آنگاهکه معترضی از خود عبور میکند و به قصد آشکار کردن حقیقت یا بلند کردن فریادی، بدنش را به خدمت میگیرد، کنشی متولد میشود که در دنیای امروز «رقص اعتراضی» نام دارد. کنشی که شمایلش را از هنر رقص وام میگیرد اما در ذات و معنا منحصربهفرد است.
رقص اعتراضی که اکنون پای اصلی بسیاری از رویدادهای اجتماعی و سیاسی دنیای مدرن به شمار میرود و به شکلی خیرهکننده به یکی از مهمترین ابزارها برای بیان اعتراض تبدیل شده است، در ایران سابقهای دیرین دارد. با این حال پس از قتل حکومتی مهسا امینی در بازداشت پلیس امنیت اخلاقی تهران، رقص اعتراضی بهطور بیسابقهای در جنبش «زن، زندگی، آزادی» معنای دوبارهای پیدا کرد تا آنجا که تمام خطوط قرمزی که جمهوری اسلامی، چهار دهه برای تحکیم آنها سرمایهگذاری و پافشاری کرده بود یکباره زیر پا گذاشته شد. این گزارش به مناسبت «روز جهانی رقص» برخی جلوههای رقص اعتراضی در خیزش انقلابی ایرانیان را واکاوی میکند.
در تقویم جهانی، بیستونهم ماه آوریل به مناسبت روز تولد ژان ژرژ نوور، رقصنده و طراح مشهور فرانسوی بهنام روز جهانی رقص شناخته میشود. پیشنهاد نامگذاری این روز نخستین بار در سال ۱۹۸۲ از سوی شورای بینالمللی رقص مطرح شد و پس از آن نیز سازمان فرهنگی یونسکو آن را به رسمیت شناخت.
رقص، در فرهنگها و ملیتهای مختلف، انواع گوناگون دارد. بسیاری آن را حرکتی مثبت در جهت افزایش نشاط فردی و اجتماعی میدانند. این تلقی از رقص هرچند صحیح است اما همه انواع آن را در برنمیگیرد زیرا در بسیاری مواقع، هنرمند نه از سر شعف که در پی یک اندوه و به قصد کنشگری از زبان بدن برای بیان خواستهها و یا بلند کردن صدای اعتراضش استفاده میکند.
رد پای رقص اعتراضی در جنبشهای نوین
نشانههای رقص اعتراضی در تاریخ کهن برخی اقوام و ملل از جمله ایرانیان دیده میشود اما فراوانی استفاده از آن طی دهههای اخیر اثبات میکند که این پدیدهای پرکاربرد در دنیای امروز است.
طی سالهای اخیر در هر گوشهای از دنیا که اعتراضی به سیاستها و ایدئولوژیهای حاکم در جوامع شکل گرفت؛ رقص اعتراضی یکی از مهمترین جلوههای بیان این اعتراضها بود. حالا دیگر بیشتر رویدادهای اجتماعی و سیاسی با رقصهای اعتراضی کنشگران بازتعریف و شناخته میشوند.
کمتر کسی ممکن است، رقصهای اعتراضی شهروندان آمریکایی را پس از کشته شدن جورج فلوید در خیابانهای این کشور به خاطر نیاورد. حتی اعتراضهای اخیر فرانسه نیز با رقصهای اعتراضی برخی شهروندان این کشور در رسانههای اجتماعی بازتاب وسیعی پیدا کرد. سالهاست کنشگران مدنی از رقص اعتراضی برای مقابله با ایدئولوژیهایی مانند نژادپرستی و اسلامگرایی افراطی استفاده میکنند.
مهمترین جلوه اعتراض خشونتپرهیز
رقص اعتراضی در واقع راه میانبری برای بیان اعتراض است اما بدون کلام و با زبان اشاره. در این نوع هنر حتی اگر شادی و نشاطی هم وجود داشته باشد با نوعی مطالبهگری و مقاومت همراه است. این مقاومت میتواند علیه استبداد حاکم در خاستگاه رقص اعتراضی باشد. در مواقعی هم علیه یک تفکر یا ایدئولوژی برمیخیزد که آزادی و حقوق فردی و اجتماعی دیگران را زیرپا گذاشته است.
