جاده خیرآباد و یوسف آباد در شهر سلطانیه یک تقاطع مرگ بار دارد که جان بسیاری از اهالی در همین تقاطع از دست رفته است. مهدی یادگاری، جوان ۲۹ سالهای که روز ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۲، چهار عضو حیاتی بدنش، جان چهار بیمار را از مرگ نجات داد، قربانی این تقاطع در جادههای مرگبار ایران بود. پس از آنکه تلاش پزشکان بیمارستان «آیتالله موسوی» زنجان در نجات جان مهدی بینتیجه ماند و مرگ مغزیاش تأیید شد، قلب، کبد، کلیهها و بخشهایی از ریه و اعضای قابل اهدای او به چند بیمار نیازمند اهدا شد.
نهم اردیبهشت ۱۴۰۲ نیز کلیههای مهلا خدا دوست که در بیمارستان «امام رضا» در مشهد دچار مرگ مغزی شده بود، در بیمارستان منتصریه به دو مرد ۳۹ و ۳۸ ساله از گناباد و مشهد پیوند زده شد. کبدش در همان بیمارستان به مردی ۵۱ ساله ساکن شهرستان طرقبه شاندیز و قلب او نیز در بیمارستان «امام رضا» به پسری ۱۳ ساله ساکن مشهد اهدا شد و در سینهی او تپیدن گرفت.
قرنیههای چشم این بیمار مرگ مغزی برای پیوند به بانک چشم دانشگاه علوم پزشکی مشهد و قسمتی از پوستش برای پیوند به بیماران بخش سوختگی، به بیمارستان «امام رضا»ی مشهد ارسال شد.
خانوادهی مهدی یادگاری و مهلا خدا دوست جزو معدود خانوادههایی هستند که پس از مرگ مغزی فرزندشان به اهدای اعضای بدن آنها رضایت دادند.
روز ۳۱ اردیبهشت در ایران، روز اهدای عضو نامگذاری شده است. به گفتهی متخصصان پیوند عضو، هر مورد مرگ مغزی میتواند یک تا هشت بیمار نیازمند پیوند عضو را از مرگ نجات دهد.
طبق برآوردهای انجام شده، اهدای نسوج به بیماران نیازمند، کیفیت زندگی ۵۸ بیمار را ارتقا میبخشد؛ به این معنا که بخشی از درد و رنج ناشی از بیماری یا نقص عضو را کاهش میدهد.
بر اساس آخرین فنآوریهای جراحی، نسوج بدن یعنی بافتهای سلولی تشکیل دهنده، قابل پیوند به بیماران نیازمند است. به گفتهی متخصصان، نسوج پیوندی به بخشهایی از بدن افراد مرگ مغزی شده مثل قرنیهی چشم، مغز استخوان، دریچههای قلبی، عروق، تاندون، پوست و … گفته میشود که برای برخی بیماران قابل استفاده است و آنها را از مشکلات بزرگ رهایی میبخشد.
تیر ماه سال گذشته، رئیس مرکز مدیریت پیوند و درمان وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی گفت که ایران رتبهی اول اهدای عضو در منطقهی خاورمیانه و رتبه ۳۶ در دنیا را دارد:
اکنون ۶۵ هزار بیمار، پیوند عضو شدهاند. در سال گذشته ۹۲۵ مورد اهدای عضو از افراد درگذشته در کشور انجام شده و ۲۵ هزار بیمار در فهرست پیوند اعضا قرار دارند. به طور میانگین روزانه هفت تا ۱۰ بیمار نیازمند عضو هم فوت میکنند.
بیشتر بخوانید: روزانه ۷ تا ۱۰ نفر از بیماران نیازمند به پیوند عضو در ایران میمیرند
بر اساس گفتههای دکتر امیرحسام علیرضایی، سالانه سه هزار مرگ مغزی قابل اهدا در کشور رخ میدهد که از این تعداد تنها هزار مرگ مغزی به اهدا رسیده و اعضای قابل اهدای دو هزار بیمار مرگ مغزی به خاک سپرده میشود.
