱۸۷۲ در سنتایمیه برپا شد چهار قطعنامه به علاوه یک قطعنامه پایانی تصویب کرد. متن کامل این قطعنامهها به شرح زیر است.
قطعنامه اول
برخورد فدراسیونهای شرکتکننده در کنگره سنتایمیه درباره قطعنامههای کنگره لاهه و شورای عمومی
نظر به این که خودگردانی و استقلال فدراسیونها وشاخههای کارگری نخستین شرط رهایی زحمتکشان است؛
نظر به این که هر گونه قدرت قانونگذاری و شرطگذاری [ قدرت تنظیمی] که به کنگرهها داده میشود نفی آشکار همین استقلال و آزادیست؛
کنگره کنونی حق قانونگذاری همه کنگرهها، چه عمومی و چه منطقهای را اصولاً مردود میشمارد. کنگره فقط وظیفه دارد که تمایلات، نیازها و نظرات پرولتاریای مناطق یا کشورهای مختلف را مطرح کند تا حتیالمقدور هماهنگی و وحدت بین آنها شکل بگیرد. اما به هیچ وجهی اکثریت یک کنگره نخواهد توانست قطعنامههایش را به اقلیت تحمیل کند.
نظر به این که از یک سو استقرار یک شورای عمومی در انترناسیونال ماهیتاً و بدون بروبرگرد به ابزار تعرض دائمی به آزادی تبدیل میشود که اساس انجمن بزرگ ماست،
نظر به این که اقدامات شورای عمومی لندن که اخیراً منحل شده است در سه سال گذشته سند زنده ناکارآمدی ماهیتی این نهاد است،
نظر به این که شورای عمومی برای افزایش قدرتش که در ابتدا ناچیز بود دست به زدوبند، دروغگویی و افتراهای شرمآور زد تا همه کسانی را که شهامت مبارزه با آن را کردند، کنار بزند؛
نظر به این که شورای عمومی برای به کرسی نشاندن نظراتش با دستکاری طولانی، کنگره لاهه را سازماندهی کرد و یک اکثریت مصنوعی برساخت تا بتواند در انترناسیونال یک حزب اقتدارگرا را مسلط کند و برای رسیدن به این هدف هر گونه نزاکت و عدالتی را پایمال کرد؛
نظر به این که کنگره لاهه نمیتواند بیانگر نظرات پرولتاریای کشورهایی باشد که در آن حضور داشتند؛
کنگره کنونی نمایندگان فدراسیونهای اسپانیا، ایتالیا، ژوراسی، آمریکا و فرانسه که در سنتایمیه گرد آمدهاند اعلام میکند که همه قطعنامههای کنگره لاهه را رد میکند و همه اختیاراتی که به شورای عمومی جدید واگذار شده، مردود میشمارد. نمایندگان حاضر در کنگره سنتایمیه برای نجات فدراسیونهای خود از دست ادعاهای رهبری این شورای عمومی و همچنین برای تحکیم هر چه بیشتر وحدت بینالمللی تصمیم گرفتند که پایههای یک پیمان همبستگی بین فدراسیونها را بریزند.
قطعنامه دوم
پیمان دوستی، همبستگی و دفاع مشترک بین فدراسیونهای آزاد
نظر به این که اتحاد بزرگ انترناسیونال بر سازماندهی مصنوعی و همیشه زیانبار یک قدرت مرکزگرا ریخته نشده است بلکه از یک سو بر اساس هویت واقعی منافع و تمایلات پرولتاریای همه کشورهاست و از سوی دیگر بر اساس فدراسیون و گرد هم آمدن خودانگیخته و مطلقاً آزاد فدراسیونها و شاخههای آزاد همه کشورها؛
نظر به این که در بطن انترناسیونال گرایشی که آشکارا در کنگره لاهه در چارچوب یک حزب اقتدارگرای کمونیسم آلمانی نمود پیدا کرد، میخواهد سلطه خود و قدرت رهبران را به شکوفایی آزاد سازماندهی اختیاری پرولتاریا تحمیل کند؛
نظر به این که اکثریت کنگره لاهه با وقاحت هر چه تمامتر و با توجه به جاهطلبیهای حزب مذکور و رهبرانش، اصول انترناسیونال را قربانی کرد و شورای عمومی جدید که تعیین کرد خود را به اختیارات بزرگی مسلح کرد که حتی بیشتر از کنفرانس لندن است و وحدت انترناسیونال را با حمله به آزادیهایش تهدید میکند؛
نمایندگان فدراسیونها و شاخههای اسپانیا، ایتالیا، ژوراسی، فرانسه و آمریکا که در کنگره کنونی شرکت دارند به نام فدراسیونها و شاخههای خود و به شرط پذیرش و تائید نهایی تشکلات خود، پیمان دوستی، همبستگی و دفاع مشترک زیر را اعلام میکنند:
اولاً: فدراسیونها و شاخههای اسپانیا، ایتالیا، فرانسه، ژوراسی، آمریکا و همه آنهایی که میخواهند به این پیمان بپیوندند، بین خود ارتباط منظم و مستقیم خواهند داشت که کاملاً از کنترل دولتگونه آزاد خواهد بود؛
ثانیاً: زمانی که اکثریت یک کنگره عمومی، یک دولت یا یک شورای عمومی به آزادی یکی از فدراسیونها یا شاخهها حمله کرد، همه فدراسیونها و شاخهها همبستگی کامل خود را با آن اعلام میکنند.
