ابعاد خشونت و جنایتی که در جریان قیام ژینا از سوی مأموران حکومتی جریان داشت، به حدی گسترده بوده که با گذشت چندین ماه از آغاز اعتراضات سراسری در ایران همچنان روایتهای بیشماری که تاکنون رسانهای نشدهاند، از دل این جنایتِ خوفناک حکومتی بیرون میآید.
فشارهای امنیتی و آزار معترضان بازداشتی و خانوادههای دادخواه با شکسته شدن سکوت آنها، رفته رفته آشکار میشود.
شکستن سکوت مادر: دخترم را نابود کردند
نمونهای شاخص از آشکار شدن ستم، افشاگری طیبه نظری، مادر مریم آروین، وکیل جانباخته پایه یک دادگستری در خصوص وقایعی بوده که در جریان بازداشت دخترش رخ داده است.
مادر مریم آروین − که به فاصله کمتر از دو ماه پس از آزادی در تاریخ ۱۷ بهمنماه ۱۴۰۱، به طرز مشکوکی جان خود را از دست داد − روز دوشنبه هشتم خرداد ۱۴۰۲، با انتشار متنی در حساب اینستاگرام خود سکوتش را شکست و اعلام کرد علت مرگ دخترش وقایع رخ داده در جریان بازداشت بوده و به بهانه «آرامبخش و مسکن و تقویتی در زندان و وصل سرم» دخترش را «نابود» کردند.
مأموران امنیتی مریم آروین ۲۹ ساله، وکیل دادگستری و عضو وکلای استان کرمان را نهم آذرماه ۱۴۰۱، حین دفاع از یکی از موکلانش در صحن دادگاه سیرجان همراه با ضرب و شتم بازداشت کردند.
در روایت بستگان این خانواده داغدار آمده است که مأموران امنیتی در زمان بازداشت به مریم آروین حمله کردند، مقنعه او را درآوردند و او را روی زمین کشیدند.
پیشتر نیز دایی مریم آروین در جریان مراسم خاکسپاری، نقش «دادستان بیسواد سیرجان» و تهدیدهای نیروهای امنیتی علیه این وکیل جوان از جمله تلاش برای «ابطال پروانه وکالت» او را فاش کرده بود.
همچنین مأموران امنیتی طیبه نظری، مادر این وکیل دادگستری را که سابقه ۳۰ سال معلمی دارد، پس از پیگیری وضعیت دخترش بازداشت کردند. طیبه نظری در یادداشت منتشر شده، توضیح میدهد که چگونه مأمور زنی به نام «زهرا علیزاده» معروف به «مبینا» به همراه یک مأمور اطلاعات نیروی انتظامی به نام «حمید زیدآبادی» او را در راهرو دادسرا در حالی که «دستبند» به دست داشته، «به خاک میکشاندند».
این مادر و فرزند دو هفته پس از بازداشت، روز ۲۲ آذرماه با قرار وثیقه ۲۵۰ و ۳۵۰ میلیون تومانی به صورت موقت آزاد شدند، اما در این مدت نه تنها هیچگاه از فشارها و شکنجههای روحی و روانی بر این خانواده کاسته نشد که مرگ ناگهانی و مشکوک مریم آروین یک داغ همیشگی را بر این خانواده دادخواه گذاشت.
طیبه نظری در یادداشت منتشر شده با اشاره به اینکه در زمان بازداشت خشونتهای فیزیکی بر او و دخترش اعمال شده، نوشته است پزشک زندان در نامهای آسیبهای وارده به مریم را تأیید کرده است:
بعد از یک روز جنازه دخترم را تحویلم دادند وعلت مرگ نامعلوم اعلام شد. دربیمارستان مرتب میگفتند ریهاش مشکل داشته؟ خلاصه دختر دست گُل مرا فقط به جرم دفاع از موکلین محرومش نابود کردند. وکیلی که مرتب پروندههای محرومین را بدون هزینه یا هزینهای اندک قبول میکرد. دختر جوانی که از کمک به بچههای بهزیستی وبچههای کار دریغ نمیورزید. دختری که از کمک به حیوانات بیمار و رساندن آنها به دامپزشکی کوتاهی نمیکرد. جوانی که اهل پیادهروی وکوهنوردی بود. دختری که عاشق طبیعت ومحیط زیست وگُل و گیاه بود. دختری که هر وقت از بیرون میآمد با یه بغل کتاب یا گُل وگلدان به خانه میآمد. دختری که فعال و خوش پوش بود و زیبایی را دوست داشت. فرشتهای به تمام معنا، از جنس نور و روشنی. صلحدوست و حقطلب، مدافع حقوق زنان، دلسوز جامعه که به خاطر شرافت شغلیاش با جانش بها پرداخت کرد. چراغ عمرش را در ۲۹ سالگی که هنوز هزاران امید و آرزو داشت و دو ماه بیشتر از عقدش نمیگذشت، خاموش کردند. نه میبخشم ونه فراموش میکنم زندگی من و خانوادهام را نابود کردند.
