اگرچه تاریخ بر گرده‌های توده‌ها بنا شده ولی تاریخ به مثابه روایت، سرگذشت اقلیت است، اقلیتی که اصحاب قدرت بوده‌ و بر توده حکم می‌رانده‌اند. پی بردن به سرگذشت اقلیتی همچون معلولان که قدرتی نداشته‌اند، مانند بررسی تاریخی دیگر اقلیت‌ها کاری بسیار دشوار است و تنها از طریق اشاراتی نادر در متون و منابع غیر مکتوب است که می‌توان تا حدودی از سرگذشت این اقلیت‌ها آگاه گردید.
ما در دورانی زندگی می‌کنیم که با مفاهیمی همچون “حمایت از حقوق معلولان” آشنایی داریم و سازمان‌ها و نهادهایی را می‌شناسیم که با هدف حمایت از معلولان، این قشر آسیب‌پذیر جامعه شکل گرفته و به فعالیت خود ادامه می‌دهند. اما به راستی از چه زمانی مفهوم حمایت از معلولان در جوامع مورد توجه قرار گرفت و سازمان‌های حمایت از معلولان در ایران به وجود آمدند؟

 بعد از انقلاب سال ۱۳۵۷، نهادهایی همچون بهزیستی و بنیاد شهید و ایثارگران، با هدف حمایت از معلولان و جانبازان شکل گرفتند. در نوشتار حاضر به این مطلب پرداخته خواهد شد که وضعیت حمایت از معلولان از چه زمانی در سطح بین‌المللی مطرح گردید و سازمان‌های گوناگون به جهت حمایت از این قشر به وجود آمدند و همچنین سابقه‌ی این نهادها در ایران پیش از انقلاب و چگونگی شکل‌گیری سازمان‌های حمایتی بعد از انقلاب بررسی خواهد شد.

جایگاه معلولان در جوامع گوناگون از دوران باستان تا به حال، فراز و نشیب‌های زیادی داشته که خود نیازمند تحقیق و پژوهشی مستقل است. اما آنچه اهمیت دارد این مطلب است که تا قرن شانزدهم میلادی مرکزی خاص برای نگهداری و مراقبت از معلولان تعبیه نشده بود. اولین نوانخانه در اوایل قرن شانزدهم در اروپا ایجاد گردید. هدف از ایجاد آن، کمک به اقشار آسیب‌پذیر از جمله معلولان بود که در شرایط بد اقتصادی می‌زیستند، در آن دوران موسسات خیریه توانایی حمایت از این گروه را نداشتند بنابراین نوانخانه‌هایی با سرمایه حکومتی ایجاد شد تا جایگزین مراکز خیریه گردد. اگر چه نوانخانه‌ها گامی مهم در جهت بهبود وضع معلولان بود ولی از آنجا که ارتباط آنان را با جامعه قطع می‌نمود، مورد قبول جوامع رو به پیشرفت قرار نگرفت. گسترش دموکراسی، تامین اجتماعی، رویکرد علمی و انسانی در ارتباط با مسائل اقتصادی و شکل‌گیری مکاتب اقتصادی نوین، ساختار نوانخانه‌ها را در کشورهای اروپایی و ایالات متحده آمریکا در قرن نوزدهم دستخوش تغییر و تحول نمود و نهایتاً به از میان رفتن نوانخانه‌ها انجامید. پس از آن بحث نگهداری معلولان در شبانه‌روزی‌ها بر اساس نوع معلولیت (ناشنوایی، نابینایی، معلولان جسمی و حرکتی و غیره) مطرح گردید (رویکرد موسسه‌محور) با سپری شدن زمان، شرایط زندگی برای معلولان مناسب‌تر گردید و آنان با خارج شدن از مراکز نگهداری فرصت برقراری ارتباط با دیگران و زندگی کردن در کنار افراد عادی را پیدا کردند.

