آیا اگر بدانید آمریکایی‌ها نزدیک به ۵۰ سال است که درباره «سالم بودن با هر سایز» بحث می کنند، تعجب خواهید کرد؟ در طول این نیم قرن اختلاف مربوط به وزن، هر دو طرف شواهد قابل توجهی در حمایت از مواضع خود جمع‌آوری کردند. با این حال، در سطح اجتماعی به نظر می‌رسد که ما به نحوی از اجماع دور مانده‌ایم. آیا امکان حل این اختلاف وجود دارد؟

بیایید شواهد را همراه با هم در نقش قاضی و هیات منصفه آزمایش کنیم. به طور خاص، بیایید به طور قابل قبول سه استدلال مبتنی بر علم را له و علیه مفهوم «سالم بودن با هر سایز» بررسی کنیم و تصمیم بگیریم که کدام متقاعد کننده‌تر است.

ابتدا، مشخص کنید که در حال حاضر درباره این موضوع پیچیده کدام وری هستید. کدام یک از جملات زیر به نظر شما درست است؟

۱- تحقیقات به صراحت نشان می‌دهد که اضافه وزن و چاقی عوامل خطر مهمی برای پنج عامل اصلی مرگ و میر هستند – بیماری‌های قلبی عروقی، سرطان، کووید ۱۹، زوال عقل و دیابت. به همین دلیل، «سالم بودن با هر سایز» یک جنبش اجتماعی است نه علم. غربالگری و درمان همگانی اضافه وزن و چاقی در جوانان و بزرگسالان علی‌رغم برخی عواقب نامطلوبی که ممکن است رخ دهد، حیاتی است. عواقب سلامت عمومی ناشی از اضافه وزن بسیار مهم است که نمی‌توان آن را نادیده گرفت.

۲- تحقیقات به وضوح نشان می‌دهد که وزن بدن و مقادیر شاخص توده بدنی (BMI) شاخص‌های ضعیفی از سلامت فردی هستند. بدتر از آن، زمانی که وزن و شاخص توده بدنی به عنوان شاخصی برای وضعیت سلامتی فرد استفاده می‌شود، آسیب‌های متعدد و قابل توجهی می‌تواند ایجاد شود. اینها شامل موارد مرتبط با سلامت روان و اختلالات خوردن، تبعیض و سوگیری و تجویز انبوه درمان‌های کاهش وزن است که اغلب غیرضروری و معمولاً بی اثر هستند. در این وضعیت درمان، بدتر از بیماری است.

اکنون که می‌دانیم ممکن است به کدام سمت بحث متمایل شده باشید، بیایید شواهد را بررسی کنیم تا بفهمیم که آیا موضع اولیه شما را تقویت می‌کند یا تغییر می دهد.

استدلال‌ها له و علیه سالم بودن با هر سایز

استدلال ۱: چربی بدن و سلامت

علیه: چربی اضافی بدن به وضوح ناسالم است. هر چه شاخص توده بدنی افراد بالاتر باشد، خطر ابتلا به بیماری‌های قلبی، سکته مغزی، دیابت، زوال عقل و ۱۳ نوع مختلف سرطان در آنها بیشتر می‌شود. علاوه بر این، هنگامی که افراد چاق (BMI≥30) با افراد دارای مقادیر BMI طبیعی (BMI بین ۱۸،۵ تا ۲۴،۹) مقایسه می‌شوند، موارد اولی دارای نرخ بسیار بالاتری از بیماری‌های متابولیک هستند. در نهایت، آزمایش‌های بالینی نشان می‌دهند که از دست دادن چربی بدن، خطر ابتلا به همه این بیماری‌ها را کاهش می‌دهد، که نشان‌دهنده رابطه علّی بین چربی اضافی بدن و اختلال در سلامتی است.

له: دو استدلال ساده وجود دارد که این فرض را که چربی بدن ذاتاً ناسالم است شکست می‌دهد. اولین مورد، تفاوت‌های جنسی بیولوژیکی است. زنان بیولوژیک، به طور متوسط سطح چربی بدن‌شان به طور قابل توجهی بالاتر از مردان بیولوژیک است. اگر چربی بدن ناسالم بود، زنان باید نسبت به مردان میزان بالاتری از بیماری‌های قلبی عروقی را تجربه کنند. با این حال عکس این قضیه صادق است.

بحث دوم یک بیماری نادر به نام لیپودیستروفی (نوعی بیماری که بر بافت چربی بدن تأثیر می گذارد) است. افراد مبتلا به لیپودیستروفی معمولاً دارای سطوح بسیار پایین چربی بدن هستند، اما میزان بیش از حد بالایی از بیماری‌های متابولیک دارند. به جای چاقی یا چربی بدن، چیزی که علم واقعاً نشان می‌دهد که ناسالم است، چربی احشایی (یعنی چربی در کبد، پانکراس، ماهیچه‌ها و سایر اندام‌های داخلی بدن) است، نه چربی‌های خوش‌خیم زیر جلدی که بیشتر در آینه و توسط آینه ثبت می‌شوند.

استدلال ۲: اندازه گیری چربی بدن

له: بزرگترین مشکل استفاده از چربی بدن برای تعیین سلامت یک فرد، نحوه اندازه گیری آن است. BMI یک ابزار خام است که برای تخمین سطح جمعیت طراحی شده است. اما با وجود این، علیرغم بسیاری از کاستی‌های نشان‌داده‌شده تجربی، از آن برای تخمین چربی بدن در سطح فردی در محیط‌های مراقبت‌های بهداشتی مورد استفاده قرار گرفت.

