ساعت ۹:۳۰ شب از کوچه پس کوچههای روبهروی مجتمع خرید تیراژه داشت به سمت خودرویش میرفت که یک نفر لباسشخصی از پشت به او حمله کرد. علیرضا شفیعیخواه ابتدا گمان برده بود که دزد است، دستهایش را از پشت قلاب کرد و در همین حین نفر دوم از راه رسید و تپانچه را مسلح کرده و او را تهدید میکند. علیرضا متوجه شد که آنها نیروهای امنیتی هستند و ماموران با زدن دو دستبند علیرضا را بازداشت کردند و او را به کلانتری باغفیض منتقل کردند.
این روایت یکی از دوستان و همبندیهای سابق علیرضا شفیعیخواه، طبیعتگرد ۳۸ ساله و دانشجوی کارشناسیارشد از بازداشت او در جریان اعتراضات سراسری ۱۴۰۱ است. به گفته این دوست علیرضا شفیعیخواه که نخواست نامش فاش شود، او ۱۱ آبان ۱۴۰۱، در اوج اعتراضات سراسری ایران بهصورت خشونتآمیز بازداشت شد.
منبع آگاه زمانه میگوید علیرضا شفیعیخواه و برخی از دوستانش ظاهرا تعقیب شده بودند، زیرا آن روز او به محض اینکه از دوستاناش جدا میشود، نیروهای امنیتی او را مورد حمله قرار میدهند. بعدا نیز ۹ نفر از دوستان او بازداشت شدند و علت بازداشت آنها «انهدام باند شعارنویسی و خرابکاری غرب تهران» عنوان شده بود.
هنگام بازداشت نیروهای امنیتی جیبهای علیرضا را مورد تفتیش قرار دادند و سویچ خودرویاش را پیدا کردند، دزدگیر را که زدند متوجه شدند ماشین او کجاست. علیرضا را سوار ماشین خودش کردند و به کلانتری منتقل کردند.
دوست و همبندی سابق علیرضا میگوید نیروهای اطلاعاتی کلانتری باغ فیض تهران او را بازداشت کرده بودند. به گفته این منبع نیروهای اطلاعات کلانتری در اصل ضابط دادگستری و دادگاه هستند و کادر ناجا و فراجا نیستند.
علیرضا شفیعیخواه بعد از بازداشت و انتقال به کلانتری تا زمانی که صبح هوا روشن شده بود مورد ضرب و شتم قرار گرفت:
چشمانش را بسته بودند، معلوم نیست چند نفر سرش ریخته بودند. در مقطعی او را روی زمین خواباندند و گویا فردی که موقع بازداشت کُلت کشیده بود جفت پا روی بدن علیرضا میپرید و بیشتر شکستگیهای بدن علیرضا از جمله دندههایش به دلیل ضرب و شتمهای آن شب و پریدن آن فرد روی پشت علیرضا است. بعد از روشن شدن هوا کتک کاری تمام شد و چون نمیتوانست راه برود چهار نفری او را کشانکشان به بازداشتگاه بردند.
شرایط جسمی علیرضا شفیعیخواه به قدری وخیم بود که امکان راه رفتن نداشت و استخوان شانه راست او دچار شکستگی شد. حوالی ساعت ۹ صبح علیرضا شفیعیخواه را به پلیس امنیت-اطلاعات ناجا در خیابان شریعتی منتقل و به گروهی به نام «گروه رصد» تحویل داده شد.
به گفته منبع آگاه زمانه علیرضا شفیعیخواه یک روز کامل در پلیس امنیت ناجا مورد بازجویی قرار گرفت، در حالی که به شدت از ناحیه قفسه سینه، کتف و پای راست درد داشت، اما بازجوها میخواستند به هر قمیتی از او درباره «باند شعارنویسی غرب تهران» اعتراف بگیرند. علیرضا در تمام مدت ۱۰ روزی که بازجویی میشد چشمبند داشت و فقط هنگامی که به سرویس بهداشتی برده میشد اجازه برداشتن چشمبند را داشت.
نهایتا علیرضا شفیعیخواه که به دلیل ضرب و شتم توان درست صحبت کردن نداشت، به زندان اوین منتقل شد:
زندان اوین علیرضا را به خاطر شرایطی که داشت تحویل نگرفت، بههمین خاطر به بیمارستان امام سجاد ناجا در خیابان بهار برده شد. خودش این روزها را خوب به یاد نداشت بعدا از بقیه شنیده بود چه اتفاقی برایش افتاده، زیرا بیهوش بوده، ولی از ۱۳ تا ۱۶ آبان در بیمارستان امام سجاد بستری بود و دستاش را عمل جراحی کردند که دو پیچ اورتوپدی در دستاش کار گذاشتند.
۱۷ آبان ۱۴۰۱ علیرضا از بیمارستان امام سجاد ترخیص میشود و در حالی که همچنان وضعیت جسمانی مناسبی نداشت، مستقیم برای بازجویی برده شد.
