هفته پیش تا شهر بامبرگ در آلمان با هم همسفر بودیم، فردای آن روز باید به سمت جنوب میرفتم و به شهر نورمبرگ. به دلیل بارندگیهای زیاد این چند روز در برخی از مناطق سیل آمده، رودخانهها بالا آمدند و اکثر جادهها بسته شدند. در بین راه مجبور بودم که چندین بار مسیرم را تغییر بدهم و در حقیقت به صورت زیگزاگ حرکت میکردم، تقریبا کل روز را باران داشتم، رسیدم به نورمبرگ و طبق معمول کسی را از طریق سایت «کوچ سرفینگ» پیدا کرده بودم که میتوانستم ۲ روز خانهاش بمانم. فردای آن روز نوبت رسید به گشتن در شهر. بعد از چند ساعتی گشتن در شهر و دیدن خانه یکی از نقاشان معروف این شهر که در ۵۰۰ سال پیش زندگی میکرد، به نام “اربرشت دورر” ، به خارج شهر نورمبرگ رفتم برای دیدن موزه کنگره حزب نازی در زمان هیتلر، جایی که هیتلر آن را برای گردهمایی اعضای حزب ناسینال سوسیالیست درست کرده بود، مکانی خیلی بزرگ برای رژه رفتن ارتش و سخنرانی هیتلر و سران نازی. به داخل موزه رفتم. موزه طوری طراحی شده بود که میشد از ظهور و قدرت گرفتن هیتلر و حزب نازی تا سقوط آن را دنبال کرد، مدارک جمع آوری شده از زمان هیتلر که اکثر آنها تکان دهنده و متاثر کننده بود، مدارکی دال بر کشتار سیستماتیک، یهودیان، کولی ها، زندانیان سیاسی و معلولین، در آخر موزه هم پایان رایش سوم و محاکمه سران آنها به جرم جنایت علیه بشریت و پایان اقتدار گرایی هیتلر دیده میشد.
از نورمبرگ به سمت مونیخ حرکت کردم، از اینجا دیگر پستی بلندیها خودشان را خوب نشان میدهند و با یه بار ۴۰ کیلویی این را بیشتر میتوان احساس کرد.خوشبختانه هوا آفتابی بود و خبری از بارندگی نبود. نورمبرگ تا مونیخ را یک روزه نمیتوانستم بروم. پس تصمیم گرفتم که شب را بین راه چادر بزنم. سکوت لذتبخش طبیعت که گاه گاهی با صدای جیرجیرک یا پرندهای شکسته میشد خیلی لذتبخش بود و این لذت زمانی کاملتر شد که صبح با صدای خواندن پرندهها از خواب بیدار شدم. بعد از خوردن صبحانه و جمع کردن وسایلم به سمت مونیخ حرکت کردم. بعد از ظهر بود که به مونیخ رسیدم، دوباره خانه کسی از طریق سایت کوچ سرفینگ.
شهر مونیخ شهری زیبا و قدیمی با آداب و رسوم خاص خودشان. از جمله این آداب و رسوم میتوان به آبجو خوردن آنها اشاره کرد. آبجو در فرهنگ اینجا و بهطور کلی در ایالت بایرن جای خاصی دارد. مثلا جشنی در ماه اکتبر در مونیخ برگزار میشود که چند روز همه فقط آبجو میخورند و به خاطر این مراسم کلی آدم از جاهای مختلف به اینجا میآیند. یک سری محلهایی هم وجود دارد که علاوه بر فروختن آبجو، آبجو سازی هم میکنند و به آنها “باغ آبجو” میگویند. به یکی از آنها رفتم، محلی بسیار بزرگ که شاید حدود ۱۰۰۰ نفر در آنجا مشغول نوشیدن آبجو بودند و هر چند دقیقه هم گروه موزیکی بود که موسیقی محلی آنجا را میزد و خیلیها هم لباس محلی به تن داشتندد و آبجو میخوردند.
بعد از آشنا شدن با شهر مونیخ و فرهنگ آبجو خوری مردمان آنجا وقت زیادی نداشتم و باید به سمت اتریش حرکت میکردم. شنیدهام که در چند روز آینده قرار است بارندگی شدیدی بشود ولی خوب، سفر ادامه دارد.
[podcast]http://www.zamahang.com/podcast/2010/20130614_Mosafer_21_Nuremberg_Munchen_Human_Rawarpoor.mp3[/podcast]