کیوان مهتدی
کیوان مهتدی، متولد١٣٦٥، فارغ التحصیل رشتهی متالوژی دانشگاه صنعتی شریف است. پدر او کارگردان سینما و مترجم، و مادر او فرزانه امیریجاه نقاش است. مهتدی از دوران جوانی به فعالیت در زمینه کودکان کار و آسیبدیدگان اجتماعی مشغول بوده است.
این نویسنده و مترجم، پیش از این یک بار بعد از اعتراضات مردمی به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری در سال ١٣٨٨، و بار دیگر در سال ١٣٩٧ در جریان اعتراضات سندیکای کارگران شرکت اتوبوسرانی تهران و حومه بازداشت شد.
مهتدی در بازداشت سال ١٣٩٧ که به همراه رضا شهابی و حسن سعیدی، دو تن از اعضای سندیکای کارگران شرکت واحد، در کنار امیر عباس آزرموند، روزنامهنگار و رهام یگانه از حامیان فعالان کارگری صورت گرفته بود، بعد از مدت کوتاهی به همراه دیگر بازداشتیها آزاد شد. اما در اردیبهشت ۱۴۰۱ بار دیگر به همراه همسرش آنیشا عبداللهی بازداشت شد و اکنون در حال سپری ردن دوران محکومیتش است.
یک سال از بازداشت کیوان مهتدی میگذرد و هنوز جمهوری اسلامی اصرار دارد این نویسنده و مترجم را همچون نویسندگان و هنرمندان دیگر مخل نظم عمومی وعامل تبانی وتجمع علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام، معرفی کند؛ کاری که به باور ایمان گنجی دوست و همکار کیوان یک رویهی نخنمای حکومت است. گنجی باور دارد که از چشم جمهوری اسلامی، اساساً هنرمند و روشنفکر و نویسنده در میان خودیهای نظام شاید پیدا بشوند و شاید نشوند. کار بقیه صرفاً خطریست برای بر هم زدن نظم و گفتارهایی که این حکومت سعی دارد به هر قیمتی حفظ کند.
ایمان گنجی، متولد ۱۳۶۵، دانشآموختهی فلسفهی هنر و مطالعات هنر اجراییست. از او تاکنون چندین ترجمه از آثار دلوز، اسپینوزا، باتای، بلانشو، بنیامین و دیگران منتشر شده است. ترجمهی کتاب کلمات اخلالگر موریس بلانشو و کتاب انتقادی بالینی ژیل دلوز در نشر بان منتشر شده است.
گفتوگو با ایمان گنجی
اسفندیار کوشه: بعد از تهاجم نیروهای امنیتی به منزل کیوان مهتدی و آنیشا عبداللهی، رسانهها روز ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۱ نوشتند: «اتهام این دو نویسنده و مترجم مشخص نیست. همچنین هنوز اعلام نشده که کدام نهاد امنیتی مسئول بازداشت آنهاست و در کدام مکان نگهداری میشوند.» با گذشت یک سال حالا کیوان مهتدی به اتهام تبانی و تجمع علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام به شش سال زندان محکوم شده است، شما به عنوان دوست و همکار کیوان مهتدی به ما میگویید کیوان کیست و چرا بازداشت شده؟
ایمان گنجی: کیوان مهتدی، همان طور که خوانندگان احتمالا میدانند، عضو کانون نویسندگان، نویسنده و مترجم، معلم، و حامی حقوق کارگران است. در واقع کیوان همیشه در راستای آزادی و برابری فعالیت و مبارزه کرده. او به طور خاص بر نظریهی معاصر از جمله نظریهی سیاسی، اقتصاد سیاسی، نظریهی فیلم، و نظریهی هنر تمرکز داشته است. کیوان شیفتهی ادبیات هم هست. او دانشجوی کارشناسی مهندسی مواد شریف بود، و پیش از آنکه برای کارشناسی ارشد به فلسفهی هنر بروم، همدانشکدهیی خود من بود.
این را که کیوان و آنیشا ــ همسرش که او هم در حوزههای مشابه کار کرده و فعالیت داشته و ترجمه و مقاله دارد ــ چرا بازداشت شدهاند، باید از دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی پرسید. کیوان و آنیشا همیشه به صورت علنی کار کردهاند. کارنامهشان مشخص است. دستگیری آنها همچون دستگیری بسیاری دیگر از کنشگران در حوزههای مشابه، چیزی نیست مگر تاکتیک حکومتی برای فرونشاندن مخالفتها و از نیرو انداختن جنبشهای اجتماعی که کیوان و آنیشا و بسیاری دیگر بخشی از آنها هستند. و البته ترس ایجاد کردن که حتی اگر کارتان با کلمه و فکر باشد، از مجازاتهای حکومتی در امان نیستید. بازداشت آنها مثل بازداشت بسیاری دیگر از معلمان و کارگران و کارمندان و زنان و کنشگران حوزههای مختلف، بازداشت خودسرانه و بدون دلیل و مدرک و صرفاً برای انتقامجوییست. حکومتی که توان توجیه سیاستها و عملکردش را ندارد، کاری نمیکند به جز خفه کردن. پیامی که هوشنگ گلشیری در خاکسپاری مختاری از آن حرف زد، اینبودکه حکومت میگوید «خفه میکنیم»، پیامیست که از همان ابتدا بارها و به شکلهای گوناگون به ما رسانده. اما مبارزان و متفکران و کنشگران و مردم به طور کلی نه ارزشی برای مرجع اقتدارصادرکنندهی این پیام قائلاند، و نه خفه میشوند.
