رشته صنایعدستی در دو مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد در دانشگاههای ایران ارائه میشود و دانشجویان در طی چهار سال اطلاعاتی درباره ۲۴ گروه بزرگ انواع صنایعدستی ایران که شامل ۱۵۲ شاخه میشود، جمعآوری میکنند و با پرداختن به یکی از چهار گرایش «صنایع چوب»، «سفال» ، «نگارگری» و «طراحی فرش» از نظر اجرا و کارشناسی آثار، صاحب تخصص شده و مهارتهای لازم را برای تولید آثار صنایعدستی در گرایشی که خود انتخاب کردهاند به دست میآورند. دانشگاه هنر تهران، الزهرا، دانشگاه هنر اصفهان، دانشگاه هنر شیراز، دانشگاه علم و هنر یزد و دانشگاه مازندران از جمله مهمترین دانشگاههای ارائهدهنده این رشته هستند.
صنایعدستی بازار بزرگی را در ایران به خود اختصاص داده و همین موجب جذابیت و محبوبیت آن برای فارغتحصیلان آن شده است. اما این، همه واقعیتهای این رشته نیست؛ به ویژه همهگیری کرونا و سپس قیام ژینا گردشگری در ایران را تحت تأثیر قرار داد و بازار صنایعدستی وارد رکود شد.
محمد مظفری (متولد ۱۳۶۴) از جمله کسانی است که یک دهه در رشته صنایع دستی مشغول به کار است. او کارشناسی فرشِ گرایش طراحی از دانشگاه هنر اصفهان و کارشناس ارشد صنایعدستی گرایش طرح و تولید از دانشگاه هنر دارد. او از زمان دانشجویی به طور جدی وارد بازار صنایعدستی شد و در حال حاضر به عنوان پژوهشگر و تولیدکننده سرامیک و دستبافته در کارگاهش شخصیاش در یزد مشغول به کار است.
مظفری درباره گستردگی بازار کار صنایع دستی میگوید:
با توجه به قابلیتهای این رشته، فرصتهای زیادی وجود دارد: فعالیت در کارگاهها و کارخانههای متناسب با تخصصی که در این رشته دارند، فعالیت در شرکتهای تبلیغاتی، بهعنوان طراح در کارخانهها و شرکتهای مرتبط با این رشته، پروژههای زیباسازی شهرداری و همکاری با معماران و طراحان دکوراسیون داخلی از جمله جاهایی است که همیشه به یک فارغالتحصیل صنایعدستی نیازمند هستند.
مظفری خود از طریق «پروژههای پژوهشی» وارد کار تولید شد و سپس کارگاه تولیدی خود را در یزد تحت عنوان برند «وریس» راهاندازی کرد و کمکم از طریق سفارشگرفتن کارهای مختلف، توانست کارگاهش را گسترش دهد و آثار تولیدیاش را به شهرهای مختلف ایران از جمله تهران، اصفهان، شیراز، کرمان، تبریز، رشت، مشهد و… بفرستد. مظفری درباره مشکلات پیشِ روی یک فارغالتحصیل صنایعدستی میگوید:
نیروی کار در قدم اول، بعد از آن بیمه، مواد اولیه با قیمتهای متغیر، گرانشدن انرژی و اجارهبهای کارگاه در این چند سال، از جمله مشکلات پیش روی امثال من بوده است که کار را برای ما بسیار سخت و گاه ناممکن کرده است.
همین روند تورمی و گرانیهای افسارگسیخته، از جمله دلایلی است که مظفری روی آن انگشت میگذارد و با اشاره به آن، از رکود در این بازار و قیمت بالای تمامشده کار میگوید و اینکه به دلیل فروشِ فصلیِ آثار صنایعدستی که بهطور مستقیم به گردشگران ایرانی و خارجی وابسته است، این رکود دوچندان شده است. از همین زاویه است که او در ادمه میافزاید:
بعد از کرونا و کشتهشدن ژینا امینی، کُلا داستان تولید و بازار صنایعدستی به شکل عجیبی عوض شد. به طور مثال، بازار کار ما در یزد وابسته به گردشگر است و با نبود گردشگر، یکییکی کارگاهها ضعیف و کمکم تعطیل شدند. الان هم با این تورم و گرانی هیچ لزومی ندارد کسی بیاید و صنایعدستی بخرد، آنهم وقتی همه ما، محتاج نان شب هستیم.