بعد از جنگ جهانی اول و فراگیر شدن فلج اطفال در آمریکا، مواجه شدن کشورهای اروپایی و آمریکا با تعداد زیادی از معلولان، دانشمندان را بر آن داشت که چاره‌ای برای معلولان که تعدادشان فزونی یافته بود، بیاندیشند تا آنان را به زندگی امیدوار کرده، از نیروی انسانی نهفته در آنان به نفع جامعه و خود او استفاده نمایند. نتیجه‌ی این تصمیم، پیدایش دانش توانبخشی بود. پیشرو این علم در آمریکا، پزشکی به نام ادوارد راسک بوده که اولین مرکز توانبخشی را در بیمارستان بل ویو (Bell View) نیویورک تاسیس کرد. بدین ترتیب با شکل‌گیری توانبخشی پزشکی، دوره جدیدی در علم پزشکی آغاز گردید. همچنین پس از جنگ جهانی دوم، میلیونها سرباز مجروح و معلول به خانه‌های خود بازگشتند و به زندگی عادی اجتماعی و خانوادگی ملحق شدند. تعدادی بیمارستان و مراکز شبانه‌روزی برای ارائه‌ی خدمات توان‌بخشی و کمک به معلولان دایر شد اما چون ایده‌ی نگهداری تمامی معلولان در موسسات عملی به نظر ممکن نمی‌رسید، بازگشت معلولان به زندگی اجتماعی، به عنوان راه حلی اصولی مطرح گردید. از طرفی دهه ۱۹۵۰ آغاز تحولی بزرگ در علم روانپزشکی است. ساخت داروهای جدید در زمینه درمان بیماران ذهنی و روانی، زمینه ترخیص بسیاری از بیماران و مراقبت از آنان را در جامعه فراهم نمود.

 از لحاظ حقوقی نیز وضعیت معلولان دستخوش تغییراتی گردید که در زندگی آنان و شکل‌گیری مراکز و موسسات حمایتی تأثیرات بسزایی داشت. از قرن هجده و نوزدهم میلادی در اروپا و آمریکا قوانینی در مورد حمایت از معلولان شکل گرفت و سازمان‌هایی چند در راستای حمایت از معلولان تأسیس گردید، مطرح شدن اهمیت پرداختن به حقوق افراد دارای معلولیت در قالب یک کنوانسیون در سازمان ملل متحد، دیرینه‌ی چندانی ندارد و به اواخر قرن بیستم بازمیگردد. پس از اقداماتی چند از سوی سازمان ملل متحد در قالب تصویب قطعنامه‌هایی در راستای حمایت از حقوق معلولان در مجمع عمومی در سال‌های ۱۹۷۱ و ۱۹۷۵، سال ۱۹۸۱ سال جهانی افراد دارای معلولیت نام گرفت و سال‌های میان ۱۹۹۳-۱۹۸۳، دهه جهانی معلولان نامیده شد. در پایان این دهه نیز قوانین استانداردی که تا قبل از تصویب کنوانسیون فعلی بهترین سند بین‌المللی در ارتباط با حمایت از افراد دارای معلولیت بود، توسط مجمع عمومی تصویب و برنامه اقدام آن تدوین شد. قواعد استاندارد بر پایه‌ی برابری فرصت‌ها برای افراد دارای معلولیت و با عنایت به تجارب جامعه بین‌المللی در یک دهه توجه به حقوق افراد دارای معلولیت، تصویب شد.البته در این راستا می‌توان به اعلامیه نهایی کنفرانس وین ۱۹۹۳ حقوق بشر نیز اشاره کرد که در بند ۶۳و ۶۴ اعلامیه نهایی کنفرانس، به حقوق اشخاص دارای معلولیت اشاره شده است. در این اعلامیه آمده: تمامی حقوق بشر و آزادی‌های اساسی، سرشت جهان شمول دارند و از این رو باید بدون چون و چرا شامل حال این دسته از مردم جهان (معلولان) نیز گردد.اعلامیه هر گونه تبعیض آشکار و سایر رفتار منفی تبعیض آمیز را نسبت به مرد و زن دارای معلولیت، نقض حقوق بشر به حساب می‌آورد.