شرکتکنندگان در کنگره حاضر با صدای بلند اعلام میکنند که انعقاد پیمان کنونی هدف اصلی به جز موفقیت اتحاد بزرگ انترناسیونال ندارد که اکنون جاهطلبی یک حزب اقتدارگرا به خطر انداخته است.
قطعنامه سوم
ماهیت اقدام سیاسی پرولتاریا
نظر به این که:
تحمیل یک خط فکری یا یک برنامه سیاسی یکدست به پرولتاریا به عنوان راهی واحد برای رهایی اجتماعی ادعایی پوچ و واپسگرایانه است؛
هیچکس حق ندارد که فدراسیونها و شاخههای مستقل را از حق اعتراضناپذیر تعیین خط سیاسی که خود بهترین میدانند، محروم کند و هر تقلایی به جز این بیبروبرگرد ما را به سوی دگماتیسمی هولناک رهنمون میکند؛
تمایلات پرولتاریا هیچ هدفی به جز استقرار تشکیلات و فدراسیونهای کاملاً آزاد ندارند که بر اساس کار و برابری بنیان گذاشته میشوند و مطلقاً از هر دولت سیاسی مستقل هستند و تشکلات و فدراسیونها منتج از اقدام خودانگیخته خود پرولتاریا هستند که در مشاغل متفاوتی کار و در کمونهای خودگردان زندگی میکند؛
نظر به این که هر سازمان سیاسی هیچ چیز دیگری به جز سازمان سلطه یک طبقه و علیه تودهها نیست و با عطف توجه به این که اگر پرولتاریا میخواست قدرت را تسخیر کند، خود به یک طبقه سلطهگر و استثمارگر تبدیل میشد؛
کنگرهای که در سنتایمیه گرد آمده است، اعلام میکند:
اولاً: نابودی هر گونه قدرت سیاسی نخستین وظیفه پرولتاریاست؛
ثانیا: هر گونه سازماندهی یک قدرت سیاسی به اصطلاح موقت یا انقلابی برای آمادهسازی نابودی [قدرت سیاسی] نیرنگی بیش نیست که همان اندازه برای پرولتاریا زیانآور است که دولتهای اکنون موجود؛
ثالثا: علیه هرگونه مصالحه است که سدی در برابر انقلاب اجتماعی ایجاد کند و پرولترهای همه کشورها باید خارج از هر گونه سیاست بورژوایی، همبستگی خود را در عمل انقلابی برقرار کنند.
قطعنامه چهارم
سازماندهی مقاومت کار – آمار
آزادی و کار پایههای اخلاق، نیرو، زندگی و ثروت آینده هستند. اما اگر کار آزادانه سازماندهی نشود، برای زحمتکش سرکوبگرانه و غیرتولیدی میشود و بدین جهت است که سازماندهی کار شرط چشمناپوشیدنی برای رهای کامل و واقعی کارگر است.
با این حال نمیتوان آزادانه کار کرد بیآنکه مواد اولیه و تمام سرمایه اجتماعی را نداشت و کارگر نمیتواند خودسازماندهی کند و از حکومت ظالمانه سیاسی و اقتصادی رهایی یابد مگر این که به حق کامل داشتن تمام اختیاراتش برسد.
هر دولتی، یعنی هر نهادی که تودههای مردم را از بالا به پایین اداره میکند لاجرم بر بوروکراسی، ارتش، جاسوسی و روحانیت استوار است و هرگز نخواهد توانست جامعهای را که بر اساس کار و عدالت سازماندهی میشود، تاب آورد، چرا که دولت ماهیتی دارد که خواهناخواه علیه این یا دیگریست.
ما بر این باوریم که کارگر هرگز نخواهد توانست از سرکوب کهن رها گردد بیآنکه به جای دولت، فدراسیون آزاد همه گروههای تولیدکننده را، که اساسشان بر همبستگی و برابریست، نگذارد.