پژوهشگران زیادی درباره ماهیت رقص اعتراضی، کارکرد و نتایج آن تحقیق کردهاند و دیدگاههای متفاوتی درباره آن بیان شده است اما بیشتر این مطالعات در این نکته اشتراک نظر دارند که رقص اعتراضی یکی از مهمترین جلوههای اعتراضهای خشونتپرهیز است. نوعی کنش اجتماعی و سیاسی که در ذات خود اعتراض، مقاومت و ایستادگی را توامان دارد اما وارد حیطه درگیری و جنگ نمیشود. دانیل گلدمن، آن را نوعی برخاستن و کنش فیزیکی میداند که منفعل نیست اما ضعف هم ندارد و بهشکلی هدفمند برای رسیدن به خواستهاش مقاومت و مبارزه میکند.
رقصنده که در اینجا کنشگری اجتماعی و سیاسی است، میکوشد خود یا خواستهاش را با حرکتهای بدن بازنمایی کند. در واقع خود را در خدمت موضوع قرار میدهد. هرچه در مطالبه و اعتراضش راسخقدمتر باشد، شمایل متفاوتتری از رقص اعتراضی را به نمایش میگذارد و با درگیر کردن حواس مخاطب او را با خود همراه میکند.
برای همین است که بسیاری رقص اعتراضی را نوعی قیام میدانند. قیامی که ممکن است فردی یا گروهی باشد اما در هر صورت پیامی که به بیننده القا میکند این است؛ من را نبین، خواستهام را ببین یا صدایم را بشنو. حالا اگر این کنش فیزیکی را یک گروه انجام دهند، تاثیرگذاریاش نیز میتواند مضاعف باشد.
رقص اعتراضی در جنبش زن، زندگی، آزادی
پنج دختر جوان بدون حجاب اجباری در محله اکباتان در مقابل دوربین ایستادند و با آهنگی از سلنا گومز و رما دو خواننده مشهور جهان رقصیدند. ویدیوی ۴۰ ثانیهای رقص آنان به مناسبت هشتم مارس، روز جهانی زن در رسانههای اجتماعی همرسانی شد و در فاصله کوتاهی پس از آن، رقصندهها بازداشت شدند.
بازداشت پنج دختر نوجوان و تحتفشار گذاشتن آنان برای اعتراف اجباری، بازتاب وسیعی در خارج و داخل ایران داشت. حتی سلنا گومز و رما نیز نافرمانی مدنی و شجاعت دختران اکباتان را ستودند.
این تنها یکی از نمونههای رقص اعتراضی در جنبش زن، زندگی، آزادی بود. در جریان خیزش سراسری، شمار زیادی از معترضان ویدیوهایی از خود را در کوچهها و خیابانهای شهرهای ایران در حال رقصیدن منتشر کردند. برخی از آنها نیز شناسایی، بازداشت و محاکمه شدند اما تهدیدها و بازداشتهای حکومتی، هیچ تاثیری نداشت. شمار رقصندهها هر روز بیشتر شد. بهطوریکه در هفت ماه گذشته صدها ویدیوی رقص اعتراضی از دختران و پسران جوان ایرانی منتشر شد. همه آنها یک هدف را دنبال میکردند، نافرمانی مدنی و ایستادن در مقابل چارچوبهایی که حکومت به آنها تحمیل کرده است.
رقصهای اعتراضی دختران و پسران ایرانی در جریان جنبش زن، زندگی، آزادی بازتاب وسیعی داشت. بسیاری از رسانههای بینالمللی ضمن پوشش اعتراضهای ایرانیان در گزارشهای متعددی نوشتند که جوانهای انقلابی ایران با زبان بدن و رقص اعتراضی، انقلاب خود را پیش میبرند. آنها به ممنوعیت رقص در جمهوری اسلامی ایران نیز اشاره کردند.
جمع ممنوعههای حکومتی در جنبش انقلابی ایرانیان
رقص اعتراضی در ایران از جهات مختلفی با رقصهای اعتراضی در دیگر نقاط دنیا متفاوت است؛ زیرا در دیگر کشورها رقص هنر ممنوعه نیست اما در ایران نهتنها تحت عنوان هنر به رسمیت شناخته نمیشود بلکه جزو ممنوعههای حکومت هم به شمار میرود. تا آنجا که رقصندهها به خصوص زنان رقصنده با انواع مجازات و برخوردهای امنیتی و قضایی مواجه میشوند. برای همین است که رقصهای اعتراضی در ایران را میتوان قیام شجاعانهای در برابر استبداد موجود دانست.
