سال نو شده و جمهوری اسلامی با لشکری از زنان روبهروست که با گذشتن از دریای خون، قصد بازگشتن به روز ۲۵ شهریور ۱۴۰۱ را ندارند. کارگزاران سرگردانند، نگرانند، شیشه ویترین نمایش ۴۴ سالهشان ترک خورده و ممکن است فرو بریزد. خامنهای برای آرام کردن این التهاب چه برنامهای دارد؟
«توطئههایی بوده، توطئههایی خواهد بود»
در اغتشاشات پاییز گذشته، اینها مساله زن را بهانه کردند، هیاهو راه انداختند؛ پشت قضیّه هم دستگاههای جاسوسی دشمنها بودند، [یعنی] دولتهای غربی؛ آن کشورهایی که خودشان در مساله زن بهشدّت متّهمند. اخیراً اعلام کردند در فلان کشور اروپایی پلیس گفته که زنها، شبها تنها به خیابان نروند، با مرد بروند! یعنی برای زن امنیّت وجود ندارد. در بعضی از مراکز و اردوهایی که زن و مرد آنجا هستند، زنها نیمهشب برای دستشویی جرات نمیکنند بروند. در نیروهای نظامیشان یک جور، در کوچه و بازارشان یک جور. آنوقت در قضیّه زن، اینها به جمهوری اسلامی که برترین شأن را برای زن قائل است ایراد میگیرند و خط و نشان میکشند و حرف میزنند! در کشور اروپایی، زن مسلمان چادری را در دادگاه، جلوی چشم پلیس و جلوی چشم دادگاه کشتند! جلوی چشم اینها. زن را ضربه زده بودند، شکایت کرده بود به دادگاه، دادگاه تشکیل شد، در خود دادگاه، همان ضارب قبلی آمد زد و زن از دنیا رفت و شهید شد! اینها با زن اینجوری رفتار میکنند. یک عدّهای هم در داخل فریب [خوردند] ــ به نظر بنده اغلب فریب خوردند ــ به تبعِ دشمنِ خارجی و افرادِ خائنِ خارجنشین که آنها تحریک میکردند، شعار آزادی زن را دادند. اینجا هم هوچیگری کردند؛ مثل خیلی از موارد دیگر، به جای استدلال منطقی و حرف صحیح و متین که بشود گوش داد، بشود جواب داد، بشود حرف زد، هوچیگری کردند.
هفت ماه پس از شروع جنبش زن، زندگی، آزادی، علی خامنهای سرانجام خودش را آماده کرد تا در روز ۱۵ فروردین یک جمعبندی از آنچه در ایران گذشته، در قالب یک دستور کار و برنامه پیش رو ارائه دهد. حاصل جمعبندی او، استفاده از همان روشهای نخنمایی است که او با استفاده از آنها تمام مسایل کشور تحت رهبری خود را سادهسازی میکند و در قالب بستههای آماده به خورد مخاطبانش میدهد.
او در سخنرانی ۱۴ دی خود با جمعی از زنان که «فرهیخته و فعال در عرصههای فرهنگی، اجتماعی و علمی» خوانده شدند هم همین روش را به کار برده بود. بر این اساس خامنهای بحث درباره جنبش جاری در کشور را حتی همین امروز در قالب نافرمانیهای مدنی و مبارزات روزمره شهروندان به ویژه زنان زنده است، در یک عبارت خلاصه میکند: توطئه دشمن.
در تحلیلهای از پیش مشخص او هیچ موضوعی خارج از نقشه دشمنان وجود ندارد، شهروندان مطالبهای ندارند مگر وقتی فریب دشمنان را خورده باشند و عاملیتی در آنها – به ویژه زنان- نیست مگر اینکه سرویسهای جاسوسی «دشمن» آنها را تحریک کرده باشد. این حجم از ابزارانگاری شهروندان تنها بخشی از پروپگاندای حکومت تمامیتخواه شیعی است که در مدینه فاضله تخیلی آن، نقص، کمبود، اعتراض و نیازی وجود ندارد و همه چیز از عامل خارجی نشات میگیرد. روی دیگر این تصویر، وارونه نشان دادن جهان خارج از این مدینه فاضله است: هرچه اینجا کامل و بدون نقض است، آنجا معیوب و دچار اختلال است. زن، در جهان بیرون از جمهوری اسلامی قربانی دشمن است. امنیت ندارد و هرآنچه را که شهروند زن ایرانی مطالبه میکند، او ندارد.
