از دوران کودکی و نوجوانی که در ساختار تنگ و بسته شوروی گذشت تا حال که راه به پشت دیوارهای آهنین باز شده، فضای ادبی بخارا مدام با یک اسم برایم پایدار مانده است. اسد گلزاده بخارایی.
اسد گلزاده، شاعر خوشنام و مردی خاکسار مثل بسیاری از مردمان بخارا ست که از نوجوانی شعرهای روان و کوتاه برای کودکان تاجیک مینوشت. این شاعر تمام امواج حملهها و فشارهای دوران شوروی و پس از آن دوران سخت و سفتتر «اسلام کریموفی» را پشت سر گذاشت و دست از فعالیت ادبی خود نکشید. او همواره برای کودکان شعر گفت و گاهی که زیر موج فشارهای سیاسی صدایش به گوش تاجیکان سمرقند و تاشکند و آن سوی مرز به تاجیکان تاجیکستان نرسید هم باز به فعالیت خود ادامه داد. او که مرد روزگاردیده و سیاستمدار سنجیدهای بود، در تمام این دورانها دست از رسالت هنری خود نکشید و قلم را بر زمین نگذاشت.
رادیو زمانه اولین رسانه فارسیزبان بود که با بازشدن درهای بسته ازبکستان به روی رسانههای خارجی در دوران رییس جمهوری اسلام کریموف در ازبکستان گفتگویی با اسد گلزاده انجام داده بود:
اولین گفتوگوی شاعر بخارایی با رسانههای خارج از کشور
در تمام این مدت که در همه قلمرو زبان پارسی چه در بخارا و سمرقند و چه دیگر حوزههای ادبی و سیاسی نظیر ایران و افغانستان و حتی فراتر از آن، بانگ گریه و نجوا بر فرو نشستن و خاموش شدن زبان و ادبیات پارسی در بخارا بلند بود و بسیاری از چهرههای آگاه بر صدای مقاومت خود پیراهن تیره ناامیدی و ماتم کشیده بودند، او می نوشت. مینوشت و مینوشت. شاید هم به آن دلیل مینوشت که این همه صدای ناامیدی همزبانان و همدلان و دوستان و عاشقان غمزده بخارا به گوشش نمیرسید. شاید هم ناخودآگاهش کمک میکرد که بر آن درخت هنوز نونهال در این فصل خشکی باید آب بریزد و آب میریخت. از قلمش میچکید تا آن نهال شعر کودکان بخارا خشک نشود. شاید این ایستادگیِ او کاری به حال بر سرپا نگه داشتن مدارس و دانشگاههای بخارا نکرد، اما شعر کودک را زنده نگه داشت. کودکان بخارا را که آینده بخارا هستند امیدوار نگه داشت و کتابی چند بر دستشان داد سرشار از نوای زندگی و بوی امید از آینده.
با این که مدتها از رسانهها فاصله گرفته بود و پیدا کردن او آسان نبود، دو بار موفق شدم با او از راه دور و از آمستردام تلفنی صحبت کنم و از فضای بخارا بشنوم. از فضای همیشه ساده و محدود دورافتاده بخارا با ظریفی میگفت و همیشه بوی امید و بوی آینده سبز در صدایش جای داشت. در تمام آن سالهای بازسازی شوروی که زبان و بیان بسیاری از روشنفکران و حتی ما جوانان آن دوران تند و خشن شده بود، صدای امیدوار این مرد به گوش بسیاری از ما «سازشکارانه» میرسید و حکمت و مدارای حکیمانه او را در برابر حاکمان سرکوبگر بخارا درک نمیکردیم. از او انتظار داشتیم مشت بر میز بکوبد و مثل یک کمونیست انقلابی حق از دست رفته مردم مظلوم بخارا را بگیرد. اما او در تمام این جریانهای فشار و دعوتهای دیگر کنشگران و حاکمان محلی از این سو و تهدیدهای تاشکند از آن سو، همیشه شاعر و همیشه در کنار کودکان بخارا با همان لبخند صمیمی و نگاه زمانی پدرانه و دیرتر پدربزرگانه خود باقی ماند. او با کودکان شش و هفت دهه بخارا وفاداری کرد و از روحیه آنها جدا نشد.
شاید هم دلیل موفقیت و ایستادگی اسد گلزاده بخارایی در این بود که او از کودکان کمک خواست. در پناه حکمت این قشر معصوم به اسرار بقای شعر پارسی در بخارا رسید. فلسفهای که نه آن موقع به درک ما میگنجید و حالا نیز به درک بسیاری نمیگنجد. ظرافت سیاست اسد گلزاده در آن است که گل باید همیشه گل باشد و هر بهار با اصرار و سماجت در همان گوشه ریشه زده خود سر برآرد و بوی امید و بهار به اطراف پراکند. این وظیفه اسد گلزاده بود در برابر کودکان بخارا و نسلهای آینده بخارا که با بهترین شیوه و منش انجام داد. راه رودکی سمرقندی را رفت و باز دوباره این شعر سهل ممتنع برای نجات و پایداری زبان پارسی زمینه مساعد فراهم کرد. این بار بعد از هزار سال در بخارا و با قلم و صدای اسد گلزاده بخارایی. مثل رودکی اسد گلزاده نیز همراهان و همدلان و همفکران بسیار داشت اما راههای پیچیده و کنده و گسستهای در پیش گرفتند. از آن همه ابهت دوران رودکی و شهامت دوران سامانی تنها صدای رودکی پا برجا ماند و از آن همه مبارزان مشت بر میز کوبنده دوران شوروی همین صدای شیرین و صمیمانه اسد گلزاده که نماد ایستادگی برای تاجیکان بخارا در دوران ما شد و قافله رودکی را دوامدار کرد.
