همین چند سال پیش عملاً نمی‌شد تصور کرد که عربستان سعودی، شریک استراتژیک و قدیمی ایالات متحده، به سازمانی اقتصادی و امنیتی بپیوندد که چین و روسیه رهبری‌اش می‌کنند. با وجود این، ماه پیش عربستان تفاهم‌نامه‌ای را پذیرفت که بر اساس آن به «شریک گفت‌و‌گو» در سازمان همکاری شانگهای بدل شد. این نخستین گام به سوی عضویت است.

بنیان‌های سازمان همکاری‌ شانگهای در ۱۹۸۰ ریخته شد، وقتی شوروی و چین تلاش می‌کردند تنش‌ها در مرز مشترک‌شان را مدیریت کنند. پس از فروپاشی شوروی، دو عضو به پنج عضو بدل شد: جمهوری خلق چین، فدراسیون روسیه، قزاقستان، قرقیزستان و تاجیکستان. گروه به اصطلاح «شانگهای ۵» در ۲۰۰۱ توافق کردند که باید همکاری‌های منطقه‌ای را ورای تعیین مرز و صلح‌آمیز کردن مرزها تعمیق دهند و بدین ترتیب، سازمان همکاری شانگهای زاده شد.

امروز این سازمان شامل شانگهای ۵، به علاوه هند، پاکستان و ازبکستان می‌شود. ایران قرار است امسال به عنوان عضو بپیوندد. سازمان همکاری شانگهای همچنین ۹ شریک گفت‌و‌گو دارد: ارمنستان، آذربایجان، کامبوج، مصر، نپال، قطر، سری لانکا، ترکیه، و حالا عربستان سعودی. پنج کشور دیگر نیز در حال بدل شدن به شریک گفت‌و‌گو هستند. سه کشور دیگر، افغانستان و بلاروس و مغولستان، به عنوان عضو ناظر در سازمان هستند.

درباره نویسنده:

دجومارت اوتوربایف از مارس ۲۰۱۴ تا مه ۲۰۱۵ نخست‌وزیر پیشین قرقیزستان بود. او در سال جاری میلادی کتاب «احیای اقتصادی آسیای میانه در سایه بازی بزرگ جدید» را با انتشارات روتلج به چاپ رساند.

درحالی‌که سازمان همکاری شانگهای یک سازمان نظامی مثلاً قابل مقایسه با ناتو نیست، اما یک اتحادیه اقتصادی صرف هم نیست. در منشور سازمان آمده که همکاری امنیتی یکی از هدف‌های مرکزی آن است و اعضا به طور منظم مانور‌های نظامی و ضدتروریستی مشترک برگزار می‌کنند. برای مثال، «مانور ضدتروریستی» مشترکی برای اوت سال جاری در استان چلیابینسک روسیه ترتیب داده شده است.

حرکت عربستان سعودی در پیوستن به سازمان همکاری شانگهای پیروزی‌ای برای چین بود که در این سال‌ها تلاش داشته نفوذ ژئوپولیتیکش را افزایش دهد و نظم بین‌المللی را که آمریکا در رأس آن است، به چالش بکشد. قسمت دیپلماتیک این تلاش پراهمیت بوده است. برای مثال، سه هفته قبل از آنکه عربستان سعودی تفاهم‌نامه سازمان همکاری شانگهای را بپذیرد، توافق برای بازگرداندن روابط دیپلماتیک با ایران به میانجیگری چین را پذیرفت. نباید تعجب کرد اگر چین به زودی به فکر میانجیگری راه‌حلی برای نزاع اسرائیل ــ فلسطین بیفتد.

اما این قدرت اقتصادی چین است که این دستاوردهای دیپلماتیک را ممکن می‌کند. تصادفی نبود که ۲۷ مارس ــ دو روز پیش از آنکه سعودی‌ها تفاهم‌نامه سازمان همکاری شانگهای را امضا کنند ــ شرکت ملی نفت عربستان (آرامکو) اعلام کرد ۱۰ درصد سهام شرکت پتروشیمی رونگ‌شنگ چین را در توافقی به ارزش ۳,۶ میلیارد دلار خریده است. آرامکوی سعودی که پیش از این هم میزان صادرات نفت خام‌اش به چین چهار برابر میزان صادرات آن به آمریکا بود، حالا توافق کرده که روزانه ۶۹۰ هزار بشکه نفت خام به پالایشگاه‌های چین بدهد.

به نظر می‌رسد عربستان سعودی دارد وفاداری‌اش را به بهترین خریدار می‌فروشد. پادشاهی سعودی علاوه بر سازمان شانگهای، رسماً تقاضا کرده که به گروه دیگری تحت رهبری چین بپیوندد: بریکس که شامل برزیل، روسیه، هند و آفریقای جنوبی می‌شود.