 اعلامیه “قوانین استاندارد” که در سال ۱۹۹۳ توسط مجمع عمومی تصویب شد، شامل پایه‌های اخلاقی و سیاسی برای حمایت از آنان بود ولی بنا برخصلت سایر اعلامیه‌های مجمع عمومی، اجباری نبود و در عمل یک سند برای رعایت حال افراد معلول به شمار می‌رفت. درسال‌های دهه ۹۰ بیش از پیش لزوم تدوین یک سند همه جانبه برای حقوق افراد دارای معلولیت احساس می‌شد. کمیسر حقوق بشر طی قطعنامه‌ای در سال ۲۰۰۰ از کمیسیون عالی حقوق بشر ملل متحد دعوت کرد که با همکاری گزارشگر ویژه و افراد دارای معلولیت کمیسیون توسعه اجتماعی، معیارهایی را برای تقویت حمایت و نظارت برحقوق بشر معلولان بررسی کند. در دسامبر ۲۰۰۱ با عنایت به این موضوع و تحرک بین‌المللی در این زمینه، مجمع عمومی یک کمیته ویژه برای بررسی پیشنهاد کنوانسیون جامع برای حمایت و ترویج حقوق و کرامت افراد دارای معلولیت تشکیل داد. از اگوست سال ۲۰۰۲ تا سال ۲۰۰۶ جلسات مکرر برای تدوین این کنوانسیون برگزارشد که در نهایت کنوانسیون و پروتکل الحاقی آن در دسامبر ۲۰۰۶ توسط مجمع عمومی سازمان ملل متحد تصویب و در۳۰ مارس امضا گردید. پس از آن در راستای حمایت از حقوق افراد دارای معلولیت، نهادها و سازمان‌های خصوصی و دولتی گوناگونی در سطح بین‌الملل تشکیل و آغاز به کار نمودند. امروزه نهادهای دولتی و خصوصی زیادی در کشورهای توسعه‌یافته وجود دارد که به حمایت از معلولان در ابعاد مختلف پرداخته و معلولانی که در این کشورها زندگی می‌کنند از شرایط رفاهی قابل قبولی برخوردارند.

قبل از انقلاب ۵۷

بررسی وضعیت معلولان در تاریخ ایران نشان می‌دهد چنین نهادها و سازمان‌هایی که به حمایت از حقوق افراد دارای معلولیت بپردازند و کارآ و گسترده باشند، تا پیش از انقلاب تازه در حال شکل‌گیری بودند. اگرچه بعد از گذشت حدود ۵ دهه از انقلاب، هنوز سازمان‌هایی مثل بهزیستی، در حال آزمون و خطا هستند و نتوانسته‌اند آنگونه که باید حق و حقوق معلولان را اعاده کنند. نهادهای خیریه نیز بعد از انقلاب رو به فزونی نهاده که از این طریق حمایت‌هایی در قالب کمک‌های نقدی، مایحتاج اولیه، دارو و تجهیزات توان‌بخشی متوجه معلولان گردید و در ارتقای کیفیت زندگی آنان تأثیرات بسزایی داشت. اگر چه معلولان در جامعه‌ی امروزی دچار مشکلات و سختی‌های فراوانی هستند ولی تا پیش از این در وضعیت مناسبی به سر نمی‌بردند. حال و روز امروزشان به هیچ وجه با گذشته قابل قیاس نیست. در ایران باستان معلولان باری اضافه به حساب آمده و ایرانیان باستان آن‌ها را متعلق به جهان اهریمنی و تاریکی می‌دانستند. در دوران اسلامی نیز اگر خانواده‌ای که دارای عضوی معلول بوده، توان مالی کافی برای نگهداری از او را دارا نبود، فرد معلول با تکدی‌گری روزگار می‌گذرانده یا محکوم به مرگ بوده است و از سوی هیچ نهاد یا سازمان خاصی حمایت نمی‌شده است.

