هامون بسیار تشنه است و دولت طالبان حقابه‌ هیرمند را از ایران دریغ کرده است. طالبان می‌گوید خشکسالی در افغانستان سبب شده آنها خلاف وعده کنند. این در حالی است که بر اساس گزارش‌های ماهواره‌های وضعیت کم‌آبی در افغانستان بحرانی به‌نظر نمی‌رسد. همزمان برخی از کارشناسان در افغانستان می‌گویند این کشور موظف نیست تمام نیازهای آبی سیستان و بلوچستان را از هیرمند برای ایران تامین کند. 

  • ریشه این تنش آبی در کجاست؟
  • چرا دولت طالبان پیمان‌شکنی کرده و حقابه هیرمند را به ایران نمی‌دهد؟
  • آیا سد کمال خان و سد کجکی در افغانستان با بحران آب مواجه‌اند؟
  • دولت ایران باید چه رویکردی در پیش بگیرد تا مشکل آبی تالاب هامون و استان سیستان و بلوچستان را برطرف کند؟

با اعظم بهرامی، پژوهشگر و کنشگر محیط زیست این موارد را در میان گذاشتیم. بهرامی به زمانه می‌گوید دولت طالبان از وضعیت آشفته سیاسی و اجتماعی در ایران سوءاستفاده می‌کند، از کشوری که مردم به آن اعتمادی ندارند، کشوری که خود حقابه تالاب‌های خود را نمی‌دهد. به گفته این کنشگر زیست‌محیطی حتی برخی کارشناسان افغانستانی می‌گویند در کشوری که دولت محیط زیستش را قدر نمی‌داند، چرا ما باید نگران باشیم. 

بهرامی همچنین معتقد است حاکمیت ایران درباره این مسئله بسیار منفعل عمل کرده و هرگز با ژئوپلیتیکی پویا و مصمم نکوشیده این موضوع را به شرایط برد-برد برای هر دو کشور تبدیل کند. 

فایل صوتی گفت‌وگو با اعظم بهرامی را بشنوید:

مصاحبه کامل با اعظم بهرامی را بخوانید. 

اختلاف سیاسی جمهوری اسلامی و طالبان بر سر حقابه هیرمند کماکان ادامه دارد. ممکن است درباره دلایل اختلاف سیاسی ایران و افغانستان بر سر حقابه رود هیرمند کمی توضیح دهید؟ افغاستانی‌ها در این باره چه نقطه نظری دارند؟

اعظم بهرامی: سال ۱۳۵۱ تواقفنامه‌ای امضا شد با یک مقدمه، ۱۲ ماده و دو پروتکل که مشخصا درباره حقابه هیرمند است. نکته‌ مهمی که به آن می‌پردازم ماده پنج است که در آن ذکر شده دولت ایران نباید هیچ سهم و ادعایی بیش از این مقداری که در این تعهدنامه به آن توافق شده از افغانستان داشته باشد. همزمان این توافقنامه تضمین می‌کند به هیچ عنوان حقابه آب هیرمند برای ایران نه به‌شکل بخشی و نه به‌طور کامل، نباید قطع شود که ایران از آن محروم شود.

دولت‌های مختلف افغانستان همواره گفتند که به این توافقنامه متعهدند و حقابه را به ایران اختصاص می‌دهند. از این رو مسئله حقابه هیرمند هیچ تنشی بین ایران وافغانستان ایجاد نکرده بود. 

در تمام گفت‌وگوها میان ایران و افغانستان، ژئوپلیتیک پویا و جدی از سوی ایران لحاظ نمی‌شود که بخواهد مراکزی را برای پایش دقیق حوزه آبی هیرمند در افغانستان لحاظ بکند.

اعظم بهرامی

نخستین بار سال ۲۰۱۷ وزیر نیرو به‌شکل رسمی اعتراض کرد. او گفت که در بالادست رود هیرمند اقدامات توسعه‌ای در جریان است که در حقابه ایران مشکل ایجاد خواهد کرد. او به بی‌ثباتی منطقه و حضور طالبان نیز اشاره کرد. حتی احتمال مسئله مسموم کردن آب توسط طالبان هم مطرح می‌شود.  