اما خامنهای در این بند از سخنانش یک عبارت درست دارد: «مساله زن». اینکه او نهایتا مجبور شده زن را به عنوان مسالهای در حکومتش بپذیرد، نشانهای از ناچاری او در طرح موضوعی است که این روزها مهم ترین مساله اجتماعی و فرهنگی جامعه ایران است. جمهوری اسلامی با «مساله زن» دست و پنجه نرم میکند: زنانی که نه تنها شش ماه حضور خیابانی و اعتراضی داشتند که اکنون بیش از هر زمانی دیگری در تاریخ جمهوری اسلامی به چالش روزمره حکومت تبدیل شدهاند: آنها میخندند، میرقصند، آواز میخوانند و موهایشان را نمیپوشانند. این اضطراب که به جان خامنهای افتاده و تلاش میکند آن را به جهان بیرون فرافکنی کند، یک اضطراب جمعی در نهاد روحانیت و اصولگرایان حامی آنهاست. این است که در تمام دو هفته تعطیلات نوروزی در ایران، روحانیون مضطرب و کارگزاران و عواملشان یک روز هم از مطرح کردن آن دست نکشیدند و آشکارا نگرانیشان را از مساله زن به زبان تهدید بیان کردند. تقریبا تمام ائمه جمعه که منصوبان خامنهای هستند با عبارات تند درباره بیحجابی ابراز نگرانی کردند، وزارتخانههای کشور و آموزش و پرورش درباره موضوع بیانیه صادر کردند، رییس مجلس موضوع را یکی از مهمترین مسایل کشور دانست و اعلام کرد وارد آن میشود و نمایندگان مجلس هم درباره تصویب لوایح سختگیرانه و ناقض حقوق شهروندی به مردم وعدهها دادند.
مسأله زن
خب، مساله خانمها که فقط پوشش نیست؛ زن مساله تحصیل دارد، مساله اشتغال دارد، مساله ازدواج دارد، مساله فعّالیّت سیاسی دارد، مساله حضور در مسائل اجتماعی دارد، مساله حضور در مدیریّتهای بالای دولتی دارد؛ اینها همه مسائل زن است. در کدام [یک] از اینها در کشور آزادی وجود ندارد؟ جمهوری اسلامی در کدام یک از این موارد در کار زنها دخالت کرده و جلوی آزادیشان را گرفته؟ اینهمه دختر محصّل، اینهمه دختر دانشجو، اینهمه زنِ دارای مشاغل بالای دولتی، اینهمه خانمهای تشکیلدهنده اجتماعات بزرگ، این حضور فعّال زنها در اجتماعات مؤثّر دوران مبارزات، قبل از پیروزی انقلاب، بعد از پیروزی انقلاب، در جنگ، در پشت جبهه، تا امروز در تظاهرات، در راهپیماییها، در بیستودوّم بهمن، در روز قدس؛ زن در کجای دنیا اینهمه فعّالیّت انجام میدهد که زنان ایرانی و بانوان ایرانی با افتخار و سربلندی دارند انجام میدهند؟
استراتژی دیگر خامنهای در برخورد با مساله زن پس از نسبت دادن آن به «خارج»، پررنگ کردن ابعاد دیگر مساله زن است. او برای اینکه مساله پوشش را به عنوان پایهایترین و نمادینترین حق زن کماهمیت جلوه دهد، مدعی شده که مساله پوشش در مقایسه با سایر مسایل چندان مهم نیست و اینجا ادعاهای بزرگتری را مطرح کرده که هر کدام به تنهایی موضوع مقالات و تحلیلهای متعددی است. رهبر جمهوری اسلامی مدعیست که زنان در جمهوری اسلامی در تحصیل، اشتغال، ازدواح و فعالیت سیاسی و مدیریت کلان وضعیتی غیرقابل مقایسه با «همه جای جهان» دارند. حقایق و آمارها در این زمینهها در دسترس است:
برآوردهای “پایگاه دادههای باز ایران” نشان میدهد که نسبت دختران بازمانده از تحصیل به جمعیت کل دانشآموزان، در دختران دانشآموز تا نزدیک به ۹ درصد بالا میرود و این نرخ در مقطع متوسطه دوم به بیش از ۲۵ درصد میرسد. به این معنی که به ازای هر ۱۱ دانشآموز دختر در ایران یک دختر و در مقطع متوسطه دوم به ازای هر ۴ دانشآموز یک دختر بازمانده از تحصیل وجود دارد. پیشتر خود مقامهای جمهوری اسلامی اعلام کردهاند که جمعیت دختران بازمانده از تحصیل سه تا چهار برابر پسران است. بر این اساس، میتوان فرض کرد که ۷۰ درصد جمعیت کودکان بازمانده از تحصیل را دختران تشکیل میدهند و جمعیت دختران بازمانده از تحصیل بین ۵۵۰ تا ۶۰۰ هزار نفر تخمین زده میشود که به نسبت جمعیت ۱۵ میلیون نفری دانشآموزان عدد بسیار بزرگی به نظر میرسد. به این آمار وضعیت تهدیدآمیز تحصیل دختران را میتوان افزود: حملات شیمیایی به مدارس دخترانه، ترویج و تشویق ازدواج در سنین پایین که منجر به ترک تحصیل دختران میشود.