اگر از هر بیمار مرگ مغزی سه عضو اهدا شود، حدود شش هزار عضو قابل پیوند به اهدا میرسد.
فقر فرهنگی در اهدای زندگی
اما چرا دو هزار نفر که به شکل بالقوه میتوانند جان شش هزار بیمار را نجات دهند، به خاک سپرده میشوند؟
دکتر امید قبادی، نایب رئیس هیأت مدیره انجمن اهدای عضو ایرانیان در گفتوگویی با همشهری گفته است: «تأخیر در رضایت دادن خانوادهها برای اهدای عضو، معضل جدی برای فعالان این حوزه است. با اینکه به استناد بررسیهای علمی، بین یک تا ۱۴ روز زمان برای اهدای عضو وجود دارد اما گزارشها نشان میدهند با گذشت هر یک ساعت، شرایط برای اهدای عضو از فرد مرگ مغزی شده، متفاوت میشود.»
به گفتهی قبادی، در کشوری مانند اسپانیا، بین سه تا پنج دقیقه زمان لازم است تا خانوادهای برای اهدای عضو فرزندش رضایت دهد اما در ایران این زمان بین شش تا ۹۰ ساعت است. یکی از دلایل آن هم اطلاعات کم افراد است:
در اسپانیا ۵۳ سال است فرهنگسازی شده که مرگ مغزی مساوی است با مرگ. در ایران اما اینطور نیست.
او در ادامه میگوید:
خانواده، عزیزش را روی تخت بیمارستان میبیند که به کمک دستگاه، قفسهی سینهاش بالا و پایین میرود و فکر میکند که نفس میکشد در حالی که این فعالیت کاذب ،کار دستگاه است. بنابراین راضی به اهدای عضو نمیشود. باید روی این موضوع کار شود که مرگ مغزی یعنی مرگ.
از دست دادن زمان حیاتی برای اهدای عضو، عضو اهدایی را عملا بیمصرف خواهد کرد اما اگر رضایت خانواده در کمتر از ۲۴ ساعت به دست بیاید، تمامی ارگانهای حیاتی فرد مرگ مغزی شده قابل اهدا خواهد بود.
امین هاشمی که سال گذشته برادرش را به خاطر سقوط از بلندی از دست داده، به زمانه میگوید: «وقتی امید رفته بود بالای پشتبام سیگار بکشد، سرش گیج رفته و افتاده بود توی حیاط. خیلی زود او را به بیمارستان رساندیم اما برادرم مرگ مغزی شده بود. پدرم راضی شد که اعضای بدنش را اهدا کنیم اما مادرم رضایت نداد. حرفش این بود که نمیخواهد بدن تکهپارهشدهی فرزندش را به خاک بسپارد در حالیکه برادرم یک قلب جوان و دو تا کلیه و یک کبد سالم داشت.»
امین تاکید میکند که در کشور ما هنوز به درستی فرهنگسازی نشده و برای همین است که برخی خانوادهها رضایت میدهند و برخی دیگر هم نه:
در همان بیمارستان یک خانواده مشابه ما بود که دخترشان را از دست داده بودند. با این که آن دختر کارت اهدای عضو داشت، هنوز پدر و مادرش نمیتوانستند به خودشان بقبولانند که باید اعضای بدن دخترشان را اهدا کنند چون خودش در زمان حیاتش این تصمیم را گرفته. متاسفانه آنها خلاف خواستهی دخترشان عمل کردند و اعضای بدن او بیاستفاده شد چون بر اساس قانون، رضایت خانواده شرط اول است.
به گفته امین، او بعد از این ماجرا کارت اهدای عضو گرفته و به خانوادهاش هم تاکید کرده است اگار اتفاق مشابهی برای او رخ داد، حق ندارند مخالفت کنید:
البته مادرم بعد از مدتی از این مخالفتش پشیمان شد اما دیگر خیلی دیر بود.