آشنایی ایرانیان با فرهنگ اروپایی در دوران قاجار که در اثر سفر شاهان قاجار به فرنگ، اعزام دانشجویان ایرانی به اروپا برای تحصیل و حضور سفرا و برخی افراد غربی در دربار قاجاریه و برخی شهرهای ایران صورت پذیرفت، سبب انتقال بسیاری از مظاهر تمدن غرب به ایران گردید. ناصرالدین شاه نخستین شاه قاجاری بود که از محل نگهداری نابینایان و ناشنوایان در فرانسه و آلمان بازدید کرد و طبق گفته‌ی خودش در روزنامه‌ی خاطرات سفر دوم به فرنگ، از وضعیت معلولان، باسواد بودنشان و ارتباط با آن‌ها از طریق زبان اشاره و خط بریل متعجب شده بود. امین‌الدوله نیز که همراه شاه به فرنگ رفته بود، شرح مفصلی از بازدیدی که از یک تیمارستان در لندن داشته، آورده است اما مهم‌تر از شاه و امین‌الدوله، حضور امیرکبیر در روسیه در ایام جوانی‌اش بود که او هم از نزدیک مدارس ویژه‌ی معلولان را مشاهده کرد و از اقدامات و طرح‌های روس‌ها در زمینه‌ی بهبود زندگی معلولان آگاه گشت. نکته‌ی جالب توجه دیگر اینکه امیرکبیر درست زمانی در امپراتوری عثمانی حضور یافت که عثمانی اوج عصر “تنظیمات” را پشت سر می‌گذاشت. امیرکبیر همچنین با طراح اصلی این تنظیمات یعنی مصطفی رشید پاشا دیدار کرد و از اصلاحاتی که مربوط به زندگی معلولان در عثمانی بود، آگاهی یافت. همچنین در کتاب دو جلدی “جهان‌نمای جدید” که تحت نظارت او ترجمه شد، اطلاعاتی در مورد سازمان‌ها و نهادهای دولتی و مردمی که (در آن زمان) به حمایت از معلولان می‌پرداختند، آورده شده بود.

همه‌ی این‌ها باعث گردید در زمان صدارتش اصلاحاتی را که به صورت مستقیم یا غیر مستقیم به معلولان مرتبط می‌شد، انجام دهد.ایجاد دارالفنون و اولین مریض‌خانه‌ی دولتی در ایران سبب رشد دانش پزشکی مدرن در ایران گردید. امیرکبیر همچنین دارالعجزه‌ها را (در تهران، مشهد، اصفهان، تبریز و شیراز) بوجود آورد که در حکم یک خیریه عمل می‌کرد و هزینه‌هایش علاوه بر کمک دولت، از کمک‌های نقدی خیرین تأمین می‌شد. این دارالعجزه‌ها محل نگهداری معلولان بی‌بضاعت به شمار می‌رفت. دارالمجانینی هم در تهران ساخته شد که تحت نظارت بلدیه، به نگهداری معلولان ذهنی می‌پرداخت. همچنین رسیدگی به وضعیت خیابان‌ها و پیاده‌روها که در این دوران انجام شد اسباب سهولت رفت و آمد معلولان را فراهم کرد. مبارزه‌ی امیرکبیر با بیماری آبله که تحت عنوان “مایه کوبی آبله” صورت گرفت، از آنجایی که مانع کور شدن افراد زیادی از جامعه گردید، در کم شدن تعداد معلولان در ایران موثر افتاد. البته باید در نظر داشت اگر چه این اصلاحات بستر مناسبی برای اصلاحات دوران پهلوی ایجاد نمود ولی به سبب درک پایین مردم جامعه، وجود نداشتن زیرساخت‌های لازم برای اجرایی شدن این اصلاحات و آشفتگی‌های اقتصادی و سیاسی در ایران به نحوی هیچکدام از این اصلاحات به ثمر ننشست.

