جریان استثمار در کولبری، به مراتب پیچیده‌تر از مورد دیگر کارگران مزدی و تولیدی است. ظاهر قضیه طوری است که هیچ‌کس را استثمارگر ورباینده ارزش نیروی کار نشان نمی‌دهد، گویی این کارِ غیرانسانی، بخشی بدیهی از جریان روزمره مبادله کالاها است.
در یک کارخانه، تا حد زیادی الگوی تصاحب ارزش اضافی‌ای که به واسطه نیروی کار تولید می‌شود مشخص است. کارگر کار می‌کند، ارزش تولید می‌کند، بخشی کوچک از ارزش تولیدشده به عنوان مُزد به او داده می‌شود، بخشی از آن دوباره به جریان تولید بازمی‌گردد و بخش بزرگی هم توسط سرمایه‌دار، مدیران عالی‌رتبه و سهام‌داران کلان تصاحب می‌شود. این به زبانی ساده، فرایند سلب مالکیت از کارگران تولیدی است. اما جریان استثمار و سلب مالکیت در فعالیتی کمتر شناخته‌شده همچون کولبری را چگونه می‌توان توضیح داد؟

اردوی زحمت

کولبری به شکلی عمده در مرزهای غیررسمی دو استان کردستان و کرمانشاه، یک الگوی مشترک دارد. ریشه کار متصل است به فرایند تولید و کارِ دیگر زحمتکشان در آن سوی مرزها، از چین گرفته تا اروپا و حتی آمریکای لاتین. کالاهایی که در مرز رسمی «قاچاق» تعریف شده‌اند، از دل کوه‌های مرزی غرب ایران و زیر سایه گلوله و کمین و مصایب طبیعی و غیرطبیعی وارد کشور می‌شوند. تاجران عراقی، کرد و عرب، یک سرِ ماجرا هستند. آن‌ها با هزینه گمرکی بسیار پایینی کالاهای متنوعی به خاک عراق وارد می‌کنند. بازارِ مصرفی ۸۵ ملیونی ایران، فرصتی مطلوب برای سوداگری آن‌ها است. سرمایه‌دارهای مالی ایران طرفِ دیگر ماجرا هستند. آن‌ها از راه‌های رسمی نمی‌توانند به شیوه انبوه کالاهای پرفروش را وارد کنند. اغلبِ کالاهای مورد تقاضا در سیاست‌های رسمی، قاچاق تعریف شده‌اند. ورودشان ممنوع است. اگر هم ممنوع نباشند، هزینه‌های سنگین گمرکی مرزهای ایران، انگیزه‌ای برای واردات رسمی آن‌ها باقی نمی‌گذارد.

در نتیجه، قاچاق کالا به عنوان راه‌حلی دمِ‌دستی مطرح می‌شود. زمینه‌های چنین کاری هم فراهم است. مناطق مرزی کشور عموما توسعه‌نیافته‌اند. زیر تأثیر همین توسعه‌نیافتگی، نیروی جویای کار در آن‌ها بسیار بیشتر از دیگر مناطق کشور است.

اجزاء کار

از آن سوی مرز در کشور عراق تا بازارهای ایران، ۴ بخش اصلی درگیر مبادله مجموعه کالاهایی می‌شوند که در سرزمین‌های دیگر تولید شده‌اند. اما تقاضای موجود در نهاد بازار ایران، آن‌ها را به سمت خود می‌کشاند. این ۴ بخش اصلی عبارت‌اند از:

  • تاجران عراقی (کرد و عرب)،
  • سرمایه‌داران مالی و عموما مرکزنشین ایرانی،
  • نیروی کارِ ارزان مرزنشین،
  • و در نهایت، مصرف‌کنندگان داخلی.

بخشِ نیروی کار مرزی، خود به چند شاخه تقسیم می‌شود:

  • کولبران،
  • واسطه‌های مرزی،
  • انبارداران مرزی
  • و رانندگان.

همین تقسیم کار منطقه‌ای خود، گویای این است که بهره اصلی در فعالیت کولبری را چه کسانی می‌برند و رنج و کشتارِ آن نصیب چه کسانی است.

فرایندِ کار

تاجرهای عراقی در خاک اقلیم کردستان عراق، کالاهای سفارش‌‌شده را به شهرهای مرزی در منطقه اوراماناتِ اقلیم می‌رسانند. از آن‌جا به بعد بارها باید با قاطرهایی به انبارهای لبِ مرز برسند.

سفارش‌ها را واسطه‌هایی در شهرهای مرزی ایران انجام می‌دهند. کولبران اغلب تنها این واسطه‌ها را از نزدیک می‌بینند و می‌شناسند، در حالی که این دسته هم اغلب برای افراد دیگری کار می‌کنند

 واسطه‌ها یا همان «صاحبان ‌بار» میانجی میان تاجران عراقی و ایرانی‌اند.

بازار مصرف شهرهای مرزی کردستان به هیچ وجه گنجایش آن همه کالا را ندارد. بخشِ به نسبت کوچکی از کالای قاچاق واردشده در خود این شهرها به فروش می‌رسد. بخش اصلی روانه شهرهای بزرگ خارج از کردستان می‌شود.

واسطه‌ها کسانی‌اند که به شکلی «تضمینی» کالاها را در نقطه‌ای امن تحویل دیگر نماینده‌های تاجران عمده ایرانی می‌دهند. برای مثال یک واسطه مرزی به یک پخش‌کننده عمده داخلی می‌گوید می‌تواند ۵ تٌن کفش به فلان قیمت برای او وارد کند. آن هم با ضمانت. یعنی اگر به هر دلیلی بارِ خریداری‌شده از مرز عراق در ایران دستِ نیروهای نظامی بیافتد، او موظف است خسارت را برای خریدارِ اصلی جبران کند.