متاآنالیزهایی که دقت شاخص توده بدنی را در یک محیط بالینی تجزیه و تحلیل می‌کنند، ۵۰ درصد (نیمی) از بیماران مبتلا به چربی اضافی بدن را از دست می‌دهد. همچنین مشخص شده است که مقادیر شاخص توده بدنی با جنسیت، سن، قومیت و ترکیب بدن مخدوش می‌شود اما در عوض مقادیر BMI به طور معمول برای تشخیص قطعی سالم و غیر سالم استفاده می‌شود. حامیان شاخص توده بدنی استدلال می‌کنند که توجه به آن یک روش غربالگری مناسب است و ما باید محدودیت‌های آن را بپذیریم. با این حال، تقریباً برای همه بیماران، شاخص توده بدنی تنها ابزاری است که ارائه‌دهندگان این روش برای تعیین سطح چربی بدن بیمار استفاده می‌کنند. بر اساس نقص‌های شاخص توده بدنی، جای تعجب نیست که تا یک سوم از بیماران مبتلا به چاقی بر اساس شاخص توده بدنی از نظر متابولیکی سالم هستند.

در مقابل: محدودیت‌های شاخص توده بدنی واقعی و مهم هستند، اما دلیلی علیه اندازه‌گیری و درمان چربی اضافی بدن نیستند. دقیقا برعکس. با وجود تمام نقایص، ارزش شاخص توده بدنی برای تشخیص چربی اضافی بدن و پیش‌بینی خطرات سلامتی توسط دهه‌ها تحقیق پشتیبانی می‌شود و آن را به یکی از مقرون‌به‌صرفه‌ترین اقدامات در تمام پزشکی تبدیل می‌کند. شاخص توده بدنی در زمان، هزینه ها و حتی قرار گرفتن در معرض تشعشع مربوط به آزمایشات دقیق‌تر چربی بدن (مانند اسکن DEXA) صرفه‌جویی می‌کند. این واقعیت که ارائه‌دهندگان به راحتی می‌توانند سطح چربی بدن را با استفاده از شاخص توده بدنی برای ارائه درمان‌های مبتنی بر شواهد تخمین بزنند، برای اکثر بیماران مفید است. علاوه بر این، مطالعات نشان می‌دهد که وقتی از معیارهای دقیق‌تری برای چربی بدن استفاده می‌شود، خطر سلامتی را به شدت پیش‌بینی می‌کنند. بنابراین، انتقاد از BMI یک شاه ماهی قرمز است: سطح چربی بدن، که به طور خام با شاخص توده بدنی یا با تصویربرداری اندازه گیری می شود، روش مهمی برای ارزیابی سلامتی است.

استدلال ۳: چربی بدن و پیامدهای اجتماعی

علیه: غربالگری و درمان اضافه وزن و چاقی اساساً مانند سایر شرایط پزشکی است. به عنوان مثال، غربالگری و درمان دیابت و سرطان یک روش استاندارد هستند اما مانند وزن، هر دو می‌توانند استرس و انگ ایجاد کنند و درمان‌های ناخوشایندی را به همراه داشته باشند. با این حال تعداد کمی از افراد استدلال می‌کنند که باید دیابت و سرطان را نادیده بگیریم. البته موافقان نظر سالم بودن با هر سایز، ترجیح می‌دهند که هیچ جنبه منفی برای پرداختن به نگرانی‌های مربوط به وزن وجود نداشته باشد. با این حال، آنها هم می‌دانند که تقریباً تمام مراقبت‌های بهداشتی شامل منافع و خطرات است اما مزایای مراقبت‌های مرتبط با وزن، برای اکثر افراد، بیش از خطرات آن است.

له: با افزایش شیوع اضافه وزن و چاقی، پیامدهای اجتماعی آن نیز افزایش یافته است. با توجه به اینکه اکنون بیش از ۴۰ درصد از بزرگسالان و و تقریباً ۲۰ درصد از جوانان (در ایالات متحده) معیارهای چاقی بر اساس BMI دارند، این بدان معناست که میلیون‌ها نفر در معرض تبعیض در مدارس، محل کار و محیط‌های مراقبت‌های بهداشتی، انگ در حرفه و روابط خود و آسیب پذیری در برابر اختلالات خوردن و سایر شرایط سلامت روان مرتبط با وزن قرار دارند. به همین دلیل، اکنون از همیشه مهم‌تر است که تمرکز بر کاهش وزن و شاخص توده بدنی را کاهش دهیم و گفت‌وگو را چه در داخل و چه در خارج از محیط‌های مراقبت‌های بهداشتی به سمت ارتقای سلامت و کیفیت زندگی سوق دهیم.

حکم: بحث در مورد سالم بودن با هر سایز ممکن است ابدی باشد. با این حال، با درک استدلال‌های هر طرف، ممکن است متوجه شوید که این بحث در خدمت اهداف ۱) افزایش آگاهی از جنبه‌های منفی بالقوه مراقبت‌های مرتبط با وزن است. و ۲) به طور همزمان به ما در مورد خطرات مرتبط با آن هشدار می‌دهد.

درباره نویسنده:

توماس راتلج، استاد مقیم در دپارتمان روانپزشکی در دانشگاه کالیفرنیا سن دیگو است. دکتر راتلج به عنوان یک محقق، بیش از ۱۰۰ مقاله در مجلات و فصل‌های کتاب تالیف کرده است. کار او بر درمان‌های رفتاری و روانی برای بیماری‌های مزمن پزشکی مانند بیماری قلبی، چاقی، درد مزمن و دیابت متمرکز است.

او همچنین از سال ۲۰۲۰ به عنوان روانشناس سلامت بالینی توسط هیات روانشناسی حرفه‌ای آمریکا (ABPP) گواهی هیات مدیره را دریافت کرده است.

منبع: روانشناسی امروز