در تمام گفت‌وگوها میان ایران و افغانستان، ژئوپلیتیک پویا و جدی از سوی ایران لحاظ نمی‌شود که بخواهد مراکزی را برای پایش دقیق حوزه آبی هیرمند در افغانستان لحاظ بکند. یا اعتراض به‌موقعی درباره پروژه‌های توسعه‌ای مثل سد کجکی و سد کمال خان در افغانستان ابراز کند. از همه مهمتر با اینکه جمهوری اسلامی می‌توانست در این پروژه‌ها مداخله سیاسی و تکنیکی کند، این کار را نکرد. 

در نهایت در سال ۲۰۱۸ یک سند راهبردی امضا می‌شود و در آن مسئله آب، امنیت و مهاجرت و آموزش لحاظ می‌شود و شرایط بین دو کشور آرام می‌گردد. در همان سال برخی از نمایندگان بخش سیستان ظریف را به مجلس احضار می‌کنند و او را متهم می‌کنند که وزارت امور خارجه جدی عمل نکرده و حقابه ۸۲۶ میلیون مترمکعبی دریافت نشده و هامون در حال خشک شدن است.

عملا در توافقی که دهه ۵۰ امضا شد درباره بقیه منابع تامین آب هامون و همینطور حقابه محیط زیستی صحبتی نشده و سندی وجود ندارد. اما مسئله اصلی ایران این‌ بوده که دولت افغانستان دولت بی‌ثباتی بوده و در دوره‌های ثبات هم نتوانستند در این باره با ایران به توافق مشخصی برسند.

رویکرد افغانستانی‌ها در ماجرای حقابه هیرمند با طرف ایرانی متفاوت است. وزیر حوادث این کشور در سال ۲۰۱۸ بارها گفت که حقابه ایران را پرداخت کرده است. اما او همچنین گفت که مسئله اینجاست ایران در سمت سیستان و بلوچستان آنقدر توسعه پیدا کرده، جمعیت افزایش یافته اما افغانستان قرار نیست تمام نیازهای آبی این منطقه را تامین کند. حاصل این است که دیپلماسی ایران و افغانستان از نظر ژئوپلیتیکی و سیاسی به بن‌بست می‌رسد. 

در جهان حدود ۱۶۰۰ دریاچه مشترک مرزی وجود دارد. سیاست‌های متفاوت ژئوپلیتیکی با در نظر گرفتن حقابه دقیق، خط مرزی و تاثیر تغییر اقلیمی در جهان وجود دارد. اما هیچ وقت در این مورد شورای مشخصی از کارشناسان تشکیل نشده که در این باره تامل کنند.

در حوزه سیاست در ایران نسبت به استان سیستان و بلوچستان نگاهی امنیتی وجود دارد. عملا وزارت امور خارجه به تنهایی در این باره نمی‌تواند تصمیم بگیرد. 

از سوی دیگر در این موضوع وزیر نیرو که پروژه‌های آب‌رسانی و سدسازی‌ها را انجام می‌دهد و همچنین سازمان محیط زیست باید دخیل شوند.      

حال در آخرین تنش میان این دو کشور، طرف افغانستانی مدعی می‌شود که سد کمال خان خالی است و به این دلیل افغانستان نمی‌تواند حقابه ایران را بدهد زیرا بارش باران کم بوده است. اما ما می‌دانیم که بر اساس توافقنامه سال ۵۱ افغانستان حق ندارد حقابه را قطع کند. در حالی که در هشت، نه ماه اخیر این اتفاق افتاده است. 

همچنین سازمان فضایی ایران اسنادی منتشر کرده است که نشان می‌دهد سد کمال خان پر آب است. از سوی دیگر، سد کمال خان مخزن نگهدارنده نیست، سد کجکی است که بخش اعظم حقابه ایران را تامین می‌کند. در ضمن ما  درباره زمین‌های زیر کشت اطراف هامون در افغانستان هم اطلاعات دقیقی نداریم. 

در کل بر اساس گزارش‌های ماهواره‌ای، گزارشاتی که افغانستان از نبودن آب به ایران می‌دهد، واقعیت ندارد. این باعث شد که تنشی بین این دو کشور ایجاد شود و افغانستان به خطوط مرزی ایران دست‌درازی کرد و تهدید کردند.

در این میان، از طرف ایران هیچ واکنش جدی تخصصی که نشان‌دهنده یک سیاست خارجی پویا و ژئوپلیتیک دقیقی در حوزه آب باشد دیده نمی‌شود.   