کسانی در چندین نقطه تلاش کردند که کار را چنان سازماندهی کنند که وضعیت پرولتاریا بهبود یابد، اما طبقهی ممتاز فوراً در پی کمترین پیشرفتی به میدان آمد تا بیمحدودیت و بدون ترمز طبقهی کارگر را استثمار کند. اما نمیتوان از سازماندهی آزاد کار حتی در شرایط فعلی دست کشید. این نوع سازماندهی، پرولترها را در چارچوب منافعشان به یکدیگر نزدیک میکند و به آنان رخصت میدهد تا در زندگی مشترکی که دارند، مبارزه نهایی را به سرانجام برسانند. سازماندهی آزاد و خودانگیختهی کار که باید جایگزین ارگانیسم ممتاز و اقتدارگرای دولت سیاسی شود، یک بار و برای همیشه ضامن دائمی حفظ ارگانیسم اقتصادی علیه ارگانیسم سیاسی خواهد بود.
نتیجتاً ما خواهان سازماندهی و ایجاد همبستگی در مقیاس گسترده هستیم و اقدام برای انقلاب اجتماعی و جزئیات سازماندهی را به فدراسیونها و شاخههای کارگری آزاد و مستقل واگذار میکنیم. ما اعتصاب را راهکار مبارزاتی ارزشمندی میدانیم، اما هیچگونه توهمی برای نتایج اقتصادیاش نداریم. ما آن را به عنوان محصول تضاد آشتیناپذیر کار و سرمایه میپذیریم. اعتصاب به کارگران لزوماً نشان میدهد که بین بورژوازی و پرولتاریا درهای ژرف از تضاد طبقاتی وجود دارد. اعتصاب سازمانیابی زحمتکشان را تقویت میکند و این چنین با مبارزات اقتصادی ساده، پرولتاریا برای مبارزه بزرگ انقلابی و نهایی آماده میشود. این مبارزه بزرگ و نهایی هر امتیاز و تفاوت طبقاتی را نابود میکند و به کارگر اجازه میدهد که سرانجام حق استفاده کامل از محصول کارش را به دست آورد و ابزار شکوفایی جمعی را با تمام نیروی ذهنی، مادی و اخلاقی خود به چنگ آورد.
کنگره پیشنهاد میکند که کمیسیونی شکل بگیرد تا به کنگره بعدی پروژهای برای مقاومت جهانی ارائه دهد و آمار نیروهای کار را آماده کند تا مبارزه در پرتو آن سازماندهی شود. کنگره توصیه میکند که شاخه اسپانیا انترناسیونال این مهم را به دست بگیرد.
قطعنامه پایانی
کنگره پیشنهاد میکند که رونوشتی از قطعنامهها و پیمان دوستی، همبستگی و دفاع مشترک به تمامی فدراسیونهای کارگری جهان فرستاده شود و با آنها در باره مسائل مربوط به منافع عمومی فدراسیونهای آزاد توافق شود.
کنگره همه فدراسیونهای امضاکنندهی پیمان دوستی، همبستگی و دفاع مشترک را دعوت میکند که فوراً با همه فدراسیونها و شاخههایی که مایل هستند پیمان را امضا کنند، تماس بگیرد تا نوع و زمان کنگره بینالمللی مشخص شود. مطلوب است که این تماسها تا شش ماه آینده صورت بگیرند.
***
در حوصله نوشته حاضر نیست که به ادامه تاریخ دو انترناسیونال بپردازد. اما انترناسیونال مرکزیتگرا آخرین کنگرهاش را سال ۱۸۷۶ در فیلادلفیای آمریکا و انترناسیونال ضداقتدارگرا آخرین کنگرهاش را سال ۱۸۷۷ در ورویه بلژیک برگزار کرد. در ۱۵ سپتامبر ۱۹۲۲ یعنی پنجاه سال بعد از کنگره ضداقتدارگرای سنتایمیه، برای نخستین بار گرامیداشت آن برگزار شد و در ماه دسامبر همان سال در برلین انجمن بینالمللی زحمتکشان و این بار آشکارا آنارکوسندیکالیست بازسازی شد.
پس از این تاریخها باید تا سال ۲۰۱۲ منتظر میماند تا دوباره سالگرد کنگره ضداقتدارگرا در همان شهر کوچک سنتایمیه برگزار شود. این چنین بود که بین ۸ تا ۱۲ اوت ۲۰۱۲ نزدیک به چهار هزار نفر از سراسر جهان به سنتایمیه رفتند تا با دهها جلسه برای ادامه مبارزه علیه کاپیتالیسم و چشمانداز ساختمان جامعه آنارشیک تبادل نظر کنند. امسال نیز این تجمع از ۱۹ تا ۲۳ ژوئیه ۲۰۲۳ (از ۲۸ تیر تا ۱ مرداد ۱۴۰۲) در سنتایمیه برپا خواهد شد و در مقایسه میتوان گفت که برنامهها از همه لحاظ گستردهتر و پرشمارتر از یازده سال پیش هستند و از آن جایی که چندین برنامه در آن واحد در چندین مکان برگزار خواهند شد، لذا یک فرد چارهای به جز انتخاب یک برنامه از میان برنامههای همزمان ندارد. برای چگونگی شرکت و انتخاب برنامهها میتوان به تارنمای رسمی تجمع مراجعه کرد.