اهدای عضو در دیگر کشورها
در کشورهایی چون آلمان نیز شهروندان پیش از مرگ کارت اهدای عضو دریافت میکنند اما در کشوری مثل اتریش فردی که نمیخواهد اعضای بدنش را اهدا کند، باید مخالفت خودش را پیش از مرگ اعلام کرده باشد و در غیر این صورت اگر دچار مرگ مغزی شود، حتماً اعضای قابل پیوند او برداشته میشوند. البته این اقدام هم مخالفتهای زیادی به همراه داشته است.
در ژاپن با اینکه از سال ۱۹۹۷ قانون پیوند اعضا به امضا رسیده اما هنوز به علت ملاحظات اخلاقی، فرهنگی و اجتماعی، این تلاشهای انسانی برای نجات افراد در جامعه از پذیرش مطلوبی برخوردار نیست.
اما اولین قانون پیوند در سال ۱۹۵۷ به عنوان قانون پیوند قرنیه به امضا رسید و سپس در سال ۱۹۷۹ قانون پیوند قرنیه و کلیه تصویب شد. گروههای اجتماعی مختلفی خواستار توقف کامل پیوند اعضا از فرد مرگ مغزی شدند به طوری که یکی از همین گروهها در سال ۱۹۹۰، پزشکان پیوند و انجام دهندگان عمل پیوند عضو از مرگ مغزی را به انجام قتل متهم کردند.
هادی میمندی، شهروند ایرانی-آمریکایی میگوید:
پیوند اعضا در میان خیلی از مردم هنوز پذیرفته نیست. حتا در کشوری چون آمریکا برخی بازدارندهها از جمله مذهب در این زمینه دخالت دارد. مثلا کاتولیکها به هیچ وجه اجازهی چنین کاری را ندارند. مورمونها هم. آنها حق دارند دو سه تا زن بگیرند اما حق ندارند اعضای بدنشان را اهدا کنند.
اما اهدای عضو در میان پزشکان نیز موضوع مهمی تلقی میشود. بسیاری از پزشکان ایرانی در پیوند اعضا پولی بابت جراحی از بیماران نمیگیرند گرچه پرستاران و پزشکانی که در ارتباط مستقیم با بیماران مرگ مغزی هستند به آموزشهایی نیاز دارند تا بتوانند مسیر را برای انجام چنین کاری هموار کنند.
ماه گذشته سعید کریمی، معاون درمان وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی در گفتوگو با خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) گفت:
کتاب مدیریت فراهمآوری و پیوند، اولین و تنها مرجع آموزش اهدای عضو و پیوند در ایران که برای متخصصان، پزشکان، پرستاران و مددکاران این حوزه بسیار کاربردی است، از سوی مرکز مدیریت پیوند و درمان بیماریها منتشر شده است.
او گفت که در این کتاب مطالب مهمی از جمله درباره شناسایی و تشخیص بیمار مرگ مغزی، مراقبت از ارگانها، انواع مرگ، رضایت گرفتن از خانواده، قوانین موجود و سایر موارد یک اهدا از زمان مرگ اهدا کننده تا زمان پیوند عضو در گیرنده تحت پوشش قرار گرفته و تمامی نکات لازم ارائه شده است.
میمندی، شهروند ایرانی-آمریکایی میگوید:
در کشور آمریکا کتابها و فیلمهای زیادی دربارهی پیوند اعضا وجود دارد که خیلی از مردم را ترغیب میکند پیش از وداع با عزیزشان اعضای حیاتی او را اهدا کنند تا جان بیماران دیگری را نجات بدهند اما متأسفانه در ایران آثار زیادی در این مورد ندیدهام.
سال ۱۳۷۷ کیانوش عیاری، کارگردان سینمای ایران، فیلم «بودن یا نبودن» را ساخت؛ اولین فیلمی که در مورد پیوند عضو و گرفتن رضایت از خانوادهی بیمار مرگ مغزی اکران شد. پس از آن هم در تلویزیون و هم در سینما فیلمهای قابل توجهی ساخته شد اما همچنان تلاش برای جا انداختن اهدای عضو به عنوان یک ایثار انسانی، دشوار به نظر میرسد.