صنایع دستی و چالش بزرگ درآمدزایی
میرصدرالدین صدر (متولد ۱۳۶۲) یکی دیگر از فارغالتحصیلان صنایعدستی است که از همان زمان دانشجویی (۱۳۸۲) وارد بازار کار شد و یک کارگاه سفالگری در شهرک غرب دایر کرد و سه سال بعد، به کرج آمد و در زیرزمین خانه پدری کارگاه دیگری راهاندازی کرد و در نهایت در زیبادشت تا به امروز در کارگاه شخصیاش «ناژو» مشغول به کار است. صدر، تلقی عموم از «صنایعدستی» را به چالش میکشد و میگوید:
صنایعدستی رشتهای است که از همه طرف ضربه میخورد؛ رشته جورکشی است. از اسمورسم آن گرفته که عنوان مناسبی ندارد و همیشه بد تفسیر و تعبیر میشود تا نگاه غلطی که مردم به این رشته دارند. این مسائل روی کارآمدی این رشته تاثیر گذشته است. صنایعدستی چکیده هنرهای ملی و اصلیترین نوعِ هنرهای کاربردی هر کشور به شمار میآید. ولی به اشتباه هم در کارکرد، هم تلقی، معنای یک کاردستی به خود گرفته است. حتا کسانی که کاردستی کار میکنند، آن را صنایعدستی مینامند. صنایعدستی کار ریشهداری است که با تکنیک و فرم ارائه، تاریخ و زمینه پیدایش و حوزههای رواج و بازار اقتصادیاش همعرضی مناسبی دارد و اگر الان در زوال هستیم، خیلی از فاکتورهای اصلی از دست رفته است. معنای صنایع دستی دگرگون شده دیدِ مبنایی از این رشته گرفته شده است.
این فارغالتحصیل دانشگاه هنر تهران، معتقد است کمتر کسی با رغبت و شناخت صنایع دستی را به عنوان یک رشته تحصیلی انتخاب میکند:
به همین دلیل که اکثرا به طور اتفاقی وارد این رشته میشوند، خروجیهای آن از نظر کیفیت پایین است و همین موجب میشود که از نظر اقتصادی نیز یک فارغالتحصیل صنایعدستی با مشکلات بسیاری در ادامه مسیر دستوپنجه نرم کند. من شخصا میخواستم وارد رشته مرمتِ ابینه تاریخی شوم که انتخاب اولم بود، اما خب انتخاب دومم که صنایعدستی بود قبول شدم. در صنایعدستی تا ترم ششم، انواع هنرهای سنتی و دستی را میگذرانی، مثل شیشهگری، سفالگری، نجاری و درودگری، بافت پارچه، گلیم، فرش و گبه، فلزکاری، حجم و سنگ و سرامیک و… و از ترم هفت یکی از این رشتهها را به صورت تخصصی انتخاب میکنی. من سفالگری را انتخاب کردم و تا امروز هم در آن مشغول هستم.
کمتر هنرمندی است که از کار فرهنگی و هنری در ایران رضایت نسبی داشته باشد. این سفالگر باسابقه نیز شرایط کار برای هنرهای سنتی و کارهای فرهنگی در ایران را سخت میداند و میگوید:
کار فرهنگی کردن در ایران، در هر حوزهای به ویژه صنایعدستی، برای هر هنرمندی زندگیِ سختی دربرخواهد داشت. اگر بخواهی در کار صنایعدستی موفق باشی باید از همان سالهای اولیه دانشگاه به شکل عملی واردش شوی. گذشته از اینکه در بسیاری از رشتهها، یک فارغالتحصیل به خلا کاری برمیخورد، در این رشته، از همان ابتدا کلی فرصت به ما میدهد، هم از تجربه و کار هنری، هم مجالی برای تجربهکردن و کارآموزی تا درنهایت به بتوانی وارد بازار کار شوی.
