سال‌ها است در ایران، دو نوع زمان و شیوه زیست اجتماعی جریان دارد. یکی زمان و هنجارهای حکومتی است و دیگری، زمان و رفتارها و فرهنگِ مردم. اولی با توسل به اجبار و از جانبِ قدرتمندترین و محافظه‌کارترین بخش‌های حاکمیت اعمال می‌شود و دومی، خصلتی خودجوش و مردمی دارد.

عموم مردم امور زندگی‌شان را بر اساس ارزش‌های عرفی جدید برپا می‌دارند، به ویژه در فضاهایی که دستِ اوباشِ کنترل‌چی حکومتی به آن نرسد. در مهمانی‌های خصوصی و خانوادگی و اخیرا حتی در فضاهای عمومی.

ستیزی مداوم و عمیق میانِ مردم و حاکمیتِ یکدست‌شده اسلامی در جریان است. به ویژه بعد از تجربه قیام ژینا که «همه‌چیز به یک مو بَند است»، ستیزِ ارزش‌های مردم و حاکمیت به بالاترین سطح ممکن رسیده. دلیلش هم وزنی است که جامعه احساس می‌کند در برابر ارتجاع کسب کرده است. زنان، جوانان و دخترانِ بیشتری اکنون با اعتماد به نفسِ دو چندان بر مبنای ارزش‌ها و سبک زندگی خودشان در حوزه عمومی ظاهر می‌شوند.

تلاقی «ماه رمضان» در تقویم حکومتی و «فصل بهار» در تقویمِ مردمی این ستیز را هرچه بیشتر برملا کرده. به ویژه در جایی مثل کردستان که هم زادگاه قیام ژینا بود و هم در تعطیلات نوروز، مسافرانی از هر نقطه ایران به آن سفر می‌کنند.

زمان‌بندی فرهنگی سال‌ها در ایرانِ کنونی بر اساس یک تفسیر عمیقا سیاسی از تشیع دوازده امامی استوار است. تقریبا هیچ ماهی را نمی‌توان یافت که یک مناسبت ایدئولوژیک حکومتی و مذهبی در آن تعریف نشده باشد. سیاسی بودن مناسکشان به این معنا است که محدود به حلقه آن‌هایی نیست که به آن اعتقاد دارند. بلکه به خشونت‌بارترین شیوه ممکن بر همه گروه‌ها تحمیل می‌شود.

زمانِ سلطه

تعریفِ روزها و ماه‌‌ها در سیستم فرهنگی جمهوری اسلامی، بر مبنای سلطه است، سلطه همه‌جانبه بر زندگی روزانه و شبانه مردم. ماه‌ها و روزها را طوری تعریف کرده‌اند که در هر زمانی توجیهی برای دخالت‌های گسترده در زندگی خصوصی و عمومی مردم داشته باشند.

زمان‌بندی فرهنگی سال‌ها در ایرانِ کنونی بر اساس یک تفسیر عمیقا سیاسی از تشیع دوازده امامی استوار است. تقریبا هیچ ماهی را نمی‌توان یافت که یک مناسبت ایدئولوژیک حکومتی و مذهبی در آن تعریف نشده باشد. سیاسی بودن مناسک‌شان به این معنا است که محدود به حلقه آن‌هایی نیست که به آن اعتقاد دارند. بلکه به خشونت‌بارترین شیوه ممکن بر همه گروه‌ها تحمیل می‌شود.

سراسرِ زندگی به واسطه مناسبت‌های دین دولتی به عزای عمومی تبدیل می‌شود. مناسکی که از مسجد و امامزاده فراتر می‌رود و وارد خیابان و پارک و دانشگاه هم می‌شود، دیگر مذهبی محض نیستند. بلکه بیشتر مکانیسمی مدرن است برای اعمال سلطه، کنترل جامعه و سلبِ آزادی.

یکی از همین مناسکِ سیاسی در تقویم حکومتی «ماه رمضان» است. این ماه را در ایران طوری تعریف کرده‌اند که مردم به طنز می‌گویند برای آن‌هایی که روزه نمی‌گیرند بسیار دشوارتر است. این حقیقت دارد. مردمی که به هر دلیلی در این ماه روزه نمی‌گیرند، با محرومیت‌ها و مجازات‌هایی ناخواسته روبه‌رو می‌شوند. مثلا نانوایی‌های سنگک در کردستان را مجبور کرده‌اند که از 4 عصر به بعد شروع به پخت نان بکنند. در فضاهای رسمی و اداری اجازه خوردن و آشامیدن نمی‌دهند. همچون سال‌های گذشته به اغلب رستوران‌ها و کافه‌ها دستور داده‌اند که در طول روز، خدمات ارائه ندهند. اما زمینه‌ اجتماعی این تحمیل‌ها امسال عمیقا متفاوت از سال‌های دیگر است. مشاهدات روزانه نشان می‌دهد حاکمیت از جامعه عقب مانده. نیازهای جامعه از نیازهای حکومت‌شوندگان عمیقا متمایز شده و دو مسیرِ مختلف در پیش گرفته‌اند.

