افغانستان تنها کشوری است که دختران‌ آن، از حق تحصیل محروم‌ و از رفتن به مدرسه منع شده‌اند . تصاحب ناگهانی کشور به دست طالبان، در اوت ۲۰۲۱، وحشت شدیدی در سراسر کشور ایجاد کرد. این هراس برای دختران و زنانی که در طول دو دهه غیبت طالبان، آزادیشان را بی‌دردسر پس گرفتند، به شدت بالا گرفت.

بر‌خلاف بازگشت این فضای دهشتناک، افرادی مانند حسین و همسرش در کابل، کماکان به مبارزه با سرکوب وحشیانه‌ و نقض حقوق زنان توسط طالبان ادامه می‌دهند.

https://www.radiozamaneh.com/755089

آخرین دوره‌ی حکومت طالبان فراموش‌نشدنی است، دوره‌ای که زنان در جامعه‌ی افغانستان، از طریق فهرست بلندبالایی از محدودیت‌ها، که با مجازات‌های وحشیانه اعمال می‌شد، نامرئی و حذف شدند. در طول آخرین دوره‌ي تاریک طالبان، زنان اجازه نداشتند بدون محرم یا برقع در مکان‌های عمومی حضور داشته باشند. صدای زنان در فضای عمومی خاموش شد و هر اثری که از وجودشان باقی مانده بود، از بافت شهری محو شد.

در آپارتاید جنسی طالبان، از سال ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱، زنان از کار کردن منع شدند و تحصیل دختران بالای ۸ سال قدغن شد. تنها یک ماه پس از بازگشت به قدرت و پیمان آغازین طالبان برای احترام به حقوق زنان، حق تحصیل برای دختران و زنان، بار دیگر سلب شد.

علی‌رغم ادعای طالبان، مبنی بر وقفه‌ی موقت در آموزش دختران، تا آماده‌شدن ”برنامه‌های درسی جدید مبتنی بر شریعت“، این گروه تروریستی، تا‌کنون چیزی جز شکستن مجدد وعده‌های گذشته، از خود نشان نداده است.

نگرانی برای آيندهای نامعلوم

یک هفته پس از تسلط طالبان بر افغانستان، حسین برای چند تن از دوستان ایرانی خود از اوضاع ناآرام افغانستان نوشت و از آن‌ها برای این‌که چه کاری باید انجام دهد، راهنمایی خواست. در آن زمان، حسین استاد یک دانشگاه خصوصی در کابل بود و مانند بسیاری دیگر، شروع به جست‌و‌جوی راه‌هایی برای فرونشاندن موج عصبانیتی کرد، که با بازگشت طالبان گسترش یافته بود.

پس از مطرح کردن و بررسی وضعیت، تصمیم گرفت مشاوره‌ی روان‌شناسی را آغاز و مهیا کند و این کار را با ارزیابی از دانش‌آموزان دخترش شروع کرد و از آنها سؤالاتی پرسید: «در روز سقوط دولت قبلی کجا بودید و چه خاطره دارید؟ در مدت یک ماه چه وضع داشتید و حالا چطور هستید؟» پس از صحبت با حدود ۱۰۰ دانش آموز، خیلی سریع معلوم شد که همه‌ی آن‌ها نگران آینده‌ی مبهم پیش روی خود هستند.

حسین به همراه گروهی از مشاوران و مربیان ایرانی، اولین ماه‌های پس از حمله‌ی طالبان را به ارائه‌ی حمایت‌های روانی و مشاوره به دانش‌آموزان دختری که با خودکشی، خشونت خانوادگی و تجاوز جنسی دست و پنجه نرم می‌کردند، گذراند. متأسفانه، کار او پس از شکست مقابل چالش‌های اقتصادی کشور، اینترنت ضعیف و هم‌چنین به دلیل مفاهیم فرهنگی و نرم‌هایی که با چنین کارهایی مشکل دارند، به پایان رسید.