●از کیوان مهتدی با نام نویسنده و مترجم یاد میشود و همسرش آنیشااسداللهی -خواهر علی اسداللهیِ شاعر- مترجم و معلم و کنشگر مدنیست. میدانم که شما باهم، کارهای مشترکی داشتهاید. دربارهی این تجربهها میگویید و در این باره که چهویژگیهایی از کیوان باعث شد با او کار مشترک کنید؟
کیوان و من با هم در پروژههای ترجمه و تألیف مختلفی همکاری کردهایم. نگاه ما به متنهایی که ترجمه میکردیم، نگاه «معرفتشناختی» نبود. مسأله این بود که کدام متنها «به درد ما میخورند»، جعبهابزاری برای فهمیدن و تحلیل موقعیت انضمامی ما میشوند، و جای چه چیزهایی غایب است. به همین خاطر «موزه کارخانه است: راهنمای سیاسی برای هنر معاصر» (مجموعه مقالههایی از نظریهپردازان هنر معاصر به انضمام مانیفستها)، «مولف به مثابهی تولیدکننده» (والتر بنیامین همراه با دو تفسیر بر آن)، «انقلاب را به خاطر میآورید؟: کتاب چپ معاصر ایتالیا» (مجموعه مقالههایی از ابداعات نظری چپگرایان اتونومیست ایتالیا همراه با سندهایی از دادگاه و مقالههایی درباره آنها)، «فضاهای جدید آزادی، خطوط جدید اتحاد» (فلیکس گتاری و آنتونیو نگری) و … را ترجمه کردیم. مسأله این کتابها تمایز با شیوهای از اندیشیدن در میان چپها، مارکسیستها و کمونیستها بود که چشماندازی دولتمحور داشتند، یا هنر را «بورژوایی» میدانستند و از دگرگونسازی بالقوهی آن بیخبر بودند، یا … اگر مطلب «۱۱ تز برای پایان دههی هشتاد» را بخوانید که کیوان از نویسندگان اصلی آن بود، این مسألهها در آن بازگو شدهاند.
اما ویژگیهای کیوان … کیوان انرژی و سرزندگی و تعهد دارد، از نظر من چشمانداز و موضعهای سیاسی و اجتماعیاش پیشرو و ستایشبرانگیزند، تسلطش بر زبان انگلیسی و آشناییاش با زبانهای دیگر عامل دیگری است، و او کسیست که همان چیزی را که مینویسد و میگوید، همان را میزید. این آخری ویژگی نادریست. افراد کمی هستند که چون نوشتههایشان زندگی کنند. اما کیوان و رفقای دیگری که آن زمان با هم مینوشتیم و فکر میکردیم و ترجمه میکردیم، از جمله این افراد بودند و من هنوز بسیار مدیون آنها هستم.
اما خب، کیوان و من علاقههای مشترک زیادی داریم: فیلسوفان مورد علاقهمان، فیلمهای مورد علاقهمان، تآترها و پرفورمنسهای مورد علاقهمان، شکل زندگی مطلوبمان، … اینها یکیست. و عجیب نبود که با هم دست به کار فعالیت مشترک شدیم.
●با کیوان، مقالهی بسیار سنگین و دشوار والتر بنیامین – مولف به مثابه تولید کننده – را ترجمه و در نشر چشمه منتشر کردهاید. با چه چالشهایی در ترجمه روبه روبودید؟
ترجمهها هر کدام چالش خاص خود را دارند. در مورد بنیامین، متن آلمانی و دو ترجمه انگلیسی وجود داشت. ما ترجمهها را با متن آلمانی تطبیق میدادیم تا بدانیم کدام مترجم به چه دلیلی کدام مفهوم انگلیسی را برگردان کدام مفهوم آلمانی گذاشته، و جملههایی را که در متن اصلی بسیار دشوار بود، با چه ساختاری درآورده.
اما مشکل دیگر مترجمانی مثل ما این بود که حمایتی از سوی ناشران وجود ندارد. در واقع از راه ترجمه کردن و حتی انتشار کتاب تألیفی نمیتوان زندگی گذراند. ناشران روراست نیستند. صدالبته که آنها هم زیر فشارند اما این توجیهی برای وضعیت فعلی نیست.