او در بخشی دیگر از یادداشتاش نوشته است که یک هفته پس از مرگ دخترش، قاضی شعبه ۱۰۳ کیفری، صالح صفی نتاج «با کمال بیشرمی» و «بدون هیچ شواهدی» حکم غیابی ۱۵ ماه زندان، یک میلیون تومان جریمه و ۴۰ ضربه شلاق برای او صادر کرده، اما این حکم تعلیق شده است.
مریم آروین که در سن ۲۸ سالگی موفق به دریافت دکترای حقوق شده بود در جریان قیام ژینا وکالت شماری از معترضان بازداشتشده را بر عهده داشت. او در این مدت بارها به دادستانی سیرجان که در آن زمان مسئولیت آن بر عهده محسن نیکورز بود برای پذیرش وکالت بازداشتشدگان مراجعه کرده بود.
افشای این واقعه از زبان مادر این وکیل سیرجانی در حالیست که خبرگزاری امنیتی تسنیم با گذشت کمتر از دو روز مدعی شده که مرگ مریم آروین در پی «خودکشی از طریق مصرف فرآوردههای دارویی» اتفاق افتاده است.
این رسانه امنیتی در ادامه ضمن رد سخنان مادر مریم آروین، به نقل از دادستان عمومی و انقلاب سیرجان نوشته است:
بررسی سوابق بستری و درمانی متوفی نشان میداد او همانطور که پیشتر اعلام شد سابقه یک فقره خودکشی ناموفق داشته است.
کانون وکلای دادگستری کرمان، یک روز پس از مرگ مریم آروین در اطلاعیهای اعلام کرد:
مرور فعالیتهای او [مریم آروین] چه در محیط مجازی و شبکههای اجتماعی و چه در فضای حقیقی نشان میدهد او به معنای واقعی کلمه یک وکیل دلسوز، شجاع و مسئول در برابر ظلم و ستم جمهوری اسلامی بود. دفاع از حقوق زنان در برابر قوانین نابرابر و ضد زن و زنکشی، در لوای قانون از جمله محور اصلی فعالیتهای او بود.
شکنجههای دوران بازداشت یا خودکشی!
مریم آروین اما تنها فرد بازداشت شده نیست که در این مدت پس از آزادی به طرز مبهم و مشکوکی جان خود را از دست داده است.
در جریان قیام ژینا تاکنون بارها مقامهای حکومتی برای توجیه برخوردهای خشونتآمیز و بیرحمانه دستگاههای سرکوب از عناوینی مانند، «ایست قلبی»، «سقوط از ارتفاع» یا «خودکشی» برای بسیاری از معترضان و بازداشتشدگان جانباخته اعتراضات سراسری اخیر استفاده کردهاند.
یلدا آقا فضلی، ۱۹ ساله، یکی از بیشمار معترضانی بود که در جریان اعتراضات سراسری چهارم آبانماه سال گذشته در میدان انقلاب تهران بازداشت شد. این معترض جوان ۱۸ آبان از زندان قرچک ورامین آزاد شد و تنها به فاصله دو روز در ۲۰ آبان خانواده پیکر بیجان او را که با قرص خودکشی کرده بود، پیدا کردند.
اخیراً ویدا ربانی، روزنامهنگار زندانی در پاسخ به خبرگزاری میزان، وابسته به قوه قضاییه که او را دارای سابقه «بیماری روانی» دانسته بود، نامهای از داخل زندان اوین منتشر کرده است.
این روزنامهنگار محبوس در زندان اوین که مدتی در زندان قرچک ورامین در حبس بود، در بخشی از نامه خود به وضعیت این زندان که «خونریزی ناشی از تورم مغزی و کیست مغزی را با پنبهای در بینی درمان میکردند»، پرده برداشته است.