درباره اشتغال زنان هم وضعیت بر همین منوال است: مشارکت اقتصادی زنان در ایران، بعد از یمن، عراق و الجزایر پایینترین میزان در تمام دنیاست.
میانگین جهانی مشارکت اقتصادی زنانی که در سن کار هستند حدود ۵۰ درصد است. این در حالی است که در دو فصل ابتدایی سال گذشته تنها ۱۳،۷ درصد از زنان بالای ۱۵ سال ایران مشارکت اقتصادی داشتند. براساس اطلاعات مرکز آمار، آمار اشتغال زنان از سال ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۱ رشد داشته و از ۱۲،۶درصد به ۱۳,۸درصد رسیده است. پس از آن سیر نزولی نسبت مشارکت اقتصادی زنان آغاز شده اما در سال ۱۳۹۴ دوباره نسبت مشارکت اقتصادی زنان افزایشی شده و در سال ۱۳۹۵ به ۱۴,۹درصد رسیده است. این رقم در پایان سال ۱۴۰۰ بار دیگر کاهش یافت و به ۱۳,۳درصد رسید. آخرین آمار مربوط به فعالیت اقتصادی زنان در شش ماه ابتدایی سال ۱۴۰۱ بیانگر این است که فعالیت اقتصادی زنان معادل ۱۳,۷درصد بوده است.
ازدواج از موضوعات مورد علاقه سران جمهوری اسلامی است. از ابزارهای مختلف برای ترویج آن استفاده میکنند اما در ترویج آن ناموفق بودهاند. بیثباتی اقتصادی، تحولات اجتماعی و رشد آگاهی زنان در کنار نابسامانیهای جامعه باعث شده که مشوقها و تبلیغات حکومتی نتوانند افراد را به ازدواج و حفظ آن ترغیب کنند. به همین دلیل است که با وجود این مشوقها آمار ازدواج در ایران کاهشی و آمار طلاق افزایشی است و در هر حال زنان بیشتر از این وضعیت آسیب میبینند.
طبق آماری که در سال ۱۳۹۹ توسط سازمان ثبت احوال کشور منتشر شده است، تعداد ازدواجهای ثبتشده در این سال ۵۵۶ هزار و ۷۳۱ عدد بوده است که نسبت به سال ۹۸ حدود ۴,۴ درصد رشد کرده است؛ اما تعداد طلاقهای ثبتشده در این سال هم رشد قابل توجهی داشته و با وجود تعداد ۱۸۳ هزار و ۱۹۳ عدد طلاق ثبتشده در سال ۹۹، میزان رشد طلاق در ایران حدود ۳,۶ درصد نسبت به سال ۹۸ بوده است. یعنی به ازای هر ۳ ازدواجی که در سال ۹۹ ثبتشده، یک طلاق هم به ثبت رسیده و نسبت ازدواج به طلاق در کشور سه به یک است. زنان ایرانی اگر قربانی کودکهمسری و ازدواجهای زودهنگام شوند، از عوارض جسمی و روحی این نوع ازدواجها بیشترین آسیب را میبینند، اگر به دلیل شرایط اقتصادی موفق به ازدواج در سن مناسب نشوند، دچار عوارض تجرد قطعی میشوند و اگر در آمار طلاق جا بگیرند، شرایط ناگوار زن «مطلقه» بودن را تجربه میکنند.