منبع آگاه زمانه چنین میگوید:
ظاهرا بازجوییها را کِش میدادند تا حالش بهتر شود و بعد تحویل زندان اوین بدهند. در طول این بازجوییها ۳ بار دوربین آورده بودند تا از علیرضا اعتراف اجباری بگیرند. گروهی که دوربین آورده بودند با بازجوها فرق داشتند و به او گفته بودند همان پاسخهایی که به سوالات بازجوها داده را وقتی دوربین را میآورند همانها را تکرار کند. یک دوربین هندیکم، یک دوربین عکاسی و میکروفون برده بودند. ولی مقابل دوربین از علیرضا پرسیده بودند کجا میخواستی بمبگذاری کنی؟ اجبار کرده بودند که بگوید قصد داشته پناهنده شود برای همین این کارها را کرده و اینکه چقدر پول گرفته برای این کارها…
اما علیرضا شفیعیخواه با وجود توهینها، فحاشیها و فشارهایی که در سه نوبت اعتراف اجباری متحمل شده بود، تسلیم خواسته بازجوها نشد و اقرار نکرد.
در برگه «اعلام وضعیت زندانی» که به یک نسخه آن به دست زمانه رسیده است، اتهامهای علیرضا شفیعیخواه «اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت کشور»، «فعالیت تبلیغی علیه نظام» و «توهین به مقام معظم» ذکر شده است.
پرستاری از علیرضا از سوی دیگر زندانیان
نهایتا در تاریخ ۲۱ آبان ۱۴۰۱ علیرضا به زندان اوین منتقل میشود و ابتدا یک روز در قرنطیه اندرزگاه یک بود و سپس به سالن دو در اندرزگاه چهار فرستاده شد و با زندانیان دراویش گنابادی همبند بود.
منبع آگاه زمانه میگوید علیرضا وقتی وارد زندان اوین شد همچنان از اوضاع جسمی مناسبی برخوردار نبود و امکان راه رفتن نداشت، به همین دلیل دراویش زندانی حدود دو هفته از او مراقبت و پرستاری کردند. سپس به سالن ۳ منتقل شد و در آنجا مهدی محمودیان، حسین رزاق، جعفر پناهی و محمد رسولاف او را پیش خودشان بردند و مراقبت از علیرضا را به عهده گرفتند:
این زندانیان علیرضا را به حمام میبردند، پانسمان زخمهایش را عوض میکردند و کلی به او رسیدگی میکردند. چند بار هم به بیمارستان طالقانی برای پیگیریهای پزشکی اعزام شد، البته زندانیانی چون سعید مدنی و مصطفی تاجزاده بارها تحصن کردند که حال علیرضا وخیم است تا با اعزام او موفقت میشد. ولی پزشک بهداری به نام “لطیفی” هیچ کمکی نمیکرد و مدام به علیرضا و بقیه زندانیان فحاشی میکرد. کشیدن بخیههای علیرضا را کلی به تاخیر انداخت و خودش یک سرکوبگر تمام عیار بود که زندانیان را تحت فشار میگذاشت.
دوست علیرضا شفیعیخواه که مدتی را در زندان اوین به سر برده، روایت میکند یک شب که به شدت دچار تب و لرز شده بود، امیرسالار داوودی و جعفر پناهی برای او فرنی درست کردند و چون امکان نوشتن نداشت، همه درخواستهای کتبی علیرضا را محمد رسولاف که خط زیبایی داشت، انجام میداد. محمد ابوالحسنی و میلاد ارسنجانی نیز کارهای مربوط به مراقبتهای بهداشتی علیرضا را انجام میدادند.
دادگاهی همراه با فحاشی، و آزادی با «عفو»
حال جسمی علیرضا شفیعیخواه به دلیل شکنجههای دوران بازداشت همچنان وخیم بود تا اینکه نهایتا ۲۰ آذرماه او با تامین وثیقه ۶۰۰ میلیون تومانی بهصورت موقت تا زمان برگزاری دادگاه از زندان آزاد شد.
شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی مسئولیت رسیدگی به پرونده علیرضا شفیعیخواه و دیگر دوستاناش را به عهده داشت. به گفته منبع آگاه زمانه قاضی صلواتی وکیل نمیپذیرفت و ابلاغیهها را نیز بهصورت رسمی از طریق سامانه ثنا اعلام نمیکند، بلکه بهصورت تلفنی با زندانیان تماس گرفته میشود و به دادگاه احضار خواهند شد.
به گفته منبع آگاه زمانه در دادگاه نیز همان اتهامها تکرار شد اما علیرضا شفیعیخواه آنها را نپذیرفته بود:
قاضی صلواتی عصبانی شده بود و گفته پلیس ۴ هزار اسکرینشات گرفته از اینستاگرام علیرضا که فعالیت داشته است گرفته است و داد و بیدار و فحاشی کرده بود… به علیرضا گفته بود وقتی بهت ۵ سال زندان بدهم حالیات میشود و جمله آخرش هم گفته بود درد و بلای خامنهای بخورد توی سو تو و امثالت، با آمریکا در ارتباط بودی… حتی از علیرضا پرسیده بود پایت چه شده گفته بود مامورها ضرب و شتم کردهاند و صلواتی گفته بود حمدالله…
۹ نفر از دوستان علیرضا شفیعیخواه هم که بازداشت شده بودند در زندان تهرلن بزرگ (فشافویه) نگهداری میشدند.
علیرضا در انتظار صدور حکم بود که در جریان «عفو رهبری» که همزمان با چهلوچهارمین سالگرد انقلاب اسلامی اعلام شد، در تاریخ ۲۵ بهمن ۱۴۰۱ به طور کلی شامل عفو شد.
چهار دنده علیرضا شفیعیخواه که دچار شکستگی شده بود و یکی از آنها محیط بر قلب بود به مرور بهبود پیدا کرده است، اما همچنان برای تنفس و دراز و نشست مشکل دارد و دست راست او قدرت تحرک زیادی ندارد و پایاش هنوز عمل نشده است.