هر چند تجمع سنتایمیه را تشکلات آنارشیستی سازماندهی کردهاند، اما شرکت در آن و مداخله در بحثها و برنامهها برای همگان آزاد است.
منابع
برای تدوین مطلب بالا عمدتاً از منابع زیر استفاده شده است:
*سنتایمیه، گهوارهی آنارشیسم نوشته ماریان انکل تاریخدان زن و پژوهشگر در مرکز تحقیقاتی برای آنارشیسم در لوزان سوئیس
* منشا انترناسیونال ضداقتدارگرا منتشرشده سال ۱۹۲۲ و نوشته ماکس نتلو تاریخدان آنارشیست اتریشی
*تارنمای پانآنارشی برای ترجمه متن کامل قطعنامهها
*چندین نامه و گزارش میخائیل باکونین منتشرشده در جلد ششم مجموعه آثارش به زبان فرانسوی
*انجمن بینالمللی زحمتکشان نوشته آنارکوسندیکالیست آلمانی اگوستین سوشی (زادروز ۲۸ اوت ۱۸۹۲ – مرگ ۱ ژانویه ۱۹۸۴) که در فرهنگنامه آنارشیست (چهار جلدی از ۱۹۲۵ تا ۱۹۳۴) منتشر شد.
*ترجمه فرانسوی الغا و خاموشی دولت که به قلم Camillo Berneri در شماره ۳ نشریه Guerra di Classe به تاریخ ۲۴ اکتبر ۱۹۳۶ منتشر شد.
*کتاب «باکونین سیاسی: انقلاب و ضدانقلاب در اروپای مرکزی» – منتشرشده سال ۱۹۹۱ و به ویژه بخش «زمانی که مارکس نخستین حزب کمونیست تاریخ را منحل کرد» نوشته کارگر آنارکوسندیکالیست فرانسوی رنه برتیه ( متولد ۱۹۴۶ – در قید حیات)
“آنارشیسم یگانه راه حل برای تمام مشکلات انسان نیست، و آنطور که اغلب آن را بر این اساس که تمام طرح ها و عقاید مطلق را رد می کند، اینگونه می خوانند، آنارشیسم، آرمان شهر یک ساختار اجتماعی بی عیب و نقص هم نیست. آنارشیسم به هیچ حقیقت مطلق یا اهداف نهایی قطعی برای پیشرفت انسان معتقد نیست، اما به کمال پذیری نامحدود چیدمان های اجتماعی و شرایط زندگی انسان ها، که همواره از عالی ترین شکل احساسات سرچشمه می گیرند، باور دارد، و به همین دلیل است که نمی توان یک ایستگاه نهایی و یا اهداف قطعی برای آن مقرر کرد.”
من یک آنارشیست هستم، نه به این خاطر که معتقد باشم آنارشیسم هدف نهایی است، بلکه به این دلیل که چیزی به نام هدف نهایی وجود ندارد. Rudolf Rocker
Rosa / 29 June 2023
ما مدام در حال نو آفرینی در تداوم زندگی و هستی و کشف مناسباتی شکوفاتر جاری خواهیم ماند حتا زمانیکه در زندگی جامعه کمونی از این سلطه خشونت پدرسالاری و نگاه ابزاری به طبیعت ازاد گشته باشیم همانطور که واژه آزادی هم صرفن در مطلق خطاب کردنش نیست زیرا حتا سلطهگران هم به آن استناد میورزند بلکه فرایند ايجاد روایط ضد سلطه یعنی (آنارشی و آزادیخواهی) ملاک حرکت و چشمانداز ماست مفهوم کل کتاب زیبای ناسیونالیسم و فرهنگ رادولف راکر این مفهوم را به ما میرساند زیرا بهترین آزادیخواهان نیاز به رشد دارند و ایستگاه نهایی ای وجود ندارد و چه بسیار که از آزادیخواهی میگویند ولی در مسیرش نیستند زیرا تحمیل شیوه فکری و عملی خود را تنها راه میدانند و این اساس مسخ شدگی بخش زیادی از مردم در زندگی پستمدرن نولیبرال امروزیست که آرزوهایش را در ذهنیت متاورثی مصرفی آنهم در ابعاد روشنفری عملی سازد
ملک / 24 July 2023