اما داستان مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان و کسب پستهای عالی سیاسی و مدیریتی کشور هم خود برگ دیگری از کارنامه سیاه جمهوری اسلامی در مساله زن است. تکلیف رهبری که روشن است اما از بالاترین مقام سیاسی پس از رهبر شروع کنیم. اصل ۱۱۵ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران میگوید: «رییس جمهور باید از میان رجال مذهبی و سیاسی که واجد این شرایط باشند انتخاب گردد: ایرانیالاصل، تابع ایران، مدیر و مدبر، دارای حسن سابقه و امانت و تقوی، مؤمن و معتقد به مبانی جمهوری اسلامی ایران و مذهب رسمی کشور.» بر مبنای این اصل هرگز زنی در جمهوری اسلامی امکان تبدیل شدن به «رجل» را ندارد. اینکه زنان یک کشور چقدر در عرصههای عمومی مشارکت داشته باشند، معمولاً یکی از نشانههای توسعه به شمار میآید و شاخصهای جهانی، همواره میزان حضور زنان را به عنوان یکی از عوامل پیشرفت جامعه در نظر گرفتهاند. در مدینه فاضله ایران اما خبری از این نوع توسعه نیست. بر اساس قانون ایران، زنان میتوانند نماینده مجلس شوند یا برخی پستهای مدیریتی را به عنوان مشاور، معاون و مدیرکل به عهده بگیرند، اما حضور آنان در این ردهها حداقلی است و تعداد کم و حضور محدود آنها در مشاغل بالای سیاسی که آن هم اغلب محدود به حوزههای جنسیتی میشود، نشاندهنده این موضوع است. در حال حاضر از ۲۲۹ کرسی مجلس یازدهم تنها ۱۶ نماینده زن هستند که یکی هم درگذشته است. به همین منوال است وضعیت زنان در پستهای کلان. دولت ایران وزیر زن ندارد (معاون امور زنان، زن است!)، استانداران زن نیستند، و پستهای زنان تنها به موارد معدودی از معاونتها محدود مانده است.
البته خامنهای یک چیز را درست میگوید: استفاده ابزاری از زنان در تظاهرات حکومتی صحت دارد؛ حتی در این تظاهرات میتوان بدون حجاب شرکت کرد (اتفاقی که ۲۲ بهمن سال گذشته افتاد) و زنان همیشه میتوانند با شکل و شمایل مورد پسند حکومت در نقش سیاهی لشکر ظاهر شوند و از عنوان زن انقلابی مسلمان دفاع کنند.
چانه نزنید!
در مساله پوشش، خب بله، مساله حجاب محدودیّتِ شرعی و قانونی است؛ آنجا محدودیّتِ دولتی نیست، قانونی است و شرعی است؛ کشف حجاب، حرام شرعی و حرام سیاسی است؛ هم حرام شرعی است، هم حرام سیاسی است. خیلی از کسانی که کشف حجاب میکنند نمیدانند این را؛ اگر بدانند که پشت این کاری که اینها دارند میکنند چه کسانی هستند، قطعاً نمیکنند؛ من میدانم. خیلی از اینها کسانی هستند که اهل دینند، اهل تضرّعند، اهل ماه رمضانند، اهل گریه و دعایند، [منتها] توجّه ندارند که چه کسی پشت این سیاستِ رفعِ حجاب و مبارزه با حجاب است. جاسوسهای دشمن، دستگاههای جاسوسی دشمن، دنبال این قضیّه هستند. اگر بدانند، حتماً نمیکنند. به هر حال، این مساله قطعاً حل خواهد شد. امام، در اوّلین هفتههای انقلاب، مسئله حجاب را الزاماً و قاطعاً بیان کردند؛ جزو کارهای اوایل امام راحل این بود. حالا هم حل خواهد شد انشاءالله. منتها همه توجّه داشته باشند که دشمن با نقشه و برنامه وارد این کار شده، ما هم باید با برنامه و نقشه وارد بشویم؛ کارهای بیقاعده و بدون برنامه نباید انجام بگیرد. مسئولین برنامه داشته باشند و دارند؛ انشاءالله این کار با برنامه دنبال بشود. این هم یک مساله.