در دوران پهلوی با بهبود نسبی وضعیت بهداشت و پیشرفت صنعتی کشور، همچنین شکل‌گیری “انقلاب سفید”، معلولان وضعیت بهتری نسبت به گذشته داشتند ولی این وضعیت قابل قبول نبود و خصوصاً در شهرستان‌ها و روستاهای کشور معلولان شرایط مطلوبی نداشتند و عزمی جدی برای بوجود آمدن سازمان‌های حمایتی که به طور ویژه در راستای حمایت از حقوق معلولان فعایت کنند، وجود نداشت.

در سال ۱۳۴۷ قانونی مورد تصویب و تایید مسئولین قانونگذاری وقت قرار گرفت که طبق آن دولت مکلف شد جهت تجدید فعالیت، حرفه‌آموزی و تقویت روحی کسانی که به علت نقص عضو و یا از دست دادن بخشی از توانایی خود قادر به انجام کار نیستند، انجمنی به نام “انجمن توان‌بخشی” (با هدف فراهم آوردن امکانات لازم جهت درمان، تجدید فعالیت و آموزش حرف و مشاغل مناسب برای معلولان و هماهنگ ساختن کلیه فعالیت‌هایی که در جهت تأمین رفاه و اشتغال معلولان انجام می‌گیرد) وابسته به وزارت کار و امور اجتماعی ایجاد نماید. پس از تشکیل وزارت رفاه اجتماعی، انجمن توان‌بخشی از وزارت کار و امور اجتماعی جدا شد و زیر نظر وزارتخانه مذکور و بر مبنای اساسنامه تصویبی خود فعالیت می‌نمود تا این که در سال ۱۳۵۵، با انحلال وزارت رفاه اجتماعی، انجمن توان‌بخشی زیر نظر وزارت بهداری، بهزیستی قرار گرفت و تا اوایل سال ۱۳۵۸ زیر نظر وزارتخانه مذکور به وظایف محوله اقدام می‌نمود. در اوایل سال ۱۳۵۸، با تشکیل سازمان بهزیستی کشور، انجمن توانبخشی از وزارت بهداری جدا و در سازمان بهزیستی کشور ادغام گردید تا به صورت یک حوزه معاونت توان‌بخشی در سازمان مزبور به فعالیت خود ادامه دهد.

بعد از انقلاب ۵۷

بعد از انقلاب سال ۱۳۵۷ سازمان بهزیستی و بنیاد شهید و ایثارگران دو نهاد اصلی حمایت کننده از معلولان به شمار می‌روند. سازمان بهزیستی کشور از مهم‌ترین نهادهای حمایتی دولتی برای سامان‌دهی به امور معلولان جامعه است. شورای انقلاب و دولت موقت مهندس بازرگان با ادغام چند نهاد حمایتی موجود در سال ۵۸ و ۱۳۵۹، سازمان بهزیستی را (که از ادغام ۱۶ سازمان، نهاد، مؤسسه و انجمن تشکیل شد) ایجاد کردند. پیشنهاد دهنده اصلی دکتر محمدعلی فیاض‌بخش بود که در جریان هفت تیر و در انفجار حزب جمهوری ترور شد. این سازمان از ابتدا مخالفانی داشت. دلایل مخالفان عمدتاً در چند نکته است: ۱ـ این سازمان با کپی‌برداری از کشورهای سوسیالیستی شکل گرفته و هدفش افزایش اقتدار و اختیارات دولت در همه شئون جامعه است. ۲ـ این سازمان مجموعه‌ای ناهماهنگ با مأموریت‌های متنوع و گسترده است که تجمیع آنها در یک سازمان کار دشواری است. ۳ـ سپردن معلولان به این سازمان موجب مغفول ماندن آنان می‌شود چون دیگر بخش‌های سازمان جذابیت دارد و با پرداختن به بخش‌های جذاب، از معلولان به عنوان قشر فقیر، غفلت می‌شود. ۴ـ برای امور اساسی و زیربنایی معلولان مثل فرهنگ‌سازی، طرح و برنامه و مدیریت خاصی در سازمان پیش‌بینی نشده است.