قافله رودکی
«قافله رودکی» اسم محفل ادبی در سمرقند است که با مدیریت شاعر سمرقندی، دلشاد فرهادزاد، استاد ادبیات و مدتی هم مدیر شعبه زبان و ادبیات در دانشگاه دولتی سمرقند و جمع همراه چند سال است که فعالیت خود را شروع کرده است. این محفل صفحهای در تلگرام دارد و من هم مستقیم و هم از طرف این صفحه در جریان فعالیتهای فرهنگی و ادبی جوانان سمرقندی و حومه ازبکستان قرار میگیرم.
در سفری در ترکیه بودم که اعلامیهای را در صفحه قافله رودکی خواندم که بازنشر دعوت سازمان فرهنگی تاجیکان تاشکند بود و اعلام کرده بود: «جمع آوری مقالات تا مدت ۱۱ ماه مارس ۲۰۲۳ تمدید کرده شد.»
با دقت تمام متن بلند را خواندم. کنجکاو بودم که این بار تجلیل از سالگرد زادروز یا سالگرد فوت کدام چهره است. در تاجیکان شوروی سابق عادت است که در سالگردهای مهم چهرههای فرهنگی و ادبی مجموعه مقالههایی سرشار از قدردانی و یادآوری و بازگویی فعالیتها گردآوری شود و به چاپ برسد.
در این اعلامیه مرکز ملی-فرهنگی تاجیکان ازبکستان نوشته بود که تصمیم دارد در تاریخ ۱۰-۱۲ ماه مارس سال ۲۰۲۳، «به ۹۰امین سالگرد ادیب، ترجمان، پوبلیسیست و ارباب علمی و ادبی تاجیک، اسد گلزاده بخارایی همایش علمی و ادبی تحت عنوان “نوایی از بخارا” تجلیل نماید.»
اسد گلزاده بخارایی سال ۱۹۳۵ در ده شوگان ناحیه پیشکوه ولایت بخارا به دنیا آمده است. خوشبختانه در بخارای امروز تنها اسد گلزاده نیست که دست بر قلم پارسی دارد و مدام مینویسد. از او چندین مجموعه شعر منتشر شده است و نمونههایی از اشعار او در کتاب درسی ابتدایی تاجیکان در ازبکستان و تاجیکستان وارد شده است.
امروز در مدارس تاجیکی اشعار اسد گلزاده به نظام آموزشی دانشآموزان تاجیک وارد شده است و اشعار او را کودکان از بر میدانند. او صدای استوار و پابرجای تاجیکان بخارا شده است و نتیجه زحمتهایش را در نودسالگی مشاهده کرد و از آبرو و اعتبار گستردهای بین تاجیکان آسیای میانه برخوردار شد. اما قبل از آن که این مجموعه مقالههای اهل ادب و روشنفکران تاجیک درباره خود را به دست بگیرد، درگذشت.
برای این مجموعه مقاله در بازتاب گفتوگوهایم با این شاعر و دیدارهای معدود خود با او نوشتم و فرستادم. گفتند منتشر خواهد شد اما همچنان محافظهکاریهای روشنفکران داخلی مثل دوران قبل ادامه دارد و همه قولها انجام نمیشوند.
صبح روز ۲۹ ماه می سال ۲۰۲۳، دلشاد فرهادزاد با نمایندگی از اهل استادان دانشگاه دولتی سمرقند از درگذشت این شاعر نادر و تنهای بخارایی خبر داد و خاطره ها را زنده کرد.
هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
ثبت است در جریده عالم دوام ما.
سال ۲۰۰۰ وقتی گزارشگر محلی بی بی سی فارسی در ازبکستان بودم سفری به تمام اطراف تاجیکنشین ازبکستان کرده داشتم و از آن گوشههای دورافتاده قلمرو پارسی گزارشهای دست اول تهیه میکردم. در سفری که به بخارا داشتم در کنار دیدار با خوانندگان محلی تاجیک و یهودی که تاجیکی می سرودند و ایجاد میکردند با دو شاعر نیز دیدار کرده بودم. اسد گلزاده بخارایی و هدیه بخارایی. در آن صحبت هدیه بخارایی شعری از خود خوانده بود که می گفت: از ما همین خار دیوار بخارا می ماند. خوشبختانه بعد از ۳۲ سال خارهای دیوار ارگ بخارا ریشه کن و دژهای خرابه ارگ بخارا تعمیر شده و همچنان این دو صدای شاعر بخارایی به گوش جهانیان رسیدند. هرچند اسد گلزاده عمر درازی دید اما سالهای مدید در خفقان دوران شوروی و پس از آن در دوران اسلام کریموف سالهای بسیاری از دست داد تا در بین اهل ادب پارسی در فضای فرهنگی پارسی زبانان بشکفد و با لهجه شیرین بخارایی خود شعر بخواند و صدای مردم دردکشیده بخارا را پیوسته بلند کند.
—
بشنوید گفتوگو با اسد گلزاده بخارایی در بهمن ۱۳۹۶/فوریه ۲۰۱۸:
روان شاعر گرامی پارسی گو شاد در آرامش باد .
nika / 09 June 2023