رقصندهای که روبهروی برج آزادی تهران، هنر اعتراضی خود را به نمایش میگذارد و حق آزادیاش را مطالبه میکند با کنشگری که در کشوری آزاد از رقص برای بیان اعتراضش بهره میجوید متفاوت است. چراکه او ممکن است به خاطر همین حرکت به شدت محاکمه شود.
با این همه و بهرغم تمام تهدیدها و بگیروببندهای حکومتی طی ماههای اخیر، رقص اعتراضی به یکی از جلوههای نمادین و اصلی قیام زن، زندگی، آزادی تبدیل شد. ویدیوها و تصاویری که از رقصهای اعتراضی کنشگران در رسانههای اجتماعی بیرون آمد نیز این موضوع را اثبات میکند.
اکنون زن، رقص و نشاط اجتماعی که هر سه در ردیف ممنوعههای حکومتیاند دست به دست هم دادهاند و به عنوان سه ضلع یک مثلث، خط قرمزهای حکومت ایدئولوژیک خامنهای را که فتوا داده بود «رقص، مطلقا حرام است» نشانه گرفتهاند.
برای بسیاری از مردم ایران، رقصیدن حالا دیگر یکی از مهمترین ابزارها برای ایستادن در مقابل حکومت است. به همین دلیل وقتی نهادهای امنیتی دختران اکباتان را به خاطر رقص گروهی بازداشت کردند، دهها نفر به حمایت از آنان در کوچه و خیابان رقص اعتراضی اجرا کردند و ویدیوهایش را به اشتراک گذاشتند.
رقصهای گروهی و فردی بسیاری از هنرمندان معترض با آهنگ «برای» شروین حاجیپور و دیگر ترانههای انقلابی نیز یک خاستگاه مشترک دارند و آن ضرورتی است که ایرانیان برای تغییر احساس میکنند.
جمهوری اسلامی ایران و حامیان سنتی و مذهبیاش سالها کوشیدند با ادبیاتی توهینآمیز علیه رقصندهها این هنر را پیش چشم ایرانیان بیارزش کنند ولی اکنون برخلاف تمام آن تلاشها برای معترضان ایرانی رقص ابزاری باشکوه، قدرتمند و منحصربهفرد برای بلند کردن فریاد اعتراض است. اعتراضی که هم شنیده و هم دیده میشود و پایههای حکومت تمامیتخواه را میلرزاند.
از این رو نمیتوان رقصنده ایرانی را یک کنشگر و هنرمند معمولی دانست زیرا او علاوه بر اینکه از بدنش به عنوان ابزار اعتراض استفاده میکند، با زیرپا گذاشتن تابوها در مقابل تفکری که از اساس رقص را ممنوعه و حرام میداند نیز میایستد.
رقصنده با کنش فیزیکیاش، تمامقد در مقابل استبداد حاکم میایستد و بدون اینکه کلامی بر زبان بیاورد، بیانیهای اعتراضی صادر میکند با این مفهوم که میماند، ایستادگی میکند و از حقش کوتاه نمیآید و این ایستادگی و مبارزه خشونتپرهیز هراس حکومت را در پی دارد.
رقص، هنری است که در ذات خود آزادی و رهایی را القا میکند. از همین رو پیوندی عمیق با جنبش زن، زندگی، آزادی دارد و در کنار موسیقی به مهمترین جلوههای هنری این جنبش تبدیل شده است. وقتی رقصندهها دو یا چند نفر میشوند از طریق حرکات بدن بر ذهن و احساس یکدیگر و دیگران نیز تاثیر میگذارند و نوعی از همبستگی جمعی را پدیدار میکنند. وحدت در عین کثرت که در عرفان و ادبیات فارسی از آن بسیار سخن رفته است در رقصهای اعتراضی دستهجمعی معنا پیدا میکند و این همان چیزی است که در ماههای اخیر به تناوب در رقصهای اعتراضی ایرانیان مشاهده شد.