هزینه اصلی خرید را سرمایه‌داران مالی می‌دهند. آن‌ها کالایی می‌خواهند که ضمانت‌شده تحویل آن‌ها داده شود، بدون آن که لازم باشد بدانند اصولا مرز کجا است و چگونه این کار انجام می‌شود. زمانی که جسم و جان کولبران درحال تلف شدن در کوه‌ها است، این‌ها احتمالا در پاساژهایی لوکس در حال خوش و بِش کردن‌های معمول هستند.

رنج و زحمت

واسطه‌ها هم اما بدون نیروی کار اصلی (کولبران) نمی‌توانند هیچ کاری انجام دهند. نیروی کار جوان در شهرها و روستاهای اطراف دسته‌دسته برای کولبری روانه مرزها می‌شوند.

صاحب‌بارها آن‌ها را به انباردارهای آن سوی مرز معرفی می‌کنند. هر کولبر باید بداند برای کدام واسطه کار می‌کند، بار را از چه کسی تحویل می‌گیرد و باید کجا آن را تحویل دهد.

این سوی مرز، انبارهایی موقتی برای تحویل بارها تهیه شده. در روستاهای مرزی آن‌هایی که توانایی دارند، انبارهایی برای اجاره شبانه کالاهای قاچاق ساخته‌اند. کولبران، بار را تحویل این انباردارها می‌دهند. کمتر از ۲۴ ساعت یا دقیقا در همان لحظه رانندگان ماشین‌های سی‌اف‌ منتظرند تا کالای واردشده را به انبارهای بزرگ‌تر و امن‌تری در شهرها برسانند. این رانندگان در کنار انباردارها و دلالان مرزی به مراتب وضعیت بهتری به نسبت کولبران دارند. دستِ‌کم خطرِ جان باختن و نقص عضو شدن کمتر آن‌ها را تهدید می‌کند.

یک گرافیتی در مریوان- راه مدرسه به کولبری ختم می شود

تصاحبِ ارزش

از این‌جا به بعد، جریان رسیدن کالاهای واردشده از دست نیروی کار مرزنشین خارج می‌شود. آن بخش از کالاهایی که در بازارهای مرزی قابل‌فروش است می‌ماند و بقیه به واسطه قدرت، پول و نفوذِ سرمایه‌دارهای مالی کلان‌شهرهای مرکزی روانه بازارها می‌شود.

این مسیر پر رنج و پرتنش طی می‌شود تا در نهایت حجم انبوهی از کالاها به دست معدود افرادی برسد که با چندین برابر سود آن‌ها را بفروشند. آن‌ها به این واسطه هرچه بیشتر ثروتمندتر می‌شوند. در حالی که کولبران، تنها می‌توانند روزشان را به فردا برسانند. برخی از کولبران، خودشان این موضوع را تشخیص داده‌اند. همچون فرشاد که می‌گوید:

«در اصل این‌جا هیچ‌کس صاحب‌بار واقعی نیست. اونایی هم که به ما پول میدن دارن برای کس دیگه‌ای کار میکنن. اگر یک کولبرشون هم گیر بیافته بیچاره میشن. باید خسارتشو بدن به طرف اصلی».

 پنهان و پیچیده بودن این فرایند خلق ارزش اضافی به واسطه گمنامی سرمایه‌داران و منتفعان اصلی است. یعنی کسانی که هیچگاه هیچ خطری آن‌ها را تهدید نمی‌کند. اما در همان حال، بیشترین بهره را از ورود کالای قاچاق می‌برند.

کولبر، انباردار، راننده و واسطه اگرچه تفاوتهایی در نحوه کار و درآمد دارند، اما در نهایت همه آن‌ها برای یک دسته گمنام و ثروتمند در بازارهای بزرگ کار می‌کنند.

کارفرمای اصلی در جریان کار غایب است. او کولبران را نمی‌شناسد و کولبران هم نمی‌دانند او کیست. اما یک رابطه اقتصادی مالکانه و مبتنی بر استثمار این دو را به هم وصل می‌کند. ابطه‌ای که ناپیدا و اغواگر است. این تقسیم کارِ بهره‌کشانه‌ای است که جریانِ ورورد کالاهای متنوع به مناطق مرکزی ایران را تضمین می‌کند، تقسیم کاری ناگفته میان حاشیه و مرکز.

حاصل رنج و کشتار کارگران کولبر مرزنشین در نهایت به واسطه کلان‌سرمایه‌دارهای مرکزنشین تصاحب می‌شود. این سرمایه‌داران سودشان را مدیون نیروی ارزان کار هم در جریان تولید و هم در جریان توزیع‌اند. کولبران، نیروی اصلی کارگران بخش توزیع کالاها هستند. آنان هم همچون همتاهایشان در کارخانه‌ها، ارزشی به چیزهایی اضافه می‌کنند که در غیراین‌صورت بلااستفاده خواهند بود. نیروی کار ارزان در آن سوی مرزها کالای ارزان تولید می‌کند و در این سو کارگرانِ کولبر با مزدی اندک آنها را حمل می‌کنند تا به بازار مصرف برسد. بهره‌کشی از نیروی کار در هر دو وجود دارد. زحمت و رنج کولبران هم بخشی از فرایند در معرض فروش و ‌استفاده قراردادن کالاهایی است که تقاضایی زیاد برای آن‌ها وجود دارد.