صدر زمینههای کاری در این رشته را گسترده میداند، اما تاکید میکند که بدون پشتکار و عشق عمیق، نمیتوان با سختیهای آن کنار آمد. برای رسیدن به استادی هم به زمان زیادی نیاز است. او میگوید:
در رشته من، سفال و سرامیک، که بهنوعی منقرض شده، کار برای من بسیار سخت بود. برای شروع کار، از عکسهای قدیمی استفاده میکردم و از روی آنها مشق میکردم و به سختی طی چند سال، توانستم همه آن رنگهایی که در تاریخ سفالگری ما وجود داشت، در کارهای خودم اعمال کنم، بدون اینکه از رنگهای معدنی و صنعتی استفاده کنم.
دستیابی به درآمد ماهانه کافی برای پرداخت هزینههای یک زندگی معمولی در ایران یک چالش بزرگ است، به ویژه برای هنرمندان که نه از حمایتهای دولت برخوردارند و نه در بازار بخت چندانی دارند. شرکتها در یک نظام نولیبرال و متورم بر مبنای اقتصاد رفاقتی و رانتخواری، طبعاً تصوری از صنایع دستی ندارند و صرفا در پی تولید انبوه هستند. صدر میگوید:
خودِ فرد باید در کارش درآمد ایجاد کند. از همان ابتدا، باید در آن رشتهای که سرآمد هستی، کارگاه بزنی: از ساختن ابزار و کوره تا شرایط اولیه و حداقلی برای کار. باید خودت دست به آچار باشی. هرچند امروزه شرایط کمی بهتر شده و بسیاری از اینها آماده است، اما نه با وضعیت اقتصادی کشور ما، که کسی پول بابت صنایعدستی نمیدهد؛ چراکه خانههای ما، پیش از درک و فهمِ امرِ زیباشناسانه، که با ذهن و روح و روان ما سرکار دارد، به نیازهای اولیه محتاج است.
نیما حکیمی (۱۳۶۹) از نسل جوانترِ فارغالتحصیلان صنایعدستی است. او در سال ۱۳۹۳ فارغالتحصیل شده و سپس با همسرش که او نیز فارغالتحصیل همین رشته است، یک کارگاه سفال و سرامیک با نام «پرسلان» در کرج راهاندازی کرده است. او معتقد است که شبکههای اجتماعی را میتوان برای بهبود اقتصاد صنایع دستی به کار گرفت. حکیمی اما میگوید در شرایط کنونی نمیتوان چنین انتظاری داشت:
از طریق این شغل دشوار میتوان هزینههای یک زندگی معمولی را تأمین کرد. لازمه درآمدزایی شناخت بازار هدف، تولید محصول با کیفیت، چه از نظر فنی، چه از نظر ایده، نحوه ارائه محصول و البته پشتکار است. درآمدزاییِ ما بیشتر با ارائه آثار در اینستاگرام و تلگرام شروع شد، که اوایل خیلی کم و محدود بود، اما به مرور با فعالیت بیشتر در تولید و ارائه محصول بهتر و با کیفیتتر کار گستردهتر شد و مشتریهای عمده بیشتری پیدا کردیم. این نکته را هم باید افزود که با توجه به بحران اقتصادی و تورم، این روند رو به نزول است.
بحران اقتصادی و تحریم و تورم روی بیشتر رشتههای هنری از جمله بر صنایع دستی تاثیرِ منفی گذاشته است. حکیمی میگوید:
درآمد ما در حال حاضرِ، به سختی جوابگوی هزینههای زندگیست. میانگین درآمد ما بین ۲۰ تا ۳۰ میلیون تومان در ماه است که با توجه به افزایش هزینههای سرسامآور تولید و کمبود امکانات و نبود حمایت از طرف ارگانهای مربوطه، رو به کاهش گذاشته است. ما فقط میتوانیم بیشتر کار کنیم با این امید که شاید از پسِ تورمِ افسارگسیخته بربیاییم که بعید میدانم.