گل به خودیِ تلویزیون
در ماه رمضان سال گذشته برنامهای از سیمای جمهوری اسلامی پخش شد با عنوان «زندگی پس از زندگی» که به گفتهی فریبا قربانی، قائم مقام واحد فراهمآوری اعضا و نسوج پیوندی دانشگاه «شهید بهشتی»، باعث شد آمار رضایت خانوادهها برای اهدای عضو افت شدیدی داشته باشد:
با اینکه تلاشها چند برابر شد، اهدای ارگانها به یک چهارم رسید. در این برنامه به مخاطب اطلاعات نادرست داده شد به طوری که عوامل برنامه و مهمانها، مرگ مغزی را با رفتن به کما یکی دانسته بودند.
بر همین اساس عوامل دیگری به جز فرهنگسازی وجود دارند که روند اهدای عضو را با چالشهای جدی روبهرو کردهاند: ناآگاهی از تفاوت مرگ مغزی و کما، بیاعتمادی به تخصیص عادلانهی اعضا، شک و تردید در مورد تبادل مالی، برخی باورهای دینی و انتظار معجزه و …، سبب شده است تا بازهی زمانی ۱۴ روز سپری شده و فرد مرگ مغزی از اهدای عضو و بخشیدن زندگی به بیماران نیازمند باز بماند.
دکتر کتایون نجفیزاده، مدیرعامل انجمن اهدای عضو ایرانیان روز ۲۶ اردیبهشت در گفتوگویی رادیویی گفت:
مردم معمولا مرگ مغزی را با کما اشتباه میگیرند در صورتی که در مرگ مغزی، خونرسانی مغز مختل میشود و سلولهای مغز میمیرند و سه روز بعد اگر جمجمه باز شود، شاهد یک مغز متلاشی شده و متعفن هستیم که امکان برگشت آن به هیچ عنوان وجود ندارد.
امین هاشمی در همین زمینه میگوید که بعد از مرگ برادرش در این مورد تحقیق زیادی کرده و به این نتیجه رسیده که قوانین اهدای عضو در ایران به این شکل است که اگر یک بیمار مرگ مغزی کاندیدای اهدای عضو شود، چهار پزشک باید مرگ مغزی او را تایید کنند:
در بیشتر کشورها یک یا دو متخصص مرگ مغزی را تأیید میکنند اما در ایران این کار را چهار متخصص انجام میدهند و بعد از آن هم یک متخصص پزشکی قانونی، کار چهار پزشک متخصص را تأیید میکند و از خانوادهی بیمار رضایت میگیرد.
بر اساس قانون، همه بیمارستانها موظف هستند موارد مرگ مغزی را به واحدهای اهدای عضو اطلاع دهند و ۶۴ واحد اهدای عضوی که در سراسر کشور فعالیت دارند، پس از اطلاع و در صورت رضایت خانواده، کارهای اهدای عضو بیمار و رساندن عضو را به بیماران نیازمند انجام میدهند.
مامک سیاح، یک شهروند ۴۳ ساله به زمانه میگوید:
من هم کارت اهدای عضو دریافت کردهام و خیلی خوشحالم که اگر اتفاقی برای من بیفتد، اعضای بدنم جان همنوعانم را نجات بدهد اما بدترین چیز در زندگیام این است که متاسفانه هر روز از خیابانی میگذرم که آدمهای زنده اعضای بدنشان را میفروشند تا خانوادهشان را از گرسنگی نجات بدهند.
سیاح در ادامه میگوید:
به نظرم جهان نمیتواند این را نادیده بگیرد که ما در شرایطی هستیم که دلالان خرید و فروش عضو در کشور ما تجارت مرگ میکنند بی آنکه مسوولان جمهوری اسلامی ککشان بگزد.