چرا در این بازه زمانی افغانستان این تعهد را شکسته است؟

طالبان می‌خواهد یک پروپاگاندای سیاسی را بر سر مسئله آب در افغانستان جلو ببرند. همینط‌ور که ایران هم همین قصد را دارد. می‌بینید که در استان سیستان و بلوچستان سرکوب‌های خونین مردم را در ماه‌های اخیر دیدیم. مردم  اعتراضات گسترده‌ای به مسئله آب داشتند. اما می‌بینید که در تمام این سال‌ها علی‌رغم فقر سیستماتیک تحمیل شده به این استان دولت همه توان تامین آب منطقه را به مسئله هیرمند گره زده است. با وجود اینکه حاکمیت همواره می‌دانسته این وابستگی، پایدار نیست. 

در سمت افغانستان آنها دارند از این وضعیت در ایران سوء استفاده می‌کنند. چون می‌دانند بسیاری از روستاهای مرزی ایران خالی از سکنه شده. مردم نسبت به حکومت مرکزی بی‌اعتمادی و نارضایتی دارند. حتی برخی کارشناسان افغانستانی می‌گویند در کشوری که خود دولت محیط زیستش را قدر نمی‌داند، چرا ما باید نگران باشیم. 

دلیل دیگر ناآگاهی است. آنها نمی‌دانند که خشک شدن تالابی مثل هامون یا کوچ گسترده ساکنان آن ناحیه، فرسایش بادی، خشکی سمت افغانستان و مسئله ناامنی را چقدر می‌تواند گسترش دهد. از طالبان نمی‌شود انتظار داشت که نگاهی بر اساس دانش داشته باشند.

از طرفی جمهوری اسلامی محکم عمل نکرده است. این دولت جزو اولین کشورهایی بود که طالبان را به رسمیت شناخت. آنها را دعوت کرد و با آنها مراوده کرد با این تصور که می‌تواند با نگاه و سیاست‌ورزی از بالا و دستوری می‌تواند مسئله آب را هم  حل کند.

ولی می‌بینیم که اینطور نیست. طالبان وضعیت موجود در سیستان و بلوچستان را به تمسخر گرفت و حقابه را قطع کرد و حتی حاضر به گفت‌وگو درباره هامون نشده است.

نکته دیگر این است که ایران می‌توانست زمانی‌که سیاست پایداری بین ایران و افغانستان وجود داشت نهایت استفاده را بکند و مراکز پایش تخصصی در آن کشور تاسیس کند. 

ایران باید چه رویکردی در پیش بگیرد که حقابه هیرمند ایران را هم سیراب کند؟ 

امیدوارم که فرصت را از دست نداده باشیم. جمهوری اسلامی زمان زیادی را از دست داده که به یک سیاست برد-برد برسد. در حوزه‌های محیط زیستی‌ای که مرز مشترک وجود دارد ، مثل مدیریت ریزگردها، آب‌ها و رودهای مشترک، باید سیاست‌ورزی برد-برد را جلو ببریم.  

ایران می‌توانست برای حل میان‌مدت  مشکل ورود کند و منافعی را برای مردم و دولت افغانستان در حوزه انرژی، ساخت‌وساز و عمران و جاده‌سازی، ساخت مدرسه یا بیمارستان به ارمغان بیاورد که عملا مراوده‌ای پایاپای با آب رخ دهد.

اعظم بهرامی

حالت ایده‌آل این بود که یک شورای بازنگری برای بازنویسی توافقنامه حقابه تشکیل می‌شد که در آن نمایندگان وزارت‌خانه‌های مرتبط ، نمایندگان مردمی و مردم بومی و کارشناسان و نمایندگانی از سازمان‌های بین‌المللی حضور داشتند. در آن صورت می‌شد فرصتی در اختیار شورا قرار داد، اسنادی به آنها داد. حتی نمونه‌های مشترکی که در جغرافیای خاورمیانه و شمال آفریقا وجود دارد را بررسی کرد و مجددا توافقنامه‌ای را نوشت.   

اگر این پروسه‌ای است که زمان بسیاری نیاز دارد، ایران می‌توانست برای حل میان‌مدت  مشکل ورود کند و منافعی را برای مردم و دولت افغانستان در حوزه انرژی، ساخت‌وساز و عمران و جاده‌سازی، ساخت مدرسه یا بیمارستان به ارمغان بیاورد که عملا مراوده‌ای پایاپای با آب رخ دهد. 