اما کسانی هم همواره از سازمان بهزیستی و عملکرد آن دفاع کرده‌اند. بالاخره ارزیابی، بررسی و داوری درباره عملکرد این سازمان در عرصه معلولان نیاز به زمانی واسع و اطلاعات کامل دارد. اما خدمات بهزیستی در تمامی شهرها و حتی روستاهای ایران قابل قبول بوده است. اهداف این سازمان اینگونه تعیین گردیده است: حمایت خانواده‌های بی‌سرپرست و نیازمند، ارائه خدمات مختلف به کودکان، تدارک امکانات پیشگیری و درمانی و توانبخشی حرفه‌ای و اجتماعی معلولان جسمی و روانی، تجدید تربیت منحرفین اجتماعی، حمایت و نگهداری از کودکان و اطفال بی‌سرپرست و معلولان غیرقابل توانبخشی و سالمندان نیازمند و آموزش نیروی انسانی مورد نیاز برای خدمات بهزیستی و توانبخشی.

بنیاد شهید و امور ایثارگران از نهادهای انقلاب اسلامی است که بنیان اولیه آن بر اساس فرمان آیت الله خمینی خطاب به شورای انقلاب و دولت موقت در ۲۲ اسفند ۱۳۵۸ به منظور رسیدگی به وضعیت خانواده‌های شهدا و همچنین رسیدگی به امور معلولان و آسیب‌دیدگان انقلاب اسلامی تشکیل شد. بنیاد شهید در ابتدای تأسیس یکی از ارگان‌ها و سازمان‌های وابسته به دولت بود که به‌عنوان یک نهاد انقلابی به انجام وظایف خود می‌پرداخت اما در خرداد ۱۳۵۹ با تصویب شورای انقلاب به سازمان بهزیستی ملحق شد و پس از چندی با تصویب مجلس شورای اسلامی در دی ماه ۱۳۵۹ از آن سازمان جدا شده و به صورت نهادی وابسته به نخست‌وزیری درآمد که سرپرستی آن با پیشنهاد نخست‌وزیر و تأیید رهبری تعیین می‌شد. در طول جنگ تحمیلی رسیدگی به امور جانبازان و ایثارگران بخش مهمی از فعالیت‌های بنیاد را شکل می‌داد.  با پایان یافتن جنگ در سال ۱۳۶۷ به منظور رسیدگی بهتر به امور جانبازان مسئولیت اداره امور جانبازان با دستور آیت الله خمینی بر عهده بنیاد مستضعفان قرار گرفت و نام این نهاد به بنیاد مستضعفان و جانبازان انقلاب اسلامی تغییر کرد. در سال ۱۳۶۹ همزمان با بازگشت اسرای جنگ ایران و عراق به ایران، ستاد رسیدگی به امور آزادگان تأسیس و امور مربوط به رسیدگی به خانواده‌های آنان که تا آن زمان تحت پوشش بنیاد شهید بودند به این ستاد واگذار شد. در ۲۷ خرداد ۱۳۷۷ اساسنامه بنیاد شهید انقلاب اسلامی به تصویب مجلس رسید. طبق این اساسنامه بنیاد شهید دارای شخصیت حقوقی مستقل و از نهادهای عمومی غیردولتی است که تحت‌نظر رئیس‌جمهور و نظارت رهبر جمهوری اسلامی قرار دارد. در سال ۱۳۸۱، سازمان جانبازان، ستاد امور آزادگان و بنیاد شهید در ساختاری یکپارچه در بدنه دولت به تصویب رسید و به این ترتیب سازمان بنیاد شهید و امور ایثارگران شکل گرفت. امروزه علاوه بر فعالیت دو نهاد ذکر شده، سازمان‌های حمایتی و خیریه‌های متعددی که با هزینه‌ی خیرین فعالیت می‌کنند به حمایت از معلولان می‌پردازند ولی با وجود این، این قشر آسیب‌پذیر جامعه دچار مشکلات متعددی هستند که حل آن‌ها نیازمند یک اراده‌ی همگانی است.

Ad placeholder