گروه بریکس را سال ۲۰۰۱ گلدمن ساکس به عنوان یک گروه دارایی‌ (asset class) آفرید اما این گروه به زودی هویت مستقل خودش را پیدا کرد. بریکس در سال ۲۰۰۶ به عنوان یک معاهده تجاری سر بر آورد و در تلاش بوده تا خود را بدیل ژئوپولیتیک گروه ۷ (G7) نشان دهد و حتی در حال مذاکره برای ارائه یک ارز واحد است که بتواند بدیلی در برابر دلار آمریکا باشد.

از آنجا که چین ۷۲ درصد کل تولید ناخالص داخلی (جی دی پی) بریکس را تشکیل می‌دهد، این گروه احتمالا پس از گسترش بیشتر می‌تواند تصمیم بگیرد که پرداخت‌های تجاری را به رنمینبی بپردازد. اما اگر این اتفاق اکنون رخ ندهد، چین شاید تصمیم بگیرد که خریدهای هیدروکربنی‌اش از عربستان سعودی را به رنمینبی بپردازد ــ یعنی همان کاری که با روسیه دارد می‌کند. چون چین ۱۵ درصد کل تقاضای جهانی نفت را دارد و ۱۰ درصد تجارت نفت جهان را، دیگر کشورهای تولیدکننده نفت هم شاید به سمت توافق‌های مشابه بروند.

به نظر می‌رسد عربستان سعودی دارد وفاداری‌اش را به بهترین خریدار می‌فروشد. پادشاهی سعودی علاوه بر سازمان شانگهای، رسماً تقاضا کرده که به گروه دیگری تحت رهبری چین بپیوندد: بریکس که شامل برزیل، روسیه، هند و آفریقای جنوبی می‌شود.

قطعاً چین نمی‌تواند به این زودی‌ها ایالات متحده را از خاورمیانه بیرون براند. یک دلیلش این است که ایالات متحده کماکان شریک امنیتی رده اول بسیاری از کشورهای حوزه خلیج فارس به حساب می‌آید. عربستان هنوز میزبان پایگاه‌های نظامی ایالات متحده است و دو کشور ماه گذشته نخستین مانور ضدپهپادی مشترک‌شان را در یک مرکز آزمایش نظامی جدید در ریاض به پایان رساندند. در همان هفته، دو هواپیمایی عربستان سعودی اعلام کردند که ۷۸ هواپیما از بوئینگ، شرکت آمریکایی، خواهند خرید و برای خرید ۴۳ هواپیمای دیگر هم تلاش خواهند کرد.

در هر صورت، ردپای هرچه برجسته‌تر چین در خاورمیانه ایالات متحده را نگران کرده است. در حالی که مقام‌های ایالات متحده دلالت‌های اقدام سعودی برای پیوستن به سازمان همکاری شانگهای را کم‌اهمیت توصیف کرده و گفته است که از خیلی وقت پیش چنین اتفاقی قرار بوده بیفتد، نسبت به اتخاذ فناوری جی ۵ هواوی در خاورمیانه ابراز نگرانی کرده‌ و از امارات متحده عربی خواسته تا آنچه را خود «تأسیسات امنیتی» چین می‌خواند، تعطیل کند. ایالات متحده هشدار می‌دهد که همکاری با چین شاید به روابط کشورها با ایالات متحده آسیب بزند.

از دیدگاه عربستان، این ایالات متحده است که به روابط دوجانبه ضربه زده است. جو بایدن، رئیس‌جمهوری ایالات متحده، طی کارزارهای انتخاباتی ۲۰۲۰ تهدید کرد که پادشاهی سعودی را به خاطر قتل جمال خاشقجی، روزنامه‌نگار سعودی، به کشوری «مطرود» بدل خواهد کرد. هرچند بایدن نسبت به آن زمان زبان نرم‌تری اتخاذ کرده است، چندین محدودیت‌ اساسی ــ مثلاً بر سر فروش سلاح ــ باقی مانده‌اند.

به‌علاوه، سناتورهای آمریکایی کریس مورفی و مایک لی اخیراً «قطعنامه‌ای فوری» را طرح کرده‌اند که از وزارت خارجه ایالات متحده می‌خواهد کارنامه عربستان سعودی در زمینه حقوق بشر داخلی و نیز جنگ یمن را بررسی کند. بر اساس این قطعنامه، اگر گزارش یادشده ظرف ۳۰ روز تحویل داده نشود، تمام کمک‌های امنیتی به عربستان قطع خواهد شد.

بنابراین چرخش عربستان به سمت چین بازتاب نارضایتی‌اش از سیاست ایالات متحده است. هرچند این نخستین باری نیست که سعودی‌ها چنین رویکردی را در چانه‌زنی سیاسی به کار می‌برند، عادت آشنا به معنای عادت بی‌خطر نیست. تقویت تلاش‌های چین برای محصورکردن کشورهای خاورمیانه در بلوک‌های اقتصادی و سیاسی می‌تواند پیامدهای استراتژیک بسیار پربسامدی داشته باشد.

Ad placeholder

منبع: پراژکت سندیکت

Ad placeholder

Ad placeholder