این بدین معناست که با توجه به پتانسیل سرزمین خودتان امکاناتی را در اختیار آن کشور قرار می‌دهید و به‌ازای آن به شرایطی می‌رسید که آنها حقابه را رعایت می‌کنند، اصول منطقه را به لحاظ امنیتی و سیاسی در نظر می‌گیرند، شرایط روستاییان و ساکنان و مهاجران را در نظر می‌گیرند. این می‌توانست شرایطی گردد که رفاه نسبی را برای ساکنان منطقه در ایران و افغانستان به ارمغان بیاورد.   

گسترش راه‌آهن در سیستان و بلوچستان می‌توانست شرایط خوبی را برای ما و افغانستان به‌وجود بی‌آورد که آنها بتوانند صادراتشان را گسترش دهند، مثلا سنگ‌های معدنی‌شان را از طریق ما منتقل کنند به منطقه بندری اقیانوسی عمان- چابهار. بازارچه‌ مرزی بزرگی می‌توانست در آنجا وجود داشته باشد. همچنین مشارکت نهادهای بین‌المللی می‌توانست موثر باشد؛ نهادهایی که در حوزه آب‌های مرزی تجربه دارند.   

اما ایران هرگز از این روش‌ها استفاده نکرد فقط مسئله‌ را موقتی برای حل تنش رفع کرد. اساسا مسئله حکومت ایران تامین آب برای سیستان و بلوچستان نبود. چرا که در پروژه‌های آبی مختلف هیچ سرمایه‌گذاری صورت نگرفته است. به این ترتیب چه انتظاری داریم که کشور همسایه حق مردم سرزمین ما را رعایت کند. ایران راه را باز گذاشته تا آنها بتوانند در سال‌های اخیر دست‌اندازی کنند.  

در این شرایط که حقابه هیرمند از ایران دریغ شده چه تاثیر زیست‌محیطی بر زیست‌بوم هامون و زندگی مردم محلی گذاشته است؟

بسیار غم‌انگیز است. منابع آبی برای این استان اهمیت جانی و حیاتی دارد. خشک شدن تالابی با این اهمیت در این منطقه می‌تواند سطح آب‌های زیرزمینی را دچار مخاطره کند. می‌تواند تمام حوضه‌های آبی وابسته به خودش را مثل چاه نیمه‌ها را گرفتار کند. مهاجرت گسترده‌ای از این استان داشته‌ایم زیرا بخشی از زندگی اقتصادی مردم آن منطقه گره خورده با مسئله آب و هامون. کشاورزی، دامداری و صیادی دچار اختلال شده است. 

آمار نشان می‌دهد که در دهه اخیر بادهای ۱۲۰ روزه سیستان هم سرعت بیشتری به خود گرفته و هم طولانی‌تر شده. بخش زیادی از پوشش گیاهی منطقه را به خاطر خشک شدن از دست دادیم. سهم هیرمند فقط برای تالاب نیست. بلکه ذخیره کردن آب در مسیر رود بسیار مهم است. خشکی هامون زندگی اجتماعی، سیاسی و جغرافیایی منطقه را دچار بحران کرده است. 

طبق اسناد سازمان جهانی محیط زیست و بانک جهانی بحران آب در خاورمیانه تا سال ۲۰۴۰ ممکن است تنش‌های جدی اعتراضی و اجتماعی و مهاجرت‌های گسترده‌ای ایجاد کند. 

از طرفی خشک شدن تالاب‌ها می‌تواند رژیم آبی منطقه را تغییر دهد و تاثیر تغییر اقلیم را چند برابر کند. ایران هم هیچ برنامه‌ریزی روی مدیریت سیلاب‌ها نکرده که بتواند آبخوان‌های این استان را از طریق سیلاب‌هایی که ایجاد می‌شوند سیراب کند یا آنها را به سمت هامون هدایت کند.

به این ترتیب حتی دوره‌های پرباران هم تاثیر مثبتی بر حفظ آبخوان‌ها و احیای تالاب هامون ندارد. زیرا وقتی تالابی از یک حدی از خشک‌شدگی طولانی بگذرد، در خیلی از موارد می‌تواند غیر قابل بازگشت باشد. این را در بخش‌هایی از تالاب هورالعظیم، گاوخونی و دریاچه ارومیه مشاهده کرده‌ایم.