●«دستفروشان مترو غریبه نیستند. آنها دوست ما، همشهری ما، همسایهی ما هستند. قصدشان آزار ما نیست، هرگز این نبوده است. تنها شرایط ناگوار اقتصادی حاکم بر ایران که وزرای دولت نیز زبان اعتراف بدان گشودهاند، دستفروشی را بهعنوان یک گزینه و گاه تنها گزینه، پیش روی آنها گذاشته است. کافیست نرخ بالای بیکاری از یک سو و رواج گستردهی انواع قراردادهای ظالمانه را از سوی دیگر طی سالهای اخیر به یاد آورد تا معلوم شود چگونه و چرا دست فروشی در قطارهای مترو تا این اندازه رونق گرفته است.» این بخشی از بیانیهییست که او و چهار فعال مدنی نوشتهاند. آیا کیوان به خاطر این دغدغههای انسانی دربند است یا دلیل دیگر وجود دارد؟
دلیل دربند بودن کیوان مهتدی، و بسیاری دیگر از معلمان و کارگران و سندیکالیستها و کنشگران و مبارزان «دغدغههای انسانی» و البته «فراانسانی» است ــ مرادم از فراانسانی مثلا دغدغه محیط زیست است، دغدغهی حقوق حیوانات و… است.
●صدا وسیما جمهوری اسلامی دو فیلم را برای پروندهسازی و اتهام جاسوسی به کیوان مهتدی پخش کرده است این فیلمها را دیدهاید؟
آن پروندهسازی آنچنان مضحک و خندهدار بود که خودشان هم پیاش را نگرفتند. به علاوه، در مقاولهنامههای سازمان جهانی کار که جمهوری اسلامی هم امضا کرده، ارتباط بین سندیکاها و تشکلهای کارگری قانونیست. اینکه فلانی «عامل بیگانه» یا برچسبهای دیگری از این سنخ است، اساساً بیمعناست. تلویزیون و رادیوی حکومتی جمهوری اسلامی دستگاه پروپاگاندای حکومتی هستند. همان فیلمها نشان میدهد که حتی سناریونویس توانایی هم در خدمت بخشهای امنیتی متصل به صداوسیما نیست. حتی مترجم خوبی هم ندارند. همان چیزهایی که در آنها ترجمه کرده بودند، غلطهای خندهدار داشت.
●پدر کیوان کارگردان سینما و مادرش نقاش است. اصولا جمهوری اسلامی چه مشکلی با هنرمندان وروشنفکران دارد که اینگونه با آنان برخورد میکند؟
جمهوری اسلامی قالب ایدئولوژیک سفت و سختی دارد. این قالب ایدئولوژیک نوعی استتیک را هم تولید کرده. اینها محدودههای صلب و تغییرناپذیری دارند. برای جمهوری اسلامی، شاعران همان چند تکنیسین کلمه و وزن و قافیهاند که به دیدار رهبرش میروند و مدح میکنند تا صلهیی بگیرند. سینماگران به همین ترتیب؛ چندتایی که بلدند ــ آن هم نه چندان خوب ــ که پروژهی فیلمی را مثل تکنیسین به پایان ببرند و محتوای داخلش هم نباید از خطوط قرمز پررنگ نظام بیرون بزند، از چشم جمهوری اسلامی سینماگرند. نقاشان، اجراگران، نویسندگان، … همه و همه به همین ترتیب. بنابراین از چشم جمهوری اسلامی، اساساً هنرمند و روشنفکر و نویسنده در میان خودیهای نظام شاید پیدا بشوند و شاید نشوند. کار بقیه صرفاً خطریست برای بر هم زدن نظم و گفتارهایی که این حکومت سعی دارد به هر قیمتی حفظ کند.
باید البته اشارهای به لغت «روشنفکر» بکنم. خود این واژه به خاطر سلسلهمراتب و قیممآبیهایی که دههها در ایران و دیگر جایهای جهان موجب شده، لغت قابل نقدیست. نسل «روشنفکران» عمومی ــ مثل سارتر در فرانسه مثلاً ــ دیگر به سر آمده. خلاصه مرادم این ست که کیوان جزو کسانیست که نسبت به چنین واژهیی دیدگاهی انتقادی دارند ــ من هم.
●کیوان به تازگی روایت کتاب ۵۳ نفر بزرگ علوی را در زندان آغاز کرده. انجام کار فرهنگی حتا در زندان انگیزه و هدفی بزرگ میخواهد با توجه به روحیهی کیوان، این کارش چه تاثیری برای خودش و زندانیان دیگر وجامعهی بیرون از زندان دارد؟
کیوان، همان طور که گفتم، همیشه بسیار پرانرژی، پرامید، پرکار، و سرزنده بوده و حالا با این کار دارد نشان میدهد زندان نتوانسته او را بشکند. این کار سیاسی اوست از زندان. همهی مکانهای انضباطی و کنترلی در جامعه ــ از مدرسه تا دانشگاه تا سربازخانه تا زندان تا کارخانه تا موزه تا خانه و خانواده ــ مکانهایی برای مبارزه و مقاومت هم هستند. پیام کار کیوان این است: مبارزه ادامه دارد.