زمانِ مردم؛ به سوی شادی و آزادی

این نکته که جامعه ایران هیچ‌گاه به قبل از قیام ژینا بازنمی‌گردد، شعار نیست. نمودهای چنین ادعایی را می‌توان به عینی‌ترین شکل ممکن مشاهده کرد.

ماه جاری در زمانِ بیشترِ گروه‌های مردمی در ایران و به طور خاصی در کردستان نامش «رمضان» نیست. نام «بهار» و «نوروز» موردپسندتر است. حکومت امسال هم همچون سال‌های گذشته تلاش کرد محدودیت‌هایش را در این ماه بر جامعه اعمال کند. اما موفق نشد. تا جایی که دادِ آخوندهای حوزه علمیه قم هم درآمده و به وضعیت پیش‌آمده معترضند.

رقص زیرِ یک تابلوی تبلیغی حکومتی: فروردین ۱۴۰۲: جاده اورامان ـ سروآباد
رقص زیرِ یک تابلوی تبلیغی حکومتی: فروردین ۱۴۰۲: جاده اورامان ـ سروآباد

آتش‌به‌اختیارها تهدید کرده‌اند که اگر حاکمیت کاری نکند خودشان شروع به کار می‌کنند. اما جامعه آماده‌تر از همیشه برای مقابله با آن‌ها گارد گرفته. کافه‌دارها در اغلب شهرهای کردستان آشکارا و نیمه‌آشکار در طول روز، خدمات همیشگی‌شان را ارائه می‌دهند و از همیشه شلوغ‌ترند. رستوران‌های مناطق گردشگری همیشه آماده کارند و تعطیل نشده‌اند. تعداد گردشگران نه تنها کم نشده، بلکه افزایش هم یافته. برای مثال در طول چند روز مانده به پایان تعطیلات ۱۳بدر، تنها در شهر مریوان ۷۵ هزار مسافر رفت و آمد داشته‌اند.

 مردمِ بومی و گردشگران هر روزه کنارِ جاده‌ها و رودخانه‌ها و در دامان طبیعت، بساط لذت و خوشی‌هایشان را پهن می‌کنند. بی اعتنا به الگوهای فرهنگی دست‌سازِ حاکمیتی و تهدیدهایش. این‌ها اگرچه حقِ بدیهی مردم است. اما حتی تا 5 سال پیش از این هم تصورِ چنین رفتارهایی جمعی زیر سلطه مذهبِ حکومتی در ماه‌های خاصش برای مردم و حتی ناظران بیرونی غیرممکن بود.

خیزِ فرهنگی روستاها

روستاها هم که قبلا تصور می‌شد ارزش‌هایشان به الگوهای حاکمیتی نزدیک‌تر است، با سوداهای نسلِ جدید، از آن وضعیت عبور کرده‌اند. روستاهای هدف‌گردشگری در ماه جاری با تمام توانشان، زندگی و بهار و شادی را زنده نگه داشته‌اند.

نسل جوان اجازه نداده‌اند پژمردگی بر محل زندگیشان حاکم شود. در هفته‌های اخیر جمع‌های رقص و شادی شبانه در روستاهای کردستان برپا بوده است. زنان، چه در طبیعت و چه در سطح شهرها، با جرأت و اشتیاق بیشتری حجاب از سر برداشته و پا در سال جدید نهاده‌اند.

حلقه رقص و شادی؛ روز طبیعت، دربند دزلی کردستان: فروردین ۱۴۰۲
حلقه رقص و شادی؛ روز طبیعت، دربند دزلی کردستان: فروردین ۱۴۰۲

نوروزِ امسال تجربه‌ای متفاوت بود. برای مردمی که میان شیوه زیست و تفکرشان با شیوه‌های دستوری حاکمیتی شکافی عمیق وجود دارد. حاکمیت ظاهرا همچنان بر طبلِ طرح‌های جدید عفاف و حجابش می‌کوبد. اما جامعه که بی‌توجه به این امر و نهی‌ها در عمل دگرگون شده و مسیر خودش را می‌رود.

تقارن «رمضان» در تقویم حکومتی و «نوروز» در تقویم مردمی نتیجه این شکاف و رویارویی را نشان داد. فرهنگِ مردمی که بر مبنای آزادی، شادی و لذت استوار است پیروز شد. در مقابلِ انکارهای حکومتی که اساسش نفی زندگی، لذت و شادی است.

Ad placeholder