شروع کار مدرسه مخفی

از دو اتاق شروع شد، که در اصل مهمان‌خانه بودند. اتاق‌ها را همان خانواده‌هایی برای حسین مهیا کردند که به او التماس می‌کردند: «بیا به دختران درس بدهید. اینها افسرده شده اند.» در آن زمان، آموزش خصوصی برگزار می‌شد، اما بسیاری از دختران محله، به دلیل مشکلات اقتصادی، نمی‌توانستند هزینه‌های آموزش خصوصی را پرداخت کنند.

این زمانی است که حسین همراه با همسرش، مدرسه‌ای برای دختران ساکن در حاشیه‌ی کابل ترتیب داد که با ۴۰ دلار امریکایی و ۲۰۰ دلار کانادایی اهدایی راه اندازی شد.

گروهی از دانش‌آموزان در مدرسه‌ی مخفی حسین برای دختران ــ عکس: زمانه
گروهی از دانش‌آموزان در مدرسه‌ی مخفی حسین برای دختران ــ عکس: زمانه

من با این پول، فرش، تخته و مارکر گرفتم. یک از همکاران ما دانشگاه که دکتر است، سوخت زمستان و بخاری آورد.  حدود ۱۰۰ دختر را از کلاس شش به بالا ثبت نام کردیم. می خواستیم اول زمستان شروع کنیم. متاسفانه طالبان آموزش دختران منع کردند.

برخلاف ممنوعیت‌های تحمیلی جدید طالبان و خطر مجازات، حسین و همسرش، با این التماس سوزناک دختران، به برنامه‌های خود ادامه دادند: «امید ما را به ناامیدی تبدیل نکنید.»

در ماه‌های اخیر، طالبان فعالان حوزه‌ی تحصیل را در سراسر کشور تحت فشار قرار داده‌ است. ۲۷ مارس، مطیع‌الله ویسا، فعال برجسته‌ی مدنی (در زمینه‌ی حق تحصیل) و بنیان‌گذار و مسئول انجمن راه قلم، با سلاح گرم و در مقابل مسجدی در کابل دستگیر شد. با وجود درخواست سازمان ملل برای آزادی او، اطلاعاتی در مورد وضعیت و محل نگهداری وی ارائه نشده است.

برای حسین و همسرش که تا امروز شش ماه است به دختران مدرسه‌ای آموزش می‌دهند، خطرهای زیادی در زیر سایه‌ی طالبان در افغانستان وجود دارد. اما حسین و همسرش، مانند مطیع الله ویسا، تحصیل را در افق کارشان هدف‌گزاری کردند.

برنامه درازمدت دارم. خودم باور دارم که می‌رسم و دیگران خنده می‌کنند. می‌خواهم در همین مکان که فعلاً تدریس می‌کنم، زمین بگیرم و ساختمان درست کنم برای یک مرکز آموزشی که روی آموزش زبان، مهارت‌های زندگی و حرفه‌ای این‌ها کار کند.

دستی که طالبان در قدرت دارند، بزرگترین نگرانی حسین نیست. با وخامت اوضاع اقتصادی کشور و مشکلات در دریافت و تامین حمایت‌های مالی، ادامه‌ دادن برنامه ملزم به توانایی پرداخت هزینه‌های مربوط است.

من برای سال جدید، حداقل هزینه که ضرورت دارم، ماهوار دو صد دالر امریکایی است. این در صورت است که من و خانم‌ام یک دالر مصرف نکنیم. مصارف رفت‌و‌آمد خود را خودمان بدهیم. چون محل زندگی ما با جای که درس می‌دهیم، یک ساعت راه ماشین است. ولی یک ماشین سوار می‌شویم، نیم‌ساعت پیاده می‌رویم که پول کمتر مصرف شود. حتی در زمستان سرد. ولی خیلی هم لذت می‌بریم.