او همچنین در این نامه، با اشاره به رفتارهای خشن مأموران زندان در مواجه با زندانیان، افزوده است:
مثلا آن مأموری که بعد از اعتراض من به ادبیات بیادبانهاش با مشت توی صورت من کوبید و به من گفت یکی از اقوامش در حوادث اخیر کشته شده و عصبانی است، توسط روانپزشک ویزیت شده؟ آرامبخش مصرف میکند یا عصبانیتش هنوز ادامه دارد و بازداشتیها را مورد ضرب و شتم قرار میدهد؟
ربانی در ادامه نیز به خودکشی دختران جوان در زندان قرچک ورامین اشاره کرده و درباره یلدا آقا فضلی چنین نوشته است:
من چهره زیبای یلدا آقا فضلی را هرگز از یاد نبردم و آن بهت و شیون دخترهای بند ۸ بعد از مرگ او و خودکشی نافرجام یکی دیگر از بازداشتیها در پی خبر مرگ یلدا فراموش نشدنی است. یلدا را شما کُشتید، یلدا اگر بازداشت نشده بود امروز زنده بود، اما برای شما اهمیتی دارد؟ نه! چیزی که برای شما مفت است همین جان آدمهاست.
عرشیا امامقلیزاده، نوجوان ۱۶ ساله اهل جلفای استان آذربایجان شرقی بود که به اتهام «عمامهپرانی» به مدت ۱۰ روز بازداشت شد. خبر «خودکشی» این نوجوان در پنج آذرماه ۱۴۰۱ تنها دو روز پس از آزادی به قید وثیقه، رسانهای شد.
میلاد (آرش) فروزنده، معترض ۳۳ ساله اهل آبادان نام یکی دیگر از معترضانی است که ۱۹ اسفندماه ۱۴۰۱ به دست نیروهای لباس شخصی بازداشت شد. او به فاصله کوتاهی پس از بازداشت در ۲۸ اسفند بر اثر «مسمومیت» جان خود را از دست داد.
مزدک مریانه همدانی ۱۶ ساله یکی دیگر از کودکان بازداشت شده در جریان خیزش انقلابی ژینا بود. پیشتر شورای هماهنگی تشکلهای صنفی معلمان نوشته بود علیرغم اینکه مزدک زیر ۱۸ سال بود در زندان لاکان رشت همراه با بزرگسالان نگهداری میشد و در جریان بازجویی «به شدت شکنجه» شده بود و آثار ضرب و جرح بر صورتش پیدا بود:
شکنجه تاثیر بدی بر سلامت او گذاشت به طوریکه به گفته شاهدان، یک شب حال عمومی او بد شد و از هوش رفت. زندانبانان مجبور شدند او را با دستبند و پابند به بیمارستان منتقل کنند. مزدک اواخر آبان ۱۴۰۱ آزاد شد، اما اوایل سال ۱۴۰۲ به طرز مشکوکی در سن ۱۶ سالگی از دنیا رفت.
یکی دیگر از معترضان بازداشت شده که مدت اندکی پس از آزادی جان خود را از دست داد، امیرحسین تروال ایمان نام دارد.
مریم کیانارثی، وکیل امیرحسین، اعلام کرده است که او حدود هشت ماه بازداشت بوده است. به گفته کیانارثی، موکلش اخیراً با برگزاری دادگاه، مشمول عفو و آزاد شد و بعد از چند روز بر اثر «سكته قلبی» در خواب درگذشت.
او که تنها ۲۰ سال سن داشت، دوم آبانماه سال ۱۴۰۱ در منزلش در محله علیآباد تهران بازداشت شد. پیشتر حساب توئیتری «۱۵۰۰ تصویر» از بازجویی و شکنجه امیرحسین تروال در دوران بازداشت خبر داده بود.
عباس منصوری ۱۹ ساله، اهل شوش نام یکی دیگر معترضانی است که به طرز مشکوکی جان باخت. منصوری ۲۵ آبان ۱۴۰۱ به دلیل «پخش کردن شکلات همراه با تراکت زن، زندگی، آزادی» به دست نیروهای امنیتی بازداشت شد. این جوان معترض ۲۰ روز بعد با قید وثیقه آزاد شد. به فاصبه چند روز پس از آزادی در ۲۰ آذرماه پیکر بیجان او به خاک سپرده شد و اعلام شد که او «خودکشی» کرده است.
یکی دیگر از بازداشتشدگان قیام ژینا که در روزهای اخیر مرگ او را «خودکشی» اعلام کردند، امید مرادپور (ابوالفضل) اعلام شده است. امید مرادپور ۲۵ ساله در جریان قیام ژینا در شیراز بازداشت شد. حساب توییتری «۱۵۰۰ تصویر» در این باره نوشته است که او به دلیل عدم توانایی مالی برای تأمین وثیقه، ماهها در زندان محبوس بود. مرادپور در نهایت چند روز پس از آزادی روز ششم خردادماه ۱۴۰۲ جان خود را از دست داد.