و رهبر جمهوری اسلامی دوباره به اصل ماجرا برمیگردد: حجاب. در پاسخ به آن همه پیغام و پسغام، آن همه تقاضای ائمه جمعه در تریبونها، ابراز نگرانی شهروندان دلواپس از حضور زنان «لخت مادرزاد» در رستورانها و …، رهبر باید تکلیف را روشن کند. تکلیف هم روشن است: اینکه میگویید حجاب محدودیت است، بله هست، هم شرعی و هم قانونی و بحث اضافه هم ندارد. مهم نیست که به این شرع تعهد و باور نداری، ایرانی هستی یا مسافر ایران، مسلمان هستی یا مسیحی، این محدودیت، اجباری است. و البته واژه دقیقتری هم به کار میبرد: «حرام سیاسی» تا بهانهای باقی نماند. جمهوری اسلامی یک ماموریت سیاسی است و حجاب از ارکان اساسی و رسمی آن، ویترین اسلامی حکومت شیعه، که اگر زمانی سنگی این ویترین را بشکند و فرو بریزد، کل این نظام سیاسی محکوم به نابودی است.
خامنهای این استدلال را با قاطعیت بیان میکند: راهی برای مسامحه، اصلاح یا تغییر در این زمینه وجود ندارد. محلی برای چانهزنی هم وجود ندارد. راههای مذاکره شرعی و سیاسی بسته، و تکلیف روشن است. حجاب اجباری باقی خواهد ماند و البته باز تاکید میکند که زن مخالف حجاب اجباری اساسا وجود ندارد، مطالبه آزادی پوشش واقعی نیست و از درون نمیآید؛ هرچه هست تحمیل از بیرون و کار دشمنان و جاسوسان است و زن ایرانی عاملیت و قدرت تشخیص این امر را ندارد مگر اینکه قیمان مذکر در هیات رهبر مصلحت او را تشخیص دهند. خامنهای زن بیاراده مورد نظرش را با توصیفی مینوازد: دینداران اهل تضرع گولخورده و اهل گریه که «پدر مهربان» فعلا در کلامش آنها را از تنبیه آنها خودداری میکند.
آینده؟ مساله حجاب را «قطعا» حکومت حل خواهد کرد چون به گفته خامنهای تکلیفش را قبلا روشن کردهاند اما از آنجا که او در جایگاه رهبر باید چشمانداز آینده را روشن کند، کارگزارانش را به برنامه و نقشه توصیه میکند. برنامه و نقشه را همین حالا دارند تهیه میکنند: «دختران بیحجاب را به مدرسه راه نخواهیم داد، دانشجویان بیحجاب خدمات آموزشی دریافت نمیکنند، پرستاران بی حجاب را از محل کار اخراج میکنیم، اجازه سوار شدن به هواپیما و مترو و وسایل نقلیه عمومی را به زنان نمیدهیم. فروشگاهها، کافهها و رستورانها، هتلها و هرجایی را که فروشندگان و کارکنان زن در آن بدون حجاب ظاهر شوند پلمب میکنیم، اگر بدون حجاب رانندگی کنید، جریمه میشوید و گواهینامه و اتوموبیل را ازتان میگیریم، در ادارات دولتی و نهادهای رسمی، در بانکها خدماتی به زنان بیحجاب نخواهیم داد، حتی در نهادهای خصوصی و شرکتهای غیر دولتی هم حق ندارید از محدوده نقشه و برنامه ما خارج شوید چون در غیر این صورت شما را از نانخوردن خواهیم انداخت و تعطیلتان خواهیم کرد. به این ترتیب، ماجرا فقط به محروم شدن از خدمات اجتماعی و تحصیلی محدود نخواهد شد، اگر به تذکرها و پیامکها توجه نشان ندهید، نزد پلیس احضار خواهید شد و احکام قضایی دریافت خواهید کرد و به زنان دیگری خواهید پیوست که پیشتر به خاطر نپذیرفتن این نقشه راه، احکام سنگین زندان دریافت کردهاند و اگر بدشانس باشید، سرنوشتتان مانند ژینا (مهسا)امینی خواهد شد که جانش را بر این راه گذاشت.
با این حال خامنهای در تحلیل و برنامهریزیهای خود چیزهایی را نادیده گرفته است: او کمیت نیمی از جامعه را که خلاف باور او سیاهی لشکر بدون عاملیت و تصمیم نیستند، از یاد برده، قدرت مقاومت مدنی و باور به آزادی را دست کم گرفته و فراموش کرده که تحولات اجتماعی، تحصیلات عالی دختران، خارج شدن آنها از پوسته محدودیتهای عرفی و اجتماعی و دسترسی آنها به جهان آزاد به رغم همه مشکلات، نسل متفاوتی از زنان را پدید آورده که اگر تمام درها به رویشان بسته شود، روزنهای به سوی آزادی پیدا خواهند کرد و این چالش سختی برای حکومت تحت رهبری او خواهد بود.