حسین قصد دارد صدها دانش‌آموز دیگر را در، کلاس‌های زبان، سوادآموزی و ادبیات کودکان بپذیرد و به فراهم کردن کلاس‌های آنلاینی چون درس‌های زندگی، در کنار مشاوره‌های روان‌شناسیی و روان‌درمانی ادامه دهد. علاوه بر این کلاس‌ها، حسین کلاس‌های خیاطی حرفه‌ای را به‌عنوان روشی ابتکاری برای تسهیل در درآمدزایی زنان از منبعی امن برگزار می‌کند.

کلاسی مملو از دانش‌آموزان، نگاهی به داخل مدرسه‌ی دخترانه‌ی مخفی ــ عکس: زمانه
کلاسی مملو از دانش‌آموزان، نگاهی به داخل مدرسه‌ی دخترانه‌ی مخفی ــ عکس: زمانه

با ۲۰۰ دلاری که هر ماه چند حامی اهدا می‌کنند، حسین اینترنت و حقوق معلم خیاطی را می پردازد. افزون بر این ، او به صورت آنلاین، با گروهی داوطلب متشکل از مربیان، روان‌شناسان و معلمان آموزش‌دیده هم‌کاری می‌کند.

نگرش برای آیندهای بهتر

حسین علاوه بر برنامه‌ی درسی متمرکز بر سوادآموزی و زبان، مشاوره‌درمانی و مشاوره‌ی روان‌شناسی را در اولویت قرار می‌دهد و هم‌چنین درس‌هایی چون ذهنیت و دانش رشد فردی را با آن‌ها ادغام می‌کند.

اکثر دخترانی که در کلاس‌ها شرکت می‌کنند، به دلیل تجربه‌ی زیسته خود به عنوان زن در افغانستان و سایر اتفاقات فجیعی مانند بمب‌گذاری مدرسه در مه ۲۰۲۱ در منطقه‌ی سیدالشهدای کابل، با چالش‌های روانی پیچیده‌ای روبه‌رو هستند.

ویدئویی از مدرسه مخفی دخترانه

حسین اساس ذهنیت را در حرکت رو به جلو تعریف می‌کند: «من بر این باورم که تغییرات فردی مقدم بر تغییرات اجتماعی است. منظورم از تغییرات فردی، تغییرات باورها، احساسات و خواست‌هاست.»

در مقایسه‌ی تجربه‌ی تدریس خودش در شرق کابل با غرب کابل، حسین توضیح می‌دهد که چگونه نگرش‌های متفاوت بر طرز فکر مردم در مورد دختران و زنان تأثیر می‌گذارد. ارتباط بین معلم مردی مانند حسین و دانش آموزان دخترش در غرب کابل عادی است، اما برعکس، در شرق کابل این ارتباط را ناپسند می‌دانند.

در شرق کابل من در داخل دانشگاه نمی‌توانستم با دانش‌آموزان خود صحبت کنم، در صورتی‌که در غرب کابل می‌توانم بسیار راحت با دختران صحبت کنم. حتی خانه‌های‌شان می‌رویم. آنها خانه ما می‌آیند. در غرب کابل والدین دختران و شب و روز زحمت می‌کشند که تا دختران‌شان درس بخوانند ولی در شرق کابل برای اینکه درس نخوانند، مدرسه‌شان را منفجر می‌کنند.

او سمیناری را به خاطر می‌آورد که در اوایل سال ۲۰۲۲ برای اساتید دانشگاه‌های خصوصی برگزار شد و در آن گروهی از مالاوی‌ها، شیوخ و بزرگان درباره‌ی تفاوت بین «دانش دنیوی» که آن را با «دانش غربی» برابر می‌دانند، با «دانش دینی» بحث می‌کردند. آن‌ها دانش غربی مانند حقوق، روزنامه‌نگاری و اقتصاد را در مقابل دانش دینی مانند طب، احادیث و مکتب تدریس می‌دانند. در این نشست سخنرانان حاضر، که در میان آن‌ها تعدادی از اعضای طالبان نیز حضور داشتند، اظهار داشتند که زنان نباید علم دنیوی بیاموزند.