مرگهای مشکوک، مبهم و ناگهانی این معترضان را اغلب حکومت تاکنون با رد روایات خانوادههای داغدار یا به رسمیت نشناخته است یا آن را در این مدت به شیوههای مختلف خود تحریف و روایتی خلاف آنچه که گفته شده از مرگ آنان ارائه داده است.
بازداشت، شکنجه و آثار آن
دکتر موریس ستودگان، محقق و رواندرمانگر سیستمی، در پاسخ به این پرسش که شرایط بازداشت و شکنجه چه تأثیراتی بر روی فرد زندانی میگذارد، به زمانه میگوید، شرایط بازداشت در ایران مانند اکثر اتفاقات از قوانین خاصی پیروی نمیکند و عدم قضاوت عادلانه یا اعمال شکنجههای مغایر با حقوق بشر و قوانین جهانی برخورد با زندانیها یا عدم دسترسی به وکیل و یا خانواده تا مدت نامعلوم شرایط را دشوارتر کرده و اضطراب را در افراد بازداشت شده افزایش میدهد:
اگر از نظر روانی ما در سیستمی بازداشت شویم که به قوانین احترام گذاشته میشود، مسلماً خسارت روانی آن بسیار محدودتر از آن زمانی خواهد بود که ما کاملاً در عدم آگاهی کافی در زمینه پرونده ساختگی قرار میگیریم. تجارب چندین ساله زندگی در ایران نشان داده که افراد حتی بدون اثبات جرم با برچسب و اعتراف اجباری و یا وعده و وعید بعد از اعتراف محکوم به اعدام میگردند. نیازی به نام بردن افراد نیست، چرا که شواهد کافی برای این گونه فاجعه وجود دارد. حال جوانانی که در این گونه سیستم پر از خشونت و نبود عطوفت قضایی و جزایی قرار میگیرند، اضطراب بسیار بالایی را در کنار تمام آزارهای جسمی و جنسی تجربه کرده و عواقب روانی آن را با خود مدام حمل خواهند کرد.
به گفته ستودگان، بسته به تجربه، سن و توان افزایی و باور به اهداف در افراد بازداشت شده، زندانی و شکنجه شده تاثیرات فیزیکی و روانی آن میتواند متفاوت باشد:
در اینجا میتوانیم سردردهای چندین ساله تا بیماریهای روان تنی و عفونی و عدم مشارکت در اجتماع و عدم قابلیت اداپته شدن به محیط و نهایتاً خودکشی نام ببریم. درک از عدالت و عدم اجرای عدالت میتواند رابطه مستقیم با اینگونه خودکشیها داشته باشد.
این محقق و رواندرمانگر سسیتمی در ادامه درباره اثرات شکنجه و دوران بازداشت که چه زمانی خود را نشان میدهد، میگوید این اثرات خود را از لحظه بازداشت یعنی استرس و ترس از شکنجه شدن، کشته شدن، سر به نیست شدن و آزار خانواده و شکنجه و اعتراف اجباری شروع شده و تا پایان عمر میتواند شخصی را رنج و آزار دهد:
معمولا ما از تروما صحبت میکنیم ولی در زندانهای ایران معمولاً فقط یک یا چند تروما نیست، بلکه سلسله تروماهایی تجربه میشود که شاید در سایر زندانهای دنیا قابل مشاهده باشد. طبیعتاً بعد از تجربه تروما افراد از اختلال استرس بعد از تروما یا PTSD (اختلال استرس پس از سانحه) بیشتر رنج میبرند. حالا تصور کنید که این استرسها و تروماها مداوم در تداخل با استرسهای جدید و تراوماهای جدید قرار میگیرند.
ستودگان با بیان اینکه افسردگی، نفرت و ناامیدی از اثرات مهم «شکنجهها و بیعزت کردن» زندانیان است، میگوید:
خودکشی به نوعی قتل است، اما افرادی که خودکشی میکنند، در واقع از روی نفرت در پی قتل شخصی که درون خود عامل این بیآبرویی و ناامیدی میدانند، هستند. با کُشتن خود امیدوارند که آن شخص نیز در درونش نابود شود. بسیاری از افراد که ناموفق دست به کُشتن خود زدهاند، این پدیده را بازگو کردهاند- که از نگاه روانشناسی در کنار فاکتورهای دیگر بسیار حائز اهمیت است.