وقتی از حسین پرسیده شد که چرا دختران تحصیل‌کرده برای طالبان چنین تهدیدی به شمار می روند، توضیح داد که از نظر طالبان، زنان منبع شرارت هستند و به عنوان دارایی مردان تلقی می‌شوند.

منع دختران و زنان از حقوق اولیه‌ی انسانی مانند حق تحصیل، آسیب‌های خاصی به ذهنیت دختران و زنان وارد می‌کند، چیزی که حسین قصد دارد آن را ترمیم و از آن جلوگیری کند.

دختران دانش‌آموز داخل یکی از کلاس‌های مدرسه‌ی مخفی دخترانه   ــ عکس: زمانه
دختران دانش‌آموز داخل یکی از کلاس‌های مدرسه‌ی مخفی دخترانه ــ عکس: زمانه

Ad placeholder

او از طریق فیلم‌ها و کتاب‌هایی که با دانش‌آموزانش به اشتراک می‌گذارد، دختران را تشویق می‌کند تا درباره‌ی دنیایی که در آن زندگی می‌کنند به روشنی و با روحیه‌ی انتقادی و پرسش‌گری فکر کنند. او با بازگویی تجربه‌های دوران کودکی‌اش از فقر و کشمکش در مناطق محروم افغانستان، به تشابهات مشکاتش با دانش‌اموزان اشاره می‌کند و این‌که خود را از جهات زیادی در دانش‌آموزانش می‌بیند. و قدردان نگرش خود برای رسیدن به این‌جاست.

من مطالعات روان‌شناسی، کتاب‌های هنر زندگی، فلسفه و رمان خواندم. البته کم. کارگاه‌های زیادی را به صورت آنلاین شرکت کردم. اهل فیلم هستم. ولی کتاب‌هایی که خیلی الهام‌بخش بود، کتاب “انسان در جستجوی معنی” ویکتور فرانکل، “نیروی حال” اکهارت تله، “قدرت بی‌قدرتان” واتسلاف هاول، “بخاری من ایل من” محمد بهمن‌بیگی و آثار مصطفی ملکیان بودند. فیلم‌هایی‌ که خیلی روی‌ام تاثیر گذاشت، “فهرست شیندلر”، “رستگاری در شاوشنگ”، “پدرخوانده” و “باشگاه مشت‌زنی بودند که این آخری کتابش را هم به دست آوردم.

هنگامی که از انگیزه‌ی خود برای انجام این کار پرمخاطره می‌گوید، اولین پاسخ او «کاهش رنج انسان» و دومین پاسخش «نوشتن» است:

«انگیزه دیگرم، نوشتن است. من می‌خواهم آنچه بر ما می‌گذرد، ثبت کنم و بگویم که دنیا با ما چه کرد؛ چطور ما را در تحویل تروریست‌ها کرد؛ آمدن تروریست‌هایی به نام طالب چه تاثیرات روانی، اقتصادی و فرهنگی روی مردم گذاشته است. من می‌خواهم بنویسم و یک سند به یادگار بگذارم که فردا طالبان نگوید که در این زمان همه چیز خوب و آرام بود…»

حسین مدرسه‌ی مخفی دختران را به همراه همسرش و فردی که قبل از تسلط طالبان آرایش‌گری می‌کرد، اداره می‌کند اما او حامی اصلی این پروژه را رویایی می داند که در سر دارد . بسیاری از دوستان و اطرافیان و حتی خانواده‌ی او با کاری که می‌کند مخالف هستند، چراکه آن را «اقدامی بر خلاف میل طالبان» می‌دانند.

دادن فرصت تحصیل به دختران، در رأس اولویت‌های حسین و همسرش است: «این به زندگی ما معنا می‌بخشد و عشق را وارد زندگی ما می‌کند.»

این مقاله به انگلیسی

Ad placeholder