عوامل منجر به خودکشی- چگونه باید کمک کرد؟
اما چه عواملی باعث میشود که فرد بعد از آزادی دست به خودکشی بزند؟ یا سوألی که همواره مطرح میشود این است که در دوران بازداشت چه شرایط سختی بر فرد بازداشتی تحمیل شده است؟
دکتر ستودگان اما میگوید سوال اینجاست که: منظور از بعد از آزادی چیست؟ آیا افراد واقعا آزاد میشوند یا به قید دستورالعمل به خودکشی از طرف سپاه یا وزارت اطلاعات بعد از دوران بازداشت آزاد میشوند!؟ در سال ۶۷ جوانی بعد از زندان و قبل از خودکشی نوشته بود، من باید بمیرم تا خانوادهام آسیب نبینند! به گفته ستودگان این یک پیام کاملاً شفافی است که چرا افراد خودکشی میکنند قبل از اینکه قدمی وارد جامعه شوند.
این محقق و رواندرمانگر سیستمی همچنین به نمونههایی از عوامل استرس مضاعف بر استرس معمولی اشاره میکند و میگوید:
اطلاعاتی که در زندانها از سرنوشت دیگر زندانیان در دسترس افراد قرار میگیرد، استرس فراوان بهخاطر نبود وجود یک سیستم قضایی عادل و سالم، نبود احترام به سیستم حقوقی و حضور وکلا برای پروندهها افراد در بازداشت را شدیداً تحت استرس قرار داده است. از سوی دیگر تروماهایی که از برخورد با دیگر افراد تجربه میشود و یا اینکه تجربه شکنجه و تجاوز و لخت کردن و فیلمبرداری از بدن برهنه زندانیها، اجبار تجاوز افراد به یکدیگر، همبند کردن افراد حتی خردسال با افراد با سابقه در زندان و یا آنهایی که برای رژیم در زندانها دیگر بازداشتشدگان را تحت استرس و شکنجه روانی قرار داده، تهدید خانواده زندانیان تا ربودن خانواده، درخواست مبالغ هنگفت از خانواده و یا وثیقههای نجومی برای جزئیترین ارتکاب از دید جمهوری اسلامی و همچنین قول و قرار بهخاطر امنیت خانواده در آینده میتواند علل افسردگی، ناامیدی و خودکشی در جوانان شود.
به گفته ستودگان، از آنجایی که این خودکشیها نسبت به سالهای گذشته رو به افزایش است، میتوان از یک دگرکشی و یا قتل سیستماتیک بعد از زندان صحبت کرد:
در اینجا ابن احتمال داده میشود که به برخی از معترضانی که از زندان خارج میشوند مواد رادیواکتیو خورانده باشند که بعد از چند روز منجر به قتل آنها میشود یا احتمالاً از روانگردانهای قویی تزریق شده، استفاده شده است. بارها توصیه شده به خانوادههای زندانیان که بلافاصله بعد از آزادی جوانان را تحت معاینه و آزمایشهای پزشکی قرار داده تا از این گونه مرگها پیشگیری شود.
سوأالی که اینجا مطرح میشود این است، به این افراد که بعد از یک شرایط سخت از زئدان یا بازداشت آزاد می شوند، چگونه باید کمک کرد که حتیالمکان احتمال خودکشی را پایین آورد؟
ستودگان، در این باره با اشاره به اینکه توصیههای فراوانی در زمینه مراقبتهای بهداشت روان و تن برای بازداشتشدگان پس از آزادی ارائه شده است، میگوید:
اما متاسفانه معمولاً شوق بعد آزادی در خانواده و یا درگیری مالی وثیقهها و یا رشوه های آنچنانی سبب سترس خانواده ها و فراموش شدن این مهم میشوند که جوانان نیاز به مراقبت دارند، چرا که خانواده ها معمولا از حجم فاجعه مطلع نبوده و از اینرو از اهمیت برخوردار با آن غافل میشوند.
دکتر ستودگان، در پایان برای روش شدن ابعاد این موضوع، چنین میگوید:
حتما دیدهاید که گاهی افراد در یک سانحه دلخراش دچار زخمهای عمیق شده، ولی مدام سعی در فرار از آن محیط دارد بدون توجه به زخمهای خود. نیاز به امنیت یک نیاز اساسیِ انسانیست و کلاً در حالت خطر ما یا میجنگیم یا میگریزیم و یا دچار شوک و منجمد میشویم. حال بازداشتشدگان بعد از تجربههای گوناگون از زندان نیز دقیقا در این حالت شوک (تروما) و فرار قرار میگیرند. ولی متاسفانه اگر کمک به موقع ارائه نشود خطر دائمی احساس شده و امنیت را از آنها گرفته و دست به فرار از زندگی (که در آن فقط خطر را از نگاه خودشان تجربه میکنند) خواهند زد – و آن میتواند محو کردن خود باشد!